صفحه اصلی / مقالات / ریاض الحکایات /

فهرست مطالب

ریاض الحکایات


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 24 دی 1398 تاریخچه مقاله

ریاضُ الْحِکایات، از کتابهای معروف ملا حبیب شریف کاشانی، از فقهای سرشناس سده‌های 13 و 14 ق/ 19 و 20 م. این کتاب شامل حکایات، قصص، تمثیلات و لطایفی است که بخش  اعظم آنها را مؤلف از کتابهای مختلف اقتباس کرده است. «ریاض» جمع «روضه» به معنی گلزار و مرغزار است؛ از این‌رو، ریاض الحکایات را می‌توان بوستان (یا گلستان) حکایات معنی کرد. 
مؤلف کتاب در 1262 ق و در خانواده‌ای اهل علم در کاشان متولد شده و در 1340 ق در همین شهر درگذشته است (رازی، 6/ 250-251). او از 5 سالگی به تحصیل علوم دینی در زادگاهش مشغول می‌شود و سپس در شهرهای تهران، نجف، کربلا و  گلپایگان تحصیلات خود را کامل می‌کند. وی «علاوه بر علوم دینیۀ متداوله، در بعضی علوم غریبه» نیز دست داشته (مدرس، 3/ 337- 338) و از طبع شعر نیز برخوردار بوده است. او ضمن اشتغال به تدریس و سامان‌دهی امور مردم و محاکم شرعی، کتابهای فراوانی نیز در زمینۀ فقه، عرفان و تفسیر نوشته است. کاشانی 135 جلد از آثار خویش و ازجمله ریاض الحکایات را در پایان یکی از کتابهایش به نام لباب الالقاب فی القاب الاطیاب ــ که 21 سال پیش از مرگش تألیف کرده بود ــ نام برده است (افشار، 590). 
ریاض الحکایات را در میان مجموعه آثار کاشانی، از لحاظ موضوع، یک استثناء باید دانست، زیرا اختصاص به «قصص و  امثال مضحکه» دارد. تاریخ تألیف آن را به درستی و با دقت نمی‌توان تعیین کرد، زیرا کتاب انجامۀ خاصی ندارد. فقط در پایان باب اول جملۀ «تمت الحکایات خطا فی لیلة الثامن من المحرم 1309» ثبت شده است (ص 25). از سوی دیگر مؤلف گفته است که مطالب آن را به تدریج طی سالهای متوالی و «در ایام تعطیل و هنگام دل‌تنگی و ملالت» تهیه کرده است (ص 2). با توجه به اینکه کتاب در 1317 ق، یعنی در زمان حیات مؤلف چاپ شده است (مشار، 2/ 489)، می‌توان احتمال داد که در همان زمان یا اندکی زودتر کار تألیف آن به انجام رسیده باشد. 

اهمیت کتاب

ریاض الحکایات به اعتبار موضوع و مضمون، کتابی مهم در حوزۀ فرهنگ عامه است و چون فقیه و عالمی دینی آن را تألیف کرده، از این دیدگاه نیز اهمیت دارد. البته تألیف کتابهایی در موضوع لطیفه و مضحکه از سوی فقها، وعاظ و اهل منبر از دیرباز در ایران رایج بوده است که ازجمله می‌توان به محاضرات الادباء، تألیف راغب اصفهانی؛ لطائف الطوائف  فخرالدین علی صفی؛ کدو مطبخ قلندری نوشتۀ ملا ادهم قرشی خلخالی؛ کلثوم‌ننه اثر آقاجمال خوانساری؛ زهر الربیع تألیف سید نعمت‌الله جزایری؛ و بزم ایران نوشتۀ سید محمدرضا طباطبایی یزدی اشاره کرد. تدوین چنین کتابهایی محدود به عالمان مسلمان نبوده، بلکه عالمان مسیحی نیز در این زمینه آثارِ برجسته‌ای از خود بر جای گذاشته‌اند؛ مثلاً ابوالفرج یوحنا مارغِریغوریوس (ابن‌عبری)، اسقف مشهور مسیحی قرن 7 ق/ 13 م، در کنار کتب و رسائل دینی خود، کتابی در همین زمینه تدوین کرده است (وهمن، 904).  بسیاری از کتابهایی از این دست یا با هدف تفنن و تفرج و برای «ازدیاد فرح و باعث نشاط و اهتزاز بر بساط انبساط» نوشته می‌شدند (فخرالدین، 2)، یا مانند آثار عبید زاکانی، هدفشان افشای نابسامانیهای اجتماعی دورۀ مؤلف بوده است (محجوب، 208). 
آنچه ریاض الحکایات را از این‌گونه کتابها متمایز می‌کند، هدف آموزشیِ مؤلف از نگارش آن است و این نکتۀ تازه‌ای است که در هیچ یک از کتابهای مشابه پیش از آن ذکر نشده است. خود او در مقدمه بر این نکته تأکید کرده است: «غرض اصلی نه مجرد نقل قصص و حکایات بود، بلکه غرض تصحیح و تسهیل امر برای واعظان است تا هر حکایتی را در هر مقامی به مناسبتی ذکر نمایند تا سامعان از استماع مواعظ ایشان ملول نگردند» (ص 2). 
تدوین کتابهایی با چنین هدفهایی در ادبیات فارسی سابقه داشته است. عبدالنبی فخرالزمانی، از پژوهشگران و قصه‌خوانان  سدۀ 11 ق، کتابی به نام طراز الاخبار دارد که آن را با هدف آموزش قصه‌خوانان و نقالان تألیف کرده است (نک‍ : محجوب، 1085؛ شفیعی‌، 109؛ نیز نک‍ : ه‍ د، طراز الاخبار). اهمیت دیگر کتاب، از دیدگاه فرهنگ عامه و به‌ویژه ادبیات شفاهی آن است که بخشهایی از آن مستقیماً از زبان مردم ثبت شده‌اند. مؤلف در این باره نوشته است: «پاره‌ای از قصص و حکایات و حکم و تمثیلات ... در کتب اخلاق و اخبار ... را با جمله‌ای از حکایات مسموعه را به تدریج شنیده بودم و در کتب مذکوره به نظر نرسیده بود ... و در ابوابی چند مبوّب نمودم» (همانجا). 

ساختار و مضمون کتاب

ریاض الحکایات در چاپهای اولیه، 807 حکایت دارد که در 21 باب بدین قرار طبقه‌بندی شده‌اند: ابلیس، زنان، دیوانگان، حاسدان و خاسران، لئیمان و بخیلان، احمقان، غلامان سیاه، دزدان، طبیبان، سائلان، مُتَنَبّیان (کسانی که به دروغ دعوی پیغمبری کردند)، زشت‌رویان، قاضیان، آن شخص ظریفی که نام آن جوجی بود، سگ، گربه، بوزینه، شیر، ماهی، خران، و متفرقه. همان‌گونه که دیده می‌شود قریب 70٪ بابها به گروههای انسانی مربوط می‌شوند. شمار حکایات بابها با هم متفاوت است؛ کمترین آنها به باب بوزینه تعلق دارد و بیشترین آنها مربوط به باب پایانی با 220 حکایت است. در میان گروههای انسانی نیز باب زنان با 102 حکایت، بیشترین شمار حکایات را در بر دارد و پس از آن، باب احمقان است که شامل 61 حکایت است. کمترین حکایات نیز مربوط به سائلان است (7 حکایت). در میان حیوانات نیز کمترین حکایات به باب بوزینه (5 حکایت) و بیشترین آنها به باب خران (64 حکایت) مربوط می‌شود. 
این طبقه‌بندی جزئی از سبک بیان مؤلف است که آن را برای ابراز آراء و عقاید خود به کار گرفته است. این سبک در میان وعاظ و اهل منبر بسیار رایج بوده، و کاربرد آن در تاریخ ادبیات فارسی سابقه داشته است. زرین‌کوب در شرح ویژگیهای داستان‌سرایی مولوی از این سبک با عنوان «سبک بلاغت منبری» یاد کرده و ویژگیهای آن را توضیح داده است (نک‍ : ص 121 بب‍‌ ). از جملۀ این ویژگیها «توجه به عجایب و انواع مخلوقات و احوال نوادر کائنات عالم» است (همو، 130). همین ویژگی وجود حکایاتی دربارۀ ماهی، شیر، بوزینه، گربه، سگ و جنّیان را در این کتاب و ارتباطات آنها با انسانها، که برخی از آنها بسیار دور از ذهن نیز هستند، توجیه می‌کند (نک‍ : کاشانی، 153، 154، 171-172، جم‍‌ ). 
از دیگر ویژگیهای این سبک نقل احادیث ضعیف یا اخباری است که در نزد پژوهشگران اعتبار زیادی ندارد (زرین‌کوب،  128). در این کتاب اخباری از این دست فراوان به چشم می‌خورد، مانند آنچه دربارۀ اهل سنت و ارتباط آنها با ابلیس در باب اول نقل شده است. اما مهم‌ترین ویژگی این سبک کاربرد زبان گفتاری است. این زبان در ریاض الحکایات به نثری بسیار ساده و روان تبدیل شده که گویی نویسنده خود، قصص، لطایف و تمثیلات کتاب را به طور شفاهی برای مخاطبان نقل می‌کند. از ویژگیهای نثر کتاب وجود واژه‌ها، اصطلاحات و امثال فراوانی است که در زبان عامه رایج‌اند؛ واژه‌هایی مانند «بی‌عار» در مفهوم تنبل، «توله سگ»، «خره»، «پدرسوخته»، «حرام‌زاده»، «فلان‌فلان‌شده» و نیز امثال سائری مانند «مسلمان نشنود، کافر نبیند» (ص 127)، از آن جمله‌اند. جنبۀ دیگری از این ویژگی وفور واژه‌ها و اصطلاحات «مستهجن» و «رکیک» است که البته به طور روزمره در زبان گفتاری به کار برده می‌شوند و کاربرد آنها در موارد فراوان بسیار عادی نیز هستند. بخش مهمی از این واژه‌ها مربوط به مسائل «الفیه و شلفیه» است که از جملۀ آنها می‌توان به حکایات 12، 15، 38 و 71 از باب زنان، و حکایات 2، 6، 13 و 52 از باب قاضیان، و 2، 35، 80 و 163 از باب متفرقه اشاره کرد. 

منابع کتاب

منابع کتاب را می‌توان به دو دستۀ کتبی و شفاهی تقسیم کرد. منابع کتبی 3 بخش‌اند: 
الف ـ شمار قابل توجهی از منابع را مؤلف در ابتدای هر حکایت نام برده است که اهم آنها عبارت‌اند از: مثنوی مولوی، بوستان و گلستان، منطق ‌الطیر، بحار الانوار، روضۀ کافی، نان و حلوای شیخ بهایی، زهر الربیع نعمت‌الله جزایری، فرج بعد از شدت، جامع التمثیل، مجمع الامثال، حقایق فیض کاشانی، زینت المجالس و نفائس الفنون
ب ـ منبع این گروه از حکایات با صراحت معرفی نشده و  مؤلف در ابتدای حکایات فقط به جمله‌هایی مانند «عارفی (یا یکی از صوفیه) گوید» (ص 103)، «در جمله‌ای از کتب مروی است» (ص 14)، «گفته‌اند» (ص 7)، «در بعضی از کتب مسطور است» (ص 127)، «در بعضی اخبار وارد است» (ص 11)، «در لطایف است» (ص 112)، و «روایت شده است» (ص 50) اکتفا کرده است. این حکایات به طور کامل بازنویسی، و نثر آنها تغییر داده شده، به گونه‌ای که فقط مضمون و موضوع آنها مطابق با منبع اصلی است. از این رو می‌توان گفت نویسنده این حکایات را در ذهن خود محفوظ داشته و هنگام نوشتن به منبع آنها مراجعه نکرده است. 
ج ـ حکایاتی که مؤلف هیچ اشاره‌ای به سابقۀ مکتوب آنها نکرده، اما در بسیاری از آثاری که پیش از ریاض الحکایات تدوین شده‌اند، به چشم می‌خورند. اینک به برخی از آنها به همراه منابعشان اشاره می‌کنیم: در باب اول، «نام زن ابلیس» (ص 42): این لطیفه در رسالۀ دلگشا از عبید زاکانی (ص 305) و پیش از آن نیز در محاضرات الادباء، به گونه‌ای دیگر، آمده است (راغب، 1/ 136). 
در باب دوم، حکایت 91، «مردی از خاصان پادشاه با زنی رفیق بود ... » (ص 59): این افسانه در سندبادنامه (قرن 6 ق) با عنوان «داستان مرد لشکری با معشوقه و شاگرد» (ظهیری، 75 بب‍‌ ) و در سندبادنامۀ منظومِ جلال عضد یزدی (قرن 8 ق) با عنوان «داستان مرد لشکری و معشوق و خدمتکار و شوهر زن» (ص 135 بب‍‌ ) نقل شده است. 
حکایت 1، در باب سوم، با عنوان «دیوانۀ سربرهنه‌ای که از خداوند کلاهی طلب می‌کرد» (ص 63) نیز سابقه‌ای طولانی در ادبیات مکتوب دارد. روایتی از آن را عطار در مصیبت‌نامه آورده (ص 249-250) و نعمت‌الله جزایری نیز آن را به ابن‌راوندی منسوب کرده است (ص 30). 
همچنین است حکایت شخصی که دعا می‌کند خرش بمیرد، اما گاو شیری او تلف می‌شود و به همین علت روی به آسمان می‌کند و می‌گوید: «ای خدا فرق بین خر و گاو را نمی‌دانی؟» (باب 20، حکایت 12، ص 176). این لطیفه در حدیقة الحقیقۀ سنایی به «گدایی» (ص 647)، و در مصیبت‌نامۀ عطار به «مرد ابلهی» (ص 255) منسوب شده، و عبید نیز آن را به نثر و با اندکی اختلاف به یک روستایی منسوب کرده است (ص 306). از این لطیفه دهها روایت شفاهی از نقاط مختلف کشور ثبت شده است (جعفری، «گزیده‌ای ... »، 121). 
همین طور است حکایت احمقی که «از او پرسیدند: تو  بزرگ‌تری یا برادرت؟ گفت: من یک سال از او بزرگ‌ترم، اما سال آینده هم‌سن می‌شویم» (باب 6، حکایت 24، ص 86). این لطیفه را ابن جوزی در اخبار الحَمقى (ص 142)، جامی در بهارستان (ص 83) و فخرالدین صفی در لطائف الطوائف (ص 407) پیش از مؤلف کتاب آورده و آن را به «معلمی» منسوب کرده‌اند. 
لطیفۀ آن شخص که «خر زیر پایش را شمارش نمی‌کرد» (باب 20، حکایت 25، ص 178) و اکنون به مثل سائر تبدیل شده نیز در زمرۀ همین نمونه‌ها ست. این لطیفه را ابن‌جوزی (ص 147)، راغب اصفهانی (3/ 722) و فخرالدین علی صفی (ص 411) پیش از ملا حبیب‌الله نقل کرده‌اند. 
حکایت پیرزن بیماری که پسرش او را نزد طبیب می‌برد و طبیب توصیه می‌کند که او را شوهر دهند و پاسخ پیرزن که «مگر این طبیب شاه است؟» (باب 10، حکایت 1، ص 114) نیز در ادبیات مکتوب فارسی و عربی سابقه‌ای هزارساله دارد. راغب اصفهانی، محمد صالح قزوینی، نعمت‌الله جزایری و دیگران روایتهای متفاوتی از آن نقل کرده‌اند (جعفری، «سیر ... »، 68 بب‍‌ ). 
حکایت مشهور و سرشار از طنز آن امرد که لوطی‌ای او را به کار گرفته بود و در همان حال از خنجر بسته‌شده بر کمرش پرسیده بود (باب 10، حکایت 17، ص 117- 118)، نیز پیش از این در کتاب مثنوی آمده است (مولوی، دفتر 5/ 714-715). 
از این نمونه‌ها دهها مورد دیگر در این کتاب وجود دارد که به‌رغم اهمیتشان از ذکر آنها درمی‌گذریم. نکتۀ با اهمیت در این دسته از لطایف تغییرات جزئی و در عین حال بسیار مناسبی است که مؤلف کتاب در برخی از آنها داده و همین امر باعث گردیده است که روایت او مورد استفادۀ معاصران قرار گیرد که ازجمله می‌توان به مجموعۀ ملانصرالدین تألیف محمد رمضانی اشاره کرد. مؤلف حتى در برخی از اشعار طنزآمیز شاعران دیگر تغییراتی داده و به آنها رنگ و بوی محلی بخشیده است. مثلاً در مجالس النفائس، شعری از سید عبدالحق استرابادی در هجو قاضی ولایت خبوشان وجود دارد که با رشوت دادن الاغی، صاحب مسند قضا می‌شود. شاعر در پایان می‌گوید: «اگر خر نمی‌بود، قاضی  نمی‌شد» (علیشیر، 47). ملا حبیب‌الله با تغییراتی در مصراعهای اول، دوم و سوم، آن را به یک گلپایگانی منسوب کرده که برای قاضی شدن، الاغی به اردوی شاهی رشوت داده است (باب 20، حکایت 3، ص 172). 
اما افزون بر منابع کتبی، بخشی از حکایات کتاب از زبان مردم ثبت شده و در منابع کتبی پیش از زمان مؤلف، نشانی از آنها وجود ندارد. بخشی از اهمیت کتاب مربوط به همین شفاهیات است که ازقضا بسیاری از آنها تا امروز نیز در میان مردم رواج دارند. مؤلف با این کار خود در حقیقت مانع از نابودی و فراموشی بخشی از ادب شفاهی شده و آنها را به نسلهای پس از خود انتقال داده است. از این نمونه‌ها می‌توان به حکایت بنایی اشاره کرد که بامی را اندود می‌کرد، اما جایی برای پایین آمدن خود باقی نگذاشت (باب 6، حکایت 52، ص 95). همچنین است حکایت آن روستایی که با دوستش بر یک بالین خوابیده بود و سر او را به جای سر خود می‌خاراند (باب 6، حکایت 17، ص 85-86). حکایت مکتب‌داری که می‌خواست «به مبال داخل شود و مکرر تنحنح می‌کرد و جواب نمی‌شنید» و عاقبت گفت: «تو که این جا نبودی، می‌گفتی که معطل نشوم» (باب 6، حکایت 18، ص 86) نیز از همین گونه لطایف است. این دسته از لطایف بیشتر در بابهای 6 و 21 به چشم می‌خورند. 
نکتۀ با اهمیت دیگر انواع ادبی موجود در این کتاب است. اگرچه بخش اصلی کتاب اختصاص به لطیفه دارد، اما دیگر انواع ادبی مانند افسانه، حکایت و امثال و حکم نیز در آن نقل شده است. اینک ابتدا برخی از افسانه‌های موجود در کتاب را با استفاده از فهرست آرنه ـ تامپسون مشخص می‌کنیم: خیروشر، تیپ شمارۀ 613 (باب 5، حکایت 10، ص 75)؛ سه آرزو، تیپ 750 (باب 2، حکایت 41، ص 41)؛ با افسانه گفتن دزد مشخص می‌شود، تیپ 976 (باب 2، حکایت 16، ص 31)؛ یاد من ترا فراموش، تیپ 351‘1 (باب 2، حکایت 3، ص 26)؛ فاسق در لباس زنان، تیپ 379‘1 (باب 2، حکایت 68، ص 51)؛ زن زیرک، تیپ B408‘1 (باب 2، حکایت 33، ص 37- 38)؛ حیله در قسم، تیپ 418‘1 (باب 2، حکایت 40، ص 40-41)؛ زن شوهر را معتقد می‌کند که مرد دیگری است، تیپ E419‘1 (باب 2، حکایت 96، ص 60-61)؛ درخت سحرشده یا هرکس از بالای درخت نگاه کند، این‌گونه می‌بیند، تیپ 423‘1 (باب 2، حکایت 32، ص 37)، این افسانه در دفتر چهارم مثنوی آمده است (نک‍ : مولوی، دفتر 4/ 602-603)؛ دزدان مرد ساده‌لوح را غارت می‌کنند، تیپ D525‘1 (باب 20، حکایت 37، ص 186-187)، روایتی از این افسانه در جوامع الحکایات عوفی آمده است (نک‍ : 3(1)/ 125-127)؛ دزد در هیئت خر، تیپ 529‘1 (باب 20، حکایت 38، ص 187)؛ مددکار فریب‌خورده، تیپ B526‘1 (باب 2، حکایت 99، ص 62)؛ گفت و شنید با کر، تیپ J 698‘1 (باب 21، حکایت 4 و 220، ص 195، 220)؛ خرس مگسها را دور می‌کند، تیپ A163 (باب 6، حکایت 5، ص 83)، در فرائد السلوک (ص 217- 218) و دفتر دوم مثنوی مولوی (ص 220-222) روایتهایی از آن آمده و مثل سائر «دوستی خاله‌خرسه» نیز از آن برآمده است. 
آنچه گفته شد، فقط بخشی از افسانه‌های این کتاب است. شمار امثال موجود در کتاب نیز قابل توجه است، مانند: قربان برم خدا را، یک بام و دو هوا را (باب 2، حکایت 58، ص 43-44). داستان این مثل به همراه آن نیز آمده است؛ شخصی را به ده راه نمی‌دادند، سراغ خانۀ کدخدا را می‌گرفت (باب 21، حکایت 206، ص 219)؛ از اشتر پرسیدند که از کجا می‌آیی؟ گفت: از حمام. گفتند: از پاشنۀ پایت معلوم است (باب 21، حکایت 32، ص 119؛ قس: مولوی، دفتر 5/ 712، که آمده است: گفت خود پیدا ست از زانوی تو)؛ به شتر گفتند: گردنت کج است، گفت: کجایم راست است؟ (باب 21، حکایت 186، ص 217؛ قس: سنایی، 83). 

چاپهای کتاب

کتاب بار نخست به صورت سنگی، در 243 صفحه و در زمان مؤلف چاپ شد. در پایان آن، عبارت « ... الوهاب، به زیور طبع محلى گردید در غرۀ شهر مبارک رمضان 1317 در کارخانۀ مخصوص خداداد مطبوع گردید، بید العبد المذنب الحقیر علی‌نقی طالقانی» آمده است. پس از آن، چند بار بدین قرار تجدید چاپ شده است: 1. تهران، 1352 ق، سربی، علمیۀ اسلامیه؛ 2. همانجا، بی‌تاریخ، سربی، مطبعۀ خورشید، 160 صفحه؛ 3. همانجا، 1356 ق، سنگی، وزیری، 220 صفحه؛ 4. همانجا، 1327 ش، سربی، وزیری، علمیۀ اسلامیه، 212 صفحه (مشار، 2/ 489). چاپ مطبعۀ خورشید شامل 17 باب است و 4 باب آخر را ندارد؛ علاوه بر این، برخی از حکایات نیز از بابهای چاپ‌شده حذف گردیده‌اند. انتشارات مرسل کاشان همین نسخۀ خلاصه‌شده را با حروف‌چینی جدید و با مقدمه‌ای دربارۀ زندگی مؤلف در 1370 ش، در قطع رقعی و با 223 صفحه تجدید چاپ کرده است. همین انتشارات تا 1377 ش، 3 بار دیگر کتاب را تجدید چاپ کرده است. 

مآخذ

ابن‌جوزی، عبدالرحمان، اخبار الحَمقى و المُغَفَّلین، ریاض، مکتبة الریاض الحدیقه؛ افشار، ایرج، تعلیقات بر تاریخ کاشان عبدالرحیم ضرابی، به کوشش همو، تهران، 1378 ش؛ جامی، عبدالرحمان، بهارستان، به کوشش اسماعیل حاکمی، تهران، 1367 ش؛ جزایری، نعمت‌الله، ترجمۀ زهر الربیع، به کوشش احمد کتابچی، تهران، 1333 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «سیر تحول یک لطیفه از قرن چهارم تا دورۀ مشروطیت»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 5، شم‍ 18؛ همو، گزیده‌ای از لطیفه‌های فرهنگ مردم، تهران، در دست چاپ؛ جلال عضد یزدی، سندبادنامۀ منظوم، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1381 ش؛ رازی، محمد شریف، گنجینۀ دانشمندان، قم، 1354 ش؛ راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، بیروت، 1961 م؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، سرّ نی، تهران، 1364 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقه، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1359 ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، «نگاهی به طراز الاخبار»، نامۀ بهارستان، تهران، 1381 ش، س 3، شم‍ 1؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش محمدباقر کمال‌الدینی، تهران، 1381 ش؛ عبید زاکانی، کلیات، به کوشش محمدجعفر محجوب، نیویورک، 1999 م؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، مصیبت‌نامه، به کوشش نورانی وصال، تهران، 1383 ش؛ علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ترجمۀ فخری هراتی و محمد بن مبارک قزوینی، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1363 ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی (مصفا)، تهران، 1353 ش؛ فخرالدین صفی، علی، لطائف الطوائف، به کوشش احمد گلچین‌معانی، تهران، 1336 ش؛ فرائد السلوک، به کوشش نورانی وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368 ش؛ کاشانی، حبیب‌الله، ریاض الحکایات، تهران، 1352 ق؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، 1344 ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی، تهران، 1340 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ وهمن، فریدون، «داستانهای ابلهان و ساده‌لوحان»، سخن، تهران، 1348 ش، شم‍ 9. 

محمد جعفری (قنواتی)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: