رستم و زنون
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 15 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246749/رستم-و-زنون
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
رُسْتَم و زَنون، از حماسههای ملی ایران به زبان گورانی. براساس بررسیهای نگارنده، در متون اوستایی، پهلوی، فارسی زردشتی، حماسههای ملی، متون نقالی و روایتهای گفتاری مکتوب، از پهلوانی انیرانی به نام زنون و داستان وی سخنی به میان نیامده است. از برخورد این پهلوان با رستم دستان، حماسهای ناب به زبان گورانی موجود است که ارزشهای اساطیری و حماسی ویژهای دارد. کاملترین روایت از این داستان، با عنوان «داستان جنگنامۀ زنون و رستم»، روایتی است منسوب به الفت، که در منظومۀ هفتلشکر به تاریخ 1349 ق به کتابت «ملا عزیز ولد الفت از طایفۀ کلهر» آمـده است (گ 123 ر ـ 204 پ). احتمالاً این روایت، یک مادرروایت است و دیگر روایتها از آن سرچشمه گرفتهاند. این منظومه در ساختار مثنوی و وزن دههجایی، با یک تکیه در میان هجای پنجم و ششم، و شامل 870‘ 2 بیت است. این داستان در هفتلشکر گورانی الفت میان داستانهای «رستم و برزو» و «جنگنامۀ هفتلشکر» آمده است، در حالی که در هفتلشکر فارسی (شاهنامۀ منثور) (گ 207 بب ؛ نیز نک : هفتلشکر، چ افشاری، 246 بب ) و طومار نقالی شاهنامه (ص 628 بب )، پس از داستان «رستم و برزو»، داستان «هفتلشکر» آغاز میشود و اشارهای به داستان «رستم و زنون» نیست.داستان «رستم و زنون» را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد: بخش نخست رویارویی رستم با زنون است که با پیروزی رستم و مرگ زنون به پایان میرسد، و بخش دوم تاختوتاز بُهتون به ایران، و کینخواهی او ست. از بخش نخست، روایتی منسوب به الماسخان کندولهای (زنده در ح 1180 ق) (نک : سلطانی، 1/ 100) در 127‘ 1 بیت موجود است که یزدانپناه آن را براساس دو دستنوشت، در 1384 ش چاپ کرده است. اگرچه این روایت به الماسخان کندولهای منسوب است، اما زبان روایت تازهتر از روایت منسوب به الفت است. از بخش دوم، دستنوشتی در 44 برگ و حدود 400‘ 1 بیت به تاریخ کتابت 1288 ق وجود دارد که ساختار واژگانی آن کهنتر از روایت منسوب به الفت است. آنچه دو بخش این داستان را به هم پیوند میدهد و از آنها یک داستان واحد میسازد، حضور جهانبخش و جهاندارِ نقابدار، فرزندان فرامرز است. گذشته از این روایتها، دستنوشتهای دیگری نیز از این داستان در دست است (نک : شریفی، «شاهنامۀ کردی اثری ... »، 252- 258؛ «شاهنامۀ کردی»، 951-952؛ چمنآرا، 136).
داستان با پادشاهی طوس نوذر در مرز ایران و توران، و تاختوتاز افراسیاب آغاز میشود. زنون جادو به دستور افراسیاب به ایران میتازد و ایرانیان بهسختی شکست میخورند. زال در دو خواب پیاپی، از شکست ایرانیان آگاه میشود و زرعلی خبر این شکست را به رستم میرساند. طوس نیز پیکی به سوی کیخسرو میفرستد. رستم به سوی جیحون حرکت کرده، سپاه هَراسِمدیو را سرنگون میکند، سپس با سپاه صدهزارنفری زنون رویارو میشود. رستم فیل زنون را کشته، او را سرنگون میکند، اما سپاهیان زنون هجوم آورده، او را نجات میدهند. رستم طی 3 روز متوالی با زنون جنگ میکند و بهسبب نیروی جادویی زنون، موفق به شکست او نمیشود و حتى در مقابل او درمیماند. زال و سپس کیخسرو با سر برهنه دست به دعا برمیدارند. سام به خواب زال میآید و سروش به کیخسرو مژدۀ پیروزی رستم را میدهد. رستم که با دیدن کیخسرو و سپاهش جانی تازه گرفته است، با نام و یاد خدا، زنون را بر زمین میکوبد و سر از تنش جدا میکند. او پیروزی خود را از نیایش و بخت و اقبال کیخسرو میداند. پس از شکست زنون، افراسیاب به میدان میآید. کیخسرو، برخلاف خواستۀ زال، به میدان میرود. افراسیاب در آستانۀ شکست قرار دارد که ناگهان غَورَسشاه و سپاه دیوانش به میدان میآیند و رستم به مقابله با آنان میپردازد. رستم و کیخسرو شکست میخورند، اما ایرانیان با یاری دو نقابپوش، سپاه غورسشاه را شکست میدهند. روز بعد ایرانیان از همان دو نقابپوش بهسختی شکست میخورند. رستم برای مبارزه با نقابپوشان به میدان میرود، اما آن دو از نبرد با رستم سربازمیزنند. زال شبانه به چادر دو نقابپوش رفته، جهاندار و جهانبخش را که فرزندان فرامرزند، میشناسد و آن دو به سپاه کیخسرو میپیوندند.بخش دوم داستان بدون هیچ مقدمهای آغاز میشود. سپاه غورسشاه شکست میخورد و از راه دریا میگریزد. افراسیاب با عظیمشاه متحد شده، پهلوانی به نام بُهتون را با صدهزار نفر به نبرد با ایرانیان میفرستد. فرامرز و برزو به دست بهتون گرفتار میشوند. رستم آنان را آزاد میسازد. سرانجام بهتون به دست فرامرز گرفتار و کشته میشود. عظیمشاه تَقارندیو را سوار بر فیل به میدان میفرستد. نبرد سختی میان او و رستم درمیگیرد. هر دو از فیل و اسب پیاده میشوند. رخش به نبرد با فیل میپردازد و فیل میگریزد. رستم که خسته و ناتوان شده است، با نیایش کیخسرو پیروز میشود. سپیدهدم روز بعد، کیخسرو در جنگ زخمی میشود، اما با یاری رستم و دیگر پهلوانان، سپاه عظیمشاه شکست میخورند. رستم عظیمشاه را گرفتار، و به دستور کیخسرو سر از تن وی جدا میکند. افراسیاب میگریزد و به جَمجام جادو در کوه بلور پناه میبرد. طوس نیز دیگرباره پادشاه توران میشود (هفتلشکر، روایت الفت، گ 123 ر بب ).داستان «رستم و زنون» از زمرۀ حماسههای گفتاری است که به نوشتار درآمده است. زبان روایت الفت یکدست و پخته است، و راوی ذوق شعری بالایی دارد. در این داستان، با یک متن ادبی مواجهیم که در مقایسه با دیگر روایتها، از صور خیال و موسیقی شعری پیشرفتهای برخوردار است. تکرار واژه، مصرع و مضمون از ویژگیهای سبکی این داستان به شمار میرود که بازتابی از ساختار شفاهی آن است (نک : ه د، ادبیات شفاهی). بینش جادومرکزی، و عناصر شگفتآور و اعجابانگیز فراوانی در داستان به چشم میخورد که رویکردی اساطیری و حماسی به آن بخشیده است (نک : صفا، 229-283؛ باورا، 1-47؛ خالقیمطلق، حماسه ... ، 5- 35). داستان در یک چرخه، از پادشاهی طوس آغاز میشود و با پادشاهی دوبارۀ وی به پایان میرسد.زنون، شخصیت دومِ داستان، اعجاب خواننده را برمیانگیزد و بهطور ناخودآگاه به تحسین وامیدارد. زنون پهلوانی انسانی است، اما ژرفساختهای ویژهای دارد که او را با شخصیتهای اساطیری و حماسی برابر میسازد. او با نیروی اهریمنی خود بارها تا آستانۀ شکستدادن رستم پیش میرود. از وی با عنوانهای اژدها (هفتلشکر، همان روایت، گ 143 پ)، جادو (همان، گ 123 پ، 143 ر)، دیو، دیوِ بیدین، اژدرخو، و بداندیش (همان، گ 143 ر ـ 143 پ) یاد میشود که یادآور شخصیتهایی چون ضحاک، افراسیاب و دیو سپید است (ه م م). رستم در برشمردن کردارهای پهلوانی و افتخارات خود، از نبرد با زنون و کشتن وی در کنار نبرد با کُک کهزاد، دیوان مازندران، دیو سپید، عَیوق چهلسر، کاموس کشانی، اشکبوس و جز آنها (گورانی، گ 156 آ؛ هفتلشکر، همان روایت، گ 314 ر، روایت بهاءالدین، گ 233) یاد میکند. در سوگسرودهای رستم نیز از نبرد وی با زنون به نیکی یاد شده است (شمقال ... ، گ 8 ب).در این داستان، حضور گستردۀ دیوان ــ که گاه تشخیص شخصیت دیـوی و انسانی آنها دشوار میگـردد ــ چشمگیر، و البته زمینۀ واقعگرایانهای دارد. زرعلی، بهعنوان نماد پیک باد و یاریگر رستم و کیخسرو، از شخصیتهای ویژۀ داستان است. خوابهایی که در این داستان نقل شدهاند، از نوع خوابهای کهن و اساطیری ایرانی است و میتوان آن را با خواب گودرز در کینخواهی سیاوش سنجید (نک : فردوسی، 2/ 413- 416؛ نیز ه د، خواب). نکتۀ مهمی که دربارۀ رخش میتوان ذکر کرد، قداست وی از دیدگاه زال است؛ زال رخش را با خود به نیایشگاه میبرد و دعا میکند. بازتاب این قداست در قسمتهای دیگر و از سوی دیگران، ازجمله بوسیدن سرِ رخش و سجدهکردن بر پای وی، نیز دیده میشود (هفتلشکر، روایت الفت، گ 30 پ، 39 پ). همچنین رفتن شباهنگام رستم به چادر زنون یادآور رفتن رستم به چادر سهراب در شاهنامه است (فردوسی، 2/ 154- 155). نیز حضور نوادگان رستم بهصورت نقابپوش، بنمایهای است که در طومارهای نقالی فارسی و برخی منظومههای دیگر بسیار تکرار شده است (هفتلشکر، چ افشاری، 453؛ سعیدی، 2/ 963؛ زرینقبانامه، 427، 523، 956).آموزۀ بسیار مهم بخت (ه م) در این داستان که بازتابی از فرّۀ کیخسرو است، جلوۀ ویژهای دارد. بنابر این آموزه، اگر بخت کیخسرو نبود، رستم پیروز نمیشد. در این داستان، بخت به معنای فرّه به کار رفته است و جلوهای از این معنا در متون دوران ساسانی (نک : بهار، 156-157) و شاهنامه (فردوسی، 6/ 154، 156؛ قس: کارنامه ... ، 129-131، بندهای 10-20) نیز دیده میشود. گفتنی است مخالفت زال با رفتن کیخسرو به میدان، نشاندهندۀ دیدگاه وی دربارۀ نقش یگانۀ شاه است. بنابر این دیدگاه، شاه نباید همانند یک پهلوان به میدان برود؛ هرچند کیخسرو در شاهنامه (فردوسی، 4/ 208-214) به نبرد با شیده میپردازد و مورد انتقاد زال قرار میگیرد (همو، 4/ 343، 346؛ نیز نک : ه د، شاه).گریختن زنون از دست رستم بهکمک سپاهیانش میتواند در اصل خود کرداری جادویی باشد. در شاهنامه (فردوسی، 1/ 347- 348)، افراسیاب به یاری سپاهیانش رهایی مییابد، اما در متون فارسی زردشتی (جنگ ... ، 1 / گ 181-182؛ داراب، 2/ 210-213) و در غرر اخبار (نک : ثعالبی، 145)، به قدرت جادو از کمند رستم میگریزد. از مهمترین آموزههای کهن و جهانی داستان میتوان به نبرد پسر و پدر (نک : خالقی، گل رنجها ... ، 53- 98) اشاره کرد که همانند سایر نبردهای رستم با فرزندان و نوادگانش، و برخلاف داستان رستم و سهراب، به آشتی و پایانی خوش میانجامد (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، رستم و سهراب).
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ جنگ روایات دینی و تاریخ منثور و منظوم زردشتیان، دستنوشت شم 907‘ 86، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ چمنآرا، بهروز، «درآمدی بر ادب حماسی و پهلوانی کردی با تکیه بر شاهنامۀ کردی»، جستارهای ادبی، مشهد، 1390 ش، س 44، شم 1؛ خالقیمطلق، جـلال، حمـاسه، پدیدهشنـاسی تطبیقی شعـر پهلوانی، تهران، 1386 ش؛ همو، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1372 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ زرینقبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1393 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ سلطانی، محمدعلی، حدیقۀ سلطانی، کرمانشاه، 1364 ش؛ شریفی، احمد، «شاهنامۀ کردی»، نمیرم از این پس که من زندهام، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ همو، «شاهنامۀ کردی اثری مستقل یا ترجمهای از شاهنامۀ فردوسی»، فرهنگ، تهران، 1374 ش، شم 16؛ شمقال و رستم (شغاد و رستم)، دستنوشت شم 416‘86، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1384 ش؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ کارنامۀ اردشیر بابکان (مشتمل بر متن پهلوی، تلفظنگاری، ترجمۀ فارسی، ... )، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1369 ش؛ گورانی، مصطفى، جواهرپوش، دستنوشت شم 616‘ 4، موجود در کتابخانۀ ملک؛ هفتلشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ همان، روایت الفت، دستنوشت شم 937‘ 11، موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی؛ همان، روایت بهاءالدین قطبانی، دستنوشت شم 972‘ 86، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ همان (شاهنامۀ منثور)، دستنوشت شم 61406/ 8089 ، موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ نیز:
Bowra, C. M., Heroic Poetry, London, 1952. آرش اکبری مفاخر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید