صفحه اصلی / مقالات / دلاله /

فهرست مطالب

دلاله


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 19 دی 1398 تاریخچه مقاله

دَلّاله، زن واسطه میان دو طرف معامله، واسطۀ ازدواج دختر و پسر و یابندۀ همسر. یکی از حرفه‌های زنان قشرهای پایین جامعه در گذشته، حرفۀ دلالگی بود. دلاله‌ها معاملات مختلف را سروسامان می‌دادند و از قِبَل آن سود می‌جستند. گاه این دلاله‌ها پیرزنانی بودند که برای خانواده‌های ثروتمند دایه، لله، کلفت و آشپز می‌یافتند (کتیرایی، 104). گاهی نیز دلالی محبت یا دلالی ازدواج می‌کردند. 
ویژگی مشترک همۀ این دلاله‌ها این بود که امین حرم و اندرونی بودند و به‌راحتی به آنجا رفت‌وآمد می‌کردند. معتبرترین آنها فروشندگان دوره‌گردی بودند که متاع گوناگون ازجمله پارچه، لباسهای دوخته، جواهرات و لوازم آرایش را به خانه‌های اعیان و اشراف می‌بردند و به زنان حرم می‌فروختند (مونس‌الدوله، 33). بیشتر این دلاله‌ها خوش‌کلام و شیرین‌زبان و مطیع بودند و ازآنجاکه زنان قدیم چندان از خانه خارج نمی‌شدند، برای دستیابی به خبرها، از حضور دلاله‌ها سود می‌جستند. اینها ساعتها در اندرون می‌نشستند و برای زنان، دختران و کلفتهای حرم از دنیای بیرون می‌گفتند. به همین سبب، روزی که این زنان به حرم وارد می‌شدند، روز جشن بزرگ خانمها بود؛ پشت‌سر هم قلیان می‌کشیدند؛ چای و شیرینی و آجیل می‌خوردند؛ از هر دری سخن می‌گفتند؛ و صدای خنده‌شان به آسمان می‌رسید (همو، 253)، چنان‌که در مثلی آمده است: دلاله نکو نیست، خبرهاش نکو ست (ذوالفقاری، 1/ 1019). ازجمله خبرهای مهمی که دلاله‌ها برای زنان حرم تعریف می‌کردند، اخبار مربوط به جهازبران بود (مونس‌الدوله، 48). از دیگر کارهای این دلاله‌ها رفع لک فیروزه و یا تشخیص اصل‌بودن مروارید بود (همو، 253). 
دلاله‌های معتبر هرگز به‌تنهایی در خیابانها راه نمی‌رفتند و طاقه‌های پارچۀ سنگین را معمولاً پسر و یا شوهرانشان بر دوش می‌کشیدند. اما جواهرات و مرواریدها را همیشه در بغچۀ خود قرار می‌دادند (همانجا). 
از اصلی‌ترین کارهای این زنان دوره‌گرد وساطت در امر ازدواج بود. از این میان، تنها زنان مسلمان برای این کار انتخاب می‌شدند (کتیرایی، 105). ازآنجاکه این زنان به همۀ زیروزبر زندگی مردم آگاه بودند، هرگاه خانواده‌ای موفق به یافتن دختری در میان اقوام نمی‌شد، به این زنان می‌سپرد تا هر جا دختر خوب و نجیبی دیدند، آنها را آگاه سازند و برای این کار مژدگانی بگیرند (مونس‌الدوله، 32-33). گاه نیز مادر دخترانی که ازدواج نکرده بودند، دست به دامان دلاله‌ها می‌شدند تا دختر آنان را به دیگران معرفی کنند. به محض اینکه از دلاله می‌خواستند تا دختری را معرفی کند، او دست به کار می‌شد و در میان مشتریان خود به دنبال دختری می‌گشت. در بیشتر موارد، دلاله از پیش، دختر یا دخترانی را در نظر داشت. او در مهمانیها، جلسات روضه‌خوانی، مساجد، تکایا، زیارتگاهها و از همه بیشتر، در حمامها، دختران دم‌بخت را تحت‌نظر می‌گرفت و پس از آنکه از زیروزبر خانوادۀ او باخبر می‌شد، نشانی او را به ذهن می‌سپرد تا در صورت نیاز او را به کسی معرفی کند (گلاب‌زاده، 172). آلمانی روایت می‌کند که در برخی موارد، دلاله‌ای که مقدمات ازدواج را فراهم می‌کرد، ترتیبی می‌داد که پسر بتواند پیش از ازدواجْ دختر را ببیند؛ به این شکل که از دختر می‌خواست که در خانۀ او به دیدنش برود. در آنجا، پسر که در پس پرده و یا پنجره‌ای پنهان شده بود، دختر را می‌دید (I/ 204). 
دلاله که در این میان نقش واسطه را داشت، با خانوادۀ دختر صحبت می‌کرد و در صورت رضایت آنان، به خانوادۀ داماد خبر می‌داد که می‌توانند به دیدن دختر بروند (طوفان، 123). 
گاه نیز نقش دلاله تنها به یافتن دختر ختم می‌شد و پس از آن، او دیگر نقشی بازی نمی‌کرد. مادر و خواهر پسر به دیدن دختر می‌رفتند و باقی ماجرا شکل می‌گرفت. خانوادۀ پسر که فقط قصد دیدن دختر را داشتند، سعی می‌کردند به این کار خود جنبۀ رسمی ندهند و ازاین‌رو، دلاله را با خود همراه نمی‌کردند (آلمانی، I/ 203). در برخی مناطق، مانند دزفول، دلاله‌ها گاهی در خواستگاری هم شرکت می‌کردند (یاوری، 3/ 104). در استهبان، پیرزن واسطه برای امتحان‌کردن دختر، او را مجبور به انجام کارهایی از قبیل پاک‌کردن سبزی، و پوست‌گرفتن خیار و یا سیب‌زمینی می‌کرد تا از کدبانوگری دختر اطمینان یابد (فقیری، 13). در میبد، گاه نفوذ این دلاله‌ها آن‌قدر زیاد بود که اگر دختری را نمی‌پسندید، از همان ابتدا رأی خانوادۀ پسر را می‌زد و دختر دیگری را به آنان معرفی می‌کرد (جانب‌اللٰهی، 45). 
در مناطق مختلف ایران، این زنان را دلاله و یا دلاله‌زن می‌نامند، ولی در برخی مناطق، تلفظ این واژه کمی فرق دارد؛ برای نمونه در میبد، به این زنان دَلّارَه می‌گویند (همانجا). در کرمان (گلاب‌زاده، همانجا) و در شیراز (سلامی، 105)، به دلاله رافع و یا واسط گفته می‌شود. ازآنجاکه حمامها از عمده‌ترین مکانها برای یافتن دختر بودند، دلاکان نیز در این امور دستی داشتند و تا حدی از چندوچون زندگانی افراد باخبر می‌شدند، و محرم اسرارشان می‌گشتند (کتیـرایی، 106). این دلاکان نیـز به‌سبب  وسعت دامنۀ آگاهی‌شان، برای دلالگی ازدواج افراد مناسبی بودند؛ اما گاه، گرچه نقش دلالۀ محبت را بازی می‌کردند، این کار را نه برای دو جوان که برای زنان و مردانی انجام می‌دادند که جایی بیرون از خانه به دنبال ارضای امیال خود بودند (شهری، تاریخ ... ، 3/ 34). 
در تهران، خانه‌هایی وجود داشت که محل استقرار زنان معروفه بود و معمولاً دلاله‌ها آنجا را مدیریت می‌کردند. بیشتر این دلاله‌ها خود زمانی یکی از همین زنان بودند و چون در پیری دیگر خواهان نداشتند، به دلالگی روی می‌آوردند (همو، طهران ... ، 1/ 381). 

دلاله در ادب مردمی

در ادب مردمی، می‌توان نمونه‌هایی از حضور دلاله‌ها را یافت که بیشتر نقش آنها به عهدۀ پیرزنان گذاشته می‌شود. در افسانه‌ها، پیرزنی تصویر می‌شود که واسطۀ میان دو معشوق می‌گردد و پیامهای این دو را به هم می‌رساند و یا گاه به پسر می‌آموزد که چگونه دختر مورد نظرش را به دست آورد (انجوی، 1/ 1-6؛ سادات، 58- 59). در باب سوم جامع الحکایات، در «حکایات استاد بنا و شعبده‌بازی زن او با ... »، راوی وزیرانی را تصویر می‌کند که برای خوارکردن بنایی تصمیم می‌گیرند زن او را اغفال نمایند؛ برای این کار، دست به دامان «پیرزن دلالۀ قواده‌ای نام و ناموس به باد داده‌ای» می‌شوند. پیرزن نیز در قبال پول این کار را می‌پذیرد (ص 65). در هزارویک‌شب، و در حکایت شب پانصدوهشتاد و چهارم، داستان مشابهی رخ می‌دهد و پسر جوانی که خواستار وصال زنی است، برای رسیدن به مقصود خود از عجوزه‌ای کمک می‌گیرد (نک‍ : 4/ 28-32). در زبانزدها نیز آمده است که زن بدکاره در پیری دلاله می‌شود (ذوالفقاری، 1/ 1134). 

مآخذ

انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصه‌های ایرانی، تهران، 1352 ش؛ جامع‌ الحکایات، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1391 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1393 ش، دفتر ششم؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانه‌های اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ سلامی، عبدالنبی، «زبان مردم شیراز در گذر زمان با یاد استاد انجوی شیرازی»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم‍ 11؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1381 ش؛ طوفان، جلال، تاریخ اجتماعی جهرم در قرون گذشته، شیراز، 1381 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، عروسی در فارس، شیراز، 1393 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ گلاب‌زاده، محمدعلی، زن کرمانی روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ هزارویک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1337 ش؛ یاوری، حسین و بهاره عابدین مقانکی، فرهنگ عامه، تهران، 1389 ش؛ نیز: 

Allemagne, H. René. d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911. 
عاطفه غفوری
 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: