صفحه اصلی / مقالات / رفوگری /

فهرست مطالب

رفوگری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 22 دی 1398 تاریخچه مقاله

رُفوگَری، هنر و صنعت دستی سنتی، برای ترمیم و احیای بخشی از انواع بافته‌ها و دوخته‌های فرسوده و آسیب‌دیده، به گونه‌ای که بعد از ترمیم، قابل تمیز با قسمت سالم نباشد. این عمل در نظام تقسیم کار اجتماعی در فرهنگ مردم، به عهدۀ رفوگران و پینه‌دوزان است. 
لغت‌نامه‌ها و فرهنگهای فارسی دربارۀ رفو چنین نوشته‌اند: پیوند پارچه و جامه با نخ خود به‌خوبی؛ نیکوگردانیدن دریدگی جامه ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه)؛ و پیوند شال و جامۀ پاره و سوراخ‌دار، به نوعی که معلوم نشود (برهان ... ، ذیل واژه). 
رفوگرانِ لباس با استفاده از تار و پود خود پارچه، پارگی، سوختگی و بیدخوردگی لباس، سرداری و پارچه‌های زری، اطلس و گران‌بها را رفو می‌کردند، به‌طوری‌که حتى تشخیص محل رفوشدۀ آن به‌سادگی میسر نبود (بقیعی، 129). 
در دوره‌های مختلف تاریخی ایران، در اشعار، افسانه‌ها و داستانها، واژه‌های رفوگر و پینه‌دوز به کار رفته‌اند؛ به‌عنوان نمونه، مولوی در سدۀ 7 ق/ 13 م در یکی از اشعار خود آورده است که پینه‌دوز یا پاره‌دوز تکه‌هایی از جنس خود لباس را بر محل پاره‌شدۀ لباس قرار می‌داد (دفتر 3/ 201). در جای دیگر، حکایت فقر پینه‌دوزان مطرح است که دستمزد ناچیزی می‌گرفتند (همو، دفتر 4/ 127). همچنین در قرن 6 ق/ 12 م خاقانی در بیتی آورده است که رفوگری مستلزم چشم بینا ست و نمی‌تواند به امان و امید انجام پذیرد (ص 8). همیشه رفوگری عملی بسیار ظریف و حساس تلقی می‌شده است؛ چنانچه نخهای مورد استفادۀ رفوگر با نخهای شیرازۀ قبلی همرنگ نباشد، عمل رفوگری مثل عمل وصله‌کاری به چشم می‌آید و بی‌ارزش، و سبب اُفت محصول می‌شود (ولیخانی، 251). 
در سدۀ 7 ق، ابن‌اخوه در قوانین مربوط به رفوگران، بیان می‌دارد که اینها باید رسم امانت را نگاه دارند و جامه‌های گران‌بها را فقط با نخ همان پارچه و از جنس خود آن مرمت کنند. رفوگران باید سوگند می‌خوردند که برای گازران و آردفروشان جامۀ خز، و جز آن را رفو نکنند، مگر آنکه در حضور صاحب‌ جامه باشد (ص 140). 
صنفهای رفوگر و پینه‌دوز در کنار دیگر اصناف، جایگاه خود را داشته‌اند. نیاز به تعمیر لباسها، خیمه‌ها، فرشها و انواع پاپوشها، حضور پیشه‌های پینه‌دوز و رفوگر را توجیه می‌کرده است. در بخش‌بندی بازار، رفوگرها به دو صنف کاملاً جدا تقسیم می‌شدند (پروشانی، 45) و هریک مستقل به کار خود مشغول بودند ( شیخلی، 46): یکی صنف رفوگرهای پارچه و البسه که در بازار خیاطان بخشی از این بازار را در اختیار داشتند (همانجا)، و یکی هم رفوگرهای فرش و قالی (پروشانی، همانجا). رفوگرانی نیز بودند که محله‌ها را دور می‌زدند و هنر خود را برای رفوی لباس‌ و فرش فریاد می‌کردند («رفوگری ... »، 114). 
رفوگران فرش می‌بایست از صنعت قالی‌بافی و صنایع جانبی آن، ازجمله طراحی، نقشه‌خوانی، رنگرزی و بافتن فرش آگاهی می‌داشتند و هنوز هم دارند. آنها باید رنگها را بشناسند و مفهوم و معنای آنها را درک کنند (دانشگر، 241)، چراکه به‌دست‌آوردن رنگ مورد نیاز در فرش از بازار در بسیاری موارد امکان‌پذیر نیست (حاجی‌نصیری، شم‍ 3، ص 19). رفوگر باید عیوب فرش را با توجه به مکان آسیب‌دیده برطرف، و عیبهای مربوط به ناحیۀ گره‌بافت فرش، شامل زمینه، حاشیه، ساده‌باف، و همچنین عیبهای مربوط به چله، ریشه و بخشهای مربوط به گلیم‌باف آن را  شناسایی کند (دانشگر، 241-243). فرشهایی که نیاز به رفو پیدا می‌کنند، دو گونه‌اند: اول، آنهایی که خرابی‌شان اندک، و تنها مختصری از آنها خراب شده باشد؛ دوم، آنهایی که صدمۀ زیادتری دیده، و ضرورت وصله پیدا کرده‌اند. شرط نخست رفوکار این است که انواع نخها را ازلحاظ تنوع جنس و رنگ در اختیار داشته باشد و دربارۀ وصله‌کاری شرط این است که وصله‌ای از سرِ خودِ آن فرش را در اختیارش قرار دهند (شهری، تاریخ ... ، 2/ 555). 
به‌طورکلی، رفوگری انواع گوناگونی دارد: یکی از آنها رفوگری ساده، همچون ترمیم دررفتگی شیرازه و پارگی ریشه‌ها، و رفع لکه‌های سطحی است. در رفوگری ساده ممکن است رفوگر به متن و نقشۀ فرش کاری نداشته باشد؛ او می‌تواند با واردکردن نخ مشابه چله در گلیم‌باف فرش و در قسمت لبۀ آن، چله‌ها را کامل کند. نوع دیگر آنْ رفوگری متوسط، و مشتمل بر ترمیم ساییدگیها و پارگیهای کوچک است. نوع دیگرْ رفوگری مربوط به بیدزدگی است؛ چون بخشهای زیادی از فرش، یعنی گرهها و پرز آن، از پشم، و مورد توجه بید است، بیدزدگی از صدمات عمدۀ فرش است (آذرپاد، 225). در بیدزدگی عموماً پشم فرش خورده می‌شود و چلۀ پنبه‌ای آن باقی می‌ماند. در این حال، ابتدا نقشۀ فرش را تعیین، و پس از آماده‌کردن رنگها، با کمک سوزن مخصوص، پرزهای فرش را ترمیم می‌کنند. گاهی نیز گرههای ناقص را بیرون می‌آورند و چون چلۀ فرش سالم مانده است، مجدداً محل بیدخورده را از رو و پشت، طبق نقشه رفو می‌کنند (صوراسرافیل، 263؛ آذرپاد، همانجا). 

ابزار رفو

وسایل رفوگری لباس فقط سوزن، نخ و قیچی است (بقیعی، 129). ابزارهایی که برای رفوگری فرش به کار می‌روند، عبارت‌اند از: قلاب پشت، که دارای طولی حدود 12 سانتی‌متر با دستۀ چوبی و مدور است و میله‌ای فلزی با زایده‌ای کوچک دارد و از آن برای ترمیم خواب پشت فرش استفاده می‌کنند؛ قلاب تبریزی، که از آن برای بافت و زدن گره در پوسیدگیهای گسترده استفاده می‌کنند؛ چاقوی خواب، که بسیار ظریف‌تر از قلاب تبریزی است و برای رفو در خواب فرش به کار می‌رود؛ سوزن‌کش، که بسیار ظریف‌تر از انبر است و لبه‌هایی باریک دارد و برای بیرون‌کشیدن و یا فروبردن سوزن به کار می‌رود؛ سوزنهای کلفت و نازک، با دهانه‌هایی گشاد و یا تنگ، که جهت به‌کارگیری نخهای کلفت و نازک در چله‌کشی و دوخت بخشهای ظریف مورد استفاده است؛ قیچی پرداخت و قیچی صاف نیز از دیگر ابزارهای مورد استفاده در رفوگری فرش‌اند (مقدسی، 28)؛ کلیه، که ابزاری مانند برس سیمی ولی ظریف‌تر از آن است، با سوزنهای ریز و کوتاه، که با کشیدن آن بر روی قسمتهای پرداخت‌شده، پرزها را مرتب می‌کنند و اضافۀ خامه‌ها را بیرون می‌آورند؛ از اصلی‌ترین وسایل رفو دستگاه چوبی یا دار رفوگری ــ همچون دار قالی ــ است (حاجی‌نصیری، شم‍ 6، ص 24). 
در گذشته شغل رفوگریِ پارچه و لباس در شهرهای مختلف ایران برقرار بود. در بازار تهران نیز رفوگری لباس رواج قابل توجهی داشت (شهری، طهران ... ، 4/ 339)، زیرا پارچه‌های  گران‌بها را مردم به‌سهولت کنار نمی‌زدند و تمام پارچه‌ها و لباسهای گران‌بها را اگر صدمه می‌دیدند، به رفوگر می‌دادند. رفوگران همیشه کارشان رونق داشت، ولی درآمد چندانی نداشتند (همو، تاریخ، 2/ 553). 
پیشۀ رفوگران و پینه‌دوزان بیرجند از مشاغل قدیم بوده است و آنها بازار خاص خودشان را داشتند (رضایی، 302). سمنانیها رفوگران را «همگر» می‌نامیدند؛ همگران در مغازه‌هایی کوچک و با ابزارهایی اندک به این کار مشغول بودند (شکوهی، 120-121). در سمنان، قبل از برافراشتن خیمه و تکایا برای مراسم عاشورا، چادر را در وسط تکیه پهن می‌کردند، و زنان دور آن می‌نشستند و به ترمیم پارگیها و رفوی آن می‌پرداختند و برای افراشتن آماده‌اش می‌کردند (احمدپناهی، 273). 
در داریون فارس، پینه‌دوز دوخت‌ودوز وصله‌های ملکی (کفشهای بافته‌شده از ریسمان پنبه‌ای) و دولهای کشاورزی را بر عهده داشت؛ او با ابزارهای ابتدایی دستی مانند قیچی، تکه‌های چرم، لاستیک، نخ و دروش (درفش) کار خود را انجام می‌داد (بذرافکن، 110). در مشهد نیز به کسی که کارش مرمت کفشهای پاره و فرسوده است، «پینه‌دوز» یا «لخته‌دوز» می‌گویند؛ کار پینه‌دوز دوباره‌دوزی زیره، وصله‌کردن رویه، نیم‌تخت‌دوزی و تعویض پاشنه، و شستن و سفیدکردن گیوه بود (بقیعی، 39). 
در مثلها «پینه‌دوزی موقوف» به معنای عدم تجسس در زندگی افراد بیان می‌شود؛ همچنین در مواردی که کسی ادعایی برخلاف واقع یا برخلاف استعداد روحی یا نیروی بدنی خود کند، به‌صورت هزل، مثل «پینه‌دوزی موقوف» را برای او به کار می‌برند (امینی، 149-153). در جایی که کسی با حیله و تدبیر بسیار، دل مردی خسیس را به خود رام کند، مثل «پاره‌دوز جنها را تسخیر کرده» به کار می‌رود (ذوالفقاری، 322). مثل «کفش پینه‌دوز پاشنه ندارد» نیز مترادف و همتای «کوزه‌گر از کوزه‌شکسته آب می‌خورد»، به کار می‌رود (شکورزاده، 791). 
در حکایتی آمده است: پینه‌دوزی از کسی طلبکار بود و بدهکار بدحسابی می‌کرد و طلب او را نمی‌داد. پینه‌دوز عاقبت خسته شد و یک روز مشته‌ای (ابزاری فلزی برای کوبیدن چرم) داخل بقچه گذاشت و به سراغ بدهکار رفت تا طلبش را وصول کند و کار یکسره شود. وقتی به در خانۀ بدهکار رسید، سگ به او حمله کرد. پینه‌دوز انبان را بر سگ زد و سگ را کشت. مثل «سگ داند و پینه‌دوز در انبان چیست» از این داستان گرفته شده است (انجوی، 1/ 115-116). 
مهارت رفوگر در پیوندزدن پارچه‌های پاره و آسیب‌دیده، موضوع برخی از حکایتها و داستانهای کهن است و برای هرکس که بتواند محل رفو را تشخیص دهد، جایزه‌ای در نظر گرفته می‌شود و یا مزد کار را بازمی‌گیرد. ظرافت و دقت عمل رفوگر دست‌مایه‌ای برای برخی از حکایتها و داستانها ست که پادشاه و حاکم وقت آن را تحسین می‌کند. رفوکردن جامه و چیزهای دیگر در خواب، دلیل بر جنگ و خصومت است و شخص با همه‌کس به جنگ برخیزد (حبیش، 231-232). 
رفوگری از جملۀ مشاغلی است که اگرچه از رونق گذشتۀ خود بهره‌مند نیست، همچنان رواج دارد. 

مآخذ

آذرپاد، حسن و فضل‌الله حشمتی رضوی، فرشنامۀ ایران، تهران، 1372 ش؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1360 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای امثال، اصفهان، 1351 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ بقیعی، غلامحسین، مشاغل قدیم، مشهد، 1384 ش؛ پروشانی، ایرج، «مهم‌ترین خصوصیات بازارهای مرکزی شهرهای اسلامی»، بازار در تمدن اسلامی، تهران، 1389 ش؛ حاجی‌نصیری، محمود، «رفوگری هنری ناشناخته»، قالی ایران، تهران، 1377 ش، شم‍ 3، 6؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1375 ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ جامع فرش ایران، تهران، 1372 ش؛ ذوالفقاری، حسن، داستانهای امثال، تهران، 1384 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ «رفوگری، یک حرفۀ قدیمی در فرش»، فرش ایران، هامبورگ، 1374 ش، شم‍ 80؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ شکوهی، فرهنگ، حرف و مشاغل قدیم مردم سمنان و کشور، تهران، 1391 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیخلی، صباح ابراهیم سعید، اصناف در عصر عباسی، ترجمۀ هادی عالم‌زاده، تهران، 1362 ش؛ صور اسرافیل، شیرین، کتاب فرش ایران، تهران، 1367 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مقدسی سرابی، آزیتا، «رفوگران چه می‌کنند؟»، قالی ایران، تهران، 1381 ش، شم‍ 47؛ مولوی، مثنوی معنـوی، بـه کوشش محمد استعلامی، تهـران، 1369 ش؛ ولیخانی چلنگی، فـاطمه، «رنگرزی و رفوگری فرش در استان مرکزی»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1391 ش، شم‍ 28- 29.  

لیلا فلاح

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: