صفحه اصلی / مقالات / رستم نامه /

فهرست مطالب

رستم نامه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 دی 1398 تاریخچه مقاله

رُسْتَمْ‌نامه، منظومه‌ای در قالب مثنوی (بحر متقارب مثمن)، دربارۀ ماجراهای زندگی رستم و معجزه‌های امام علی (ع)، احتمالاً از سدۀ 11 یا 12 ق/ 17 یا 18 م، از سراینده‌ای ناشناس. 
رستم‌نامه دو بخش دارد: قسمت نخست آن «داستان مسلمان‌شدن رستم داستان به دست امیرالمؤمنین (ع)» و بخش دیگر آن «معجزه‌نامۀ مولای متقیان جناب امیرالمؤمنین و امام‌المتقین علی (ع)» نامیده شده است. 13 بیت نخستین بخش دوم منظومه در قالب مثنوی (بحر هزج)، و ادامه‌اش در قالبی خاص  (مسمط‌گونه) و در همان وزن سروده شده است (آیدنلو، 38). در متن دست‌نوشت منظومه، نامی برای این اثر دیده نمی‌شود و رستم‌نامه عنوانی است که در فهرست نسخه‌های خطی فارسی (منزوی، 4/ 2837- 2838) و برخی منابع دیگر (دایرةالمعارف ... ، 8/ 240) به آن داده شده است. 
تاکنون دو نسخه از رستم‌نامه یافت شده است: نسخه‌ای دوبخشی که اصل آن در دانشگاه تهران نگهداری می‌شود و سجاد آیدنلو آن را تصحیح کرده است و متنی مفصل دارد؛ و نسخه‌ای دیگر (نسخۀ مکتب‌خانۀ بوالعباس) که کوتاه است، 211 بیت دارد و تنها، بخش نخست این منظومه، یعنی نبرد رستم با امام علی (ع)، را شامل می‌شود (نک‍ : دنبالۀ مقاله). مقالۀ حاضر براساس نسخۀ دانشگاه تهران (چ آیدنلو) است. 
یرژی چیپک از رستم‌نامه، ذیل عنوان رمانسهای تخیلی در قالب چاپ عامیانه (بازاری) سخن گفته و در معرفی آن نوشته است: «یک حماسۀ کم‌حجم و کوتاه به شکل چاپ عامیانه با بحر متقارب به نام رستم‌نامه وجود دارد که در 1298 ق/ 1880 م در تهران منتشر شده است. این حماسه دربردارندۀ تعدادی تحریف تاریخ (امام علی (ع) معاصر رستم قلمداد شده) و موضوعات حماسی است، و پرداخت آن نیز تحریف شده است. شخصیت  باستانی رستم (ه‍ م) که در خلال سده‌های متمادی شکل گرفته، در اینجا صبغۀ بسیار جدید و مدرن یافته است؛ یعنی یک انسان مذهبی که به اسلام گراییده است، و در این چاپ عامیانه، این قهرمان آتش‌پرست در جنگی از امام علی (ع) (ه‍ م) شکست می‌خورد و به آیین شیعه می‌گراید» (نک‍ : ص 317- 319). البته تاکنون از چاپ سنگی آن نشانی یافت نشده است (آیدنلو، 54-55). 
با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان، برخی شخصیتهای اسطوره‌ای و حماسی ایران با بعضی شخصیتهای سامی در هم آمیخته شدند (نک‍ : صدیقیان، 123، 244). از سدۀ 7 ق به بعد، داستانهای ایران پیش از اسلام آمیختگی فراوانی با عناصر سامی یافت؛ برای نمونه، در جهانگیرنامه (ه‍ م) رستم به‌صورت شخصیتی تصویر می‌شود که در راه توحید و برای شکستن لات و عزى جهاد می‌کند (نک‍ : صفا، 327). این درآمیختگی تا جایی پیش رفت که در دورۀ صفوی، داستانهایی مانند رستم‌نامه شکل گرفت که در آنها، شخصیتهای شاهنامه با شخصیتهای اسلامی در یک دوره قرار گرفتند. از سوی دیگر، باورهایی نیز در همین ارتباط در میان مردم شکل گرفت، از قبیل اینکه رستم جزو یاران امام زمان (ع) است، و اینکه او یکی از شمشیرزنان رکاب امام زمان (ع) هنگام ظهور خواهد بود (دهقانی، 68- 69). 
در بحث انطباق عناصر ایرانی و اسلامی، داستانهای رستم و امام علی (ع) به‌سبب بسامد و تنوع پیوستگیها برجسته‌تر می‌نماید. در ادبیات منظوم کلاسیک نیز به نمونه‌های بسیاری از این ارتباط می‌توان اشاره کرد که بهترین و مشهورترین شاهد آن این بیت مولوی است: زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزو ست (1/ 255؛ نیز برای نمونه‌های دیگر دراین‌باره، نک‍ : آیدنلو، 19-20؛ دهقانی، 66-67). 
در باورهای مردم نیز قوس قزح هم کمان رستم است و هم کمان امام علی (ع) (هدایت، 139-140؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تیروکمان). از دیگر شباهتهای این دو پهلوان ملی و دینی می‌توان به ماندن جای پا یا دستشان بر سنگها و گذرگاهها (نک‍ : ماسه، II/ 390-391؛ انجوی، 171-172)، و نبرد آن دو با اژدها و کشتن آن ــ که از آیینهای کهن ایزدان و پهلوانان در قصه‌ها و داستانها ست ــ اشاره کرد (کیا، 59-60). 
در ادبیات شفاهی نیز داستانهای بسیاری دربارۀ رویارویی و آشنایی امام علی (ع) با رستم به چشم می‌خورد؛ برای نمونه، رستم در جست‌وجوی حضرت علی (ع) است تا با او کشتی بگیرد. امام به‌صورت ناشناس با پهلوان روبه‌رو می‌شود و پس از بر زمین زدن او، خود را معرفی می‌کند. در این روایت، رستم با کمک امام (ع) از کشته‌شدن نجات می‌یابد. از این‌گونه داستانها، 8 روایت ثبت شده است (نک‍ : انجوی، 107-116). اما دربارۀ حضور حضرت سلیمان (ع) در خلال آشنایی این دو شخصیت، که موضوع بخش نخست منظومه است، روایتهای همانندی در میان مردم وجود دارد که در کلیات و مضمون (قصد رستم برای حمله به سلیمان و حمایت امام علی >ع< از او) باهم مشترک، و در پاره‌ای از جزئیات متفاوت‌اند (برای آگاهی از 8 گزارش این روایت، نک‍ : همو، 116-127، 160-161؛ نیز آیدنلو، 25-27). دو روایت نیز در خوزستان و چهارمحال و بختیاری ضبط شده که ترکیبی از نظم و نثر است (جعفری، «بررسی ... »، 43). 
نخستین بخش رستم‌نامه از لحاظ ساختار به 3 بخش قابل تقسیم است: 1. مقدمه (ابیات 1-103)، شامل ستایش خداوند (توحیدیه)، نعـت پیامبر (ص)، مـدح امامان (ع) و ابراهیـم بن مالک ــ پسر مالک اشتر ــ به‌منزلۀ یکی از یاران امام زمان (ع)، ساقی‌نامه‌ای در 25 بیت، وصف حضرت علی (ع)، و گزارش سفر سراینده به نجف و شنیدن داستان و نظم آن؛ 2. متن داستان (ابیات 104-363)؛ 3. مؤخره (از بیت 364 تا پایان)، دربارۀ فانی‌بودن جهان با تذکر مرگ شهریاران و یلان بزرگ ایران (نک‍ : آیدنلو، 38). 
خلاصه‌ای از داستان مسلمان‌شدن رستم چنین است: هم‌زمان با پادشاهی کیخسرو (ه‍ م) در ایران، سلیمان نبی (ع) (ه‍ م) به همۀ سروران نامه می‌دهد که به اسلام رو آورند. در ایران نیز شورایی برای چاره‌اندیشی شکل می‌گیرد و به‌موجب آن، رستم برای کسب آگاهی از وضعیت آنان، راهی بیت‌المقدس می‌شود. رستم در انجمن سلیمان (ع)، در برابر دیو قدرت‌نمایی، و نزد یارانش اعلام می‌کند که سلیمان (ع) را از تخت پادشاهی پایین خواهد آورد؛ سحرگاه فردا، سوار بر رخش و در راه بارگاه، با سواری برخورد می‌کند. سوار به او می‌گوید: اگر قصد گرفتن ملک سلیمان (ع) را دارد، نخست باید با او رزم‌آزمایی کند. در این نبرد، سوار ناشناس کمرگاه رستم را می‌گیرد و به آسمان پرتابش می‌کند. رستم در آسمان از فرشته‌ای می‌شنود که هنگام نزدیک‌شدن به زمین، «یاعلی» بگوید. رستم چنین می‌کند. فرد ناشناس او را می‌گیرد و بر زمین می‌گذارد. رستم از او می‌خواهد نامش را آشکار کند. سوار می‌گوید: شیر دین و ولی خدا، علی‌ام؛ سپس امام (ع) از رستم می‌خواهد که نزد سلیمان (ع) رود و یکتاپرست شود. رستم به اندرز او عمل می‌کند، با سلیمان (ع) هم‌پیمان می‌گردد و با هدایایی سلیمانی به ایران می‌آید. ایرانیان از او خشمگین می‌شوند و او به سیستان پناه می‌برد. فرجام آنکه سلیمان (ع) به ایران حمله می‌کند و کیخسرو را به بلخ می‌گریزاند (ص 1-17). 
روایت منظوم با آنچه در افواه مردم جریان دارد، تفاوتهایی دارد؛ برای نمونه، در برخی از روایتهای منثور، پس از آنکه رستم مسلمان می‌شود، حضرت علی (ع) ریسمانی از جیب خود درمی‌آورد و به کمر رستم می‌بندد؛ به این سبب است که رستم کمربسته می‌شود و در هیچ جنگی شکست نمی‌خورد (انجوی، 122، 125). اختلاف مهم دیگرِ روایتهای منثور با این منظومه آن است که پس از مسلمان‌شدن رستم، داستان پایان می‌پذیرد؛ اما در این روایت، داستان ادامه می‌یابد و حتى براساس نسخۀ دانشگاه، سلیمان (ع) به ایران حمله می‌کند. با توجه به آنکه بخش حملۀ سلیمان (ع) به ایران در هیچ‌یک از روایتهایی که مستقیم از زبان مردم ثبت شده است، وجود ندارد، می‌توان گفت سراینده، آن را از معلومات خود به داستان اضافه کرده است (جعفری، «افسانه‌ها ... »، 595). 
از بیتی از اواخر این بخش منظومه چنین برمی‌آید که گویا تخلص ناظم «بی‌نظیر» بوده و او خویشتن را خطاب کرده است: ز پیشینیان بگذر ای بی‌نظیر/ ز شاهان ایران‌زمین پند گیر (ص 17). مصحح براساس ابیات پایانی منظومه، اظهارنظر کرده که زمان سرایش اثر پس از مرگ شاه عباس (1038 ق) بوده است (آیدنلو، 40-42)، اما به نظر می‌رسد که با توجه به نسخۀ دیگر رستم‌نامه و بیت «کجا رفت نادر به آن تخت و تاج/ که بر دین اسلام بدادی رواج»، نمی‌توان دراین‌باره اظهارنظر قطعی کرد (نک‍ : جعفری، «بررسی»، 46). 
بخش دوم این منظومه که به‌سان بخش نخست، بر قدرت، دین‌گستری، جوانمردی و مقام امام علی (ع) تأکید دارد، با 3 بیت مقدمه‌مانند آغاز می‌شود. براساس این داستان، پسر پادشاه چین شیفتۀ دختری زیبا در سرزمین دور می‌شود و عزم سفر می‌کند. نصیحت پدر در او اثر نمی‌کند و با 5 کشتی و 500‘1 همراه روانۀ سرزمین دختر می‌شود. شاهزاده و همراهانش در میانۀ راه، در گردابی در دریا غرق می‌شوند. پادشاه که بر اثر فغان و زاری در هجر پسر کور شده است، نشانی از امام علی (ع) می‌گیرد و برای یاری‌گرفتن، نزد وی می‌رود. امام (ع) نیز با کرامت، شاهزاده را زنده می‌کند و بدین سبب شاه چین و همۀ سپاهیانش مسلمان می‌شوند. شاهزاده از غم مرگ همراهانش، می‌خواهد که دوباره بمیرد؛ پس امام علی (ع) با مشاهدۀ مروت پسر، با کرامتی شگفت، همۀ همراهان شاهزاده را زنده از دریا بیرون می‌آورد. فرجام آنکه با رفتن امام (ع) به چین و مسلمان‌شدن همۀ آنان، عقد دختر و شاهزاده نیز بسته می‌شود (ص 19-36؛ نیز نک‍ : آیدنلو، 38- 39). 
رستم‌نامه از نظر زبان و کیفیت نظم، منظومۀ سبک‌مایه‌ای است و هر دو بخش آن ایرادهای وزنی و قافیه‌ای بسیار دارد؛ همچنین نمونه‌هایی از حشو و تکلف در منظومه دیده می‌شود. در قالب خاص بخش دوم، گاهی شمار مصراعها کم می‌شود و مثلاً یک یا دو مصراع (معمولاً مصراع پنجم) می‌افتد. کاتب این اثر نیز غلطهای املایی فراوانی (در نسخۀ دانشگاه) برجا گذاشته است (همو، 43-44، 53-54). 
نسخۀ دیگر رستم‌نامه را که در مکتب‌خانۀ روستای بوالعباس، از توابع باغملک خوزستان، به دست آمده، محمد جعفری (قنواتی) تصحیح و منتشر کرده است. این نسخه ابیاتی دارد که برخی در نسخۀ دانشگاه نیامده و برخی نیز با آن متفاوت‌اند؛ برای نمونه، در نسخۀ یادشده، سراینده می‌گوید که در نجف این داستان را شنیده است، اما چگونگی آن را بیان نمی‌کند، در صورتی که در نسخۀ مکتب‌خانه چنین بیتی به چشم می‌خورد: به من گشت پیری در آن ره دچار/ به من گفت کن نظم ای نامدار. به نظر می‌رسد این بیت در نسخۀ معیار افتاده است، به قرینۀ این بیت: از این نظم کن مشرکان را خجل/ چراغی برافروز در بحر دل (ص 5)، که آشکار است فرد مشخصی این سخنان را خطاب به شاعر می‌گوید (نک‍ : جعفری، همان، 43-45). 
در نسخۀ دانشگاه، بیتی که مشکل قافیه دارد، چنین ضبط شده است: بود صدر هر مجلسی جای من/ نه جای تو ای دیو ناهوشمند (ص 8)؛ این بیت در نسخۀ مکتب‌خانه صحیح‌تر است: بود صدر هر مجلسی جای من/ نه جای تو ای دیوک اهرمن. نیز این بیت از نسخۀ دانشگاه: به ایران برم تاج و تخت و سپاه/ به کام دل شاه ایران سپاه (ص 9)، که در نسخۀ مکتب‌خانه، در مصراع نخست به جای «سپاه»، «کلاه» ثبت شده است؛ این تغییر هم منطق درونی مصراع نخست را دقیق‌تر می‌کند و هم مشکل قافیه را از میان می‌برد: به ایران برم تاج و تخت و کلاه/ به کام دل شاه ایران سپاه (برای آگاهی از نمونه‌های دیگر مقایسۀ دو نسخه، نک‍ : جعفری، همان، 43-46). 

مآخذ

آیدنلو، سجاد، مقدمه بر رستم‌نامه (هم‍‌ )؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «افسانه‌های منظوم عامیانۀ خوزستان»، پیام بهارستان، تهران، 1391 ش، شم‍ 1؛ همو، «بررسی رستم‌نامه»، گزارش میراث، تهران، 1388 ش، س 4، شم‍ 35؛ چیپک، یرژی، «ادبیات عامیانۀ ایران»، ادبیات ایران از آغاز تا امروز، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1380 ش؛ دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمد صدر حاج‌سیدجوادی، تهران، 1379 ش؛ دهقانی، محمد، «شیر خدا و رستم دستان (جلوۀ انسان آرمانی در ادب فارسی و فرهنگ عامه)»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، تبریز، 1381 ش، شم‍ 185؛ رستم‌نامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1387 ش؛ صدیقیان، مهین‌دخت، فرهنگ اساطیری ـ حماسی ایران به روایت منابع بعد از اسلام، تهران، 1386 ش؛ صفـا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایـران، تهـران، 1352 ش؛ کیا، خجسته، قهرمانان بادپا در قصه‌ها و نمایشهای ایرانی، تهران، 1375 ش؛ منزوی، خطی؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1355 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1378 ش؛ نیز: 

Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938. 
نیره افتخاری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: