داستان نامه بهمنیاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246566/داستان-نامه-بهمنیاری
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
داسْتانْنامۀ بَهْمَنْیاری، عنوان مجموعهای از امثال رایج در زبان مردم ایران، از احمد بهمنیار (1262-1334 ش/ 1884- 1955 م)، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و استاد دانشگاه، که سالها پس از مرگ وی منتشر شد.بهمنیار در کرمان و در خانوادهای اهل علم زاده شد. در کودکی نزد پدر، که از روحانیان آگاه و مشهور کرمان بود، علوم دینی و زبان و ادبیات عرب را فراگرفت (مرسلوند، 2/ 127- 128). آشنایی او با زبان و ادبیات عرب به اندازهای رسید که در 16سالگی به تدریس عربی پرداخت و در 18سالگی، پس از مرگ پدر، مسئولیت درسی او را در این حوزه بر عهده گرفت (باستانی، چ 1361، ص 6). وی در زمان رواج جنبش مشروطهخواهی، به مبارزان این راه پیوست و روزنامۀ دهقان را منتشر کرد. او پس از چندی گرفتار شد و 14 ماه را در حبس گذراند (رزمآسا، 48، 52)؛ پس از آن، عهدهدار شغلهای مختلفی شد و سرانجام در 1313 ش/ 1934 م، با نوشتن کتاب صاحب بن عباد (شرح احوال و آثار)، به استادی دانشگاه تهران انتخاب شد و تا پایان عمر به این وظیفه اشتغال داشت (باستانی، چ 1344، ص 27، 32). وی در 1321 ش/ 1942 م، به عضویت پیوستۀ فرهنگستان انتخاب شد (همو، چ 1361، ص 49). احمد بهمنیار از 1284 ش/ 1905 م که جوان 22سالهای بود، مشغول به گردآوری امثال رایج در میان مردم کرمان میشود. وی میگوید که انتشار دو کتاب به نامهای خارستان و نیستان، که یکی از اهالی دانشمند کرمان «به لهجه و لغت عوام کرمان» و به تقلید از گلستان و بوستان تألیف کرده بود، انگیزهای برایش ایجاد کرد تا دربارۀ ریشۀ کلمات و اصطلاحات لهجۀ کرمانی تحقیق کند. وی در ضمن اشتغال به این امر به بعضی امثال عامیانه برمیخورد که ضبط آنها را به جهاتی لازم دانسته، آنها را در دفتری جداگانه به ترتیب حروف تهجی ثبت میکند (ص «ه »). آغاز کار وی در این زمینه بسیار پیش از مؤلفان دیگری مانند دهخدا و امیرقلی امینی (ه م م) است که بعداً به این کار پرداختند. حتى اندیشۀ این کار نیز تازگی داشت (نجفی، 24). کار احمد بهمنیار در این زمینه به سبب گرفتاریهایی مانند حبس و تبعید، که ناشی از مشروطهخواهی و آزادیخواهی وی بود، مدتی متوقف میشود. هنگامی که در 1301 ش/ 1922 م، در مشهد شروع به انتشار روزنامۀ فکر آزاد میکند، یکی از ارباب ذوق قریب 100 مثل فارسی برای درج در روزنامه برای وی میفرستد. همین موضوع انگیزهای میشود که دنبال کاری را بگیرد که در کرمان شروع کرده بود. او برای تسهیل کار، ضمن درج اعلامیهای در روزنامه، از خوانندگان میخواهد که امثال متداوله در شهر و موطن خود را نوشته، برای چاپ به نشانی روزنامه بفرستند. این کار با استقبال خوانندگان روبهرو شد، بهگونهایکه در شمارههای 27-80 روزنامه، 500‘ 2 مثلِ فرستادهشده به ترتیب حروف تهجی چاپ شد (ص «و»). وی پس از آن، کار خود را بهتدریج ادامه داد و سرانجام در 1302 ش، براساس مجموعه یادداشتهای خود، داستاننامۀ بهمنیاری را تألیف کرد (تحریر اول) و مقدمهای جامع و سرشار از دقایق علمی بر آن نوشت. او در این تحریر، 647‘ 3 مثل را براساس حروف تهجی آمادۀ چاپ کرد (بهمنیار، فریدون، 5). مندرجات این تحریر امثالی را شامل میشد که در «محاورۀ کلیۀ طبقات مردم از عالی و متوسط و ادنى» استعمال میشده است (ص «له»). وی پس از آن، باز هم به تکمیل کتاب پرداخت و مثلهایی را که میشنید یا در کتابی میدید، به کتاب خود اضافه میکرد. سرانجام سالها پس از مرگ وی به توصیۀ بهرام فرهوشی، رئیس وقت انتشارات دانشگاه تهران، فریدون بهمنیار، فرزند مؤلف، دوباره امثال را تنظیم کرد و به چاپخانه سپرد، اما باز هم چاپ آن به تأخیر افتاد و سرانجام در 1361 ش/ 1982 م منتشر شد (نک : بهمنیار، فریدون، 5-7). به این ترتیب، کتابی که ازلحاظ اهمیت علمی، در «زمینۀ گردآوری و تدوین مثلهای فارسی میتوانست راهنما و مکمل کار پژوهندگانی چون دهخدا، امینی و شاملو» باشد، قریب 60 سال بعد از تدوین اولیه منتشر شد. تحریر فعلی شامل 047‘6 مثل است و در برخی قسمتهای آن، افتادگیهایی وجود دارد که معلوم میکند مؤلف وقت تکمیل آن را پیدا نکرده است (نجفی، 25). یکی از وجوه بسیار بااهمیت کار احمد بهمنیار، توجه به زبان گفتاری مردم بوده است. خود وی دراینباره مینویسد: «قسمت اعظم امثال این کتاب از السنه و افواه عامه اقتباس شده» است؛ البته بخش دیگر امثال از جامع التمثیل هبلهرودی و هزارویک سخن امیرقلی امینی، نیز از برخی کتابهای کهن ادب فارسی، مانند انوار سهیلی، گلستان، قابوسنامه، مرزباننامه و برخی از دیوانهای شاعران اخذ شده است (ص «لز» ـ «لح»). جنبۀ دیگر کار احمد بهمنیار مقدمۀ مشروح او بر کتاب است. وی در این مقدمه، ضمن توضیح شیوۀ کار خود، اهمیت امثال و ضرورت گردآوری آنها و نیز بیان هدفش از این کار، به نقد و بررسی آثار مشابهی پرداخته است که پیش از کار وی تدوین شدهاند. نکتۀ مهم دیگر در این مقدمه، ارائۀ یک بحث نظری دربارۀ نوع ادبی «مثل» و تفاوتهای آن با انواع ادبی مشابه، مانند «کنایه»، «ارسالالمثل»، «ارسالالمثلین» و «تمثیل» است (ص «یح» ـ «کا»). وی در تعریف مثل، ابتدا معنای واژگانی آن را توضیح داده، سپس آن را بهعنوان اصطلاحی ادبی شرح میدهد. او در آغاز، تعریفهای متفاوت علمای متقدم عرب و نیز غربی را میآورد و پس از آن، خود تعریفی نسبتاً دقیق از مثل ارائه میدهد (ص «یو») که آن را نویسندگان لغتنامۀ دهخدا نیز آوردهاند (ذیل واژه). در فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، همین تعریف مورد توجه قرارگرفته است (ذوالفقاری، 1/ 25). احمد بهمنیار براساس همین تعریف، معیارهای مشخصی را برای تمایز مثل با انواع مشابه طرح کرده، و درعینحال، کارکردهای آن را با دقت در عرصههای متفاوت فرهنگ و ادب شرح داده است (ص «ط» ـ «یح»). نکتۀ بااهمیت دیگر کار احمد بهمنیار، تسلط فراوان وی بر موضوع مورد پژوهش است. توضیح دقیق و روشن مقولههای نظری و همراهکردن این توضیحات با ذکر مصادیق و شواهد فراوان، نتیجۀ همین تسلط است؛ برای نمونه، میتوان به توضیحاتی اشاره کرد که دربارۀ مثل «زیره به کرمان بردن» و مشابه آن در زبانهای دیگر ارائه کرده است (ص «یب»). وی در تدوین کتاب خود، نکات مهمی را مراعات کرده که برخی از آنها چنین است: پس از هر مثل، جملهای تفسیری دربارۀ آن آورده و پس از آن، به این نکته پرداخته است که مثل در «چه مقام و توأم با چگونه احساسی ازقبیل تعجب، تهکم، تهدید و تحقیر» استعمال میشود؛ ارجاع مثل به مثلهای مشابه نیز مورد توجه مؤلف بوده است؛ افزون بر اینها، وی به دو نکتۀ دیگر نیز توجه کرده است که بهویژه ازلحاظ فولکلورشناسی اهمیت دارد: اول اینکه به تغییرات امثال در زبان گفتاری اشاره کرده، و دوم، اگر مثلی در طی زمان دچـار تغییرات شده، آنها را نیز بیان کرده است (نک : ص «لح» ـ «لط»)؛ وی همچنین تا جایی که مقدور بوده، امثالی را که داستانی به همراه دارند (امثال تمثیلیه)، با نقل آن داستان تکمیل کرده است. البته در مقدمۀ کتاب، برخی تفاوتهای شتابزده و تعمیمهای غیرعملی از بعضی امثال، دربارۀ برخی ملتها یا دربارۀ بعضی مقولههای زبانشناسی نیز به چشم میخورد؛ مثل آنچه دربارۀ ملت حبشه (ص «ح»)، یا دربارۀ میزان واژههای آلمانی و کتابهای نوشتهشده به این زبان در مقایسه با زبان فارسی آمده است (ص «یب» ـ «یج»). این قضاوتها بیش و پیش از هرچیز، نتیجۀ فضای سیاسی و فرهنگی آن دوره بود که بر اساس آن، ملتهای شرق و ازجمله ایرانیان دچار نوعی خودکمبینی در مقابل فرهنگ غرب شده بودند (نک : نجفی، 26-27).نکتۀ پایانی دربارۀ احمد بهمنیار نثر دقیق، ساده، روان و پاکیزۀ وی است. او بهرغم آنکه عربیدانی ممتاز بود، اما زبان فارسی را نیز با شیوایی انشا میکرد، بهگونهایکه علامه قزوینی او را در سادهنویسی «سعدی زمان خودش» نامیده است (نک : باستانی، چ 1361، ص 60). او بهویژه در بهکاربردنِ بجای امثال و کنایات مهارت کمنظیری داشت؛ برای نمونه، قسمتی از متن مقدمۀ داستاننامۀ بهمنیاری را که قریب 90 سال پیش نوشته است، نقل میکنیم: «برای یک دستمال قیصریهای را آتش میزنند و بهجهت یک شاهی هفتاد معلق. نه آهی در جگر دارند و نه پشمی در کلاه. هنرشان بیروغن سرخکردن است و با اینکه هرّ را از برّ نمیشناسند، خر خود را در خر علافها رانده، دَم از کرامات میزنند و لاف مقامات؛ غافل از آنکه روستایی اگر ولی بودی، خرس در کوه بوعلی بودی. اگر دستشان برسد، خر را با خور میخورند و مرده را با گور» (ص «د»).
باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «ترجمۀ احوال استاد بهمنیار»، داستاننامۀ بهمنیاری احمد بهمنیار، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ همو، «ترجمۀ احوال استاد بهمنیار»، صاحب بن عباد احمد بهمنیار، به کوشش همو، تهران، 1344 ش؛ بهمنیار، احمد، داستاننامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهـران، 1361 ش؛ بهمنیار، فریدون، مقدمـه بـر داستاننامـۀ بهمنیاری (نک : هم ، بهمنیار، احمد)؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رزمآسا، اسماعیل، تاریخ مطبوعات کرمان، تهران، 1367 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مرسلوند، حسن، زندگینامۀ رجال و مشاهیر ایران، تهران، 1369 ش؛ نجفی، ابوالحسن، «زبان فارسی گنجینۀ امثال است»، نشر دانش، تهران، 1361 ش، س 2، شم 6.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید