صفحه اصلی / مقالات / دیگ به سر /

فهرست مطالب

دیگ به سر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 15 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

دیگْ‌به‌سَر، از نمایشها و بازیهای شادی‌آور. دیگ‌به‌سر یا خاله‌دیگ‌به‌سر از نمایشهای مردمی است که در نواحی مختلف ایران اجرا می‌شود. این نمایش بیشتر به‌عنوان نمایشی زنانه    شناخته شده است (بلوکباشی، 26- 28؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله) و در بعضی از نواحی به آن رقص غربال نیز می‌گویند (قزل‌ایاغ، 152). 
محل اجرای این نمایش زنانه در گذشته، اتاق پنج‌دری یا تالار بزرگی بوده است که تماشاگران دورتادور آن می‌نشستند و گاه خود نیز یکی از نقشهای این نمایشها را بازی می‌کردند (بلوکباشی، 27). برای اجرای این نمایش روی شکم زن جوانی که تا زمان اجرای نمایش زایمان نداشته، یا زنی که شکمی گرد و گوشتی و نافی گود داشت، با سیاهی تهِ دیگ چهره‌ای را می‌کشیدند که از دو ابروی پهن و پیوسته بر بالای ناف و زیر دنده‌ها تشکیل می‌شد. سپس در زیر آن دو ابرو، دو چشم درشت و بادامی، و از میان ابروان تا سر ناف بینی‌ای قلمی می‌کشیدند. ناف جای دهان در نقش چهره را می‌گرفت. آن را با سرخاب پنبه‌ای (تکه‌ای پنبه که در جوهر قرمز قرار گرفته و در آفتاب خشک شده است) به شکل لب و دهان، سرخ می‌کردند. دو گونۀ گرد و سرخ هم بر دو سوی بینی و دهان می‌کشیدند. سپس یک چوب‌دستی در زیر ناف    به‌طور افقی با بند قنداق به کمر زن می‌بستند و کتی مردانه و کهنه را بر تن چوب‌دستی می‌کردند، به‌نحوی‌که دستها به طرفین باز بود و قد آن از کمر تا روی پای زن را می‌پوشاند، چنان‌که به نظر می‌رسید، لباس همان چهره‌ای است که بر شکم نقش بسته است. سپس غربال یا دیگی را بر سر زن می‌گذاشتند و چادری نازک (که بتوان از پشتش دید) بر روی غربال می‌انداختند و ادامۀ آن را در بالای شکم (بالای محل تصویر) گره می‌زدند. این زن هیبت دیوی را می‌نمایاند که سری بزرگ، چهره‌ای گوشتالود و تخت، گردنی کوتاه و ستبر، تنه‌ای پهن و درشت و بلند، و پاهایی بسیار کوتاه دارد. زن با دستهایش که در زیر چادر پنهان بود، سطح شکم خود را تکان می‌داد و با نوای تنبک و کف زدن و آواز حضار می‌رقصید. این بازی در تهران از نمایشهای شادی‌آور زنانه محسوب می‌شد (همو، 27- 28؛ قزل‌ایاغ، همانجا) و از جملۀ بازیهای آیینی در شب یلدا بود (جاوید، «یلدا ... »، بش‍‌ ). 
در زنجان، این نمایش را یکی از بازیگران ماهر در شبهای جمعه در چهارراه معروف شهر اجرا می‌کرد و همچنین در مراسم شادی، چون عروسیها و ختنه‌سورانها اجرا می‌شد. این نمایش را در بعضی از روستاهای زنجان قازان‌اویونی (دیگ‌بازی)، قارین‌اویونی (رقص شکم) یا قازان‌باش (دیگ‌سر) می‌نامیدند. اجراکنندۀ این نمایش چهرۀ زن یا مردی را روی شکم خود نقاشی می‌کرد و سر خود را با پارچه‌ای سیاه تا سینه می‌پوشاند، یا دیگی از جنس روی را وارونه بر سر می‌نهاد که دو سوراخ درشت برای دیدن داشت. روی آن تا بالای نقاشیِ روی شکم را با پارچه‌ای تیره می‌پوشاند. سپس با نوای موسیقی به شکم خود پیچ‌وتاب می‌داد و صحنه‌های شادی‌آور را برای تماشاچیان خلق می‌کرد (عباسی، 78- 79). 
این بازی با نام غربال‌بازی (غربیل‌‌بازی) در ردیف بازیهای پنامی (بازیهایی که در اجرای آن از صورتک استفاده می‌شود) ثبت شده است. نوشته‌اند که این بازی در ناحیۀ کاشان و قمصر، با نام غلبور (غربال) بازی مشهور، و از جملۀ بازیهای قدیمی ایرانی است. نحوۀ بازی در این شهر، با اندکی تفاوت نسبت به دیگر شهرها، به این شکل بود که لوطیِ بازیگر غربالی بزرگ را بر سر چوبی صلیب‌شکل می‌گذاشت و انتهای چوب را به نحوی به دست می‌گرفت که غربال بالای سرش قرار گیرد. روی غربال را با پارچه‌ای سفید به گونه‌ای می‌پوشاند که پنجره‌ای بر روی شکم باز می‌ماند و بقیۀ پارچه را در لیفۀ شلوار قرمز گشاد خود فرومی‌برد و با بند تنبان می‌بست. هر دو پای او را به هم می‌بستند و فقط با جهش و غلتیدن نمایش را اجرا می‌کرد. روی شکم بازیگر را هم با دوده و سرخاب و سفیداب طرح صورت می‌کشیدند و او با حرکت دادن شکمش همراه با ریتم سوت و نعره، صحنه‌های مضحکی برای خنداندن تماشاگران ایجاد می‌کرد (جاوید، «بازیها ... »، 27، «نگرشی ... »، 175-177؛ آقاعباسی، 407). در کاشان و برخی دیگر از شهرهای ایران نیز والدین تا دهه‌های اخیر، برای ترساندن کودکان بازیگوش خود، دیگی بر سر می‌گذاشتند و به کودک می‌گفتند که دیگ‌به‌سر آمده است (جاوید، همان، 177- 178). در مازندران، این رقص با نام غربال‌سماع مشهور است و نحوۀ اجرای آن به همان شیوۀ معمول در دیگر شهرهای ایران است (جنتی، 25، حاشیۀ 1). 
در میان کردها، این نمایش نوعی بازی است که به نام نیمه‌پیا (نیمه‌مرد، نیمه‌آدم) مشهور است و کودکان غربالی بر سر می‌گذارند و با دوده یا زغال بر شکم بازیگر، صورت انسان را نقش می‌کنند. چوب بزرگی هم روی کمر بازیگر به عنوان دو دست این موجود قرار می‌دهند و بازیگر در میان بچه‌ها می‌رقصد و کودکان را سرگرم می‌کند (درویشیان، 563-564). 
در آذربایجان این نمایش را چُلمَک‌اویونی (بازی دیگچۀ سفالی) می‌نامند که چون دیگر شهرها، بازیگر دیگی بر سر می‌گذارد و با حرکات ماهیچه‌های شکم به صورتکی که بر شکمش نقش بسته است، پیچ‌وتاب می‌دهد و هم‌زمان اشعاری را نیز می‌خواند (عاشورپور، 7/ 58-60). 
در آبادۀ فارس، این نمایش مخصوص بزرگ‌سالان (مرد) است و به هنگام عروسی در حضور حاضران در مجلس اجرا می‌شود. پسری نوجوان را برای نمایش انتخاب می‌کنند و روی سر او غربالی می‌گذارند؛ سپس پسر دستانش را بالا می‌آورد، چنان‌که دو ساعدش بر روی گوشهایش بچسبد. روی غربال تا قسمت کمر پسر، چادرشبی می‌کشند و در قسمت کمر، چوبی را به شکل افقی به عنوان دستان او قرار می‌دهند و کتی بر تن چوب می‌کنند. سپس روی چادرشب، صورت انسان می‌کشند. پسربچه در میان جمع می‌رقصد و چنین می‌خواند: وردار و بنداز جانماز، و حاضران پاسخ می‌دهند: جانماز، بالوبنداز؛ بازیگر: می‌خوام برم تو آفتو، حضار: آفتوه تنگه آفتوه. و این بند شعر چند بار خوانده می‌شود (صداقت‌کیش، 128-130؛ قزل‌ایاغ، 439). 
به گفتۀ بیضایی، این نوع رقص مخصوص دلقکها و مسخره‌بازها بوده که برای شادی تماشاگر شکم خود را با نوای آهنگی شوخ، تاب می‌دادند (ص 57- 58). 
عبدالله مستوفی در مسافرتش به سناوند در ناحیۀ قم، شاهد این نوع رقص در عروسی اهالی این روستا بوده که در کنار نمایش بقال‌بازی (ه‍ م) اجرا می‌شده است. او نیز نحوۀ اجرای این نمایش و طریقۀ گریم بازیگر را شرح داده و نوشته است که بازیگر با نوای ساز، پوست شکم خود را جلو و عقب می‌بُرد و اشکال غریب و عجیبی به صورت آدمک می‌داد؛ گاه جفتک می‌انداخت، انگار پاهای این نیمه‌آدم به پشت گردنش می‌خورد (1/ 340). 
در لغت‌نامۀ دهخدا دیگ‌به‌سر از موجودات موهومی دانسته شده است که با آن کودکان را می‌ترساندند. 

مآخذ

آقاعباسی، یدالله، دانشنامۀ نمایش ایرانی، تهران، 1391 ش؛ بلوکباشی، علی، «نمایشهای شادی‌آور زنانه در تهران»، هنر و مردم، تهران، 1343 ش، شم‍ 27؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1390 ش؛ جاوید، هوشنگ، «بازیهای پنامی در ایران»، صحنه، تهران، 1386 ش، شم‍ 46؛ همو، «نگرشی بر نمایشهای آیینی نواحی کاشان»، تئاتر، تهران، 1381 ش، شم‍ 31-33؛ همو، «یلدا و موسیقی آیینـی»، سورۀ مهـر (مل‍‌ )؛ جنتی عطایی، ابـوالقاسم، بنیاد نمایش در ایران، تهـران، 1333 ش؛ درویشیان، علی‌اشرف، افسانه‌ها، نمایشنامه‌ها و بازیهای کردی، تهران، 1380 ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، بازیهای محلی آباده، تهران، 1360 ش؛ عاشورپور، صادق، نمایشهای ایرانی، تهران، 1390 ش؛ عباسی، حسین، «نمایشهای غیرآگاه در زنجان»، تئاتر، تهران، 1387 ش، شم‍ 42-43؛ قزل‌ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ نیز: 

Sooremehr, www.old.sooremehr.ir/ magentry.asp?id=4189. 
مریم سامعی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: