صفحه اصلی / مقالات / داغ و داغ گذاری /

فهرست مطالب

داغ و داغ گذاری


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 15 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

داغ و داغْ‌گُذاری، گذاشتن نشانی پایدار با اهداف گوناگون، روی بدن انسان یا حیوان، با هر نوع وسیلۀ تفتیده در آتش. 
گاهی داغ‌کردن برای راستی‌آزمایی است، چنان‌که در آیین زردشتی، برای راستی‏آزمایی در آزمایش دینی بر سینۀ افراد، رویِ گداخته می‏ریختند؛ همان‌طورکه آذرپاد تن به این آزمایش داد ( ارداویراف‌نامه، 43). بلوچها نیز برای رفع تهمت از خود، آیین «وَر» داشتند که طی مراسمی دست در روغن داغ فرومی‏بردند یا با دست، آهن تفتیده را از آتش بیرون می‏آوردند (جهاندیده، 180-181). 
داغ‌زدن یا داغ‌کردن عمدتاً با هدف اثبات مالکیت بر حیوان یا انسان (غلام)، درمان برخی بیماریها و جراحات، و گاه شکنجه و تنبیه بوده است (کریمی، «داغ»، 11)، به‌طوری‌که گاه در مجادلات مذهبی بر پیشانی مخالفان اعتقادی داغ می‏زدند؛ مثلاً در سدۀ 6 ق/ 12 م، به درخواست رضی‏الدین ابوالخیر احمد بن اسماعیل، فقیه سنی قزوین، پیشانی برخی شیعیان را با نام ابوبکر و عمر داغ زدند (قزوینی، 402؛ کریمی، همان، 11). 
داغ‌زدن بر اسبها و شتران پس از فتح و ضبط اموال طرف مغلوب، برای مشخص ساختن حیواناتی بود که دولت اسلامی آنها را برای زکات یا وقف معین می‏کرد (طبری، 3/ 332، 4/ 211). دامداران کوچنده به تجربه دریافته‌اند که داغ داشتن گوسفند هم از سرقت آن جلوگیری می‏کند و هم هنگام ترکیب با گله‏های دیگر در بهره‌برداری از مراتع مشترک، آسان‌تر تشخیص داده می‌شود (شاه‌حسینی، ایل ... ، 111-112). 

وسایل داغ‌کردن

در جوامع سنتی، داس نخستین ابزار فلزی و همیشه در دسترس بود که مردم برای درمان برخی بیماریها، آن را داغ می‌کردند و بر 4 جای بدن بیمار می‏نهادند، که امروزه این کار منسوخ شده است. در عوض بر پارچۀ سیاه و نازک عباهای پشمی مقداری گندم، شلتوک یا جو می‌ریزند، 4 گوشۀ آن را می‏بندند و در آب جوشیده قرار می‏دهند، سپس آن را بیرون آورده، بلافاصله روی محل درد می‏گذارند؛ و یا یک سر فتیلۀ تابیده از پارچۀ سیاه را آتش می‌زنند و با آن در 4 نقطۀ بدن مریض داغ می‏نهند (پورکاظم، 222). 
برای داغ‌کردن حیوان معمولاً از یک میلۀ فلزی و یا سیخ کباب استفاده می‌کنند و اگر شکل خاصی برای نشان‌کردن مورد نظر باشد، میله‏های مخصوصی را به کار می‌گیرند که بر یک سر آن، اشکال مورد نظر را جوش داده‏ا‏ند. 

محل داغ‌گذاری

در انسان با توجه به نوع مرضی که دارد، معمولاً بازو، گردن، تهیگاه، زیر زانو، حجامتگاه، روی باسن، بالای زانو، قوزك پا و روی ران در امتداد هم، اطراف چشم‌، فرق سر، بالای پیشانی در رستنگاه مو، پشت سر، مغز سر و زیر مخچه، وسط دو ابرو، شقیقۀ راست و شقیقۀ چپ را داغ می‏كنند (شاردن، 7/ 35؛ ساعدی، اهل ... ، 131، خیاو ... ، 140؛ جانب‌اللٰهی، «مطالعه ... »، 248، 250؛ محمودزهی، 2/ 210). در برخی موارد، انتخاب محل داغ‏گذاری متناسب با باورهای مردمی بود. در بافق، برای بچه‏ای که جفت قبول نمی‏کرد (= نوزاد بعد از او می‏مرد)، كلۀ گوسفندی را می‏پختند و برای خوردن به او می‏دادند؛ بچه از هر جای کله كه شروع به خوردن می‏كرد، همان جای سر وی را داغ می‌كردند و باور داشتند که او بعد از این عمل، برای خود جفت می‌پذیرد (جانب‌اللٰهی، «طب ... »، 126). در لارستان، اگر بعد از تولد نوزاد پسری در یک خانواده، چند دختر پشت سر هم متولد می‏شدند، پسر را بدقدم می‌دانستند و برای برطرف‌کردن این نحسی، او را با همین شیوه داغ می‏کردند (خرم‌روز، 74). 

داغ‌درمانی

گفته‌ای است متداول که آخرین راه درمان یا دوا برای هر مرض داغ است. حافظ نیز اشاره‌ای به این امر دارد: به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می/ علاج کی کنمت آخرالدواء الکیّ (ص 329). باور بر این بود که رطوبتهای فاسدی را که در عضوی بسیار گرد آمده و درمان نشده، با داغ می‌توان درمان کرد. در طب قدیم، 16 نوع مرض را با داغ درمان می‏کردند (شاه ارزانی، 2/ 1307). 
در طب مردمی نیز بسیاری از امراض بومی را با داغ درمان می‏کردند؛ برای نمونه، در روستای ویۀ عمارلوی گیلان، به محض اینکه خار را از پا بیرون می‏کشیدند، محل زخم را با نفت سیاه داغ می‏کردند که عفونت نکند (بشرا، 25)، و در بافق، برای‌ بیرون‌ كشاندن عفونت زخم، شیرۀ (صمغ‌) درخت‌ بنه‌ را روی‌ آتش‌ می‌جوشانند و با آن،‌ دور زخم‌ را داغ‌ می‌كنند (جانب‏اللٰهی، همان، 123). 
در سیستان، ‌برای درمان رگ سیاتیک یا به قول محلیها، «نِگی»، كه پشت انگشت كوچك پا ست، از همان سمت بدن كه درد دارد، داغ می‌کنند. در میرجاوۀ بلوچستان، این داغ‌کردن را روی باسن، بالای زانو و در محل قوزك پا و روی ران در امتداد هم انجام می‌دهند (همو، «مطالعه»، 243، 248). 
در بافق یزد، برای‌ درمان سردردهای شدید بزرگ‌سالان، حدود 4- 5 نقطه‌ از سر را با میخهای‌ فلزی،‌ و برای درمان سر خردسالان‌ با مهرۀ‌ عقیق‌ داغ‌شده در آتش داغ‌ می‏كنند (همو، «طب»، 122). در توفارقان از توابع آذربایجان غربی، برای درمان سردرد، سر بیمار را نیم‏خیس می‏کنند و حوله‏ای روی سرش می‏اندازند، سپس کاسه‌ای مسی را که قبلاً روی آتش گذاشته، و داغ کرده‏اند، وارونه روی سر بیمار می‏گذارند (مهیار، 11). برای درمان چاک لب و سفیدک‌زدن آن نیز نوک قاشقی چوبی را که از چوب بید ساخته شده، داغ می‏کنند و در محل زخم می‏گذارند (همو، 20). 
در کنگان در ساحل خلیج فارس، شخص سرگیجه‌گرفته از سفرهای دریایی را با زائدۀ ته خرما، که به خوشه وصل است، داغ می‌کردند (بیاد، 55). در بافق، برای درمان‌ و یا پرنور شدن‌ چشم، اطراف آن را با مهرۀ‌ عقیق كه‌ در آتش‌ گذاشته‌اند، داغ‌ می‌کنند. در میرجاوه این داغ‌کردن را در طرفین گونه، انتهای چشمها انجام می‏دهند (جانب‌اللٰهی، همان، 122-123، «مطالعه»، 248). 
در لرستان، جوال‌دوز داغ و سرخ‌شده را در دندان كرم‌خورده فرومی‏برند (اسدیان و دیگران، 263). ابن‌سینا نیز این نوع درمان را تجویز کرده است؛ چنان‌که جوال‌دوز را باید در روغن زیتون داغ کنند و از طریق لولۀ مخصوص، به محل آسیب‌دیدۀ دندان برسانند (5/ 484؛ نیز نک‍ : رازی، 67). رازی برای درمان گل‌مژه شمع ذوب‌شده را تجویز کرده است (ص 60). 
در سیستان محل درد دندان را داغ می‏كردند و در مواردی كه دندان می‏كشیدند، نمد جوشانده و داغ‌شده را در محل زخم می‏گذاشتند (جانب‌اللٰهی، همان، 242)؛ به کارگیری این شیوۀ داغ‌گذاری در سنگسر، برای درمان شکستگی سر رایج است (اعظمی، 56). در توفارقان، اگر کشیدن دندان درد شدید و خون‌ریزی داشته باشد، روغن زرد داغ‌شده روی آن می‏ریزند (مهیار، 25). در تایباد خراسان، میلۀ آهنی را روی آتش داغ می‌کنند و روی دندان می‏گذارند (مشایخی، 82). 
در ایرانشهر (جانب‌اللٰهی، همان، 258) و در کوهپایه‌های گیلان (عباسی، 91)، برای علاج سیاه‌زخم (ه‍ م)، اطراف آن را داغ می‏كنند. در روستای كاروان‌سرا (حوالی زنجان)، دلاك برای درمان سیـاه‌زخم، اول بـا نیشتر ریشۀ زخـم را ــ كه كبودرنگ است ــ خارج کرده و سپس آن را داغ می‏کند (سپهرفر، 240). 
در خراسان، برای معالجۀ نوزاد چهارفرق، عقیق یمنیِ سوراخ‌دار را به سر سوزن یا میله‌ای فلزی می‏زنند و روی آتش نگاه می‏دارند تا خوب داغ شود؛ سپس آن را به 4 طرف سر نوزاد می‏چسبانند و به اصطلاح، چهارفرق را می‏ترسانند. اگر عقیق در دسترس نباشد، یك تكه كرباس آبی‏رنگ را فتیله می‏كنند و یك سر آن را در آتش می‏گذارند؛ همین‌كه نوك فتیله آتش گرفت، با آن 4 طرف سر بچه را داغ می‏كنند (شكورزاده، 128). 
در بافق، برای‌ بیرون‌كشاندن‌ زهر مار، محل‌ نیش را با میخ‌ فلزی‌ یا مهرۀ عقیق‌ حرارت‌دیده در آتش، داغ‌ می‌كنند (جانب‌اللٰهی، «طب»، 123). در سیستان، برای علاج مارگزیدگی، كهنه‏ای را فتیله می‌كنند، یك سر آن را آتش می‏زنند و سر دیگرش را در محل گزیدگی می‏گذارند؛ فتیله را در همین حال باقی می‏گذارند که تا آخر بسوزد (همو، «مطالعه»، 243). در سنگسر، برای زایل‌كردن اثر گازگرفتگی گرگ، سنگ را داغ می‏كنند و بر موضع زخم می‏گذارند؛ به این عمل سنگ‌داغ می‏گویند (اعظمی، همانجا). 
در لرستان و ایلام، برای درمان کچلی که هنوز همۀ‏ سر را نگرفته و به صورت زخمهای پراكنده است، ‌آنها را كهنه‌سوز می‏كنند؛ به این طریق كه تكه‌پارچه‏ای را می‏سوزانند و داغ روی زخم می‏گذارند (اسدیان و دیگران، 259). در تایباد، برای درمان کچلی، پهن شتر را در آتش می‏اندازند و با آن، دانه‌های کچلی را داغ می‏کنند (مشایخی، 84). 
 در روستاهای قشم و بندرعباس، برای معالجۀ صرع اطفال یا ام صبیان، بچه را داخل پالانی كهنه می‏گذارند و تكه‌پارچۀ سیاهِ آهارداری را گره می‌زنند و به صورت دكمه درمی‏آورند و درون آتش می‏گذارند؛ وقتی پارچه سوخت و دود كرد، با آن 3 جای سر (نخست وسط دو ابرو، بعد شقیقۀ راست و سپس شقیقۀ چپ) را داغ می‏كنند (ساعدی، اهل، 131). 
در تالش، اگر زن تازه‏زا دچار ورم پستان می‏شد، آهنی داغ‌کرده، معمولاً نعل اسب، قندشکن، یا داس را زیر پستان قرار داده و آب روی آن می‌ریختند تا بخار آب ورم را خوب کند (بخشی‌زاده، 315). در فصل بهار در سیستان، برای درمان باد گرم (سینوزیت)، فرق سر، بازو و پیشانیِ مریض را داغ می‏كنند (جانب‌اللٰهی، همان، 245). در میرجاوه، با داغ‌کردن، انواع بیماریها را درمان می‌کردند؛ مثلاً برای درمان باد گرم، 4 نقطۀ سر، یعنی روی پیشانی در رستنگاه مو، وسط سر، مغز سر و زیر مخچه را داغ می‏كنند. بعد از داغ‌كردن، مریض تا 14 روز باید نان بی‏نمك بخورد و در پایان، با خوردن كله‌پاچه پرهیز را بشكند (همان، 248). همچنین برای درمان بادِ خورنده (نوعی جذام)، که بینی را درگیرکرده و آن را می‏خورد، 3 نقطه در فرق سر را داغ می‏کردند (همان، 242). برای درمان الماس (نوعی سرطان) نیز که مرضی مشترک بین انسان و دام است، افراد خبره بالای پیشانی نزدیك رستنگاه مو و نیز مسیرهای پیشرفت آن را داغ می‌کردند (همان، 250). برای درمان فتق ناف، دورتادور ناف، و برای درمان سل، 8 نقطه روی سینه را داغ می‌کنند. در خاش نیز برای درمان یرقان، كف پا را داغ می‏كنند (همانجا). 
بلوچها برخی از زخمهای بدخیم، ضرب‌خوردگیها، سردردهای عصبی، باد نزله، خوره، شکستگی دنده، بیماری مایل (قولنج) و زردی را با داغ‌گذاری درمان می‏کردند (ناصری، 193، 195). در خوزستان نیز برای درمان مرض باد (اوریون) و بسیاری از بیماریهای دیگر از داغ‌درمانی استفاده می‏کنند (پورکاظم، 219-220). 

داغ‌کردن حیوانات

داغ‌کردن حیوان از قدیم برای احراز مالکیت، پیشگیری از سرقت و درمان برخی از بیماریها صورت می‌گرفت. فردوسی از داغ‌کردن حیوانات یاد کرده است: شتر بود و اسبان به دشت و به کوه/ به داغ سپهدار توران گروه (5/ 284). فرخی سیستانی در قصیده‌ای معروف با مطلع «چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار/ پرنیان هفت‌رنگ اندر سر آرد کوهسار» (ص 165- 169؛ نیز نک‍ : نظامی، 37 بب‍‌ ) مراسم داغ‌کردن حیوانات را وصف کرده است. برخی از شاهان حتى حیوانات شکاری را می‌گرفتند و داغ خود را بر آنها می‌نهادند و رها می‏ساختند (بیهقی، 2/ 762). 
هر حیوان محل و علامت داغ خاص خود را دارد. داغ گوسفند باید بر گوش یا پوزه باشد (بهنیا، 67). برای نشان‌دارکردن گاو و گوساله، روی بینی، چهارپایان سواری، روی کفل، و حیوان باربر (قاطر و الاغ)، روی گردن را داغ می‏کنند (امیراحمدیان، 125). کوچ‌روان دشتهای سمنان، داغ شتر را روی صورت حیوان می‌گذارند (شاه‌حسینی، چوداریها ... ، 71). در جاهای دیگر، متنوع‏ترین داغها به شتر تعلق دارد، چون شتر معمولاً آزاد است و برای مشخص‌كردن مالكیت آن هر شتردار نشانۀ ویژه‌ای برای خود در نظر می‌گیرد و با داغ یا برش، روی بدن حیوان نقش می‏اندازد؛ برای نمونه، نام داغهای شترداران بلوچ میرجاوه اینها ست: لاكردار، مختص ریگیهای مقیم تهلاب؛ و لاكردارچوچُك و سه‌پنج، مختص گمشادزهیها. شهنوازیها هم داغ خاص خودشان را دارند (جانب‌اللٰهی، «مردم‌نگاری ... »، 260). 
در خور، جنوب دشت کویر، داغهای شتر نامهای مختلفی دارد: الف‌داغ، گل‌داغ، پله‏قیچی، جلک‏داغ، داغ‌انبر و جز اینها (هنری، 62-63؛ برای توضیح و مشاهدۀ تصویر داغ در نقاط مختلف، نک‍ : صحراشکاف، 195-196؛ سپهری، 83؛ شاه‏حسینی، همان، 71-72، درآمدی ... ، 154؛ کریمی، سفر ... ، 222؛ هنری، 63؛ دیگار، 94). 
فصل داغ‏گذاری حیوانات نیز متفاوت است. عشایر معمولاً قبل از آغاز کوچ، دامهای خود را داغ‏گذاری می‏کنند. آنان بعد از داغ‌کردن، نمد داغ را با آب‌نمک آغشته، بر جای داغ می‏مالند (شاه‏حسینی و رنجبر، 217). در میان اهالی طایفۀ ارشلو، سگی که همراه گله نمی‏رود، به شیوۀ خاصی داغ می‏شود تا گله را همراهی کند (بهنیا، همانجا). 
هر داغ معمولاً علامت مخصوص آن خانوار است که گاه از اجداد به ارث می‏رسد (اکبری، 234). روی صورت شترهای وقفی، که وقف امام حسین (ع) است، داغ «یاحسین» بدون نقطه، و بر شترهای وقف حضرت عباس (ع)، داغ «عبا» می‏زنند. هنگام فروش شترهای داغ‌زده، فروشنده روی داغ خود «باطل داغ» می‏زند، یعنی آن داغ را با خط یا سوزاندن از بین می‏برد تا صاحب بعدی داغ خود را بزند (هنری، همانجا). یکی از دلایل داغ‏گذاری، حفظ دام در مقابل دزدی است؛ ولی این عمل از دزدی جلوگیری نمی‏کند، بلکه نشانه‌یابی و بازگرداندن دامهای غارت‌شده را آسان می‏کند؛ به همین سبب در بختیاری، صاحب یک گله همۀ حیوانات خود را به یک گونه علامت‏گذاری نمی‏کند. گاهی یک فرد از عشیره‌ای کوچنده، 11 نوع علامت مختلف به کار می‏برد و هریک از این علامتها را فقط برای 10 رأس گوسفند استفاده می‏کند تا هنگام سرقت، برای پی‌بردن به تعداد دامهای سرقت‌شده، به جای شمردن همۀ گله، فقط گوسفندان باقی‌ماندۀ دارای یک علامت خاص ‏را بشمارند (دیگار، همانجا). 
بیطاران قدیم در اکثر موارد، تنها راه درمان حیوان مریض را داغ‌کردن می‏دانستند؛ برای نمونه، در چمخالۀ گیلان، برای درمان سپرس (سپرز)، دو پهلوی گاو را با آهن گداخته داغ می‌کنند و پهن گاو را بر محلهای داغ‌شده می‌گذارند. در روستای جیرکول (گیلان)، برای درمان همین مرض، کپل گاو را با آهن گداخته به شکل مربع طوری داغ می‌کنند تا پوست کاملاً بسوزد و با جوال‌دوز به پهلوی حیوان فرومی‌کنند. در گیلان برای درمان شَقاق (شکاف سم)، موم را داغ می‏کنند و در شکاف سم می‌گذارند (اسدیان، 474). در سیستان، برای درمان چشم‌درد حیوان، زیر چشم آن را بادگیر یا داغ می‌کنند (جانب‌اللٰهی و رئوفی، 76). همچنین برای درمان سیاه‌مایۀ پستان، رگی در جلو پستان را به‌طور خفیف داغ می‌کنند (همان دو، 75). در گیلان برای درمان «وَرو»، مرضی که ران گاو را درگیر می‌کند، محل ورم را داغ می‌کنند (اسدیان، همانجا). اگر در تالش گوسفندی باد کند، محل بادگرفتگی را داغ می‏کنند و اگر گاو دچار اسهال شود، گوش و پهلویش را داغ می‏گذارند (بخشی‌زاده، 324- 325). 
بیماریهای شتر را نیز بیشتر با داغ درمان می‏کنند. در میرجاوه، برای درمان لنگیِ شتر، پشت نرمۀ گوش، و برای دررفتگی، بند دست شتر را داغ می‏كنند. برای درمان شومُك (جوش‌زدن جایی از بدن حیوان) اگر 6 ماه طول بكشد، دور آن را داغ می‏كنند، و برای درمان درد گُرتِك (كلیه)، دو طرف كلیۀ شتر را داغ می‏گذارند. در مواردی كه بار شتر بسیار سنگین شود، یا زیاد بار ببرد و سواری دهد، سینه‏اش زخم می‏شود كه برای درمان آن، 3 یا 4 داغ در بغل راست، و همین تعداد در بغل چپ شتر می‏گذارند (جانب‌اللٰهی، «مردم‌نگاری»، 85). یكی از رایج‏ترین بیماریهای شتر در عشایر شاهسون (ایلسون)، سَهَنگ است كه حالت دیوانگی به شتر دست می‏دهد. برای درمان آن، گردن شتر را داغ می‌كنند كه اگر به‏موقع باشد، بهبود می‌یابد و در غیراین‌صورت، حیوان تلف می‏شود (همو، «نگاهی ... »، 411). 
درمان امراض اسب نیز بیشتر با داغ‌کردن است (نک‍ : شاردن، 4/ 112-113). برای درمان بادامۀ اسب (سخت شدن مفصل دست در راستای سینه)، حیوان را داغ می‏کردند، ولی باید دقت می‌شد که داغ به عصب و استخوان نرسد. اگر بیم ترکیدن پوست اسب در میان بود، باید بر جایگاه داغ، قطران می‌گذاشتند تا جوشش قطران مانع ترکیدگی پوست شود. دربارۀ مراقبتهای پس از داغ‏ گذاری، توصیه شده است که جای داغ را با آب سرد شست‌وشو دهند (کریمی، «داغ»، 12؛ دو فرس‌نامه، 109-110). 

ضرب‏ المثلها

مثلهایی نیز دربارۀ داغ حیوانات وجود دارد، از جمله: داغی که توی آتش رفت، معلوم می‏شود خر می‏سوزد یا بیطار (ذوالفقاری، 1/ 944)؛ و داغ باطله زدن: زدن داغ بر اسب و قاطر و شتر به نشانۀ ازکارافتادگی ( لغت‌نامه ... ، ذیل داغ). 

تعبیر خواب

داغ‌کردن در خواب نشانِ یافتن گنج و مال است. اگر خواب ببیند که بر تن او داغ است، به قدر آن، گنج و مال به او می‌رسد (حبیش، 197). اگر از نشان داغ چرک و خون می‏آید، در خدمت پادشاه مقیم گردد. اگر خواب بیند بر کسی داغ گذاشت یا کسی بر تن او داغ گذاشت، تأویلش سخن زشت و تهمت باشد (همو، 198). بعضی گفته‏اند که منع زکات کند، یا گنجی یابد و در معصیت خرج کند، یا سختی سخت به او رسد (فخرالدین، 94). داغ آتشین در خواب منع زکات باشد (حبیش، همانجا). اگر خواب ببیند که یکی از رگهای خود را داغ کرد، وی را دختری آید یا زنی کند یا مردی بیگانه را نظر بر زن وی افتد. داغ دلالت بر این است که عمل پادشاه کند و برخلاف سنت رود و نیز دلالت کند که وی را رنجی رسد که از مداوای آن عاجز آید (فخرالدین، همانجا). اگر خواب ببیند که اثر داغِ کهنه یا نو بر پوست دارد، گنجی بیابد؛ اگر بر طاعت خدا کار کند، راست‌کار است و اگر معصیت کند، به سبب آن گنج، دچار عذاب شود («خواب‌گزاری»، 339). 

مآخذ

ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفكندی، تهران، 1367 ش؛ ارداویراف‌نامه، به کوشش فیلیپ ژینیو، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1390 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، «باورهای مردم گیلان»، كتاب گیلان،‌ به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اعظمی سنگسری، چراغعلی، «درمان بیماریها و زخمها در سنگسر»، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، شم‍ 119-120؛ اکبری، علی و دیگران، طایفۀ ایلخاص باصری، تهران، 1390 ش؛ امیراحمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردم‏شناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، کرمان، مؤسسۀ کویر؛ بیاد، علی، آشنایی با فرهنگ و ادبیات شهرستان کنگان، شیراز، 1384 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش منوچهر دانش‌پژوه، تهران، 1376 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، «طب سنتی بافق»، فرهنگ یزد، یزد، 1384 ش، س 6، شم‍ 24-25؛ همو، مردم‌نگاری شهرستان میرجاوه، سازمان میراث فرهنگی، 1370 ش؛ همو، «مطالعۀ تطبیقی شیوۀ درمانهای بومی یا طب سنتی در سه حوزۀ فرهنگی استان سیستان و بلوچستان»، مجلۀ علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1381 ش، س 8، شم‍ 19؛ همو، «نگاهی مردم‌شناختی به چرخۀ زندگی عشایر ایلسون»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی: مردم‌شناسی و فرهنگ عامه، تهران، 1383 ش، ج 1؛ همو و غلامحسین رئوفی، مردم‌نگاری شهرستان سیستان، سازمان میراث فرهنگی، 1372 ش؛ جهاندیده، عبدالغفور، منظومه ‏های عاشقانۀ بلوچی، تهران، 1390 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و دیگران، تهران، 1367 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ خرم‏روز، مروان، میراث باستان، شیراز، 1390 ش؛ «خواب‌گزاری»، خواب‌گزاری همراه التحبیر فخرالدین رازی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1385 ش؛ دو فرس‏نامۀ منثور و منظوم، به کوشش علی سلطانی گردفرامرزی، تهران، 1366 ش؛ دیگار، ژان‏پیر‏، فنون کوچ‏نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1369 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‏المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، من لایحضره الطبیب، ترجمۀ ابوتراب نفیسی، تهران، 1363 ش؛ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، 1345 ش؛ همو، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1344 ش؛ سپهرفر، حسن و دیگران، مردم‌نگاری شهرستان زنجان، سازمان میراث فرهنگی زنجان، 1374 ش؛ سپهری، منصوره، بیاضه، روستایی کهن بر کران کویر، تهران، 1387 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمـۀ محمد عباسی، تهران، 1345-1350 ش؛ شاه‌ارزانی، محمداکبر، طب اکبری، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1387 ش؛ شاه‌حسینی، علیرضا، ایل سنگسری، سمنان، 1390 ش؛ همو، چوداریها، قبیله‌ای کویرنشین، سمنان، 1383 ش؛ همو، درآمدی بر شناخت ایل قره‏داغ (ارسباران)، تبریز، 1384 ش؛ همو و عنایت‌الله رنجبر، ایلها و عشایر استان سمنان، سمنان، 1378 ش؛ شكورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر، اهواز، 1388 ش؛ طبری، تاریخ؛ عباسی لاهیجی، بیژن، فرهنگ عامۀ روستاهای کوهپایه‌ای شرق گیلان، رشت، 1393 ش؛ فخرالدین رازی، «التحبیر فی علم التعبیر»، خواب‌گزاری همراه التحبیر (نک‍ : هم‍‌ ، «خواب‌گزاری»)؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1404 ق/ 1984 م؛ کریمی، اصغر، «داغ»، دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1391 ش، ج 17؛ همو، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محمودزهی، موسى، دانشنامۀ فرهنگ و تمدن سیستان و بلوچستان، تهران، 1391 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مهیار، عباس، بایدها و نبایدها در باورهای مردم توفارقان، تهران، 1392 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1327 ق/ 1909 م؛ هنری، مرتضى، «شترداری در کویر»، مردم‏شناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1354 ش، شم‍ 2. 

محمدسعید جانب ‏اللٰهی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: