صفحه اصلی / مقالات / روزنامه سفر حج /

فهرست مطالب

روزنامه سفر حج


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 دی 1398 تاریخچه مقاله

روزْنامۀ سَفَرِ حَجّ، یا عتبات عالیات و دربار ناصری عنوان اثری از بانو علویه یا به قولی، عالیۀ کرمانی که شرحی جذاب از خاطرات نویسنده از 1309 تا 1312 ق/ 1891-1894 م به همراه چند تن از ملازمان در سفر سه‌ساله به عتبات عالیات و سپس بازگشت به قم و از آنجا به تهران است که با رسیدن مؤلف به کرمان پایان می‎گیرد. 
متن کتاب از نام مؤلف آن اطلاع درستی به دست نمی‎دهد، اما از محتوای آن چنین برمی‎آید که نویسنده، زن و از طبقۀ نزدیک به اشراف و از خاندان سادات بوده است (جعفریان، 11-13). از ویژگیها و عناصر مهم تاریخ‎نگاری دورۀ قاجار سفرنامه‎نویسیِ (روزنامه‎نویسیِ) اشراف و مأموران دولتی بوده است که در این میان، سهم زنان در نگارش این سفرنامه‎ها در مقایسه با مردان بسیار اندک است. کتاب روزنامۀ سفر حج از معدود سفرنامه‎هایی است که در این دوره به قلم یک زن نگاشته شده است. اهمیت کتاب نیز در همین نکته است، زیرا برخی از مسائل اجتماعی و نیز مناسبات زنانِ عهد ناصری از دید یک زن بررسی و گزارش شده است (همو، 9). مصحح کتاب، علویه خانم کرمانی را مؤلف کتاب می‎داند، اما برخی معتقدند که نام اصلی مؤلف عالیه، و اصالتاً اهل شیـراز و برادرزادۀ امام‎جمعۀ کـرمان بـوده است (ابراهیمی، بش‍ ‎). این کتاب از لحاظ محتوا، در گونۀ سفرنامه‎های واقعی قرار دارد.
مؤلف نگارش کتاب را در 1309 ق/ 1891 م به هنگام سفر به عتبات عالیات آغاز کرد. کتاب در واقع مشتمل بر دو بخش است: به گفتۀ مصحح آن، مؤلف در قسمت نخستین از بسیاری مطالب چشم ‎پوشیده و به‎سبب بی‎حوصلگی، از جریانات سفر کم گفته است (جعفریان، 13)؛ ازاین‎رو، تا رسیدن به بندرعباس که حدود 20 روز می‎کشد، به گزارشی مختصر از سختی راه، نوع خوراک مصرفی روزانه و ضبط مسافت میان آبادیها و جز آن بسنده می‎کند و تنها در روستای «کربلایی قاضی»، به نوع پوشش مردمان این آبادی اشاره می‎کند و چنین می‎نویسد که همه لباسی سیاه، شلواری مشکی، و پیراهنی بلند پوشیده‎اند و مقنعه‎ای روی سرشان انداخته‎اند و مردهاشان مثل هندوها، لنگی به کمرشان بسته‎اند، لخت برهنه (ص 39- 45).
در ادامه مؤلف به نگارش مشکلات سفر دریایی از بندرعباس به بمبئی پرداخته است (ص 45-50). در بمبئی، آگاهیهایی از وضع زندگی اجتماعی آن دیار به دست می‎دهد. او به وصف جنبه‎های گوناگون مراسم عروسی می‎پردازد، ازجمله مالیدن روغن، زردچوبه و فلفل بر تن عروس و داماد تا 3 روز، برگزاری مراسم چوب‎بازی و آویختن تزیینات طلا و گل به گردن عروس و داماد. وی همچنین به شرحی دقیق از باغ ملکۀ انگلیس می‎پردازد (ص 51 -57). او در طول حرکت با کشتی، به بیان دشواریهای معمول سفر حج در آن دوران پرداخته است؛ رفتار ناشایست عربها با حاجیان و بدگویی از آنان، و رویارویی زائران عجم شیعه با حجاج سنی از نمونه‎هایی است که مؤلف به آنها اشاره کرده است (ص 58 -59). 
او اوضاع مسافران کشتی را که با آن راهی مکه بودند، چنین توصیف می‎کند: «همین موسم حج، می‎روند مکه، گدایی می‎کنند و برمی‎گردند. همه لخت و برهنه ... قریب 600-700 نفر متجاوز بودیم. 23 نفر شیعه بودیم، باقی، همه سنی و جز آنها بودند» (ص 59)؛ در ادامه می‎نویسد که در مدینه «روز عاشورا عید گرفتند، چون جمعه بود ... شب یازدهم محرم، حضرات مدینه بنای آتش‎بازی را گذاردند. توپ و تفنگ درمی‎کردند و شیپور، بالابان و مزغان می‎زدند ... خدا عذابشان را زیاد کند» (ص 74). 
در صفحاتی که مؤلف به عتبات اختصاص داده است، نکات کمی دربارۀ باورهای مردم وجود دارد؛ ازجمله نوشته است دیوانه‌ای را برای شفایافتن به ضریح حضرت عباس (ع) بسته بودند (ص 91). 
سرانجام مؤلف رهسپار ایران می‎شود و در طول راه نیز به سبب کسالت، اطلاع مهمی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی آن دوره بیان نمی‎کند (ص 106- 109). او در ادامه به شرح سفر از قم به تهران (ص 112)، اقامت در تهران، و سپس سفر از تهران به کرمان می‎پردازد. بیش از نیمی از سفرنامه به این قسمت (از اواخر سال 1310 تا صفر 1312) اختصاص یافته است که در واقع مهم‎ترین بخش سفرنامه است. نویسنده با بیانی شاد و لطیف در این بخش به گزارش روزانۀ رویدادها می‎پردازد، ازجمله معاشرت با زنان درباری و همسران ناصرالدین شاه و رسیدگی به امور آنان، ملاقات او با شاه و شرکتش در ضیافتها و مراسم آن دوره، به‎ویژه مراسم عقد و عروسی (ه‍ م) درباریان.
توجه او به جزئیات و بیان کامل اوضاع، این کتاب را به سندی موثق برای شناخت اوضاع درباری و به خصوص مناسبات و اخلاقیات زنان دربار ناصرالدین شاه تبدیل می‎کند. در تهران، در بیشتر اوقات در منزل غلامحسین‎خان، پسر ابراهیم‎خان ظهیرالدوله، اقامت دارد و از طریق دختر غلامحسین‎خان که همسر ناصرالدین‎شاه است، به دربار راه می‎یابد (ص 117- 119). وی چگونگی آشنایی خود را با این افراد بیان نکرده است. با ورود به دربار، با دقت به گزارش روابط شاه با همسرانش و دیگر زنان پرداخته است: شاه شب و روز پهلوی زنهایش می‎نشیند، منزل خاصی ندارد، گاهی از این اتاق به آن اتاق می‎رود و گاهی از پشت زنبوریها (خانه‎های مشبک) با زنها صحبت می‎کند. دخترهای مردم را تماشا می‎کند و پول می‎دهد و مردم بی‎عار هم دخترها را می‎آورند و نشان می‎دهند (ص 135). 
او به پوشاک و آرایش زنان دربار نیز توجه کرده است و در برخی موارد، به تعریف از آنها پرداخته است: «80 زن شاه همه بزک می‎کنند، زرد، سرخ، سبز؛ همه چارقدها گارس (پارچۀ لطیف) نازک، مثل ملائکه‎های تعزیه» (ص 119).
مراسم تعزیۀ (نک‍ : ه‍ د، تعزیه‎خوانی) دربار را هم با وضع جالبی بیان می‎کند، ازجمله تعزیۀ تکیۀ دولت (ه‍ م) که مفصلاً به آن می‌پردازد و شرحی از معماری تکیه و آداب برگزاری تعزیه را ارائه می‎دهد: تکیۀ دولت دو ـ سه‌طبقه ساخته شده ... زنهای شاه و کلفتها طبقۀ اول و دوم، توی بالاخانه‎ها تمام زنبوری کشیده. شاه خودش و عزیزالسلطان ... در طبقۀ اول می‎نشینند ... شب کرورکرور چراغ روشن، همه جور چراغهای گاز. ... مردهای امنای دولت و دیگران در طاق‎نماها می‎نشینند، مردهای رعیت یک طرف، زنها یک طرف. اول تعزیه، 200 فراش شاهی، همه چماق نقره پیششان، ... و یک نوحه‎خوان می‎آید روی سکوی وسط می‎ایستد و می‎خواند. فراشها دور سکو ردیف می‎ایستند، سینه می‎زنند ... پشت سر آنها زنجیرزنها می‎آیند و ... یک دسته عرب می‎شوند، می‎آیند جلو شاه می‎نشینند؛ سینۀ عربی می‎زنند و می‎روند. پشت سر آنها یک دسته سنگ‎زن می‎آید، باز جلو شاه می‎زنند ... قریب 30-40 دسته، جوربه‎جور، لباسهای رنگ به رنگ ... پشت سر اینها سوار‎ه‎نظام، قریب 200 سوار ... بعضی کلۀ کلاهشان یک دسته منگلۀ سفید، نیم ذرع قدش ... نقاره‎خانه، همه شترها بزک‎کرده، ... هر تعزیه هست، بزرگ آن تعزیه می‎نشیند توی کالسکه و می‎آید ... قریب 100-150 تعزیه درست می‎کنند (ص 129-130). تعزیه‎های حجة‎الوداع، حضرت عباس (ع)، حضرت عیسى (ع) و مادرش، حضرت یحیى (ع)، عروسی رفتن حضرت فاطمه (ع)، دختر نصارا که عاشق علی‎اکبر (ع) شده، حضرت سلیمان (ع)، حضرت قاسم (ع)، حضرت یوسف (ع)، و بازار شام، و اجرای اعجاز یکی از ائمه و جز اینها ازجمله مواردی است که مؤلف به آنها توجه داشته است (ص 131- 135). وی در ادامه تعزیۀ به عروسی رفتن حضرت فاطمه (ع) را با جزئیات شرح می‎دهد (ص 129- 135). سینه‎زنها و تعزیه‎خوانها، اول شاه را دعا می‎کنند، دویم عزیزالسلطان را (ص 186، 194).
نکتۀ اساسی که باید به آن اشاره کرد، توجه بیشتر مؤلف به عقد و عروسی و رسوم آن، و جواهرات و تزیینات قصر است (ص 122). نویسنده که در این مدت امور مربوط به عقد و عروسی دختران دربار و حتى دختر ناصرالدین شاه را عهده‎دار است (ص 127- 128)، با شرح کارهایی چون نوشتن دعوت‎نامه (وعده‎گیران)، بردن خونچه (شامل پول، آینه، قرآن، نبات، کفش و جز اینها)، بزک‎کردن عروس، پشم‎دوزی و ملیلۀ خورشیدی‎دوزی و زردوزی (ص 139-141) و شرح کامل مراسم ازدواج دختر نایب‎السلطنه با پسر ولیعهد (ص 170)، تصویری از رسوم اجتماعی آن دوره را نشان می‎دهد. همچنین به موزۀ دربار اشاره، و گزارشی دقیق از اجناس موجود در موزه بیان کرده است (ص 137). 
از آنجا که علویه خانم مسئولیت مالی و تدارکات اندرونی را برعهده داشته، از نظر تاریخی از بازار و قیمت اجناس نیز اطلاعات مهمی به دست داده است: گلاب‎پاش جفتی 15 تومان، استکان چای‎خوری دستی 14 تومان، آیینه جفتی 40 تومان، قهوه سنی [سینی] جفتی 40 تومان (ص 165-167).
او ضمن اشاره به مراسم عزاداری دربار در دهه‎های محرم از سوی یکی از زنان شاه، به برخی رسوم آن، مانند ساختن علم و بیرق و چشم و هم‎چشمی برای بهتر بودن از دیگری اشاره می‎کند: «امروز که دوشنبه سوم ماه است. هرکس بچه دارد، علمی نذر دارد، امروز همه مشغول علم درست کردن هستند. ما هم مشغول علم عضدالسلطنه هستیم، سعی می‎کنیم که مال ما بهتر شود» (ص 151). او به علم‎گردانی به دور دو چنار که یکی در حیاط شاه بوده (چنار عباس‎علی) و دیگری در حیاط انیس‎الدوله (چنار آقا جعفر صادق)، با حضور بیش از 000‘2 زن بزک‎کرده که همه سینه می‎زنند، اشاره می‎کند (ص 152). شربت، برنج بوداده، عدس، قاووت و انواع میوه ازجمله خوراکیهایی است که در این مراسم میان عزاداران توزیع می‎شده است (ص 153).
مؤلف ضمن اشاره به روضه‎هایی که در آنها شرکت داشته، فهرستی مهم از نام زنان ناصرالدین شاه به دست داده است (ص 154- 158، 174- 175). او همچنین از زنان شاه به دین‎داری و باایمانی یاد می‎کند: «بینی و مابین‎الله زنهای شاه همه مؤمنین و مقدس هستند. نماز و روزه‎شان به‌قاعده است» (ص 184). از محتوای کتاب چنین برمی‎آید که ناصرالدین شاه از مراسم تعزیه برای دیدن زنان و انتخاب دختران زیبا استفاده می‎کرده است (ص 185- 186).
علویه خانم در سفرنامه‎‎اش از اشخاص نامی آن دوره که با آنها دیدار داشته (جز عزیزالسلطان)، اطلاع چندانی به دست نمی‎دهد (ص 186، 194). نثر این کتاب ساده و مطابق زبان گفتاری است. به کار بردن اصطلاحاتی چون: آدم بدبخت همه جا بدبخت است (ص 197)، و موش به سوراخ نمی‎رفت، جاروب هم به دمش بستند (ص 90)، و دشنامهایی مانند مردکۀ دیوث (ص 203)، و نیز تلفظ عامیانه و گاه نادرست برخی از واژه‎ها مانند آیشه (ص 71)، شباش (ص 55، 139)، ختنه‎سیران (ص 193)، یک‌لاق (ص 56)، هندبانه (ص 202) و قرنتن (ص 58) ازجمله ویژگیهای دیگر این کتاب است. 
نام برخی از غذاها نیز در این سفرنامه آورده شده است: آش طرف، گل سرخی به همراه سبزی پیجر و ترشک (ص 38- 39)، سکنجبین (ص 40)، بزقرمه، خورش غوره، آبگوشت آش ماش (ص 47)، و برخی از مواد دارویی مانند گنه‎گنه (تب‎بر)، نمک ترش، گل خبازی، اسفرزه و گل قند (ص 142-143، 155).

مآخذ

ابراهیمی، کیان، «زن کرمانی که کتاب روزنامۀ سفر حج را نوشت، که بود»، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی (مل‍ ‎‎)؛ جعفریان، رسول، مقدمه بر روزنامۀ سفر حج (عتبات عالیات و دربار ناصری) (نک‍ : هم‍ ، علویه کرمانی)؛ علویه کرمانی، روزنامۀ سفر حج (عتبات عالیات و دربار ناصری)، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1386 ش؛ نیز:

Ical, www. Ical. ir . index. php? Option = com - k2 & view - item & id = 5235.
فهیمه خسروی آدینه‎وند

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: