دریای اسمار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 19 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246624/دریای-اسمار
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دَرْیایِ اَسْمار، مجموعهای از افسانهها با موضوعات مختلف سحرآمیز، تعلیمی، دینی، مکر زنان و ... که مصطفى خالقداد هاشمی عباسی در سالهای 1020-1021 ق/ 1611-1612 م به فرمان اکبرشاه گورکانی (سل 963-1014 ق/ 1556- 1605 م) از سنسکریت به فارسی برگردانده است. این کتاب را دو تن از ایرانشناسان هندی، تاراچند و امیرحسن عابدی تصحیح، و در 1375 ش/ 1997 م در هند منتشر کردند. کتا سرت ساگره که دریای اسمار ترجمۀ فارسی آن است، از کهنترین مجموعهافسانههای موجود در جهان است. مؤلف آن معتقد است همانگونه که دریا رودخانهها را به هم میپیوندد، اثر وی نیز داستانهایی با سرچشمههای متفاوت را در خود جای داده است (نک : «دریا ... »، I/ xxxi-xxxii). به عقیدۀ ونترنتز کتاب کتا سرت ساگره نه فقط برای ادبیات هند، بلکه برای ادبیات جهان نیز بسیار واجد اهمیت است، زیرا بسیـاری از داستانهای آن در اروپـا نیـز رایجاند (نک : تـاراچند، «یو»). به این سخن باید افزود که برخی از داستانهای این مجموعه در کشورهای همجوار هند، ازجمله ایران نیز رواج دارند (نک : دنبالۀ مقاله). کتا سرت ساگره در اصل، گزیدهای از کتاب بزرگتری به نام برهت کتا (= داستان بزرگ) بوده که آن را شخصی به نام گُنادیه در سدههای 3-4 م تدوین کرده بوده است. پژوهشگران این کتاب را از لحاظ اهمیت آن در تاریخ ادبیات هند، همردیف مهابهارات و رامایانا قرار میدهند و با توجه به اینکه اصل آن از میان رفته است، نابودیِ آن را ضایعهای بزرگ برای ادبیات هند محسوب میکنند (کیث، 266). اصلِ برهت کتا شامل 700 هزار قطعه بوده است (تاراچند، «یب»). دربارۀ چگونگی و سبب تألیف آن نیز افسانۀ جالبی نقل شده که موضوع آن بر نظریۀ تناسخ استوار است (نک : دریا ... ، ص 8-12). منابعی که نویسندۀ برهت کتا از آنها استفاده کرده، عبارتاند از رامایانا، که منبع اصلی وی بوده است و سپس داستانهای دریانوردان و مسافرتهای آنها به سرزمینهای دوردست و نیز افسانههای سحرآمیز (کیث، 270-271). از برهت کتا 3 گزیده به زبان سنسکریت وجود دارد: یکی از آنها کتا سرت ساگره است که برهمنی به نام سمدوه آن را میان سالهای 1063-1081 م به وجود آورده است. این اثر 22 هزار بیت دارد که در 18 کتاب به نام لمبکه (= خیزش، خیزاب، نهر) و 124 باب به نام ترنگه (= موج) تدوین یافته است (تاراچند، «یه»؛ «دریا»، I/ xxxi). این کتاب ابتدا به دستور سلطان زینالعابدین (سل 823- 875 ق/ 1420-1470 م)، پادشاه کشمیر، و به دست ملا احمد، شاعر دربار او، با عنوان بحر الاسمار به فارسی برگردانده شد که فهم آن به دلیل در بر داشتن لغات عربی فراوان، برای فارسیزبانان هند مشکل بود؛ به همین سبب، حدود دو سده بعد، مصطفى خالقداد آن را بازنویسی کرد و نام دریای اسمار را بر آن گذاشت (تاراچند، «یح» ـ «یط»). به گفتۀ عبدالقادر بدائونی در منتخب التواریخ، وی نیز در 1003 ق/ 1595 م به فرمان اکبر شاه، مسئول تجدید نظر در بحر الاسمار شد تا آن را «از سر نو با عباراتی مأنوس» بنویسد (2/ 281). تاراچند و عابدی با استناد به نوشتۀ بدائونی که تصریح کرده بحر الاسمار ترجمۀ کامل کتا سرت ساگره نبوده، و وی ترجمۀ باقیماندۀ آن را در 5 ماه به انجام رسانیده است، حدس میزنند که بدائونی مسئولیت تجدیدنظر و تکمیل کتاب را برعهده داشته، و خالقداد فقط مسئول بازبینی متن آن بوده است (ص «کج»). یک احتمال دیگر را نیز میتوان در نظر داشت و آن اینکه چون اکبر شاه شخص کمسوادی بوده، از سادهنویسی حمایت میکرده، و به بیشتر نویسندگان و مترجمان تأکید مینموده است که سادهنویسی را در نظر داشته باشند (جلالی، 97- 98). اکبر شاه آثاری را که فاقد زبان ساده بودند، نمیپسندید و دستور تجدیدنظر یا تجدید ترجمۀ آنها را صادر میکرد؛ برای مثال، هنگامی که انوار سهیلی را به وی عرضه کردند، به دلیل کاربرد استعارات عربی و الفاظ دور از ذهن، آن را نپسندید و شیخ ابوالفضل فیضی را مسئول ترجمۀ مجددِ آن کرد؛ اما کار فیضی نیز مورد رضایت او قرار نگرفت و بار دیگر خالقداد را به این کار گماشت (خالقداد، 3-5). بنابراین، دربارۀ بحر الاسمار نیز میتوان این احتمال را داد که متن ترجمۀ بدائونی مورد تأیید اکبر شاه نبوده، و به همین دلیل، خالقداد را ــ که ترجمۀ وی از پنچهتنتره را دیده بوده ــ مسئول بازنویسی آن کرده است. همانگونه که گفته شد، دریای اسمار تلخیص از کتا سرت ساگره است. اصل سنسکریت آن در 124 باب، با 171 داستان اصلی و 112 داستان فرعی است؛ درصورتیکه ترجمۀ فارسی مشتمل بر 56 باب، با 75 داستان اصلی و 44 داستان فرعی است. ساختار ترجمۀ فارسی کموبیش مانند ساختار سنسکریت آن است. کتاب شامل یک مقدمه با عنوان «ابتدای کتاب» و 9 «نهر» است. هر نهر نیز به چند «موج» تقسیم شده است. براساس مقدمۀ مترجم، ظاهراً ترجمۀ وی شامل 18 نهر بوده، اما در نسخههای باقیمانده، فقط 9 نهر نخستین موجود است. کتاب از لحاظ شیوۀ روایت، بر صناعت «داستان در داستان» استوار است. این صناعت در ادبیات هند بسیار رایج بوده است و سابقهای طولانی دارد، بهگونهایکه برخی دیگر از داستانهای کهن هندی مانند مهابهارات و پنچهتنتره نیز براساس همین صناعت تدوین شدهاند. البته انگیزۀ نقل داستان جدید ضمن داستانی دیگر در غالب بخشهای این کتاب با پنچهتنتره متفاوت است. در دریای اسمار، راوی گاهی برای تأیید سخنان خود داستانی نقل میکند. در چنین حالتی، پس از طرح یک موضوع و توضیحاتی دربارۀ آن، ابتدا چنین جملهای میگوید: «موافق این حکایتی دارم» و سپس به نقل داستان میپردازد (ص 22، 38، 146، 185). در چنین وضعیتی، داستان وی حالت افسانۀ تمثیلی پیدا میکند. البته گاهی برای تأیید یک موضوع، بیش از یک داستان نقل میکند و ابتدا میگوید: «و نظیر این حکایتی دارم»، سپس داستان خود را روایت میکند (ص 57، 198)؛ گاهی راوی و مخاطب علت موضوعی را از هم میپرسند، سپس شخصی که در مقام پاسخگویی است، ضمن نقل داستانی، علت موضوع را توضیح میدهد (ص 86، 97). گاهی نیز افراد صاحبنظر یا قصهخوانان حرفهای را میطلبند و یا از اطرافیان و ملازمان خود میخواهند که برای آنها افسانهای «مناسب حال» (ص 68)، «به جهت دفع ملال» (ص 91)، یا به دلایل دیگر نقل کنند (ص 84، 172). این مورد مانند درخواستهایی است که هارونالرشید یا دیگر خلفای عباسی از ملازمان خود در هزارویکشب (ه م) میکنند (نک : 3/ 69، 154). از لحاظ مضمون، افسانههای این کتاب بسیار متنوعاند. بسیاری از آنها «مشحون از عقاید دینی هندوان است و اشاراتی فراوان به تناسخ، کاستگرایی و آداب و اخلاق آنان دارد» (مطیعی، 47). ازجمله بنمایههای پرکاربردِ آن موضوع زن است. از نظر آفرینندگان این افسانهها، زنِ خوب آن است که همیشه به رضایت شوهر عمل کرده، او را قبلۀ خود بداند و هر جفا و آزاری را تحمل کند (ص 91، 122، 363)؛ ضمن آنکه افسانههای بسیاری با موضوع «مکر زنان» در کتاب نقل شده است (ص 95، 125-126). شماری از افسانههای این کتاب با اندکی اختلاف، به روایتهایی جهانی تبدیل، و در کشورهای دیگر، ازجمله ایران، روایتهایی از آنها ثبت شده است؛ برای نمونه:
1. خندۀ ماهی (ص 36) (تیپ 875D آرنه ـ تامپسون) (برای آگاهی از روایتهای ایرانی، نک : مارتسلف، 166). 2. دلدادگـان فریبخـورده (ص 26-30) (تیـپ 1730 آرنـه ـ تامپسون): روایتهای ایرانی آن را امینی (ص 169-174) و انجوی ( قصهها ... ، 2/ 14-23) ثبت کردهاند. روایتهایی از این افسانه در مثنوی مولوی (دفتر 6/ 948-953)، هزارویکشب (4/ 49- 59)، آوردهاند کـه ... (قاضی، 61-73)، و نیـز جـامع الحکایات، نسخـۀ کتابخانۀ گنجبخش پاکستان (ص 287-303) وجود دارد. 3. رمال دروغین (ص 259-261) (تیپ 1641 آرنه ـ تامپسون): روایتهایی از آن را صبحی مهتدی (ص 159-160)، انجوی (تمثیل ... ، 1/ 175-177)، کوهی (ص 111-120) و لاریمر (ص 95- 98) نقل کردهاند؛ 3 روایت را نیز جعفری (قنواتی) (ص 218- 228) ثبت کرده است. روایت مختصری از آن در عجایب المخلوقات طوسی (ص 468- 469) نیز آمده است. 4. نجابتی که مکرراً به اثبات رسید، یا دختر پارسا (ص 248-254) (تیپ 881 آرنـه ـ تامپسون): روایتهای شفاهی آن را سادات اشکوری (ص 39-41)، جعفری (قنواتی) (ص 81-92) و سلیمی (ص 229-236) ثبت کردهاند. روایتهایی از آن در الٰهینامۀ عطار (ص 42-54)، طوطینامه (نخشبی، 265-274)، «موش و گربۀ» شیخ بهایی (ص 132)، آوردهاند که ... (قاضی، 127- 169)، جامع الحکایات، نسخۀ آستان قدس (ص 285-313) و نیز نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی تبریز (گ 47 آ-64 آ) وجود دارد. افزون بر اینگونه افسانهها، در ضمن افسانههای کتاب بنمایههایی وجود دارد که مشابه آنها در افسانههای ملتهای دیگر، ازجمله ایرانیان دیده میشود؛ برای نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. اشیائی سحرآمیز که چون ریخته شوند، تبدیل به موانع غیرقابل عبـور میگردند (ص 346-347) (قس: تیپ 313 آرنـه ـ تامپسون؛ نیز دو روایت ... ، 103، 181-182). 2. میوۀ شفادهندۀ نازایی (ص 364-365) (قس: تیپ 302، نیز 303 آرنه ـ تامپسون). 3. پیرزنی که شاهزادهای را نفرین میکند، یا دعا میکند که به وصال دختر دلخواهش برسد (ص 362) (قس: تیپ 408 آرنه ـ تامپسون؛ نیز دختر نارنج و ترنج در افسانههای ایرانی). 4. صندوق پرنده (ص 274) (قس: تیپ 640 آرنه ـ تامپسون؛ قاضی، 75-77). 5. زن زیرکی که جای شوهر یا پسر زندانی خود را با کسی دیگـر تعـویـض میکنـد (ص 97- 98) (قـس: تـیـپ 861 آرنـه ـ تامپسون). علاوه بر این موارد، در دریای اسمار یا متن اصلی آن، کتا سرت ساگره، افسانههای دیگری وجود دارد که یا به صورت کامل و یا قسمتهایی از آنها در کتابهای داستانی دیگر آمده است؛ مانند داستان زنی که وقتی شوهرش میخواست به مسافرت برود، دستهگلی به او داد و گفت: هرگاه این دستهگل پژمرد، بدان که من از عهد تو خارج شدهام (ص 95-97؛ قس: نخشبی، 35-43؛ قاضی، 89-117)؛ یا دختری که بر اثر خوابی که میبیند، از مردان نفرت پیدا میکند (ص 380-382؛ قس: هزارویکشب، 1/ 414-501؛ نخشبی، 327-333)؛ و یا داستان عجوزهای که برای فریبدادن زنی پاکدامن، فلفل در خوراک سگی میریزد (ص 95؛ قس: ظهیری، 130-143؛ یزدی، 177-184). همۀ این موارد اهمیت دریای اسمار را در ادبیات داستانی جهان نشان میدهد. همین اهمیت باعث شده است که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) اصل این کتاب را در مجموعۀ آثار بزرگ و مهم جهان قرار دهد (تاراچند، «یز»). نثر دریای اسمار ساده و روان است و در آن صناعات لفظی و معنوی کمتر دیده میشود. بیشترین صنعتِ بهکاررفته در متن، استفادۀ گاهگاه از کلمات مترادف است (مطیعی، 47). مترجم متناسب با متن، امثال و حکم فارسی و نیز اشعاری از حافظ، نظامی، سعدی و امیرخسرو را نقل کرده است (نک : ص 36، 39، 40، 64، 72، 87، 129، 271). این نثر از لحاظ زبانشناسی نیز بااهمیت است، زیرا در آن واژههایی فارسی خاص شبهقاره و فرارودان که در فارسی ایرانی رایج نیستند، به کار رفته است، مانند «خوشدامن» (ص 249) به معنی مادرشوهر، و «میره» (ص 126) به معنی معشوق؛ واژۀ اخیر در برخی گویشهای رایج در خوزستان، ازجمله گویش ماهشهری، به معنی شوهر است.
امینی، امیرقلی، سی افسانه از افسانههای محلی اصفهان، تهران، 1339 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ همو، قصههای ایرانی، تهران، 1352-1353 ش؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمدعلی، تهران، 1380 ش؛ تاراچند و امیرحسن عابدی، مقدمه بر دریای اسمار (هم )؛ جامع الحکایات (نسخۀ کتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم 267‘4)، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جامع الحکایات (نسخۀ کتابخانۀ گنجبخش پاکستان، شم 524‘12)، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1391 ش؛ جامع الحکایات، موجود در کتابخانۀ ملی تبریز، نسخۀ خطی شم 700‘2؛ جعفری (قنواتی)، محمد، قصهها و افسانههایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ جلالی نائینی، محمدرضا، مقدمه بر پنچا کیانه، ترجمۀ مصطفى خالقداد هاشمی عباسی، به کوشش محمدرضا جلالی نائینی و دیگران، تهران، 1362 ش؛ خالقداد هاشمی عباسی، مصطفى، مقدمه بر پنچا کیانه (نک : هم ، جلالی)؛ دریای اسمار، ترجمۀ مصطفى خالقداد هاشمی عباسی، به کوشش تاراچند و امیرحسن عابدی، دهلی نو، 1375 ش/ 1997 م؛ دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1387 ش؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانههای دهستان اشکور، تهران، 1387 ش؛ سلیمی، هاشم، چیروک (افسانهها و قصههای کردی)، تهران، 1390 ش؛ شیخ بهایی، محمد، «موش و گربه»، کلیات اشعار و آثار فارسی، به کوشش غلامحسین جواهری، تهران، محمودی؛ صبحی مهتدی، فضلالله، افسانهها، مشهد، 1385 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش احمد آتش، تهـران، 1362 ش؛ عطار نیشابـوری، فـریدالدین، الٰهینامه، به کوشش عطاءالله تدین، تهران، 1377 ش؛ قاضی، ابوالفضل، آوردهاند که ... ، تهران، 1379 ش؛ کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانههای روستایی ایران، تهران، 1348 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مطیعی امین، حسین، «دریای اسمار»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1377 ش، شم 17؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ نخشبی، ضیاءالدین، طوطینامه، به کوشش فتحالله مجتبائی و غلامعلی آریا، تهران، 1372 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315-1316 ش؛ یزدی، عضد، سندبادنامۀ منظوم، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1381 ش؛ نیز:
Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 1973; Keith, B., A History of Sanskrit Literature, Oxford, 1928; The Ocean of Story, ed. N. M. Penzer, London, 1924.محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید