ربیع المنجمین فی شرح فصول الثلاثین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 21 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246736/ربیع-المنجمین-فی-شرح-فصول-الثلاثین
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
رَبیعُ الْمُنَجِّمینْ فی شَرْحِ فُصولِ الثَّلاثین، رسالهای در شناخت تقویم و علم نجوم، به زبان فارسی، اثر محمدرضی مستوفی تبریزی (1034- بعد از 1102 ق)، فرزند محمدشفیع. وی از ادیبان و دانشمندان علوم معقول و منقول روزگار صفوی بود و شعر نیز میسرود و در اشعارش «رضی» تخلص میکرد. ربیع المنجمین اثری پُربرگ است که در نسخههای خطی موجود، بیش از 900 صفحه دارد و افزون بر ارزش علمی و جایگاه برجسته، اما ناشناختهاش در تاریخ نجوم روزگار اسلامی، در بررسی تاریخ اجتماعی و مردمشناختی عهد صفوی نیز اثری قابل اعتنا و ارزشمند است، زیرا نهتنها اطلاعات مفیدی از دیدگاه ادبیات و تاریخ دارد، بلکه در زمینـۀ مسائـل اجتماعی ـ فرهنگی عصر مؤلف، آگاهیهای ارزشمند و بینظیری در اختیار خواننده مینهد که برخاسته از توجه او به این مسائل بوده است؛ برای نمونه، به این موارد میتوان اشاره کرد: نقش باورهای نجومی و تنجیمی در تصمیمگیری مردمان برای پیشبرد امور روزمرۀ خود؛ آداب و رسوم محلی و اصطلاحات رایج زبانی؛ زمان و چگونگی برگزاری جشنهای دینی و ملی، و ویژگیهای محلی و منطقهای آنها. منابع موجود دربارۀ زندگی مؤلف این اثر سخن چندانی نگفتهاند. اکنون تنها میدانیم که مستوفی روزگار شاه عباس دوم (سل 1052-1077 ق) و شاه سلیمان صفوی (سل 1077 یا 1078-1105 ق) را درک کرده است و با توجه به اینکه در 1069 ق در این اثر، خود را 35ساله خوانده است (ص 6)، بنابراین، باید در 1034 ق متولد شده باشد. براساس منابعی که در عصر او به نگارش درآمدهاند، وی از اوایل جوانی به امور دیوانی اشتغال داشته است تا آنکه به سببی از سمتش برکنار میشود (نصرآبادی، 1/ 112). پس از مدتی، دفتر استیفای مازندران به او واگذار، و وی به این منطقه رهسپار میشود (همانجا). مستوفی در مناقشات علمی روزگارش نیز شرکت میکرده، که ازجمله میتوان به آراء او در رسالۀ نوروزیهاش اشاره کرد که طی آن به مناقشۀ علمی آقا رضی قزوینی با سید میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری پیرامون زمان تحویل سال، پرداخته است. آنچه مسلم است، مستوفی در دربار شاه عباس دوم ارج و قربی داشته است و بیسبب نیست که رسالۀ ربیع المنجمین را در 1069 ق به نام همین پادشاه صفوی به رشتۀ تحریر درمیآورد. همچنین، او در 1079 ق رسالۀ ریاض المتهجدین را دربارۀ نمازهای شبانه به فارسی نگاشته است (آقابزرگ، 225؛ منزوی، 1/ 293). از سرودههای مستوفی در 1080 و 1083 ق، دربارۀ تاریخ تولد شاه سلطان حسین ــ فرزنـد شـاه سلیـمان ــ و تاریخ تعمیر مرقد امام هشتم شیعیان که بر اثر زلزله آسیب دیده بود (نک : نخجوانی، 205-206)، برمیآید که وی در روزگار شاه سلیمان نیز مورد توجه بوده، چنانکه در قصیدهای 70بیتی این پادشاه صفوی را مدح کرده است (همو، 200). وجود اثری از مستوفی که حاوی مجموعهای از رسایل ادبی و دیوانی او ست، و نیز رسایلی مانند «در تعریف شهر اصفهان»، «حکایت مازندران بهشتنشان» و «سواد وقفنامۀ املاک و مستغلات در تبریز از میرزا محمدصادق وزیر» (بانی مسجد و مدرسۀ صادقیه در تبریز) (نک : همانجا)، مینماید که او چگونه از شغل دیوانیاش برای کسب دانشهای رسمی و غیررسمی، ازجمله دانش اجتماعی در معنای سنتی آن، بهره میبرده است. بااینحال، بارزترین بازتاب توجهات او را در رسالۀ ربیع المنجمین مییابیم. کتاب ربیع المنجمین با مقدمهای آغاز میشود که از نظر کاربرد درست کلمات و بهکارگیری فنون ادبی و بلاغی، مانند تشبیه و تسجیع، میتوان آن را در شمار زیباترین نثرهای ادب فارسی دانست. مؤلف در این مقدمه، استعارات ادبی و معارف دینی و حکمی و نجومی را بهزیبایی باهم آمیخته است (ص 1-3). مستوفی مقدمه را «مشرق» و خاتمۀ اثر خود را «مغرب» نامیده است (ص 12-13). مقدمۀ او مشتمل است بر چند «نیّر» و هر «نیّر» مشتمل بر چند «شعشعه»، که طی آنها شرف علم هیئت و نجوم را در موضوع آن بازمیجوید، سپس به اثبات نقلی ارزش علم نجوم و علم حساب، و نیز به بیان بعضی از مطالب علم طبیعی میپردازد (ص 13 بب ). بخـش اصلی کتاب به شرح رسالۀ سیفصل ــ از آثار خواجه نصیرالدین طوسی ــ اختصاص دارد. فصل پنجم از این بخش که عنـوان آن «در تـاریـخ فارسیـان» است (ص 164 بب )، از منـظر مردمشناسی تاریخی ایران اهمیت فراوان دارد. در این فصل، مبدأ تاریخ ایرانیان، بنابر آراء منجمان و روایتهای تاریخی، زمان جمشید (ه م)، و یا به نقل از دیگر آثارْ زمان کیومرث ذکر شده است. مستوفی در این فصل، با اشاره به روایتهایی که میکوشند برای کیومرث ریشۀ سامی بتراشند، او را نخستین پادشاه عالم و واضع تقویم و سال ربیعی با ماههای 30روزه و پنجۀ دزدیده (ه م) دانسته است. او سپس از باور موبدان و دانایان فُرس یاد میکند که برای یزدان 12 فرشته در نظر میگیرند، به این ترتیب: 4 فرشته بر 4 حد کیهان، برای جلوگیری از ورود اهریمنان به گیتی؛ 4 فرشته برای گردش در آسمانها و زمین، برای دورکردن شر اهریمنان از خلایق؛ و 4 فرشته برای آنکه موکل 4 طبع عالم کون و فساد باشند. به نوشتۀ مستوفی، بنابر روایتهای ایرانی، گردش بزرگ سال ربیعی برای بازگشت خورشید به نقطۀ اعتدال اول خود، 461‘1 سال طول میکشد که کیومرث این دور بزرگ را به 4 بخش و هر بخش را به 365 سال و ربعی تقسیم کرد و آن را «سال بزرگ» نامید. بدینسان، با فرارسیدن نوروز (ه م) اعظم، جشن و پایکوبی بیش از دیگر مواقع بود (ص 164). او سپس از یکیبرشمردن جمشید و سلیمان (ه م)، بنابر برخی از باورهای ایرانی، سخن میگوید (ص 165). مؤلف در ادامه، داستان ضحاک و کاوه و فریدون را نقل میکند. او دگرگونی در تقویم و تغییر در تعیین آغاز سال نو به هنگام تحویل آفتاب به برج سرطان و نیز ماه کبیسۀ 120ساله را به روزگار گشتاسب منتسب میکند (ص 165-166). وی همچنین، بازگشت به نوروز اصلی را به انوشیروان نسبت، و ریشۀ «یزدگردی» نامیدهشدن تقویم را به باور ایرانیان ربط میدهد که مبدأ تاریخ را برتختنشستن آخرین پادشاه میدانستند (ص 166). مستوفی بنابر سنت ایرانی (نک : بندهش، 42)، نام ماههای ایرانی را براساس نام فرشتگان موکل بر هریک از آنها بررسی کرده است (ص 166- 168). البته ریشهشناسی پیشنهادی او برای هر ماه، بیشتر بر نقل افواه عامه استوار، و در مواردی با برداشت ناقصی همراه است؛ هرچند وی با مراجعه به منابع گوناگونی مانند آثار ابوریحان بیرونی و برخی از فرهنگها کوشیده است این نقص را رفع کند و حتى در مواردی، مانند وصف ماه خرداد، بر تفاوت برداشتهای عامیانه و منابع مکتوب تصریح کرده است (ص 167). آنچه او دربارۀ معنی فروردین آورده، برداشتی عامیانه از معنی فروهرهای زردشتی است، درحالیکه دربارۀ اردیبهشت اطلاعات درستی میدهد. سخن وی دربارۀ فرشتۀ موکل بر تیرماه با آنچه دربارۀ فرشتۀ تیشتر میدانیم (نک : کرباسیان، 21)، هماهنگ است، بااینحال، نظر عوام دربارۀ نسبت تقسیم غلات در این ماه با نام آن را ترجیح داده است (همانجا). او دربارۀ مرداد تصریح میکند که فرشتۀ موکل بر این ماه، موکل بر گیاهان نیز هست (قس: کرباسیان، 31)، و سخنی را که فرشتۀ این ماه را موکل بر زمستان میداند، نادرست میخواند. آنچه وی دربارۀ شهریور، مهر، آبان و آذر آورده است، در مجموع، با سنت ایرانی هماهنگ مینماید (ص 167- 168). مستوفی دربارۀ سبب نامگذاری دی آورده است: «مردمان در این ماه چون دیوان در خانههای تاریک به سر برند» (ص 168). او در زمینۀ وصف فرشتۀ موکل بر ماه بهمن، با سنت زردشتی هماهنگ است، جز آنکه او را زدایندۀ خشم میداند، درحالیکه در سنت زردشتی، بهمن دشمن اکهمن یا اندیشۀ بد است (نک : کرباسیان، 441). وی براساس سنت اشراقی، بهمن را عقل اول نیز میخواند. آنچه او دربارۀ فرشتۀ موکل بر ماه اسفند نوشته، درست است، اما ریشهشناسی پیشنهادی وی کاملاً عامیانه است؛ او میگوید: «در معنی آن گفتهاند که اسفند به زبان پهلوی میوه بُوَد و در این ماه گیاهها و میوهها دمیدن گیرد و اولى در تسمیه آن است که گویند زمین در این ماه به جوش و حرکت آید؛ چه، اسفندار به معنی زمین است و عوام گویند در این ماه زمین شق شده. سپند که از جملۀ دواها ست ... از زمین سر زند و بدان جهت سپندار گویند» (ص 168- 169). مستوفی در ادامه، به مسئلۀ کبیسهها بازمیگردد و برخی از اشکالات مطرح در آثار شارحان قبلی رسالۀ سیفصل را برمینماید و در اینجا، تاریخ نگارش اثر خود را 1069 ق ذکر میکند (ص 170)؛ آنگاه، پس از نقل حدیث اصحاب رس، به اسامی روزهای ماه میپردازد و از جشنهایی یاد میکند که هنگام یکیشدن نام ماه و روز برگزار میشوند (ص 173)؛ سپس از آنچه در هر روز مطلوب است انجام شود، سخن میگوید (ص 174- 178). در این بخش نیز آمیزهای از ریشهشناسی عامیانه (برای نمونه، نک : «ماه»، ص 175؛ قس: خرده اوستا، 193) و عالمانه (برای نمونه، نک : «دیبهمهر»، همانجا؛ قس: خرده اوستا، 194) را شاهدیم. محمدرضی مستوفی در این بخش به آداب متداول مربوط به هر روز توجه دارد که گویا در روزگار او با سنتهای زردشتی مطرح در متون اوستایی و پهلوی متفاوت بوده است؛ چنانکه این تفاوت را دربارۀ آداب روزهای بهمن و اردیبهشت (= روزهای دوم و سوم از هر ماه) بهخوبی میتوان دید (ص 174؛ قس: خرده اوستا، 191؛ متون ... ، 163). او سپس، با بهرهگیری از آثار شیخ اشراق و قطبالدین شیرازی به تفسیر اشراقی فرشتگان موکل بر روزها میپردازد (ص 179-180). مستوفی با بررسی جشنهای مربوط به خمسۀ مسترقه (= پنجۀ دزدیده) و گاهنبارها و ماههای سال، فصل پنجم ربیع المنجمین را به پایان میرساند. او در اینجا، افزون بر یادکرد ریشههای اساطیری مربوط به جشنهای هر ماه، از آداب متداول در آن ماه نیز سخن میگوید (برای نمونه، نک : «آبانگاه» = در آب نشستن مردان و زنان در دهم فروردین، ص 182) و با ذکر جشنهای متداول در روزگار خود، بر ارزشهای مردمشناختی اثرش میافزاید. او برخلاف ملا مظفر گنابادی که در شرح بیستباب خود در بـازنمود رسـم «کوسـهبرنشستـن» (نک : ه د، کـوسهبرنشین) در آذرماه صرفاً به نقل سخنان شهمردان رازی و زکریای قزوینی بسنده کرده است، ضمن شرح تفصیلی آداب این رسم، از برگزاری آن در عهد خود خبر میدهد و مراسم «میر نوروزی» (ه م) و «بابو و بابوگر» (نک : ه د، عروسگوله) رایج در مازندران آن عصر را برگرفته از رسم کوسهبرنشین میداند (ص 182-183). نقد روایتهای مربوط به برگزاری جشن سده (ه م) و سبب نامگذاری آن، از قطعات خواندنی این بخش است (ص 184). مستوفی در ادامه، شرح مباحث تقویمی و نجومی رسالۀ سیفصل را پی میگیرد. بااینحال، در همین بخشها هم اطلاعات ارزشمندی را میتوان دید که در مباحث مردمشناختی عصر صفوی قابل بررسیاند. نشاندادن کاربرد علم نجوم در پیداکردن اوقات شرعی (ص 352 بب ) و تعیین جهت قبله (ص 360 بب ) از همت وی در دینیبرنمودن علم نجوم خبر میدهد. او به مسئلۀ سعد و نحس قِران کواکب و نقش آنها در رخدادهای تاریخی توجـه میکنـد (برای نمونه، نک : ص 380، 386)، از مزاج قمر و نقش آن در کاهش و افزایش حیوانات و گیاهان سخن میگوید (ص 403 بب )، از فواصل مناطق مختلف و مدت پیمودن آنها در روزگار خود خبر میدهد (ص 468-470)، درصدد توجیه شرعی پیشگویی حوادث براساس علم نجوم برمیآید (ص 503)، از نسبت احوال بروج با احوال عالم سفلى بحث میکند (ص 619)، و همچون علی بن زید بیهقی در رسالۀ جوامع احکام نجوم، به نسبت موجودات این عالم با مدلولات کواکب میپردازد. وی دربارۀ طبقات مردم و نحوۀ زیست آنها اطلاعات مفیدی در اختیار مینهد (ص 731-732) و این اطلاعات را در جدولهایی جالب توجه رسم میکند (ص 745 بب ). مستوفی به استناد احادیث و روایات، از اموری که انجام آنها در هر روز شایسته و یا ناشایستاند، سخن میگوید (برای نمونه، نک : خوشبودن سفر در روز جمعه، ص 838)؛ به احکام رعدوبرق (ه م) و قـوس قزح (نک : ه د، رنگینکمان) در ماههای مختلف میپردازد (ص 897- 904)؛ از رؤیت هلال و آداب آن یاد میکند؛ و از اشیاء یا چهرههایی سخن میگوید که نظرکردن در آنها در آغاز هر ماه قمری بجا و مناسب است (ص 913-914). از دیگر ارزشهای کتاب ربیع المنجمین، اصرار مستوفی در بهکاربردن واژگان فارسی و بهرهگیری از اصطلاحات رایج در عصر خود است؛ چنانکه از «خنیاگری» زهره سخن میگوید (ص 6) و در بررسی کواکب دوازدهگانه، معادلهای فارسی آنها را ذکر میکند (ص 276-277) و قوس قزح را بنابر رسم روزگارش «کمان رستم» مینامد (ص 880). مراجعه به متن کتاب اینگونه مینماید که مستوفی در نگارش اثر خود، به منابع فراوانی از آثار قدما و معاصرانش مراجعه کرده است (برای نمونه، نک : ص 168، 411، 880، 911). ربیع المنجمین نمونۀ خوبی از تلاش برای پیوند دانشهای عقلی و نقلی است، و اینکه بهرغم حجم فراوانش از همان روزگار مؤلف مورد توجه بوده است، از موفقیت وی در این کار خبر میدهد؛ چنانکه در زمان حیات او، در 1101 ق، نسخهای از آن به قلم محمداشرف بن زینالدین علی اصفهانی به کتابت درمیآید که اکنون به شمارۀ 027‘2 ف، در کتابخانۀ ملی ایران موجود است (برای نسخههای دیگر، نک : منزوی، 1/ 293).
آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة (قرن 11)، به کوشش علینقی منزوی، بیروت، 1411 ق/ 1990 م؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ خردهاوستا، ترجمـۀ ابراهیم پورداود، تهـران، 1380 ش؛ کرباسیـان، ملیحـه، فـرهنگ الفبایـی ـ موضوعی اساطیر ایران باستان، تهران، 1384 ش؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مستوفی تبریزی، محمدرضی، ربیع المنجمین، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی، شم 027‘2 ف؛ منزوی، خطی؛ نخجوانی، حسین، چهلمقاله، به کوشش یوسف خادم هاشمینسب، تبریز، 1343 ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378 ش.
محمد کریمی زنجانی اصل
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید