دلیله محتاله
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 19 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246661/دلیله-محتاله
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دَلیلۀ مُحْتاله، عنوان داستانی با موضوع طراری و عیاری، و نیز نام قهرمان اصلی داستان. این نام را به شکلهای گوناگون آوردهاند: دلۀ محتاله، دلیلۀ محتاله، دلۀ محتال، دلۀ مختال/ مختاله، و دلۀ مختار. کلمۀ دلّه به معنی مکر و حیله، عیار و ناراست و منافق، و زن حیلهگر است ( آنندراج، لغتنامه ... ، ذیل واژه). در قاموس کتاب مقدس (هاکس، 392)، دلیله نام زنی روسپی است که پس از آنکه دریافت راز قدرت سامسون (= شمشون، از پهلوانان بنیاسرائیل) در موهای بلند او ست، در خواب موهای وی را برید و موجب گرفتاری او به دست دشمنانش شد؛ ممکن است در نامگذاری قهرمان زن این داستان، به دلیلۀ روسپی نیز التفاتی شده باشد. از سوی دیگر، دله و دلیله در لفظ و معنی با کلمۀ دلاله شباهت دارند. دلاله در فرهنگهای آنندراج و غیاث اللغات، به معنای زنی است که دیگر زنان را بدراه کند و همچنین دهخدا آن را زنی دانسته است که زنان را به مردان رساند ( لغتنامه، ذیل واژه). در تاریخ جهانگشای جوینی (1/ 200)، تاریخ رشیدی (دوغلات، 437)، روضات الجنات (اسفزاری، 1/ 452)، و جز اینها، جابهجا نامهای دلیله و دلاله آمده است. صفات محتال، محتاله و مختاله را نیز در فرهنگها به معنای حیلهگر و مکار آوردهاند؛ چنانکه محجوب بهدرستی یاد کرده که کلمۀ مختار ــ که در برخی از روایتهای این داستان پس از نام دله آمده ــ از سایش و دگرگونی آوایی همان صفات به وجود آمده است: «و چون در این صورت اخیر از پی نام دلیله هیچ معنی مفید و قانعکنندهای نداشته» است، ناچار او را به همسری دلیله منسوب کردهاند («دلیله ... »، 527).داستان دلیله شامل این بخشها ست: تولد عجیب، که چهار یا هفتساله به دنیا میآید؛ ازدواج با عیاری به نام مختار به شرط هنرنمایی او: مختار برای نشاندادن مهارتهایش مشربۀ طلای خلیفه را میدزدد، یا صرافی را فریب میدهد و زرش را میبرد، یا شمشیر مرصع خلیفه را میرباید، و یا اشخاص را اغفال میکند؛ زادن 7 دختر؛ ماجرای دلیله با زن بازرگان و صراف و گازر و خربنده، و فریفتن و سرکیسهکردن آنان؛ فروختن صراف و گازر و خربنده به خلیفه؛ فروختن کنیز خلیفه به نخاس؛ بردن صراف به خانهای و دزدیدن لباسها و رخت اهالی آن خانه و متهمشدن صراف؛ بردن گازر یا خربنده نزد دلاک برای کندن دندانهایش یا بردن او به تیمارستان؛ فریفتن گدای کور؛ فریفتن ابونواس نامی ــ که عاشق پسر جـوانی است ــ و سرکیسهکـردن او؛ دزدیـدن جهاز عروسی دختر فضل بن یحیى برمکی، و دستگیرشدن و به دار آویختهشدن او: دلیله بر سر دار با همدستی غلامش، جوانی روستایی را میفریبد و خرش را میدزدد، عیاری خراسانی او را نجات میدهد و باهم به بصره یا خوارزم و یا خراسان فرار میکنند؛ پایان داستان در روایتهای مختلف، متفاوت است: دلیله دوباره شناسایی، دستگیر و اینبار اعدام میشود، یا با ثروتی که اندوخته است، زندگی را به خوشی سر میکند، و یا نامهای به خلیفه مینویسد و به گناهانش اعتراف میکند و اموال مالباختگان را به آنها بازمیگرداند. گفتنی است که ترتیب بخشهای یادشده در تمامی روایتها یکسان نیست و همۀ این بخشها هم در روایتهای مختلف نیامدهاند.داستان دلیله در روایت هزارویکشب (ه م)، که در شبهای ششصدونودوهشت تا هفتصدونوزده نقل شده، چنین است: دلیله پس از مرگ شوهرش که نقیب و مسئول کبوتران نامهبر خلیفه بوده است، پایگاه اجتماعی و درآمد خویش را از دست میدهد و ناچار برای گذران زندگی و نیز برای نمایاندن هنر و مهارت خود به سرهنگان و حاجبان خلیفۀ بغداد، با زیرکی و تردستی، از خامی و هوسبازی و طمعی که در نهاد آدمیان سرشته است، بهره میگیرد و آنان را میفریبد و مالشان را میرباید؛ سرانجام، خلیفه به او امان میدهد و شغل همسرش را به او واگذار میکند. در این روایت، دلیله دختری به نام زینب نصابه دارد که او نیز همچون مادرش محتال و حیلهگر است و با عیاری به نام علی زیبق همترازی و رقابت، و پس از ماجراهایی سرانجام با او ازدواج میکند (4/ 314 بب ). داستان دلیله پیرنگ و ساختاری خوب و مستحکم، و لحنی خوشایند و طنزآمیز دارد. نثر داستان، شاید ازآنرو که بیشتر متعلق به حوزۀ ادبیات شفاهی و مردمی است، رسا و بدون ابهام و تعقیدهای ادب رسمی است. در برخی از روایتها گاه ابیات و اشعاری نیز در آن وارد شده است.
به نوشتۀ محجوب ( ادبیات ... ، 1155)، این داستان در عصر خلفای عباسی ساخته شده، و سپس به داستانهای هزارویکشب و شعر شاعران ایران راه یافته است. رابرت اروین نیز نوشته است: «دلیلۀ محتاله در بغداد دورۀ عباسیان مشهور بوده است، زیرا مسعودی در ... مروج الذهب که در قرن چهارم [ق]/ دهم [م] تألیف یافته است، به این زن نیرنگباز محتال اشاره میکند» (ص 170). مطلبی که وی بدان استناد کرده است، در کتاب مسعودی یافت نشد، ولی پر بیراه نیست که داستان دلیله در دورۀ خلفای عباسی مطرح بوده است؛ چنانکه در تمامی روایتهای موجود، طراریها و حیلهگریهای دلیله در دوران خلافت هارونالرشید رخ میدهد. محجوب معتقد است کتاب دلۀ مختار که در 1307 ش چاپ شده، با اندکی تغییر و تبدیل از روی کتابهای قدیم مانند الف لیلة و لیلة نگاشته شده است («داستانها ... »، 67). از میان منابع مکتوب ادب فارسی، نخستینبار در دیوان فرخی سیستانی (د 429 ق) به نام دله و کتابی در شرح حیلههای وی اشاره شده است: ز بهر آنکه از بند تو فردا چون رها گردد / کنون دائم همیخواند کتاب حیلۀ دله (ص 350). عوفی در جوامع الحکایات (تألیف: سدۀ 7 ق) اصل داستان دلیله را نیاورده، ولی پس از آنکه میگوید داستان دله و حیلههای او در جهان مشهور و معروف است، حکایتی میآورد از زن بزازی که دله را فریب میدهد و در مکر، از او پیشی میگیرد (3(2)/ 652-653). داستان دلیله در جامع الحکایات نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی (تألیف: اوایل سدۀ 11 ق) نیز بهتفصیل آمده است (ص 621- 649).در بسیاری از متون ادب رسمی فارسی، در ذکر حیلهگری زنان، به نام دلیله یا صرفاً به صفت محتاله اشاره شده، که یادآور نام دلیلۀ محتاله و داستانهای او ست و بدان اشاره دارد؛ ازجمله، این بیت حافظ: از ره مرو به عشوۀ دنیا که این عجوز / مکاره مینشیند و محتاله میرود (ص 154)؛ یا این ابیات در سندبادنامۀ منظوم (تألیف: 776 ق): زنی بود صدساله در کوی او / پر از گَرد از این آسیا موی او / / به روباهبازی کهنگرگ شهر/ به حیلتگری دله محتال دهر (جلال عضد، 192).
گفتهاند که صورت ابتدایی و پیشین بعضی از داستانهای هزارویکشب در ادبیات مصری دورۀ فراعنه یافت شده است: «وقتی دلیلۀ محتاله در هزارویکشب گروه رقیبان خود را مست میکند تا مرتکب سرقت شود و سپس موفقیت خود را با تراشیدن سمت راست محاسن مستانِ خفته، علامت میگذارد، درواقع همان کارهایی را میکند که هرودت در تاریخ خود به دزدی در دوران حکمرانی فرعون رامپسینیتیس (رامسس سوم) نسبت داده است» (اروین، 82). میا گرهارت داستان دلیله را همراه با ماجراهای علی قاهرهای و علاءالدین ابوشامات در هزارویکشب، بخشی از ادب عامۀ مصر میداند که دربارۀ شخصیتهای نیمهتاریخی و نیمهافسانهای طرارانی چون احمد دنف، حسن شومان و علی زیبق است (ص 182-190). این قبیل داستانهای مصری، اخبار دزدان و عیاران و طراران حیلهگری را در بر میگیرد که داروغه و محتسب را میفریبند و با ایشان مکر و خدعه میکنند، یا خود فریب میخورند و ریشخند میشوند. اینگونه داستانهای شوخ و هزلآمیز در باب دزدان که ظاهراً طبقۀ اجتماعی خاصی را تشکیل میدادهاند، به شهادت اسناد و مدارک تاریخی، همیشه در مصر موردپسند مردمان بوده است (ستاری، 77- 78). این داستانها بیشتر با واقعبینی نوشته شدهاند و عناصر شگفتانگیز و افسونآمیز در آنها زیاد نیست، بلکه معرف اجتماع و زندگی و پیشههای آن روزگارند (همو، 80). داستـانهای مستقل دربـارۀ مجرمـان ــ واقعی یـا افسانهای ــ ازجمله علی زیبق و دلیلۀ محتاله و احمد دنف، پیش از آنکه جزو مجموعۀ هزارویکشب درآیند، در میان مردم شایع و زبانزد بودهاند (اروین، 170).
در آغاز بیشتر روایتها آمده است که دلیله علوم گوناگون، خط و خواندن و نوشتن، و زبانهای مختلف میدانسته است؛ وی همچنین با بسیاری از شیوههای عیاران آشنا ست و برای فریبکاریهایش آنها را به کار میگیرد؛ از همهچیز و همهجا خبر دارد و همۀ آشنایان و معروفان شهر را میشناسد؛ همچون عیاران از افشاکردن نام خویش ابا دارد و هنگامی که دستگیر میشود و از دار آویزانش میکنند، دزدیها و حیلههای خویش را هم انکار میکند؛ براساس روایت هزارویکشب، او به گروهی از عیاران بنگ میخوراند و آنان را بیهوش، و سپس جامههایشان را غارت میکند.یکی از ابزارها و شیوههای بسیار رایج در میان عیاران برای ورود به جاهای ممنوع و گذر از دیاری به دیار دیگر، تغییر چهره است که میتواند شامل تغییر شکل ظاهری و بدنی، لباس و حتى نقشهای اجتماعی باشد؛ مثلاً شاهزادهای به شکل تاجر یا طبیبی درآید (نک : ه د، عیار و عیاری). در برخی از روایتها گفته شده است که عادت دله آن بود که خود را به شکل زنان زاهد درمیآورد و به خانۀ ثروتمندان شهر میرفت و بهالتماس میخواست که برای گزاردن نماز پناهش دهند؛ سپس وقتی همه میخوابیدند، بیرون میرفت و دختران و دامادانش پنهانی وارد میشدند و خانه را غارت میکردند.به نوشتۀ میهندوست، در داستان دلیلۀ محتاله خبری از سحر و نیروهای سحرآمیز نیست: «خویشکاری دلیله در حیله و مکر عیاری، بازی آگاهانۀ زن هوشمندی است» که با کارهایش خود را برتر از مردان کارکشتۀ عیار نشان میدهد (ص 46).نکتۀ مهم این است که در داستان دلیله، دزدی و طراری دلیل مهارت و کاردانی و تدبیر قهرمان داستان است، نه نشانۀ جرم و جنایت. دلیلۀ محتاله «با چارهگری راهی در ابراز قدرت و نیرویی میجوید تا نشان دهد و اثبات کند که خلاف جهت پندار و تصور عامۀ مردم، قابلیت و مهارت و استادی و قدرتمندی تنها مختص مردان نیست و به زنان هم میتواند بازگردد. در آغاز، ما با راههای بسته بر روی زن ... روبهروییم: زن محدود و مجبور و وابسته به مرد است و بی او از عرصۀ کار و نام و عزت به دور میافتد و برای رهیدن از بنبست باید به چیزی چنگ بزند که مکر زنانه نام دارد» (مزداپور، 56). در توجیه و دفاع از دلیله و کردارش، گفتهاند که میتوان او را مانند شهرزاد هزارویکشب دانست: «شهرزاد محتاله است، زیرا امکان دیگری برای بقا ندارد. او نیز همچون دلیله ... چارهای ندارد جز اینکه به حیله پناه ببرد. اما حیله با مکر تفاوت دارد. زنان محتاله و چارهاندیش زنانی عفیفهاند که حیله را به شیوهای درست و برای پرهیز از آسیبرساندن به مظلوم به کار میبرند ... زن محتاله با زن تدبیرگر و مدبر برابر، و ازاینرو، حیله با تزویر در هر دو متفاوت است» (صادقی، 40).
از داستان دلیله نسخههای خطی بسیاری، یا مندرج در مجموعههای بزرگ داستانی نظیر جامعالحکایاتها، و یا بهاستقلال در کتابخانههای دنیا وجود دارد (منزوی، خطی، 5/ 3682، 3696). این داستان نخستینبار در 1307 ش در قطع خشتی در تبریز چاپ سنگی شد. داستان دلیله به نظم فارسی هم درآمده، و برخی از دستنوشتهای متن منظوم در کتابخانههای پاکستان موجود است (همو، خطی مشترک، 7/ 799- 800).مزداپور در کتابی با نام روایتی دیگر از داستان دلیلۀ محتاله و مکر زنان، افزون بر نقل روایتی تازه و پردازششده از این داستان، که برگرفته از روایت هزارویکشب است، در مبحثی مستقل به مکر زنان و شیوههای عیاری پرداخته، و در نهایت انگیزهها و عوامل اجتماعی و فرهنگیِ بروز چنین رفتارهایی را در مقالهای با نام «جهیکا کیست؟» بررسیده است (نک : سراسر اثر). ذوالفقاری دو روایت از این داستان را با نام دله و مختار نقل کرده است. جالب آنکه در تصویر صفحۀ نخست از نسخۀ خطی دومین روایت، نام کتاب بهوضوح دلۀ مختار ــ بدون واو عطف میان دو کلمه ــ است (2/ 1502). به نوشتۀ ذوالفقاری، قصۀ دله و مختار در 1331 ق در مطبعۀ اسلامیۀ لاهور چاپ شده است (2/ 1451-1506).
بعضی از حیلههای دلیله در روایتهای جهانی بسیار معروف است؛ ازجمله، جابهجاکردن کسی که در معرض مرگ حتمی است با شخصی دیگر، یا گذاشتن و رهاکردن کسی در جایی بهعنوان ضمانت در قبال گرفتن و بردن شیئی قیمتی (مارتسلف، 164)؛ مثلاً گدای کور را بهعنوان شوهر خویش به جواهرفروشی میبرد و پس از انتخاب جواهرات گرانبها، گدا را آنجا میگذارد و خود میرود که پول بهای آن جواهرات را بیاورد و چون برنمیگردد، گدا گرفتار میشود. از داستان دلیلۀ محتاله روایتهای شفاهی چندی در دست است؛ ازجمله، روایتی که در آشتیان شنیده شده، با نام دلۀ مختار ثبت شده است. گفتنی است که در بیشتر روایتهای شفاهی، نام این داستان به همین صورت ضبط شده است. گفتهاند مختار راهزن معروفی در خراسان بوده است که وقتی وصف عیاری و مکاری دله را میشنود، به بغداد میرود و پس از نشاندادن مهارت خویش در دزدی و طراری، با دله ازدواج میکند (نادری، 265-270؛ نیز نک : وکیلیان، 377 بب ). داستان دلیله به گسترۀ بزرگی از پیشهها و مشاغل آن روزگار و مناسبات میان آنها نیز اشاره دارد و از این لحاظ شایان بررسی است. برخی از مشاغلی که در روایتهای گوناگون این داستان به آنها اشاره شده است، عبارتاند از: صراف، گازر، خربنده، تاجر، حجام، دلاک، ملاح، قورچی، سرهنگ و حاجب، و نخاس. چنانکه پیش از این گفته شد، در روایت هزارویکشب از این داستان، شوهر دلیله و خود وی عهدهدار نگهداری و تربیت کبوتران نامهبر بودهاند. این کبوتران تعلیمدیده، که در فرهنگ بشر سابقهای بسیار قدیمی دارند، با قابلیت پرواز در مسافتهای طولانی و توانایی جهتیابی و بازگشت به مبدأ، برای رساندن پیامها به کار میرفتند. در دوران حکومت نورالدین زنگی (541- 569 ق/ 1146-1174 م) این روش نامهبری توسعه یافت و بیشتر مملوکان میان سدههای 13-16 م آن را به کار میبردند (مارتسلف، 499).از این داستان نکات بسیاری نیز در زمینۀ شیوۀ زندگی و مناسبات و روابط میان زنان و مردان، و میان اصناف گوناگون جامعه برمیآید. برخی از آداب و رسوم اجتماعی، ازجمله خواستگاری و جهیزیه بردن عروس، بردهفروشی، شیوههای بازداشت و مجازات گناهکاران و جنایتکاران و جز اینها هم در آن مطرح شده است.
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ اروین (ض: ایروین)، رابرت، تحلیلی از هزارویکشب، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1383 ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1338 ش؛ جامع الحکایات، نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جلال عضد یزدی، سندبادنامۀ منظوم، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1381 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق/ 1911 م؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ دوغلات، محمدحیدر، تاریخ رشیدی، به کوشش عباسقلی غفاریفرد، تهران، 1383 ش؛ ذوالفقاری، حسن و محبوبه حیدری، ادبیات مکتبخانهای ایران، تهران، 1391 ش؛ ستاری، جلال، افسون شهرزاد، تهران، 1368 ش؛ صادقی، فاطمه، «نگاهی بر هزارویکشب شهرزاد و دکامرون بوکاچیو»، کتاب ماه هنر، تهران، 1384 ش، شم 81-82؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی (مصفا) و مظاهر مصفا، تهران، 1386 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1349 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ همو، «داستانهای عامیانۀ فارسی»، سخن، تهران، 1338 ش، س 12، شم 1؛ همو، «دلیلۀ محتاله»، ایرانشناسی، نیویورک، 1374 ش، س 7، شم 3؛ مزداپور، کتایون، روایتی دیگر از داستان دلیلۀ محتاله و مکر زنان، تهران، 1380 ش؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ میهندوست، محسن، «جادوی کلام و مکر روایتی»، کتاب ماه هنر (نک : هم ، صادقی)؛ نادری، افشین و سعید موحدی، شوقات، تهران، 1380 ش؛ وکیلیان، احمد، قصههای مردم، تهران، 1379 ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1377 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، تهران، 1337 ش؛ نیز:
Gerhardt, M. I., The Art of Story - Telling, Leiden, 1963; Marzolph, U., The Arabian Nights: An Encyclopedia, New York, 2004. پگاه خدیش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید