صفحه اصلی / مقالات / ده و ده نشینی /

فهرست مطالب

ده و ده نشینی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

دِه و دِهْ‌نِشینی، ده یا روستا آبادیِ کوچک خارج از شهر که در فرایندی تاریخی به وجود آمده است، و ده‌نشینی به معنی سکونت و زندگیِ خانوارهایی در ده است که عمدتاً به کار کشاورزی (مشتمل بر زراعت و باغداری)، دامداری، ماهیگیری و همچنین صنایع دستی اشتغال دارند. 
ده‌نشینان را دهقان، روستایی، زارع و کشاورز می‌گویند. واژۀ دهقان (معرّبِ دهگان) به معنی صاحب ده، رئیس ده، مالک زمین، صاحب زمین، ایرانی، حافظ سنن و روایات ایرانی، مورخ، و روستایی نیز آمده است (معین، ذیل واژه). در زبان گفتاری، روستاها را دهات، و مردمِ روستانشین را دهاتی می‌گویند. 
ده، پس از انقلاب اسلامی ایران، طبق قانون تعاریف و ضوابط کشوری مصوب 1362 ش، چنین تعریف شده است: ده از لحاظ اداری، واحد مبدأ تقسیمات کشوری است؛ از لحاظ جمعیتی باید دست‌کم 20 خانوار (100 تن) اعم از متمرکز یا پراکنده داشته باشد؛ از لحاظ فرهنگی و در عرف، به‌عنوان ده، آبادی یا قریه شناخته شده باشد؛ از لحاظ زیستی، همگن و دارای حوزه و قلمرو معین ثبتی (اداری) و عرفی باشد؛ و از لحاظ اقتصادی اکثرِ ساکنان آن به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم به یکی از فعالیتهای کشاورزی چون زراعت، دامداری و باغداری به‌طور اعم، و صنایع دستی و صید و یا ترکیبی از این فعالیتها اشتغال داشته باشند (مجموعه ... ، 220). 
امروزه، برای نامیدن این واحد جغرافیایی در تقسیمات اداری کشور، از کلمات ده، آبادی، دهکده، قریه، قلا، قلعه (کلات)، کَند و به‌خصوص روستا استفاده می‌شود. در قانون یادشده، روستا به‌طور کامل با ده یکی دانسته شده است و بنابر همان قانون، چند روستای هم‌جوار یک دهستان را تشکیل می‌دهند (همان، 221). 
امـروزه بـه جای واژۀ ده ــ برگرفتـه از کلمـۀ فـارسیِ    دهیـو به معنای سرزمین و کشور ــ در بیشتر متون حقوقی، دیوانی، ادبی و جز آنها، واژۀ روستا به کار می‌رود که صورتی از واژۀ رستاک پهلوی است و در لغت‌نامه‌ها، به معنی زمین مزروع و مسکون خارج از شهر آمده است (نک‍ : ودیعی، 8- 9). 
واژۀ عربی قریه به دو معنیِ شهر و ده به کار می‌رود و مراد از آن فقط صفتِ شهریِ بخش مسکونی روستاهای متمرکز است، نه حالت اقتصاد و معیشت روستایی. قصبه در بیشتر فرهنگها، به معنی مراکز تجمع انسانی بزرگ و نیز متکی به اقتصاد روستایی آمده که ظاهراً مراد از آن روستا ـ شهر است (همانجا). 
سرعت بسیارِ شهری‌شدن در دوران قبل از انقلاب و حتى در سالهای بعد از آن، جمعیت روستایی ایران را از 80٪ به کمتر از 40٪ رسانده است (رضوی، 1/ 60). 
در سال 1335 ش، براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن، جمعیت کشور نزدیک به 19 میلیون تن بوده که سهم جمعیت ده‌نشین و کوچ‌نشین حدود 13 میلیون تن، و بیانگر تعلق عمدۀ جمعیت ایران (ح 68٪) به ده‌نشینی بوده است. با گسترش شهرنشینی، به‌تدریج از سهم جمعیت ده‌نشین کاسته شده، به‌طوری‌که در آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1385 ش)، جمعیت ده‌نشین به بیشتر از 22 میلیون نفر (4/ 31٪ جمعیت کشور) رسیده است. 
در سال 1365 ش، ایران بیش از 000‘65 آبادی مسکونی داشته که کل جمعیت روستایی آبادیهایِ کمتر از 5 هزارنفریِ آن، 411‘109‘21 تن بوده است. در 1369 ش، پیش‌بینی شده بود که شمار این جمعیت در 1390 ش، به 000‘900‘ 27 تن و در 1400 ش، به 000‘501‘30 تن برسد (زنجانی، 24- 29). دِهها، روستاها و آبادیها نیز مانند دیگر پدیده‌ها در مسیر تولد، توسعه و فنا قرار می‌گیرند. در ایران نیز بسیاری از روستاها از جمعیت تخلیه شده، شماری از آنها بدل به شهر شده، و شماری از آبادیهای اطراف شهرهای بزرگ به آنها پیوسته‌اند (پاپلی، 7). 

پیشینه

ده کهن‌ترین شکل سکونتگاههای بشری، و ده‌نشینی یکی از قدیم‌ترین شیوه‌های زندگی اجتماعی بشر است. دهها از گذشته به عنوان اجتماعات پایه، نقشی اساسی در شکل‌گیری و شکوفایی جوامع و تمدنها داشته‌اند. 
همگام با پیدایش ده‌نشینی و سکونت مردم غیرآریایی در سرزمینی که ایران نامیده شده است، گروههایی از آنان یا در مرحلۀ گردآوری خوراک به سر می‌بردند، یا به شبانی و شکار اشتغال داشتند و در چهارچوب نظام عشیره‌ای و چادرنشینی    زندگی می‌کردند (خسروی، پژوهشی ... ، 59). به استناد تحقیقات بـاستان‌شناختی ــ به‌خصوص در ایـلام و سیستان و خوزستان ــ پیش از آغاز مهاجرت آریاییها (حدود 000‘2 یا 400‘1 ق‌م) به سرزمینی که پارس و سپس ایران نامیده شد، ساکنان پیشین غیرآریاییِ آن به زندگی در آبادیها روی آورده بودند. در خوزستانِ دوران اوروک میانی (000‘6-500‘ 3 ق‌م)، آثار چنین آبادیهایی دیده می‌شود. باستان‌شناسان در دشت شوش به دهکده‌های کوچک با میانگین وسعت 6/ 0 هکتار و دهکده‌هایی بزرگ‌تر با میانگین وسعت 3/ 2 هکتار، و از 500‘ 3 تا 150‘ 3 ق‌م به دهکده‌هایی با وسعت 75/ 1-44/ 3 هکتار دست یافته‌اند (مجیدزاده، 107، 113). باتوجه به وجود رودهای کارون، دز، و کرخه که این جلگه را آبیاری می‌کنند و نیز میزان بارندگی کافی این جلگه برای کشاورزی (همو، 106)، ظاهراً زراعت آنان بر پایۀ دیم‌کاری و آبیاری بوده است. در سیستان نیز در هزاره‌های 5-4 ق‌م (دورۀ فلز)، میانگین وسعت دهکده‌های کوچک‌تر بین 8/ 0 تا 2/ 1 هکتار بوده است. 
از حدود نیمۀ اول هزارۀ 4 ق‌م به بعد، شهرکها و شهرها و زندگی شهری در ایران پدید آمد (همو، 100-101). مساحت استقرار شوش در حدود 000‘4 ق‌م، به حدود 5 هکتار رسید و در نیمۀ اول هزارۀ 3 ق‌م، مراکز شهری رو به افزایش گذاشت (همو، 159)، که نشان‌دهندۀ گسترش شهرنشینی و تبدیل دهکده‌ها به شهر است. 
تل باکون در فارس، دهکدۀ کوچکی متعلق به پیش از تاریخ، به وسعت دو هکتار و با جمعیتی نه‌چندان زیاد بوده است که باتوجه به سفالگری با سفالهای زیبا، فلزکاری، و معماریِ آن، و مجموعۀ بزرگی از تکه‌های گِلیِ مهرشده که در آنجا یافت شده است، و نیز متمایز و منفک بودنِ فضای واحدهای صنعتی، مدیریتی، تولیدی و مسکونی در آن، می‌توان گفت که شاخصۀ مراکز بزرگ و پرجمعیت نیمۀ دوم هزارۀ 4 ق‌م، مانند شوش و اوروک، ویژگی کانونهای شهری بعدی را داشته است (علیزاده، 15-16). 
در روایتی از اساطیر ایرانی، موجودیت ده و اهمیت آن به دورۀ جمشید می‌رسد که براساس آن، پدر ضحاک «پور» نام داشت و تازی‌بان جمشید، و اصل او عرب بود و جمشید او را دهی بخشیده بود. او کدخدای آن ده بود و سخاوت بسیار داشت. ضحاک به اغوای ابلیس، پدرش پور را کشت و به جای او کدخدای ده شد و از کدخدایی به پادشاهی رسید (هفت‌لشکر، 7- 8). 
در دوره‌های باستانی، پایین‌ترین ردۀ تقسیمات اداری کشور با جمعیتی اندک را ویس می‌نامیدند. طبق یک روایت قدیمی زردشتی، در هر ویس حدود 15 خانوار ساکن بودند (کشاورز، 502، حاشیۀ 181). ویس به معنی عشیره و تبار و همچنین نقطۀ مسکون یا دهکده بود که اصل معنی آن همان عشیرۀ پدرسالاری است که از نیای مشترک واقعی پدید می‌آمد و این امر می‌رساند که دهکده‌ها عشیره‌ای و خاندانی بودند. بنابر قطعه‌ای از کتیبۀ بیستون، ویس واحد اقتصادی جامعه بود و نمان یا خانوادۀ محدود، جزئی از ویس به شمار می‌رفت (دیاکونف، 175). در جامعۀ ماد در سده‌های 9-7 ق‌م، دهکده‌ها/ ویسها گاهی هم‌عشیره‌ای نبودند و جزو یک واحد ارضی جماعتی محسوب می‌شدند که در کتاب گاتها، شوئیثره نامیده شده و مراد از آن، واحد ارضی است که آب و زمین و رستنیها به آن تعلق دارد (همو، 175-176). پورداود در ترجمۀ یسنا، شوئیثره را که ستوده شده، روستا ترجمه کرده است (1/ 122، حاشیۀ 4؛ نیز نک‍ : رضی، 3/ 1489-1490). دهیو در  گاتها، مجموعه‌ای بزرگ‌تر از شوئیثره است و در نوشته‌های پارسی باستان، کم‌وبیش با قلمروِ ساتراپ، یا بخش کامل سیاسی جزو ساتراپی، یا ناحیۀ کوچک مجزایی در داخل قلمروِ یادشده مطابقت داشته است (دیاکونف، 179). 
از زمان مادها که نخستین سلسلۀ پادشاهی ایرانیان را تشکیل دادند (ح 701-550 ق‌م)، از نظام تقسیمات کشوریِ سازمان‌یافته‌ای سخنی گفته نشده، و تنها از نقاط مسکونی و مراتع و اموال منقول و اهل خانه در نقاط مسکونی یاد شده، و آثارِ برجامانده از آنها بیشتر به شکل قلعه‌های دفاعی و شهر ـ دژها و ویسها، یا نقاط مسکونی و دهکده‌ها ست (همو، 173-177) که آثاری از آنها در تپۀ سیلک کاشان، یا در تصاویر این قلعه‌ها در نقش‌برجسته‌ها، باقی مانده است (همو، 149، 160، 161). 
اصل کلمۀ روستا (رستاک، شکل کهن‌تر آن در پهلوی: روتَسْتاک) برابر است با واژۀ اوستایی رئوئیذیه که صفت است، یعنی رویاننده و باردهنده؛ اما در گزارش پهلوی زند چنین یاد شده است: روستا جایی است که مردم در آن زندگی کنند. گفتنی است که مفهوم روستا درگذشته با برداشتی که امروزه از آن داریم، متفاوت و بیشتر به معنی شهر بوده است (رضی، همانجا). 
معرب روستا رستاق، و جمع آن رساتیق است که یکی از تقسیمات کشوری ایران در قدیم بوده، و به مفهوم دهستان امروزی استعمال می‌شده است. این کلمه در دورۀ اسلامی در متون جغرافیایی اسلامی، کاربرد دارد؛ برای نمونه، در سدۀ 4 ق، نویسندۀ تاریخ قم نوشته است که رستاق قم 365 دیه، رستاق قهستان 42 دیه و رستاق طبرش 32 دیه داشت. او قم را به چند رستاق، و هر رستاقی را به چند طسوج تقسیم کرده، و هر طسوج را مشتمل بر چند ده دانسته و نوشته است که رستاق چند ناحیۀ مجاور هم است و مراد از طسوج، همان ناحیه است (قمی، 56-57). 
در سدۀ 7 ق/ 13 م، بنابر تعریفِ یاقوت حموی (1/ 41)، مقصود از رستاق در ایران هر موضعی بود که در آن مزارع و دیه‌ها وجود داشت و این لفظ به شهر ــ مانند بصره و بغداد ــ اطلاق نمی‌شد و اخص از کوره و استان بود. هر رستاق به چند طسوج تقسیم می‌شد. آثار این تقسیم‌بندی اداری هنوز هم در برخی از نواحی روستایی، مانند کلارستاق که مشتمل بر چند ده است، دیده می‌شود. 
در وندیداد (فرگردهای 5- 8)، در مقولۀ مربوط به حق معالجۀ بیماران، اشاره‌ای به سلسله‌مراتب خانه، خانه‌سالار، کدخدای ده و شهربان شده، و ده مجموعه‌ای بزرگ‌تر از خانه و کوچک‌تر از شهر آورده شده است (2/ 748). در بندهش نیز اشاره شده است که نخست از جایها و روستاها، ایرانویچ بهترین سرزمین آفریده شد (ص 133). در متنی به زبان پارسی میانه/ پهلوی ساسانی، نیز اشاره‌ای به سلسله‌مراتب 5 ردۀ سرپرستی شده است که عبارت‌اند از مانبد، ویسبد، زندبد، دهبد (= شهریار) و زرتشتروتم (شایست ... ، 181)، که ظاهراً ویسبد همان کدخدا و سرپرست و بزرگ ده است. در متن پهلوی دیگری، در جملۀ «در بهمان روستا، بهمان ده ... »، روستا بزرگ‌تر از ده آورده شده است (متون ... ، 173). 
پس از تشکیل دولت هخامنشی، جامعۀ دودمانی از لحاظ تقسیم اداری به 4 قسمت تقسیم شد که در آن، ویس به مفهوم دهکده، یکی از 4 قسمت آن شمرده می‌شد و رئیس آن را ویسپتی می‌گفتند (یشتها، 1/ 435). در زمان هخامنشی، دهیو/ دهیاوش به معنی سرزمین و قوم و کشور بوده است. در فهرستهای داریوش، از 31 قوم یاد شده است که نام بعضی از آنها گاه به ساتراپ‌نشین نیز اطلاق شده (نک‍ : توین‌بی، 19-21؛ صنعتی‌زاده، 20، حاشیۀ 3؛ شارپ، 3، 169)، و گاهی به عنوان اسم مکان و گاهی نیز تنها به عنوان نام قوم به کار رفته است. 
دیاکونف معتقد است که احتمالاً پس از سقوط هخامنشیان (559-330 ق‌م)، و بر سر کارآمدن اشکانیان (ح 250 ق‌م - ح 226 م) و ساسانیان (ح 226- ح 652 م)، با گسترش ده‌نشینی، اصطلاح قدیمی ویس، که نام متداول برای دهکده و نقطۀ مسکونی بود و جزو یک واحد ارضی جماعتی محسوب می‌شد، و همچنین اصطلاح اوستایی ویسپتی به مفهوم رئیس ده، متروک شد (ص 175-176). کریستن‌سن دربارۀ تشکیلات اجتماعی و سیاسی قبل از دولت اشکانی نوشته است که از زمان بسیار قدیم، ایرانیان جامعه‌ای دودمانی تشکیل داده بودند که از حیث تقسیمات ارضی، مبتنی بر 4 قسمتِ نمان یا خانه، ویس یا ده، زَنْتو یا طایفه، و دهیو یا کشور بود (ص 29؛ دربارۀ واژۀ ویس و روستاگ (ک)، نک‍ : مکنزی، 245، 251؛ رضی، 3/ 1490). 
اسکندر و سلوکیان تغییری در اصول و اساس تشکیلات داریوش بزرگ ندادند. اشکانیان نیز اصول و سنن سیاسی عهد هخامنشی را حفظ کردند و شیوۀ هخامنشیان در مملکت‌داری متروک نشد و ویسبدان که تیول‌داران بزرگ و معتبر شاهنشاه بودند، مرکز ثقل دولت را تشکیل می‌دادند (کریستن‌سن، 30-33). 
در دورۀ ساسانیان، تقسیمات سیاسی و اداری نواحی مسکونی کشور به ترتیب شهر، قصبۀ دارای بازار، ده، و دستکرت بود و بنابراین، ده کوچک‌ترین واحد کشور محسوب نمی‌شد و دستگرد/ دستکرت در ردۀ پایین آن قرار داشت. دستکرتهای اشراف که بیشتر با اقتصاد روستایی سروکار داشتند، محصولاتی را به‌صورت کالا عرضه می‌کردند. ده بازاری برای خود داشت و ظاهراً همانند منطقۀ کوچک و خودکفا از لحاظ اقتصادی بود و نیازی به شهر نداشت و مزارع و چراگاههای تابع آن در بیرون شارستان قرار داشتند (پیگالوسکایا، 355، نیز نک‍ : 289-290؛ کریستن‌سن، 160-161، نیز 120، حاشیۀ 1) و به رؤسای ده، دیه‌سالار، دهگان، مهتر، کدیور، و دیهیگ می‌گفتند (فردوسی، 7/ 320، 334، 361). 
در کارنامۀ اردشیر بابکان (تدوین: ح 226-241 م)، با متمایز کردن ده از دستگرت، اشاره‌ای به آمدن اردشیر به پارس و آبادکردن دهها و دستکردهای بسیار شده است (ص 188). در زمان شاپور دوم ساسانی، اهمیت روستا در رابطه با شهرها کاملاً روشن بوده است، کمااینکه امپراتوری روم شرقی برای مقابله با حملات شاپور، با ویران‌کردن روستاها و انهدام تاکستانها، ضربات سهمگینی به شهرهای ایران وارد کرد (پیگولوسکایا، 341). به دستور نرسی ساسانی (293-302 یا 303 م)، 4 ده ساخته شد که هر دهی 4 آتشکده و 4 باغ بزرگ و هر باغی 000‘1 سرو، 000‘1 درخت زیتون و 000‘1 درخت خرما داشت و هریک از این باغها وقف یکی از آتشکده‌ها بودند (بلعمی، 2/ 949-950). در دورۀ بهرام پنجم ساسانی/ بهرام گور (سل‍ 420- 439 م)، مرکز ده شارستانی دارای برج و بارو بود (فردوسی، 7/ 369). 
بنابراین، ده در فرایندی تاریخی پدید آمد و نخست با فضای جغرافیایی، و سپس با فضای اقتصادی و یا فرهنگی مشخص شد و با فضای جمعیتی به هم آمیخت و فضای جامعه‌شناختی مشخص ده را پدید آورد. اهالی ده به غیر از تولید، از لحاظ فرهنگی مشتمل بر نظام ارزشها، هنجارها، رفتارها، خلق‌وخوی و حتى پوشاک از جوامع شهری متمایز می‌گردند (خسروی، جامعه‌شناسی ... ، 43-51). 

دورۀ اسلامی

پس از نفوذ و گسترش دین اسلام و پیاپی شدن فتوحات و گسترش قلمروِ اسلامی از کرانه‌های اقیانوس هند تا سواحل اقیانوس اطلس، و با اسلام آوردن اقوام مشرق‌زمین و اهل ذمه شدن برخی از ملتها و ابقای بعضی از نحله‌های مذهبی در کنار ملل اسلامی، نیاز به شناختن جغرافیای جهان و راهها و امکانات نقاط مسکونی به منظور توسعۀ تجارت، و نیز نیاز به شناختن اقوامی رخ نمود که خلفای اسلام بر آنها حکومت می‌کردند؛ ازاین‌رو، روند ملل‌ونحل‌نگاری مسلمانان شکل گرفت و دههای جهان اسلام و فاصلۀ آنها از یکدیگر و امکانات زیستی آنها و به‌طورکلی، شناختِ فرهنگ و موقعیت جغرافیایی آنها در نوشته‌های مورخان و جغرافی‌نویسانی چون یعقوبی، مسعودی، دینوری، مقدسی، ابن‌حوقل، ابن‌رسته، ابن‌خردادبه و جز آنها، ثبت و ضبط گردید. 
نخستین عصر اسلامی مقارن است با توسعۀ شگفت‌انگیز زندگی ده‌نشینی در استپهای اترک در مجاورت مرزهای توران (سهامی، 29). لمتن نوشته است که هنگام غلبۀ مسلمانان نوعی تشکیلاتِ ابتداییِ اشتراکی یا از قبل وجود داشته، یا در سده‌های اولیۀ اسلام به وجود آمده است؛ زیرا فاتحان در بسیاری از موارد، با ملل مغلوب به صورت گـروهی و دستـه‌جمعی معاملـه می‌کـردند.    در سده‌های نخستین اسلامی، بیشتر تمایل بر این بود که با دهکده به‌عنوان یک واحد تشکیلاتی واجد شخصیت حقوقی معامله کنند (ص 34- 35). 
ظاهراً دِهگانها عامل عمدۀ جمع‌آوری مالیات از روستاها بوده‌اند. پیرنیا نوشته است که وقتی مسلمانان به ایران آمدند، ترتیبات خراج ساسانیان را بر هم نزدند، بلکه اسلوب دفترهای مالیاتی ایران را اقتباس کردند و دهگانها باقی ماندند (ص 57). 
مقنع (د 161 ق/ 778 م) متولد یکی از روستاهای مرو بود (ابن‌اثیر، 6/ 51)، و قیام او ــ جنبش روستایی سپیدجامگان در سدۀ 2 ق ــ ازجمله اولین قیامهایی بود که تقریباً همۀ روستاییان روستاهای سغد، بخارا، ماوراءالنهر و خراسان بزرگ به آن پیوستند (رضازاده، 83-87). 
بابک روستازاده بود و نهضت بابک، که درواقع نهضت روستازادگان و کشاورزان بود، در حدود سال 200 ق/ 816 م، در زمان خلیفه مأمون و خلیفه معتصم در آذربایجان اتفاق افتاد و در میان روستاییان و کشاورزان کوهستانهای عراق و آذربایجان هواخواهان بسیار به هم زد و همه به او پیوستند (زرین‌کوب، 231-232؛ افشاری، 75، 77). 
از سدۀ 3 ق/ 9 م، انحطاط در زندگی ده‌نشینی ایران با نفوذ تدریجی چادرنشینان ترک آغاز شد (سهامی، همانجا). مرتضوی نوشته است که از دوران ورود اسلام به‌بعد، روستا در ایران به‌عنوان یک کالای اقتصادی غیرمنقول، جای طلا را که مبنای فعالیتهای اقتصادی بود، گرفت و عناصر آب و خاک به‌صورت مطلوبی در ساختار اقتصادی جامعۀ روستایی و کشور مطرح شد. روستاییان ایران از سدۀ 1 تا 3 ق، در جماعتهای روستایی متمرکز بودند و مالکان بزرگ و متوسط ایرانی و عرب، زمین را به‌صورت قطعات کوچک به روستاییان اجاره می‌دادند (ص 29). 
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: