صفحه اصلی / مقالات / دوالک بازی /

فهرست مطالب

دوالک بازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 20 دی 1398 تاریخچه مقاله

دَوالَکْ‌بازی، از بازیهای قمارگونۀ دیرین، که در جریان آن فردی شیاد و تردست با ابزار ساده و به یاری زبان فریبنده، حریف ساده‌دل و در عین حال طماع خود را می‌فریبد و پولش را می‌برد (بالا می‌کشد). این بازی با نامهای «دُویزه»، «چنبره‌بازی»، «تسمه‌بازی»، «دوال‌بازی» و «دوالک» نیز معروف است ( لغت فرس، ذیل دویزه؛ آنندراج، ذیل دوال‌بازی؛ سروری، ذیل دوال؛ شاملو، دفتر 1/ 459). 
واژۀ دوالک که از دوال گرفته شده (برهان ... ، ذیل دوال)، واژه‌ای پهلوی است (مکنزی، 244؛ فره‌وشی، 113). فرهنگهای فارسی، دوبال، تاسمه، چرم حیوانات، زمرد، مکر و حیله، و شمشیر را برای معنای دوال آورده‌اند (برهان، لغت‌نامه ... ، داعی‌الاسلام، معین، رضازاده، سروری، جمال‌زاده، ذیل دوال). شخص دوالک‌باز «دوالی و حلقه‌ای و قلابی دارد و به نوعی مردم را فریب می‌دهد و زر از ایشان می‌برد» (برهان، ذیل دوال‌باز؛ وحید، 66) و درنتیجه همیشه برنده است. صاحب غیاث اللغات در معنای اصطلاح دوالک‌بازی، مکاری و بی‌حیایی را بیان می‌کند و برای شرح این بازی می‌نویسد: «نوعی از قمار که تسمه را پیچیده، میلی از آن می‌گذرانند». در فرهنگ آنندراج، برای تعریف دوال‌بازی آمده است: «قماری است معروف، و آنْ چنان است که مقام آن دوال را دولا پیچیده، به نوعی ته ساخته و پیچ داده، بر زمین می‌نهند و میلی از آهن به دست داوزننده (فردی که نوبت بازی‌اش شده) می‌دهند که سر آن میل را در ته دوال به وجهی بگذارد و بر زمین استوار نماید که وقتی که سرهای دوال را بکشند، میل را در میان آن دوال بماند و دوال را به‌ در‌رفتن ندهد؛ پس، اگر این معنی صورت گرفت، داو می‌برد و اگر میل بر زمین قائم ماند و دوال از آن جدا شد، داو کرد» (ذیل واژه؛ نیز نک‍ : بهار ... ، 2/ 1014). برهان قاطع دوالک را بر وزن مبارک آورده است (ذیل واژه) که «مصغر دوال و دوالی که بدان قمار بازند»، است ( فرهنگ ... ، ذیل واژه). 

کسی که ابزار دوالک‌بازی را در اختیار دارد، دوالک‌باز، و حریف مقابل او را داوزننده می‌گویند (بلوکباشی، «دوالک‌بازی ... »، 28، نیز نک‍ : حاشیه‌های 3، 4). سابقۀ دوالک‌بازی به گذشته‌های دور می‌رسد؛ مثلاً ناصر خسرو (394-471 ق) از این بازی یاد کرده است (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
دوالک‌بازان جماعتی تهی‌دست و آواره از کولیها و زنگیان جنوب ایران بودند که در پی روزی و معاش، پیوسته به هر شهر و دیاری می‌رفتند و از راه دوالک‌بازی و دیگر نیرنگها امرار معاش می‌کردند. آنها در تهران بیشتر در محله‌های حاشیه‌ای و پرجمعیت، در گوشه‌وکنار خیابان و کوی و برزن، در نقاطی که رفت‌وآمد مردم بیشتر از جاهای دیگر بود، می‌ایستادند و با ابزار کار خود معرکه می‌گرفتند و مردم را می‌فریفتند (بلوکباشی، «نگاهی ... »، 122، بازیها ... ، 59-60، «دوالک‌بازی»، 28). حریف آنان نیز که از سادگیِ ظاهر بازی و شرطهای آزبرانگیز یک‌برپنج و یک‌بردهی که تسمه‌باز پیشنهاد می‌کرد، به دام می‌افتاد، به‌هیچ‌روی امکان بُرد نداشت، مگر اینکه تسمه‌باز، خود می‌خواست بـرای جَری‌تـرشدن حریـف ــ برای بالاتـر بردن مبلـغ شـرط ــ یکی ـ دو بار به او ببازد (شاملو، همانجا). دوالک‌بازی بـه مرور زمان، نامش به فراموشی سپرده شد و اکنون انگشت‌شمارند کسانی کـه نـام درست آن و شیـوۀ بـازی را بـدانند (بلـوکباشی، «نگاهی»، 121). 

ابزار بازی

ابزار این بازی نواری چرمین با دو سوی یک‌رنگ به پهنای حدود دو سانتی‌متر و درازای یک متر است که به آن دوال یا دوالک یا تسمه می‌گویند. ابزار دیگر، میلی فلزی یا چوبی به درازای 15 سانتی‌متر است که آن را میل یا میله می‌خوانند. بیشتر نوجوانان از کمربندهای خود به جای تسمه و دوال استفاده می‌کنند (همانجا). افزون بر این، پول نقد که در اصطلاح به «تلکه‌تسمه» معروف است (شاملو، دفتر 1/ 459)، از دیگر ابزار این بازی محسوب می‌شود. 

شرح بازی

دوالک‌باز نخست دوال را از میان دولا می‌کند، به گونه‌ای که یک لای آن اندکی بلندتر از لای دیگر باشد؛ آنگاه ته دوال را که در اثر دولاشدن، حفره‌ای در آن درست شده است، یک بار دیگر روی دو بَرِ تسمه می‌چرخاند تا دو حفرۀ دیگر درست شود؛ سپس دنبالۀ دو باریکۀ نوار دوال را روی آن 3 حفره می‌پیچد و آن را روی زمین یا بالای زانوی خود یا جایی دیگر، نگاه می‌دارد. در این هنگام، شاخ یا میلۀ بازی را به داوزننده می‌دهد. این شخص درصدد یافتن حفرۀ راستین تسمه که در اثر دولاشدن در میانش درست شده است، برمی‌آید تا میله را در آن فروکند. داوزننده میله را در یکی از 3 حفره که گمان به اصلی‌بودن آن دارد، فرومی‌کند و آن را روی زانوی دوالک‌باز یا روی زمین محکم نگه می‌دارد. دوالک‌باز بی‌درنگ، بسیار تند و با تردستی، دو سر تسمه را باهم می‌کشد و پیچش را باز می‌کند. اگر میلۀ داوزننده درون حفرۀ اصلیِ تسمه بماند، شرطی را که با دوالک‌باز بسته است، می‌برد، ولی اگر تسمه پس از کشیدن، از میله جدا شود و میله بیرون از تسمه و آزاد (رها) روی زانوی دوالک‌باز یا روی زمین بماند، داوزننده شرط را می‌بازد (بلوکباشی، همان، 121-122، بازیها، 52-53؛ شاملو، دفتر 1/ 460). 
دوالک‌باز وقتی می‌خواهد تسمه را بکشد، نگاهی به میله و سوراخ می‌اندازد؛ اگر میله در سوراخ اصلی بود، یک سر تسمه را تند و با تردستی در پیچ نخست رها می‌کند و در پیچ بعدی می‌گیرد و تسمه را می‌کشد؛ با این کار، تسمه پشت‌ورو می‌شود و حفرۀ راستین آن، جا عوض می‌کند (بلوکباشی، «دوالک‌بازی»، 30). در برخی از مناطق ایران نیز همچون جیرفت، کرمان و گیلان، سرگرمیهایی به نام تسمه‌بازی و دوال‌بازی رواج دارد (ستوده، 43؛ موسوی، 201-202)، اما شکل و شیوۀ آن با دوالک‌بازی متفاوت است. 

در ادبیات فارسی

براساس منابع و مآخذ ادبی، دوالک‌بازی در ایران بیش از هزار سال سابقه دارد (بلوکباشی، «نگاهی»، 121)، به گونه‌ای که عنصری شاعر سدۀ 4 و 5 ق می‌سراید: شاه غزنین چو نزد او بگذشت/ چون دویزه به گردش اندرگشت (ص 339). ناصر خسرو برای بیان این بازی می‌آورد: ز گیتی حذر دار و با او دوالک/ مباز و برون کن دل از چنگ و بازش (ص 312)؛ خار باید همی ز من در چشم/ دیو بی‌حاصل دوالک‌باز (ص 281). سنایی، شاعر سدۀ 6 ق، دوال را در معنای مکر آورده: ننگرم من سوی دوال شما / نشوم نیز در جوال شما (ص 252). عطار نیشابوری در وصف سلطان محمود غزنوی گوید: مگر محمود با اعزاز می‌شد/ به ره مردی دوالک‌باز می‌شد/ / ... که بنشینی میان خاک در راه/ دوالک‌بازی آموزی تو با شاه (ص 298). نظامی هم در معنای دیگر دوال، یعنی شمشیر، آورده است: شه آمد سوی گنبد سنگ‌بست/ به طبل‌آزمایی دوالی به دست (ص 212). 

ماخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، بازیهای کهن در ایران، تهران، 1386 ش؛ همو، «دوالک‌بازی و تحقیقی در واژۀ دوال»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم‍ 89؛ همو، «نگاهی به چند بازی دیرین ایرانی: 1. دوالک‌بازی»، کتاب هفته، تهران، 1342 ش، شم‍ 95؛ بهار عجم، لاله‌تیک چندبهار، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، 1379 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ رضازادۀ شفق، صادق، فرهنگ شاهنامه، به کوشش مصطفى شهابی، تهران، 1350 ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335 ش؛ سروری، محمدقاسم، مجمع الفرس، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1340 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس‌رضوی، تهران، 1368 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف ب، تهران، 1377 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1940 م؛ عنصری، حسن، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1342 ش؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1381 ش؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، تهران، 1352 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1319 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1383 ش؛ موسوی، هاشم، نمایشها و بازیهای سنتی گیلان، رشت، 1386 ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش حسن تقی‌زاده، تهران، 1361 ش؛ نظامی گنجوی، اقبال‌نامه، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1317 ش؛ وحید دستگردی، حسن، یادداشتها بر گنجینۀ نظامی گنجـوی، بـه کـوشش همـو، تهـران، 1318 ش. 

فاطمه شعبانی‌اصل

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: