دافع الغرور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246573/دافع-الغرور
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دافِعُ الْغُرور، سفرنامۀ عبدالعلی ادیبالملک مقدم مراغهای، از رجال عصر ناصری، و دربردارندۀ اطلاعات مردمشناختی شایان توجه و آگاهیهایی دربارۀ برخی شهرها، باورها، آیینها و رسوم رایج در دورۀ قاجار. این اثر که به نام روزنامۀ سفر آذربایجان نیز خوانده شده است، مشتمل بر یادداشتها و خاطرات مؤلف از سفرش به آذربایجان، بهویژه تبریز، و وقایع مربوط به مأموریت وی در آنجا ست (نک : محبوبی، 1). ادیبالملک برادر ناتنی محمدحسن اعتمادالسلطنه بود و اعتمادالسلطنه در خاطراتش، گهگاه به وی اشاره کرده است (ص 11، 16، 72، جم ). ادیبالملک به مناسبت شغل پدرش، حاجی علیخـان حاجبالدولـه ــ که از رجـال مهم و کارگزاران حکومتی در دورۀ محمدشاه و سردستۀ نسقچیان ناصرالدین شاه (سل 1264-1313 ق/ 1848- 1895 م) بود ــ از کودکی به عنوان خادم اندرون در دربار محمد شاه حضور داشت و با ناصرالدین شاه همبازی بود. وی سپس به مقام پیشخدمتباشی ولیعهد رسید. پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه نیز مورد توجه و اعتماد شاه، و از جملۀ رجال برجستۀ درباری بود و مدتی نیز حکومت شهرهایی چون قم، کاشان، ساوه، زرند، سمنان و مراغه را برعهده داشت. همچنین وی مدتی معاون عدلیه، و وزیر وظایف و اوقاف بود (اعتمادمقدم، 14-16؛ محبوبی، 2-3؛ کسیلا، 133). عبدالعلی ادیبالملک در 1275 ق/ 1859 م، مأمور رسیدگی به فساد میرزا صادق خان قائممقام، پیشکار آذربایجان، و وصول 100هزارتومان باقی از وی شد، و راه آن دیار در پیش گرفت (محبوبـی، 1). وی در ایـن سفر، بـه نگارش دافـع الغـرور ــ که روزنامه یـا یادداشتهای روزانـۀ وی از اتفاقـات سفـرش بـود ــ پرداخت. اگرچه مؤلف خود به صراحت سبب نامگذاری این اثر را توضیح نداده است، اما به نظر میرسد علت انتخاب این نام، حضور وی در قصر قاجار و مشاهدۀ وقایع آن دوره، و نیز دیدن عمارت سلیمانیه و تمثالهای درگذشتگانی چون آقا محمدخان و اجداد او، و نیز تصاویر فتحعلی شاه در آنجا بوده که اسباب تأثر وی را فراهم کرده و به گفتۀ خودش، دافع غرور و مانع سرورش شده است. به همین سبب وی در اثرش گاه به تناسب موقعیت، به نصیحت مخاطب پرداخته و حکایات یا سخنان عبرتآموزی را بیان کرده است (ص 69، 78- 79، 82-84). اعتمادالسلطنه وجه تسمیۀ این کتاب را انجام خدمات بزرگ ادیبالملک در این سفر دانسته است (نک : محبوبی، 3). این کتاب همانند اغلب سفرنامههای این دوره، در بسیاری موارد بهویژه در توصیفات، با نثری مسجع نگارش یافته است. همچنین نویسنده در جایجای اثر و به تناسب موضوع، از نظم نیز بهره برده و اشعاری را نقل کرده است. دافع الغرور افزون بر ارزشهای ادبی و نیز اطلاعات تاریخی که جهت شناخت عصر ناصری، و بهویژه وضعیت تبریز در آن دوره سودمند است، به سبب اشتمال بر مواردی از فرهنگ و باورهای عامه، اشاراتی که نویسنده به برخی از آیینها کرده و همچنین توصیفی که وی از سفرههای رنگین و خوراکیها نموده، از دیدگاه فولکلور و مردمشناسی شایان توجه است. اگرچه بیشتر توضیحات و توصیفات نگارنده در این اثر چندان دقیق و مفصل نیست، اما به هر روی، این کتاب مشتمل بر اطلاعاتی در باب برخی شهرها، روستاها و باورهای فولکلوریک رایج در دورۀ قاجار است که شاید در هیچ جای دیگر ثبت و ضبط نشده باشد. در این اثر، نویسنده اطلاعاتی دربارۀ موقعیت جغرافیایی، وضعیت آبوهوایی، پوشش گیاهی و جمعیت هریک از شهرها و منازلی که در طول سفر از آنها گذر نموده است، ارائه میدهد، همچون: کن (ص 21)، کرج (ص 27)، سنقرآباد (ص 33)، سلیمانیه (ص 27)، قزوین (ص 39)، زنجان (ص 64)، تبریز (ص 94)، میانج (ص 80)، باسمنج (ص 107)، شید (ص 44)، سرچم (ص 77)، کرشگین (ص 44) و جز اینها؛ و سپس به توصیف هر منطقه و دیدهها و شنیدههایش در آنجا میپردازد. همچنین در این کتاب، آگاهیهایی دربارۀ محصولات ویژۀ برخی مناطق و گاه جزئیاتی از شیوۀ کشت و زراعت در این نواحی دیده میشود؛ برای نمونه، ادیبالملک اشاره میکند که انار و انجیر مهمترین محصولات کن، هندوانه، انگور و پسته محصولات عمدۀ قزوین، و انگور محصول اصلی سنقرآباد است؛ نیز ذکر میکند که در قزوین کشت به صورت دیم انجام میگیرد (ص 21، 35، 39). نگارنده پس از توصیف ویژگیهای هر منطقه و شهر، بخشها، محلهها و مکانهای دیدنی آنجا، بزرگان و اعیان هر ناحیه، و کدخداها و پیشنمازها و آخوندهای آن منطقه را معرفی میکند و گهگاه به توصیف شخصیت آنها میپردازد. وی گاه به خصوصیت مردمان برخی مناطق و شهرها نیز اشاره کرده است؛ مثلاً مردمان کن را بیاعتبار [!] (ص 21) و مردم قزوین را بیحیا [!] (ص 39) خوانده است. وی در مواردی به توصیف ظاهر و چهرۀ افراد نیز پرداخته، مانند وصفی که از وزیر نظام در تبریز (ص 116-121) یا ملای کن (ص 21-22) ارائه نموده است (نیز نک : 58، 67- 68). این اثر از حیث آگاهی از مسئلۀ تیولداری و مالیات در آن دوره نیز شایان اهمیت است. از موضوعاتی که نویسنده در این کتاب بدان توجه بسیار داشته است، مسئلۀ تیول و املاک و معرفی ملاکان و ضابطان هر منطقه و چگونگی تقسیم زمینها و املاک در میان این اشخاص است، بهگونهای که وی جزئیات و چگونگی این مسئله را در هر ناحیه بیان کرده است (ص 34، 44-45، 75-77). وی به تناسب شغل و مسئولیت خود ــ تحصیلداری ــ به مسئلۀ مالیاتهای هر منطقه توجه بسیار کرده و مقدار مالیات تعیینشدۀ هر بخش و حتى گاه جزئیات پرداخت آنها را به دقت ذکر کرده است؛ مثلاً اشاره کرده که مالیات کرج 400 خروار مالیات جنسی و 53 تومان مالیات نقدی از بابت صیفیبها ست و مالیات جنسی آنجا عوض جیرۀ فراشان شاهی است و مسئولان رسیدگی به آن را معرفی کرده است (ص 28، 34، 45، جم ). گذشته از موارد یادشده، ادیبالملک در وصف بناها دقت بسیار داشته و توصیفات نسبتاً دقیقی از عمارات و ساختمانها ارائه نموده است؛ از نمونۀ این توصیفات میتوان به وصف عمارت سلطانیه در نزدیکی کرج یا وصف عمارات و بناهای سلطانی قزوین، عمارتهای فتحعلی شاه در سلطانیه، وصف بقعۀ شاه محمد خدابنده و عمارات دیوانی زنجان اشاره کرد (ص 28-31، 41-42، 50، 58-62). ادیبالملک گاه سبب بنای برخی از ساختمانها، و داستانهایی را که دربارۀ ساخت آنها نزد مردم رواج داشته، بیان کرده است؛ برای نمونه، وی دربارۀ علت ساخت گنبد شاه محمد خدابنده چنین میگوید که به گفتۀ مردم، شاه محمد به قصد آوردن پیکر حضرت علی (ع) از نجف به ایران، اقدام به ساختن این بنا نمود و به همین دلیل، علی (ع) در خواب بر وی ظاهر شد و وی را به جهت اخلاصش تحسین کرد (ص 52). همینطور حکایتی در باب بنای پلی بر روی رودخانۀ قزلاوزن در نزدیکی میانج روایت میکند، بدین مضمون که پل یادشده به دستور دختری که در قلعهای آن سوی رود قزلاوزن ساکن، و شیفتۀ جوانی در این سوی رودخانه بوده، بنا شده است تا اسباب راحتی جوان عاشق فراهم آید؛ اما گذر از این پل روز به روز میل جوان به دختر را کمتر میکند و سرانجام پس از 40 شب، عشق وی را از بین میبرد (ص 85). افزون بر اینها، آنچه این کتاب را از دیدگاه مردمشناختی بیشتر درخور توجه و اهمیت مینماید، عقاید، باورها، آیینها و رسومی است که بدانها اشاره شده است؛ از آن جمله میتوان به باور اهالی اژدهاتو، در نزدیکی زنجان، اشاره کرد مبنی بر اینکه در گذشته، اژدهایی در آن محل میزیسته که باعث آزار و اذیت اهالی بوده است و با زخم و ضربت نیزۀ حضرت علی (ع) به سنگ بدل میشود و سپس حضرت نیزۀ خود را به زمین زده و از جای ضربۀ وی در آن محل، چشمهای جوشیده است (ص 69). وی به باورهای دیگری نیز اشاره کرده است، مانند باورهای رایج دربارۀ درخت چنار قریۀ زرآباد، بدین قرار که هرساله در روز عاشورا، از آن درخت صدایی شنیده و از یک شاخۀ آن خون جاری میشود، سپس آن شاخه خشک میگردد و باز سال آینده از شاخهای دیگر خون جاری میشود؛ به باور مردم، یکی از مرغانی که در روز عاشورا پر و بالش را به خون آغشته کرده بود، بر این درخت نشسته است (ص 40؛ نیز نک : ه د، چنار خونبار زرآباد). از دیگر باورهای یادشده در این کتاب، میتوان به بناشدن زنجان به دست کیومرث (ص 65)؛ خاصیت آب چشمۀ دهی به نام لاله، در نزدیکی تبریز، در به وصال رساندن عاشق و معشوق (ص 263)؛ یا جایگاه شخصی به نام سلطان چلبی نزد مردم منطقۀ سلطانیه و روا شدن حاجتها در بقعۀ وی و عواقب سوگند ناحق یادکردن در آن مقبره که سبب شوربختی و مرگ شخص میشود، اشاره کرد (ص 57). همچنین نویسنده از باوری دربارۀ خانوادۀ یکی از ملاکان بلوک زنجان یاد میکند که براساس آن، اجداد این خاندان از حدود یک قرن و نیم پیش، همگی به بیماری جذام درگذشتهاند و کودکان این خاندان با رسیدن به 6ماهگی به این بیماری دچار میشوند و میمیرند (ص 70-71). ادیبالملک به پارهای آداب و رسوم رایج در آن دوره و برخی رسوم مناطقی که از آنها گذر نموده، نیز اشاره میکند؛ از آن جمله، مراسم عروسکشان اهالی ایل شاهسون که با در دست گرفتن چوبهای دراز و همراه داشتن چارپایانی چون گاو و اسب همراه بوده است (ص 83)؛ یا مراسم استقبال از مهمان با قربانیکردن و فرستادن قند و شیرینی نزد وی (ص 109)؛ و رسم خلعت (ه م) و انعام دادن پادشاه به زیردستان و کارگزاران (ص 23). افزون بر اینها، نویسنده اشاره کرده که مراسم جشن نیمۀ شعبان ــ ولادت امام زمان (ع) ــ نخستینبار به دستور ناصرالدین شاه برپا، و از آن پس در میان مسلمانان رایج شده است (ص 13-14). وی به انجام آتشبازی و چراغانی شهر در این جشن و نیز جشن تولد پادشاه اشاره نموده است (ص 275). او گاه به برخی سرگرمیهای آن دوره نیز اشاره نموده، مثلاً از بازی و نمایش یک لوطی و میمونش یاد کرده که موجب حیرت و شگفتی وی شده است (ص 297). وصف خوراکیها نیز از موضوعات یادشده در دافع الغرور است. توصیفاتی که وی از خوراکیها و سفرههای غذا ارائه نموده، به این جهت که وضعیت تغذیه و نوع خوراکیهای مورد استفاده در آن دوره را نشان میدهد، از نظر مردمشناسی شایان توجه است. ادیبالملک بارها در این کتاب به وصف و برشمردن نام خوراکی و نوشیدنیهایی پرداخته که برای وی مهیا شده و گاه خوراکیهایی را نام برده است که شاید امروزه کمتر مصرف میشوند، ازجمله بقلمه (ص 145)، جزبیز یا جیرابیر (ص 161)، نافپری، قرص لیمو، نقل مهنا (ص 138)، پالودۀ نارنج (ص 143)، شربت تمر و نارنج و لیمو (همانجا) و جز اینها. او در مواردی این وصفها را به صورت نظم بیان کرده است (ص 187، 194، 208-210). از دیگر عناصر فرهنگی که در این اثر دیده میشود، مطالب مرتبط با طب مردمی، همچون راههای مداوای نیش جانوری به نام مله (ص 88-90)، و درمان ضعف بنیه و اغمای ناشی از آن بهواسطۀ شراب است (ص 182). نویسنده پس از ورود به تبریز، اوضاع اجتماعی شهر تبریز و دیدار خود با بزرگان آنجا را شرح میدهد. وی به توصیف مهمانیهایی که در تبریز رفته است، میپردازد و از اسباب و وسایل پذیرایی، مانند سماور و پیالۀ چای و قاب شیرینی و جز اینها و نیز نحوۀ پذیرایی در مجالس سخن میگوید که معمولاً با چای و قهوه و قلیان بوده است (ص 146-151، 226، 248). افزون بر این، وی به اسباب و آلات روشنایی در مجالس و خانهها در آن دوره، مانند لاله، مردنگی، جار، دیوارکوب، شمع، و چراغدان نیز اشاره کرده است (ص 137، 143). ادیبالملک در تبریز نیز به تفصیل، به وصف بناها و اماکن دیدنی از جمله عمارات شاهگلی (ص 198)، مسجد علیشاه (ص 269)، باروتکوبخانه (ص 210)، باغ شمال (ص 199)، زیارتگاه عینعلی و زینعلی (ص 214) و لالهده (ص 262) پرداخته است. همچنین وی محلهها و مناطق مختلف تبریز و تجار و اشراف آنجا را معرفی نموده است (ص 288-293). وی از برخی مراسم و آیینها در تبریز نیز یاد میکند و مراسم استقبال از نواب اردشیر میرزا رکنالدوله را وصف مینماید که در آن روز همۀ تجار و اصناف با همراه داشتن قربانیهایی در خیابان حاضر بوده و تفنگچیان با تفنگ و چوبدستی در سر خیابانها ایستاده و قراولان شهری تغییر لباس داده و با طبل و شیپور آمادۀ سلام دادن، و نقارهچیها آمادۀ نقاره زدن بودهاند. ارامنه نیز شیشههای نبات همراه داشتهاند و دف میزدهاند (ص 222-223). همچنین وی از رسم زنان تبریز در این روز و به هنگام ورود حاکم یا روز خلعتپوشان یاد میکند که همگی اعم از پیر و جوان و فقیر و غنی جامههای نو میپوشیدند و بر سر بام خانهها میرفتند و عذری از شوهر نمیپذیرفتند (ص 227). ادیبالملک به عزاداریهای ایام محرم، مراسم تعزیه و شبیهخوانی، و مجالس روضهخوانی در تبریز نیز پرداخته است. وی دستههای سینهزنی و سینهزنان را که شال به گردن دارند، توصیف میکند که واحسیناگویان وارد تکیه میشوند و با چای و شربت و مجمعههای پلو از آنها پذیرایی میشود (ص 254-255، 258). از دیگر موارد شایان توجه که ادیبالملک به آن اشاره میکند، جایگاه روحانیان نزد مردم تبریز و اعتقاد عمیق مردم به آنها ست؛ برای نمونه، او اشاره میکند که باور بیشتر اهالی تبریز به یکی از ملایان آنجا چنان بوده است که گمان میکردند وی همهچیز را میداند و دربارۀ همۀ مسائل، حتى در باب وقوع یا عدم وقوع زلزله، از وی پرسش و کسب اطلاع مینمودهاند (ص 136-137). از نکات مهم دیگر در این سفرنامه، این است که در هنگام حضور نویسنده در تبریز، زلزلههایی در آنجا رخ داده است و او شاهد اتفاقات پس از وقوع زلزله در آنجا بوده و وضعیت شهر و احوال مردم را پس از این زلزلهها شرح داده است. وی اشاره میکند که پس از زلزله، در شهر غوغایی بهپا شده و خروش الله اکبر برخاسته است و مردم تکبیر میگفتهاند. او به تعداد کشتهها و مجروحان نیز اشاره کرده است (ص 251-252، 264-265، 271). در این اثر گاه حکایتها و قصههای کوتاهی نیز نقل شده است (نک : ص 85، 170-171). در 1349 ش، ایرج افشار این اثر را تصحیح کرد و به چاپ رساند.
ادیبالملک، عبدالعلی، دافع الغرور، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ اعتمادمقدم، مهدی، «خانوادۀ حاجبالدولۀ مقدم»، دافع الغرور (نک : هم ، ادیبالملک)؛ کسیلا، احمد، «در باب میراثخوارگان»، کتاب جمعه، تهران، 1358 ش، س 1، شم 21؛ محبوبی، حسین، مقدمه بر دافع الغرور (نک : هم ، ادیبالملک).
ثمین اسپرغم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید