دباغی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246584/دباغی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دَبّاغی، زدودن گوشت، چربی و دیگر زوائد و گاهی نیز پشم و موی پوست حیوانات کشتهشده و آمادهسازی آن برای بهرهبرداریهای گوناگون. فرایند دباغی پوست در اساس شامل ازالۀ موی آن در آهک سوزآور، و سپس خیساندن پوست در محلول دباغی است. عمل خیساندن ممکن است هفتهها یا ماهها طول بکشد؛ پس از آن، پوست را میشویند، روغن میزنند و نرم و نورد میکنند (سلیمی، 1/ 146). این فرایند در مناطق جنوبی ایران، «عملآوردن» و در مناطق مرکزی، مانند جندق، «دستورزی» نامیده میشود ( ایرانیکا، VI/ 530). پوست بعد از تبدیلشدن به چرم، از نظر جنس و کیفیت به چند نوع تقسیم میگردد، که رابطۀ مستقیمی با شیوۀ عملآوردن آن دارد (سلیمی، همانجا). آثاری مبنی بر قدمت دیرینۀ بهرهگیری از چرم و رونق دباغی وجود دارد؛ مثلاً لباس لولوبیان ساکن شمال ایلام و غرب همدان در هزارۀ 3 قم، نیمتنهای بود که تکهپوستی بر آن میافکندند و بر شانۀ چپ محکم میبستند؛ گاه نیز کمربندی بر روی پوست میبستند. ثروتمندان از پوست یوزپلنگ، و مستمندان از پوست گوسفند استفاده میکردند (دیاکونف، 336؛ گیرشمن، 41، 43). در قیام کاوۀ آهنگر علیه ضحاک، کاوه پیشبند چرمین خود را بر سر نیزه میکند تا مردم را در یک گروه گردآورد (نک : فردوسی، 1/ 69). در نقوش آشوری نیز مادها پوستینهای بلند و بیآستین بر تن دارند که عموماً سرشانه و روی بازوان را میپوشاند (ضیاءپور، 11). پیش از اختراع کاغذ، ایرانیان مطالب و فرمانها را روی پوست مینوشتند. پس از آنکه کیگشتاسب به آیین زردشت گروید، دستور داد 12هزار پوست گاو را دباغی کنند و کتاب اوستا را با طلای خالص روی آن بنویسند و یک نسخه از آن را در آتشکدۀ آذرگشنسب و نسخۀ دیگر را در استخر قرار دهند ( ارداویرافنامه، 42؛ تفضلی، 65-67). تنسر در نامۀ خود به پادشاه طبرستان نوشته است: «میدانی که اسکندر [از] کتاب دین ما 12هزار پوست [گاو] بسوخت» (نامه ... ، 11).در تصاویر تختجمشید، رخجیها با ظروف پر و شتر دوکوهان بلخی و پوست شیر، و بابلیها با ظروف و پوست دباغیشده و پوشاک و قوچ به نمایش درآمدهاند (سامی، «برگزاری ... »، 5). در دورۀ هخامنشی (550-330 قم)، بیشتر نوشتهها بر روی پوست دباغیشده انجام میگرفت؛ نوشتۀ داریوش در بیستون مؤید این مطلب است که هخامنشیان فرمانهای خود را بر پوست آهو مینوشتند و به کشورهای تابعه میفرستادند. همچنین، بهدستآمدن دو قبالۀ ملکی پوستی به خط پهلوی مربوط به سدۀ 1 قم در اورامان کردستان، استفاده از پوست را در مکاتبات رسمی و اداری تأیید میکند (همو، «اختراع ... »، 20). در نقوش کاشیهای شوش پوست آهویی که جلد ترکشها را با آن میپوشانیدهاند، نمایان است. همچنین، در اسناد آمده است که داریوش نگهبانان پارسی را با کمانهای سبک ایلامی و ترکشهایی پوشیده با پوست آهو مسلح میکرد (روشنضمیر، 30). با هجوم اسکندر به ایران، واژۀ یونانی دفتر رواج یافت که اصل آن، دیفتر به معنی پوست است. از آنجاکه یونانیان نیز نوشتههای خود را بر پوست دباغیشدۀ بز و میش مینوشتند، مجموعههای فراهمآمده از این پوستهای نوشتهشده را «دیفیتر» میخواندند؛ سپس ایرانیها آن را دفتر خواندند (همایونفرخ، 33). در دورۀ پارتی نیز سواران دارای زره بلند چرمی بودند که از پوست شتر ساخته میشد. این زرهها تا زانو میرسید و قطعاتی از آهن و فولاد به آنها آویزان بود (سمسار، 18). به نوشتۀ بلاذری، حسابهای مالیاتی در دورۀ ساسانی بر پوست سفید ثبت میشد (نک : دانشنامه ... ، 11/ 816). در دورۀ عباسیان نیز صنعت دباغی پوست و صنایع مرتبط با آن پررونق بود (ابنزبیر، 196، 218؛ حدود ... ، 182، 183). به نوشتۀ ابنندیم (سدۀ 4 ق)، برخی برای اینکه نوشتههایشان پایدار بماند، پوست را دباغی میکردند و بر روی آن مینوشتند (ص 21). رونق چرمسازی در دورۀ مغول نیز ادامه داشت. مکاتبات خواجه رشیدالدین فضلالله، گواه شهرت برخی از شهرها مانند تبریز و شیراز در صنعت چرم در این دوره است (ص 188). بر اساس گزارشهای جهانگردان، صنعت چرم و دباغی در دورۀ صفویه رونق فراوان داشته، بهطوریکه کمپفر نوشته است: «در پوستیندوزخانه، پوستهایی که طبق آیین دین میتوانند بهعنوان پوشاک مورد مصرف قرار گیرند، مهیا میشود» (ص 151). در این دوره، افرادی چون سراجباشی، صحافباشی و چکمهدوزباشی جزو ملازمان دربار بهشمار میرفتند (رستمالحکما، 101). ساغریهای دورۀ صفویه در تبریز تولید میشد و برای ساخت کفش و چکمه بهکار میرفت (تاورنیه، 1/ 67). در سدۀ 12 ق/ 18 م، مردم ثروتمند کلاهِ سیاهی از پوست بره که آسترش نیز پوست برۀ خاکستری و یا سفید و گاه نیز پارچهای یا چرمین بود، بر سر میگذاشتند (رجبی، 38).
با افزایش جمعیت شهرها در دورۀ قاجار، کمکم کارگاهها به بیرون شهرها منتقل شدند. در همین دوره، هنوز در تهران کارگاههای دباغی به صورت پراکنده و بیشتر داخل منازل و باغات قرار داشتند (شهری، 2/ 44). در زمان ناصرالدین شاه در شهرهای دیگر نیز دباغان به تولید و عملآوری چرم اقدام میکردند؛ ازجمله در همدان، از پوست گوسفند، نوعی چرم معروف به چرم همدانی تولید میشد و همدان یکی از مراکز مهم تولید چرم ایران بود (پولاک، 383-384). همچنین، غالب چرمهای ساغری مورد مصرف در ایران در تبریز تولید میشد، زیرا افزون بر روستاییان، همۀ افراد کفش و چکمۀ ساغری میپوشیدند. چرم ساغری فقط از پوست کفل اسب، خر و قاطر ساخته میشد که در این میان، پوست خر بهتر و دارای دانههای زیبا بوده است (تاورنیه، همانجا). در دورۀ احمدشاه کارگاههای دباغی تهران به محلۀ صابونپزخانۀ تهران منتقل شدند (شهری، همانجا).
در ایران، دباغی کاری مردانه است و زنان در بعضی از مناطق فقط در مراحل جزئی فعالیت میکنند؛ مثلاً در رابُر کرمان، دباغی پوست برای تهیۀ مشک برعهدۀ زنان، اما برای تهیۀ کفش بر عهدۀ مردان است (تاجپور، 221). در سیسخت ــ از روستاهای پای قلۀ دنا در کهگیلویه و بویراحمد ــ نیز کار تهیۀ انواع مشک برعهدۀ زنان است. آنها داخل پوست مقداری آرد برنج میپاشند و آن را زیر خاک گرم به مدت 3 روز دفن میکنند تا محکم شود. آرد برنج سبب کندهشدن راحت مو و پشم از پوست میشود (کریمی، «سیسخت ... »، 88، 89). در میان ترکمنهای روستای اینچهبرون تنها دوخت پوستین بر عهدۀ زنان است و مردان امور دباغی را انجام میدهند. آنها برای تهیۀ پوستین از پوست گوسفند و بره، بعد از خشککردن پوست، آن را به مدت 5 روز میان مخلوطی از آرد جو، نمک و دوغ میگذارند تا نرم شود (پورکریم، 45). عمل دباغی بیشتر بر روی پوست تازه صورت میگیرد. اگر پوست کهنه یا مانده باشد، عملآوری آن مشکل خواهد بود. در مرحلۀ اول، مو و باقیماندۀ چربیها از پوست پاک میشود. این کار معمولاً از طریق خیساندن و تراشیدن انجام میگیرد ( ایرانیکا، VI/ 530-532). گاه، پشم گوسفند را به وسیلۀ آهک از پوست جدا میکنند که آن را پشم مرده مینامند، زیرا زبر و زمخت و انعطافناپذیر است (خانمحمد، 23). در شهرستان کوهبنانِ کرمان، بعد از تهیۀ پوست، آهک یا خاکستر به داخل و بیرون آن میریزند و به مدت دو هفته در جایی گرم نگاه میدارند. با این کار، پشم از آن بهراحتی جدا میشود. سپس، پوست را چندین روز در آب و نمک میخیسانند تا به اصطلاح زمخت، ضخیم و سفت شود (رهجو، 332). بعد از این کار، پوستها را نمکسود، و سپس بر روی هم انبار میکنند و میگذارند تا دو هفته به همین حالت باقی بماند. نمک مورد استفاده در دباغی غیرخوراکی است و خاصیت سفیدکننده و نگهدارنده نیز دارد (سلیمی، 150). در استان بوشهر ابتدا پوست تازه را به میزان زیاد نمک میزنند و 48 ساعت به همین حال باقی میگذارند. بعد، پشم، گوشت و چربی آن را با داس و قیچی میتراشند (منصوریزاده، 145). در کردستان برای تهیۀ مشک پوست را 3 تا 4 شبانهروز داخل نمک و آرد در مکانی گرم قرار میدهند، بعد کرک پوست را گرفته و دوباره به آن نمک اضافه میکنند. این مرحله، در اصطلاح «موتاش» نام دارد (رهو، 221). پس از حذف کرک، پشم و مو پوست را نمکخورده مینامند و باید به آن آهک و گرد لاتُرم اضافه کنند که از نوعی سنگ معدنی بهدست میآید. در شهرری پوستها را کمی نم میدهند و در حوضی به نام لَشبُر میریزند. به مو و پشمهایی که آهک و لاترم خوردهاند، «لش» میگویند (سلیمی، 151، 153). در بالای حوض لشبر پروانهای نصب شده که با چرخیدن آن پوستها جابهجا میشوند و مواد افزودهشده در پوست نفوذ میکنند. درگذشته، به جای حوض لشبر از خمرههای سفالی لعابدار استفاده میکردند. بعد از اضافهکردن آهک و لاترم به میزان معین (براساس وزن پوستها)، پوست به همراه آب، آهک و لاترم به مدت 7 شبانهروز داخل حوض باقی میماند (همو، 150-151). در رابر کرمان، پوست در حدود 20 روز داخل آب و آهک باقی میماند تا عمل بیاید (تاجپور، همانجا). در کردستان، برای حذف مو و پشم از پوست، آن را به مدت 3 روز داخل آهک و دانۀ درخت بلوط قرار میدهند (رهو، 220). بعد از مرحلۀ اضافهکردن آهک و لاترم، پوستها را به مدت 24 ساعت داخل حوضی از آب خالص قرار میدهند. بعد به کمک دستگاه لشبر به مدت یک ساعت مواد اضافۀ موجود در پوست را از آن خارج میکنند. در گذشته، دباغ این مرحله را با لگدمالکردن پوست انجام میداد (سلیمی، 152). در بوشهر، برای زدودن آهک و مواد دیگر از پوست، آن را داخل شیرۀ پوست دانۀ بلوط، به نام «جَفت» میخیسانند و این عمل را «شیرینکردن» پوست میگویند (منصوریزاده، همانجا). اگر پوست گاو باشد، کارگر لشزن مو، چربی و مواد زائد پوست را با تیغۀ فولادی داسمانندی جدا میکند. ابزار تراشیدن لش نامهای متنوعی دارد، مثلاً: در جندق، «دستکاله»؛ در سیرجان، «شفره» ( ایرانیکا، VI/ 537)؛ در شهرری، داس (سلیمی، 153)؛ در کردستان، «کومک» (رهو، 220)؛ در رابر کرمان، «دارسه» (تاجپور، 220)؛ و در زنجان، «دِلوی». به ابزار تمیزکردن تیغه نیز «مَست» میگویند (رستمی، 131). بعد از حذف لش، پوستها را در محفظهای به نام بالابان میریزند. بالابان همانند بشکۀ بزرگ افقی از جنس چوب یا فلز است که موتور برقی آن را به صورت دورانی میگرداند. درواقع، بالابان استوانهای افقی است که در دو رأس آن زائدهای قرار دارد تا آن را بر روی پایهای استوار نماید. دریچۀ تخلیه و بارگیری بالابان در سطح استوانه قرار دارد. داخل استوانه، زوائد متعددی از جنس چوب یا فلز به بدنۀ داخلی چسبیدهاند که به آنها گوشکوب میگویند. این زوائد از حرکت یکنواخت پوست و آب جلوگیری میکنند و باعث جابهجایی بهتر پوست میشوند (سلیمی، 155). امروزه، بالابان در بیشتر کارگاههای دباغی از ابزارهای اصلی به شمار میرود. در کردستان، به جای استفاده از بالابان، برای ورزدادن پوست از پا و لگدمالکردن در گودال استفاده میشود (رهو، همانجا). در رابر کرمان پوست را داخل تغار میریزند و لگدمال میکنند تا آهک و سایر مواد اضافی از پوست خارج شود (تاجپور، 220-221). در گذشته، دباغان زنجان به جای لگدمالکردن، پوست را با استفاده از پتک چوبی موسوم به «تُخماخ» میکوبیدند تا به اصطلاح پوست پخته شود (رستمی، 135). پس از اتمام این مراحل، پوست را کاملاً میشویند و با مادهای که خاصیت قلیایی دارد، مواد زائد را از پوست جدا میکنند. در گذشته، دباغان تهران از فضلۀ کبوتر برای این منظور استفاده میکردند (سلیمی، 157). در برخی از نقاط برای نرم و انعطافپذیرکردن پوست، آن را به مدت 8-12 ساعت در مخلوط 3 کیلوگرم فضلۀ جوجه یا کبوتر و 60 لیتر آب، یا یک کیلوگرم برگ خشک و کوبیدۀ درخت بنه و 20 لیتر آب میگذاشتند ( ایرانیکا، همانجا). در استان زنجان، برای ظاهرشدن رنگ طبیعی چرم و شفافیت آن از پودر مازوج (نوعی میوۀ درختی) استفاده میکنند (رستمی، 136). در سیسخت، پوست بلوط را میجوشانند و پوست حیوان را 3 روز داخل آن میخوابانند تا خوب به خورد پوست رود و محکم و کلفت شود (کریمی، همان، 89). بعد از این مراحل، لابهلای پوستها خاکاره میریزند و آنها را بر روی هم انباشته میکنند تا رطوبت پوستها گرفته شود (سلیمی، 159). در زنجان، برای اینکه پوست شکل اولیۀ چرم را به خود بگیرد، سطح آن را بـا سنگ پا ــ که از سنگ آذرین ساخته میشود ــ میسایند تا سطح پوست صیقل بخورد و مواد اضافی آن زدوده شود (رستمی، 131). سپس، برای براقکردن سطح پوست، با سنگی صاف آن را میسایند (همو، 132). در کوهبنان، اگر پوست برای مشک دباغی شده باشد، آن را به رنگ قهوهای درمیآورند؛ برای این کار، درون پوست را با محلولی از ترکیب ریشۀ بادام کوهی موسوم به رُس، پوست انار و برگ درخت بنه پر میکنند و آن را به مدت 7 تا 8 روز به همان حالت میگذارند (رهجو، 332). در جندق نیز پوست درخت انار و رس برای رنگکردن چرم بهکار میرود ( ایرانیکا، VI/ 531). در کردستان، در مراحل عملآوری چرم برای محکمکردن بافتهای پوست، آن را داخل گودالی مملو از آب و مازوج (مازو) قرار میدهند و به این کار، مازوجگذاری میگویند. گاهی پودر مازوج را روی سطح پوست میریزند و نم میدهند تا جذب آن شود (رهو، 220). همچنین، پودر ریشۀ درخت عناب و تال گِزگَل را میجوشانند و پس از خنکشدن، پوست را داخل آن قرار میدهند تا رنگ بگیرد (همو، 221). در سیرجان، جندق و مشهد پوست در محلول زاج سفید و نمک برای دو هفته باقی میماند ( ایرانیکا، همانجا). پیش از رواج رنگهای شیمیایی، عموماً رنگها از مواد طبیعی بودهاند، مثل دوده، پیه گوسفند، زردۀ تخممرغ، پوست گردو، پوست انار، پوست پیاز و جز اینها. در میان مواد رنگرزی، مازو که از برجستگیهای کرویشکل روی جوانههای درخت بلوط به دست میآید، بیشترین کاربرد را داشت (سلیمی، 160). وجود انبوه درختان بنه موجب برداشت مازو از آنها میشده، که یکی از اصلیترین مواد رنگی در قدیم به شمار میرفته است. تاورنیه گزارش میدهد: «11 ساعت در میان کوه بزرگی که پر بود از درخت مازو که دباغها برای ساختن چرم به کار میبرند، راه رفتیم» (ص 104). در کردستان نیز دباغان از مازوج استفاده میکنند (رهو، 220). ترکمنها برای رنگکردن پوستین، کمی پوست انار ساییدهشده و رنگ قرمز بر روی پوست میریزند و آن را نم میدهند. پوست یک روز به همین حال میماند، سپس آن را با دست میمالند تا نرم شود و عمل بیاید. رنگ این نوع پوستها معمولاً زرد لیمویی است (پورکریم، 46). در رابر کرمان برای رنگرزی پوست مقداری روناسک را در آب حل میکنند و روی آن میریزند (تاجپور، 221). در جندق، مشهد و سیرجان برای رنگ روشن از گلهای درخت انار استفاده میکنند. برای رنگ قهوهای، چرم را به مدت 10 روز داخل محلولی از پوست انار قرار میدهند، سپس یک روز آنها را داخل محلول بادام تلخ میگذارند تا رنگ تثبیت شود ( ایرانیکا، همانجا). افزون بر مـازو ــ که از آن رنگ سبز گرفته میشود ــ مواد دیگری برای تهیۀ رنگ طبیعی وجود دارند که بعضی از آنها عبارتاند از: پودر پوست انار برای رنگ قرمز، پیاز و پوست گردو برای رنگ آبی، دودۀ بخاری یا کورۀ حمام برای رنگ سیاه. در شهرری تهران از مادهای به نام «بویاق» برای تهیۀ رنگ زرد استفاده میشده است (سلیمی، 161). در بیشتر نقاط، برای براقکردن سطح چرم، پس از رنگرزی، سطوح آن را با سنگی صاف صیقل میدهند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید