خیش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246545/خیش
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
تمام قطعات خیش گرمسیری بختیاری از چوب است؛ فقط تیغه (گالا یا گاهِـن = گا + هن = گاوآهن) و وسیلۀ تنظیمکنندۀ آن (رُت) را آهنگران غربتی میسازند. تیر بلند خیش را به یوغ واقع در گردن دو رأس گاو نر یا چهارپایان (اسب و قاطر) وصل میکنند؛ اما برای جلوگیری از لغزیدن یوغ در سرشانهها و برای اینکه تکیهگاه مناسبی مشابه با شانۀ گاو فراهم شود، چهارپایان را به یک حلقۀ ضخیم به شکل گردنبند به نام «جُلکچل» یا «کچلبند» مجهز میکنند که با یک قالیچه و یا یک جل لولهشده فراهم آمده، و انتهای آنها در زیر گلوی چهارپایان بسته شده است (دیگار، 113-114).
زاویۀ تماس خیش با زمین به وسیلۀ سوراخهای دارخیش که میخ دارخیش در آن فرو برده شده است، تعیین میشود. سوراخی که در آخرین حد انتهای دارخیش قرار گرفته، در رابطه با حداکثر عمقی است که خیش در زمین فرومیرود (همو، 114). این نوع خیش یا به اصطلاح محلی «دار»، در سالهای 1349-1352 ش هنوز کاربرد داشته است (فیلبرگ، 140؛ مرتنسن، 206, 208؛ دیگار، 113؛ کریمی، 202). در سالهای اخیر، بختیاریها دو نوع خیش داشتند: خیش دوبازوی گرمسیـری و خیش یکبـازوی سردسیـری یـا خیـش اصفهانـی. بختیاریها خیش دوبازوی گرمسیری را مخصوص خوزستان، و کهنترین خیش میدانند. سنگنبشتهها و آثار کهن بختیاریها در قسمت گرمسیر آن (یعنی در خاک خوزستان)، نشان میدهد که آنها در خوزستان تمدنی غنی و پربار داشتهاند و احتمالاً مکان اصلی و اولیۀ آنها همان خوزستان بوده است. گویا کوچنشینی بختیاریها در زمان استیلای مغول و نیز متأثر از فرهنگ کوچندگی آنها بوده است (همو، 129-130). بختیاریها هنوز برای ناحیۀ خوزستان در مغرب زاگرس از کلمۀ فارسی گرمسیر، و برای ناحیۀ کوهستانی مشرق زاگرس از کلمۀ ییلاق (وامگرفته از مهاجمان ترک و مغول، برای ناحیـۀ مشرق زاگـرس = اصفهان) استفـاده میکنند. بختیاریها در کوچ اولیۀ خود از گرمسیر به ییلاق، خیش خود را نیاوردند و از خیش تکدستی و محکم کوهستانی اصفهان به جای خیش دودستیِ دشتی خوزستان استفاده کردند (همانجا).
ییلاق بختیاریها حوزۀ خیشهای محکم و دندانی است که به دو شکل مختلف دیده میشود: یکی خیش منطقۀ اصفهان که لرها به آن خیش مُستارُم میگویند؛ نوع دوم خیشی که در نیمۀ شمالی ییلاق دیده میشود که همان خیش مناطق کردستان و همدان است و بختیاریها آن را خیش تکدستی مینامند. در میان اهالی طایفۀ بابادی، خیش مستارم (سبکتر و مناسب برای شخمهای سادهتر) بهمنزلۀ وسیلۀ کشت کوچنشینان، و خیش تکدستی (محکمتر، مؤثرتر و مناسب برای زمینهای سخت و دشوار) بهمنزلۀ وسیلۀ کشت یکجانشینان معرفی شدهاند (دیگار، 115-116). در میان بختیاریها، اگر زمین تا حدی نرم باشد و فقط نیروی کشش یک حیوان را بطلبد، خیش را به یک حیوان میبندند؛ آنها به این خیش «خیش یکدُمبی» میگویند. برای خیش یکدمبی، دارخیش را نصف میکنند، در سر آن، سوراخی بهوجود میآورند، از آن طنابی رد میکنند، دو سر این طناب را به دو سوی یوغی که به گردن حیوان بسته شده است، میبندند و حیوان آن را بهتنهایی میکشد (کریمی، 189). طایفۀ موری از هفتلنگ بختیاری، در «میانکوه» خیش یکدمبی دارند. خیش گرمسیری را موریها خیش «دارپازنی» ــ به سبب شباهت به دو شاخ بز کوهی/ کل و یـا به قـول خودشان پـازن ــ و بابادیها خیـش «بایـی» یا «بازویی» میگویند (همو، 181). مادام دیولافوا که در سالهای 1881-1886 م در مناطق ایران مسافرت میکرده، دربارۀ خیشهایی که در دشتهای آذربایجان دیده بود، مینویسد: خیش ایرانی از ابتداییترین خیشها ست. بر تیغۀ سادهای از چوبِ سخت، تیرکی سوار است و بر بالای آن، دستهای وجود دارد که گاوارهبان آن را بر دست میگیرد. کشیدن این خیش با چوب بلند و قطوری به نام یوغ صورت میگیرد که بر پشت گردن دو رأس گاو میافتد. برای هر رأس گاو، دو قطعه چوب از سوراخهای یوغ میگذرد و به دور گردن گاو حلقه میزند؛ انتهای این دو چوب در زیر گلوی گاو به هم بسته میشود. این زمینها قبلاً دو بار شخم خورده، پذیرای بذری بودند که شخص بذرافکن روی زمینها میافشاند (ص 69-70).به نوشتۀ فیلبرگ، خیشهای ایل پاپی لرستان در دزفول ساخته میشوند. این نوع خیش این ویژگی را دارد که تیغهاش تقریباً به شکل بیل است و توسط حلقۀ خمیدهاش محکم به انتهای مخروطیشکل قطعهچوبی وصل میشود که یک طرف دیگر آن، از شکاف تیر بلند خیش میگذرد. زاویهای که بین این چوب و تیر بلند به وجود میآید، میزان فرورفتن تیغۀ خیش را در خاک تعیین میکند. میتوان این زاویه را با مهار فلزی، که یک سر آن به دور حلقۀ تیغۀ گاوآهن وصل شده، و سر دیگر آن از شکاف موجود در تیر بلند گذشته است، تنظیم کرد. این نوع خیش دو دستۀ خمیده دارد که از حلقۀ گاوآهن شروع، و با دو قید چوبی به هم متصل میشوند. قید چوبی پایینی از شکافی میگذرد که تقریباً در انتهای تیر بلند است و قید بالایی بهطور افقی، انتهای این دو دسته را به هم متصل میکند. با چرخاندن چوبی بین دو رشته حلقهطنابی که بین این دو قید وجود دارد و دو دسته را به سوی هم میکشد، این دو دسته بهطور محکم سر جای خود ثابت میشوند. خیش موجود در حونی (ورک) و تَرس (در ناحیۀ کوهستانی) با این خیش متفاوت، و شبیه به خیش بروجرد و اطراف تهران است (فیلبرگ، 138- 139، نیز برای خیش دزفولی در 1314 ش، نک : 137، تصویر 52). خیش دزفولی را دو رأس گاو نر میکشند. کشاورز بهشدت روی خیش فشار میآورد تا تیغه در دل خاک بنشیند. در بعضی جاها، کشاورز خیش را بلند میکند و از روی سنگهای بزرگ رد میکند و لحظه به لحظه آن را میچرخاند و از موانع میگذراند. غالباً باید آن را کج گرفت تا خاک به اطراف شیار بیفتد (همو، 143). خیش دزفولی را در منطقۀ ایل پاپی لرستان در 1314 ش دو رأس گاو میکشیدند (همو، 140، تصویر 54). فیلبرگ در 1314 ش، خیش بروجردی را در ترس، در 25کیلومتری جنوب خرمآباد، دیده است (ص 141). این نوع خیش متناسب با زمینهای بکر است؛ البته باید سنگهای زمین را جمع کرد و بته و درختچهها را برید یا آتش زد. سر تیر بلند معمولاً 3 سوراخ با فاصلههای معین برای تنظیم عمق شیار دارد. وجود این خیش را در 1314 ش در بالاگریوه، در دهۀ 1340 ش در درۀ هلیلان، و حتى در اواخر دهۀ 1350 ش مشاهده کردهاند. تردید داریم که این خیشهای چوبی در مدت خیلی کوتاهی منسوخ شوند (مرتنسن، 208, 213؛ برای خیش بروجردی مشاهدهشده در ترس در منطقۀ ایل پاپی لرستان، نک : فیلبرگ، 139، تصویر 53؛ مرتنسن، 210). در سال 1346 ش، در پاقلعه، یکی از روستاهای بخش کوهستانی رامیان در مشرق گرگان، دو تن با هم شخم میزدند: یکی خیش، یا به قول محلیها «ازال» را به راه میانداخت و دیگری با تیشه، کلوخههای شخم را خرد میکرد و سنگهای سر راه خیش را از جا میکند و کنار میزد (پورکریم، «دهکده ... »، 26- 28). کشاورزِ الاشتی درحالیکه یک دست بر دستگیرۀ خیش (ازال) دارد، با انداختن سنگینی خود روی آن ــ که تیغۀ آهنی را در خاک فرومیبرد ــ و داشتن ترکهای در دست دیگر، با هایوهوی جفت ورزا را میراند تا زمین شیار بردارد (همو، الاشت ... ، 40-41). اهالی روستای دوانِ فارس، زمینهای خود را با خیش چوبی شخم میزنند که بر سر آن یک تیغ فلزی به نام اَسَل قرار دارد. آنها باغهای انگور خود را نیز به کمک خیش و با نیروی کشش یک رأس قاطر (ه م)، یکشخمه و دوشخمه میکنند. خیش در خود روستا ساخته میشود (لهساییزاده، 182، 187، 189). در سروستان، تیغۀ فلزی خیش که زمین را میکند و شیار میاندازد، «تُویه» نامیده میشود و شکل خاصی دارد. یکی از 3 زائـدۀ انتهایی آن بلندتر است و در حلقـۀ فلزی انتهای تیر بزرگ خیش جای میگیرد. این تیر با زنجیری به جو (یوغ) وصل میشود که بر گردن دو گاو قرار میگیرد (همایونی، 129، نیز 131، تصویر). در مناطقی از سرزمین بختیاری که هنوز ماشین به آنجا راه پیدا نکرده است، زمینها را با گاو و خیش شخم میزنند. به انتهای خیش، بیل فلزی محکمی به نام گاوآهن وصل شده است. خیش را به وسیلۀ جفت، به گردن دو گاو میبندند. اتصال خیش به جفت، با چوب کوچکی است که به آن همهکش میگویند. یک نفر دستۀ خیش (مُشتارم) را میگیرد و تیغۀ گاوآهن را به زمین فرومیبرد و گاوها را به جلو میراند و خط شخم باقی میگذارد. تکرار این عمل در رفتوبرگشت، زمین شخمخوردهای را باقی خواهد گذاشت که آمادۀ بذرافشانی و مالهکشی است (خسروی، 108، 435، 456؛ برای طرح خیش سیامرگو در شهرستان گرگان که «ازال جفت» نام دارد، نک : پورکریم، «جفت»، 31).
مزداپرستان و ایرانیان روزگار کهن، با توجه به مبانی اعتقادی، عبادی و انجام فرایض دینی و نیز با هدف استفاده از زمین برای امور کشت و زرع و تبدیل زمینهای خشک و بیحاصل به مزارع و کشتزارهای سرسبز و بازدهی محصول، مدام در تلاش بودند. بر پایۀ همین اعتقادات بود که کویرها و مناطق غیرقابل کشت را جایگاه دیوان و شیاطین میدانستند. در این کوشش پیگیر و دامنهدار، جنگافزار مزدیسنان، بیل و خیش بوده است و هر قطعهزمینی که آباد میکردند، غلبهای بر اهریمن و عوامل وی به شمار میآمد. آنها حتى دامنههای نیمهسنگی کوهها را نیز با ابزارهایی چون بیل و خیش به زمینهای زراعی تبدیل میکردند و با این عمل، نهتنها بر سطح و مقدار درآمد خود میافزودند، بلکه براساس عقاید دینیشان، از سطح قرارگاهها و جایگاههای دیوان و شیاطین نیز میکاستند (رضی، 4/ 1985-1986). در پهنۀ گستردۀ باورها و اعتقادات، آهن و آتش هم جایگاه خاصی دارند. دیگار، مردمشناس فرانسوی، میگوید: «در سرتاسر آفریقا مردم به آهنگر زن نمیدهند و پستترین طبقه حسابش میکنند و عقیده دارند که چون با آتش سروکار دارد، با شیطان سروکار دارد» (نک : کریمی، 57). در ایل بختیاری نیز با وجود اینکه آهنگر بیشتر وسایل آهنی مورد نیاز بختیاریها، ازجمله تیغههای آهنی خیش را میسازد، به او زن نمیدهند (همو، 57- 58). خیش در امر تعبیر خواب ایرانیان نیز نقشی مثبت دارد؛ اگر کسی در خواب بیند که زمینی را خیش میکند، نشانۀ مال و کار است (حماسیان، 119). با توجه به اینکه خیش راندن روی زمین و شخم زدن، پیرو مسائل فنی و شیب زمین، شدت بارندگی، در نظر گرفتن جهت شیارها، شستهنشدن زمین و بذرها، و دیگر مسائل اقلیمی و زمینشناسی در حد شناخت مردم هر منطقه است، در سدۀ 13 ق/ 19 م، مؤلفی با در نظر گرفتن اعتقادات مذهبی و حتى باور به مسائل نجومی، رهنمودهایی را دربارۀ راندن خیش و شخمزدن زمین، ارائه داده است: «اول روبهقبله شیار نماید، پهلوی هر خط بلافاصله پشتبهقبله مراجعت نماید. بعد از اینکه زمین را به قدر منظور شیار نمود، دفعۀ دیگر از شمال گاو براند [و] مراجعت نماید. دفعۀ سوم باز روبهقبله شیار کرده، و در مرتبۀ چهارم رو به شمال هر قدر که خواهد» (نوری، 1/ 376). افزون بر باورها، خیش در مثل، چیستانها و ترانهها نیز بازتاب فراوان دارد؛ برای نمونه، بختیاریها میگویند: «اگر گاو نرود، خیش را برمیدارند» (ذوالفقاری، 1/ 384)؛ برای آماده بودن وسایل کار نیز این ضربالمثل را دارند: «اول ابزار خیش، بعد هایوهوی برای گاو کن» [اول ابزار خیش را فراهم کن، بعد گاو را بران] (خسروی، 201)؛ همانها به یکجانشین میگویند: «خیش و میش او در یک جا ست»؛ اهالی شهربابک میگویند: «پا روی کونِ خِچدار (خیش/ گاوآهن) گذاشته» (ذوالفقاری، 1/ 617)؛ بوشهریها نیز میگویند: «امروز گاو ماده را به خیش واداشتهاند» (همو، 1/ 402)؛ آذریها: «خیشِ گاوآهن میداند که مالبند چه میکشد» (همو، 1/ 939)؛ رامسریها: «زمین نرمی را میبیند، خیش را فرو میکند» (همو، 1/ 1131)؛ گیلکیها: «گاوآهن تو به ریشه افتاده است»؛ بانهایها: «گاوآهن را در چشم خود نمیبیند، سوزن را در چشم دیگران میبیند»؛ کردها: «گاوآهنش تیز است»؛ رامسریها: «گاوآهنش زیر زمین کار میکند»؛ اشتهاردیها: «گاوآهن من از خاک جدا شده» (همو، 2/ 1480)؛ لرها: «گاو، خیش را مانع راه گنجشک میکند» (همو، 2/ 1482)؛ مازندرانیها: «گاو که چاق شد، به جای اینکه خیش برود، جفتک میاندازد» (همو، 2/ 1484)؛ نیز «مرا تا ظهر به خیش میبندند، بعدازظهر به لوش» (همو، 2/ 1652)؛ فیروزآبادیها: «من که دارم گاو و خیش/ این دره نشد درۀ پیش» (همو، 2/ 1716)؛ کلاردشتیها: «موش را به خیش میبندند و به شخم وامیدارند» (همو، 2/ 1723)؛ شیرازیها: «نان آماده به گاو دادند، گاو خیش نکرد» (همو، 2/ 1756)؛ لرها: «هرکس رفیقم است، یوغ را برمیدارد و خیش را برای من میگذارد» (همو، 2/ 1884)؛ دوانیها دربارۀ کسانی که نمیخواهند کاری به آنها رجوع شود، میگویند: «تیغۀ خیش را وارونه به خیش زده است» (لهساییزاده، 358)؛ نیز تهرانیها: «والله هنوز خیش شخمزنی ما به خمرۀ طلا گیر نکرده» (ذوالفقاری، 2/ 1826)؛ و اهالی تنکابن (شهسوار) به فرد خام و بیتجربه میگویند: «تو هنوز مانند گاجمه ]خیش زمینهای مملو از آب شالیزار[ هستی بچه» (خلعتبری، 44). مردم مناطق مختلف ایران هر یک از این سخنان کوتاه را در جای خود به کار میبرند و سخن خود را در لفافه میگویند. مفهوم خیش بهعنوان سرگرمی و برای سنجش هوش وارد چیستانها نیز شده است؛ برای نمونه، مردم میناب دربارۀ خیش و گاوآهن چیستانی به این شرح دارند: 8 پا و دو سر، تا نگردد دور سر، نکند زمین زیروزبر (سعیدی، 124). بختیاریهای چهارلنگ برای خیش، چیستانی دارند: عجایب صنعتی دیدم که دمبی در هوا دارد، عجایبتر از آن باشد یکی دندان که او در زیر پا دارد، 3 خدمتکار هم دارد، دو تا حیوان و یک انسان، دو در پیش و یکی در پس، بیا بنگر چهها دارد (سرلک، 73). مردم سیرجان برای گاوآهن چیستانی دارند: عجایب صنعتی دیدم در این دشت، که بیجان در پی جاندار میگشت (مؤیدمحسنی، 615). ردپای خیش را در ترانههای محلی نیز میتوان دید؛ مثلاً در لرستان، در ترانهای دختری تحسین میشود که تیغۀ خیش او از طلا، و گاوران او از مروارید است، کارهای مردانه میکند و جفت ورزا، خیش طلا و چوب مروارید دارد (عسکری عالم، 5/ 35). در بخشی از یکی از ترانههای آذربایجان که دربارۀ شخم زمین است، با ضربآهنگ زیبایی به ترکی، از نحوۀ کار با خیش و کار برزگر بر زمین زراعی و تحسینی که برزگر از خیش و جفت گاو نر خود میکند، سخن رفته است که بیانگر جایگاهی است که در فرهنگ مردم دارد؛ ترجمۀ فارسی آن چنین است: خیش من از سنگ میآید/ برمیگردد و از سر میآید/ / سفرۀ شخمزن/ از سحر میآید/ / آقای من، مردی است چون گاو نر/ برای همسایۀ بد، مایۀ درد میشود/ / صاحب گاو نر تنبل/ حسود و بیچاره میشود/ / ... خیشم را اگر بشکنی/ تا صبح سحر میگریم (سفیدگر، 48-50). نقش خیش را در روابط اجتماعی و اقتصادی میان مردم نیز میتوان دید. معمولاً در ایل بختیاری، میتوان با روانداختن به دیگران، خیش و حتى جفتِ گاو را برای شخم به امانت گرفت. برای زمینهایی که زیاد سخت نباشد، میتوان از خیش یکدمبی استفاده کرد و آن را به یک رأس خر یا مادیان بست و شخم زد (کریمی، 204). ولی در گیلان، قرضدادن خیش امری کاملاً استثنایی است؛ هر کشاورزی خود یک یا دو خیش دارد که آنها را معمولاً در زیر بام خانه قرار میدهد، ولی کرایۀ گاو نر برای شخمزنی، کاملاً رایج است و اجرت آن نیز با برنج پرداخت میشود (بازن، 38).
در روایتی از تیپ 381‘1 آرنه ـ تامپسون، زن مکار برای مسخرهکردن شوهرش، در زمینی که باید شخم زده شود، چند ماهی را خاک میکند؛ هنگام خیشکردن زمین، ماهیها از زیر خیش درمیآیند (درویشیان، 6/ 469-471). براساس افسانهای دیگر، در جدال میان عقل و اقبال در وجود یک کشاورز، و اینکه کدام کارآمدترند، آمده است که کشاورزی هنگام شخم، عقل از سرش میپرد، دست از تلاش میکشد و به دنبال اقبال میرود؛ ازجمله در جایی دیگر آمده است که روی زمین شخص دیگری شخم میزند که کاول (خیش زمینهای شالیزار) او به خمرهای پر از سکه برمیخورد و چون عقل از سرش پریده است، اشرفیها را با بیل به کناری میزند و بقیۀ داستان (همو، 9/ 237-240). در بعضی از افسانهها، مانند برخی روایتهای تیپ 301 آرنه ـ تامپسون، قوۀ تخیل چنان اوج میگیرد که دو شیر را به خیش میبندند و زمین را شخم میزنند (انجوی، 85-87).
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، قصههای ایرانی، تهران، 1352 ش؛ اودریکور، آندره، «روششناسی»، فناوری فرهنگی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ پوپ، آرثر اپهام، سیری در هنر ایران، ترجمۀ نجف دریابندری و دیگران، تهران، 1387 ش؛ برهان قاطع؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ همو، «جفت، واحد تولید سنتی کشاورزی در ایران»، مردمشناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1354 ش، شم 2؛ همو، «دهکدۀ پاقلعه»، هنر و مردم، تهران، 1346 ش، شم 58؛ حماسیان، حسین و حسن امین، فرهنگ تعبیر خواب، تهران، 1380 ش؛ خالقیمطلق، جلال، حاشیه بر اساس اشتقاق فارسی هرن، ترجمه و به کوشش همو، تهران، 1356 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار)، تهران، 1387 ش؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1380- 1381 ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچنشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ روسو، پیر، تاریخ صنایع و اختراعات، ترجمۀ حسن صفاری، تهران، 1346 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، ترانههای کار در آذربایجان، تهران، 1388 ش؛ شامبیاتی، داریوش، فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، تهران، 1375 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1388 ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش اکبر بهداروند، تهران، 1386 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1374 ش؛ لانگ، یولیان، سیر تکامل فرهنگ، ترجمۀ بیژن دانشور، تهران، گوتنبرگ؛ لوروا گوران، آندره، انسان و ماده در فرایند تکامل و فنون، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ لینتن، رالف، سیر تمدن، ترجمۀ پرویز مرزبان، تهران، 1357 ش؛ مرتنسن، آی. د.، کوچنشینان لرستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1377 ش؛ میشهآ، ژان، «طبقهبندی روشمند در فناوری فرهنگی»، فناوری فرهنگی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نوری، محمدیوسف، مفاتیح الارزاق یا کلید در گنجهای گهر، به کوشش هوشنگ ساعدلو و مهدی قمینژاد، تهران، 1381 ش؛ وایت، ل. ا.، تکامل فرهنگ، ترجمۀ فریبرز مجیدی، تهران، 1379 ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ نیز:
Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 2004; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Horn, P., Grundriss der neupersischen Etymologie, New York, 1974; Mortensen, I. D., Nomads of Luristan, Copenhagen, 1993; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966. اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید