خوش نشین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246530/خوش-نشین
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
خوشْنِشین، فرد ساکن در روستا، بدون آب و ملک (نسق زراعی) که با تبعیت از هنجارها و نظام ارزشهای فرهنگی همان روستا در آنجا زندگی میکند.در نظام اجتماعی روستاهای ایران، خوشنشین کسی است که صاحب نسق نیست و در فعالیتهای بنیادی ده، یعنی تولید کشاورزی، مداخلۀ مستقیم ندارد و در عمل از راه کارگری در مزارع یا خدمت به صاحبان و مالکان نسق امرار معاش میکند. از اینرو، خصوصیات خوشنشینها در مناطق مختلف کشور به گونهای است که تعریف آنها از منطقهای به منطقۀ دیگر تفاوت دارد (ودیعی، 61).نظام برزیگریِ زمان ساسانیان تا دو قرن اول اسلامی همچنان در ایران باقی مانده بود و در این نظام، رابطۀ برزگران با زمین حالت روستابندگی داشت و برزگر هیچگونه حقی نسبت به زمین نداشت، ابوحنیفه (نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه، 80-150 ق/ 699-767 م)، امام فقیه کوفی و بنیانگذار مذهب حنفی، با این نظام مخالفت میکرد و به گفتۀ او برزگری برای اَکَره ــ که همان بـرزگران بیچیـز و اجیر بـودند ــ حالت مـزدوری داشـت (نک : خسروی، جامعهشناسی ... ، 78). این گفتار تقریباً همان مفهوم امروزۀ قشر خوشنشینان روستا را دارد. از قرن 3 ق/ 9 م به بعد، نظام برزگری از میان رفت و به تدریج، عقد مزارعه در مناسبات زارعان ایرانی با مالکان ــ با در نظر گرفتن عوامل پنجگانۀ کشت یعنی زمین، آب، بذر، گاو و نیروی کار ــ رایج شد. این موضوع باعث شد که زارعان بهتدریج حقی نسبت به آب و خاک، یعنی نسق، پیدا کنند (نک : همانجا). تقریباً از اواخر سدۀ 13 ش بهتدریج پارهای نوآوریها در روستاهای ایران ظاهر شد و همین امر موجب ظهور فضای فرهنگی و جامعهشناختی قشر خاص، و پدیدآمدن عنوان خوشنشین برای قشری از جامعۀ روستایی گردید (نک : همان، 79).سابقۀ پیدایی مفهوم کوچنشینان روستایی به عنوان پشتیبانان سنتی تولید زراعی، به زحمت به 100 سال پیش میرسد؛ زیرا، در لغتفرس اسدی طوسی (د 465 ق/ 1073 م)، فرهنگ جهانگیری (1030 ق/ 1621 م) و برهان قاطع (1062 ق/ 1652 م)، تعریفی از خوشنشین ندادهاند که معنی امروزی این واژه در آن مستتر باشد. داعیالاسلام (د 1330 ق/ 1912 م) این تعریف را از خوشنشین داده است: کسی که هرجا را پسندد، منزل کند و بیشتر برای اقامت در خانۀ کرایهای به کار میرود. همچنین به ایلی اطلاق میشود که در یک سرزمین ساکن نیستند و چادرنشیناند. نفیسی (د 1342 ق/ 1924 م) خوشنشین را اینطور تعریف کرده است: کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف شده است، و به نورسیده و تازهآمده نیز اطلاق میگردد، و معنی بیگانه و اجنبی و غریب در میانۀ مردمان بومی را دارد؛ این تعریف آخر اندکی به خوشنشین امروزی نزدیکتر است. ولی حتى غیاث اللغات که در 1242 ق/ 1826 م تألیف شده، چنین تعریفی را از آن نداده است. درحالیکه در لغتنامۀ دهخدا ضمن نقل معانی خوشنشین از فرهنگهای نفیسی، آنندراج و غیاث اللغات، مفهوم نوین خوشنشین را چنین توضیح داده است: آن که در ده منزل دارد، ولی جزء بنهبندی نباشد و کشت و زرع نکند، از اینرو، از ادای مالیات و عوارض ده معاف است. در فرهنگ معین نیز این معانی برای خوشنشین آمده است: آن که در هر جا خوشش آید، بنشیند و اقامت کند؛ آن عده از سکنۀ ده که نه مالک به شمار میروند و نه زارع سهمبر؛ ایلی که تخته قاپو شده باشد. در فرهنگ بزرگ سخن انوری، ضمن تعریف معانی متفاوت خوشنشین، معنی تازۀ آن نیز بیان شده است. قبلاً پشتیبانان سنتی تولید کشاورزی را شایگان (کار بیمزد به فرمان پادشاه) و مَجَرگ (بر وزن تگرگ، به معنی کار بیمزد) میگفتند (حسینی، 55). در سنت دهنشینی اصفهان نیز بخشی از اعضای قشر خوشنشین حِیّار نامیده میشدند. اینها کارگر کشاورزی بودند که زندگی مطمئنی نداشتند و حیران و سرگردان زندگی میکردند (همانجا). در تهران قدیم خوشنشین مفهوم اجارهنشین را داشت. تهرانیهای مستأجر به خود باورانده بودند که اجارهنشین، خوشنشین است و تا هر وقت خوشش باشد، مینشیند و هر وقت خوشش نیامد، از آنجا میرود (شهری، 4/ 487)؛ تا جایی که حتى عبارت خوشنشین را به جای اجارهنشین یا مستأجر به کار میبرند (احمدی، 114). هوگلاند، پژوهشگر معاصر که مطالعهای میدانی در زمینۀ مسائل کشاورزی ایران صورت داده است، در این باره مینویسد: در همۀ روستاهای ایران کسانی هم میزیستند که نه مالک زمین بودند و نه اجارهدار. این دسته قشر اجتماعی خاصی را تشکیل میدادند که خوشنشین نامیده میشدند. خوشنشین به معنی لغوی، یعنی کسی که راحت نشسته است. آنهایی که نه زمینی را زیر کشت میبرند و نه مالک آن هستند، لازم نیست نگران دشواریهای کار کشاورزی باشند و زندگی آسودهتری دارند. خوشنشین به آن دسته از ساکنان روستاها اطلاق میشود که نه زمیندار هستند و نه زمینی در اجاره دارند و نه با سهمبری از محصولی که میکارند، معاش خود را تأمین میکنند. همو میافزاید: خوشنشینان قشری همگون نبودند؛ در واقع آنها از 3 دستۀ کاملاً متمایز تشکیل میشدند: دستۀ اول اقلیت ممتاز متشکل از مردان کاسب و سوداگر. چون مالکان علاقهای به خرید و فروش، کرایه دادن ابزار کار، ارائۀ خدمات و وام دادن به روستاییان نداشتند، اینها نقش برجستهای در اقتصاد روستا بازی میکردند و شامل این اصناف بودند: دستفروشها (پیلهوران)، دکانداران روستا، نزولخواران محلی، تجار بازار، دلالان عمدهخر، اجارهدهندگان آسیاب و اجارهدهندگان گاو (گاوبندان، همۀ گاوهای روستا متعلق به آنها ست) برای شخم زمین؛ دستۀ دوم متشکل از کارگران غیر کشاورزی بود که خدمات متنوعی را ارائه میدادند و لوازم موردنیاز روستاییان را میساختند؛ و دستۀ سوم کارگران کشاورز بودند که اشتغال منظمی نداشتند (ص 41-42). با پیدا شدن افـراد بدون آب و ملک در روستاها ــ که مردم آنها را خوشنشین نامیدند ــ این مفهوم لغوی دربارۀ آنها جا افتاد و تعریفها، تفسیرها و تعبیرهای گوناگونی دربارۀ پدید آمدن و ویژگیهای آنها و جایگاهشان در نظام اجتماعی ده داده شد که همسوییهای فراوانی در آنها دیده میشود، ازجمله اینکه خوشنشین زاییدۀ رشد جمعیت و ناشی از اضافۀ جمعیت هر روستا و محدودیت عوامل جغرافیایی در واحد ده بود. خوشنشینها در نظر روستاییان بیکاره میآیند تا جایی که به آنها آفتابنشین نیز میگویند (ودیعی، 61). در روستاها آفتابنشین به معنی همان خوشنشین است (جمالزاده، 216) که مفهوم بیکاره و تنبل و خانهنشین از آن مستفاد میشود (انوری، ذیل واژه). تا جایی که کسی را آفتابنشین کردن، یعنی او را بیچاره و خانهنشین کردن است (همانجا). زمین ثابت و جمعیت متغیر است. رعایا مردم ساکن در روستاها بودند که به کار کشاورزی اشتغال داشتند. عدۀ دیگری نیز در روستا ساکن بودند، ولی زمین زراعی نداشتند و آنها را خوشنشینان میگفتند که بیشتر دارای مشاغل خدماتی بودند. عدۀ دیگری نیز به دامداری میپرداختند (مهدوی، 1/ 62). گاهی در بعضی از روستاها خوشنشین یا رعایای دامدار وجود نداشت (همو، 1/ 54). در ساختار هرم قدرت در روستا ــ که مالک در رأس هرم قرار میگرفت ــ قاعدۀ هرم را خوشنشینان، رعایای دامدار و زارعان صاحب نسق تشکیل میدادند (همانجا). در عرف جامعۀ روستایی، خوشنشین بار منفی دارد و نشانۀ منزلت اجتماعی پایین است (ازکیا و غفاری، 87). ولی خوشنشینهای فاقد زمین ــ که بهطور عمده بر اثر رشد سریع جمعیت روستایی در دو دهۀ پیش از اصلاحات ارضی فزونی یافته بودند و بیش از جمعیت روستـایی را تشکیل میدادند ــ نیروی بالقوهای بـرای مهاجرت به شهرها و یا کار روزمزدی در روستاها به شمار میآمدند (اشرف، 12). ارزش وجودی خوشنشین در ده زمانی به اثبات رسید که پس از اصلاحات ارضی و مهاجرت کوچگونۀ خوشنشینان به شهرها، رکود شدیدی در امور فنی، اقتصادی و خدماتی بخش روستایی ایران پدید آمد (حسینی، 56). خصیصۀ خوشنشین عدم ثبات در نوع اشتغال، بیکارگی پنهان، بلاتکلیفی و نداشتن درآمد ثابت است (ودیعی، 62). ازاینرو، منشأ اجتماعی روستاییان فاقد نسق زراعی، مازاد جمعیت نسبت به زمین است؛ زیرا در روستاها زمین ثابت و جمعیت متغیر است. با از میان رفتن توازن میان عرضه و تقاضای زمین در روستاها، سرانۀ زمین به تدریج کاهش مییابد و بخشی از جمعیت نیز از کشاورزی دفع شده و به گروه خوشنشینان میپیوندند (ازکیا و غفاری، 88). با در نظر گرفتن نواحی مختلف، میتوان این عوامل را برای به وجود آمدن قشر خوشنشین در نظر داشت: ناپایداری طبیعت مثل بروز قحطی، خشکسالی، سیل، زلزله، ملخخوارگی، سنزدگی و دیگر بلایای طبیعی؛ شرایط نامساعد اجتماعی مثل هجومها، غارتگریها، ناامنیها، رباخوارگی و مالیاتهای لجامگسیخته؛ ناپایداری حق مالکیت و اختیارات بیحد و حصر حکام و مالکان؛ فرار یا مهاجرت گروهی و فردی؛ تبعید طوایف و توزیع آنان در مناطق مختلف؛ دافعههای روستایی در مناطق محروم و جاذبههای مناطق دیگر که نزدیک به شهرهای بزرگ هستند (حسینی، 58- 59). بهجـز زارع ساکن در ده ــ که شغل و وسیلۀ معـاشی دارد ــ دیگران مثل دشتبان، پاکار، دکاندار، حمامی، ملا، معلم، مأموران دولت و جز اینها خوشنشین و آفتابنشین به شمار نمیآیند (ودیعی، همانجا). در سمنان دشتبان، آهنگر، نجار، شبخواب یا خرمنپا و حمامی همه از محصول سهم میبرند و سهم آنها در هر 100من، دو من گندم است (احمدپناهی، 419)، از اینرو، خوشنشین نیستند؛ ولی از نظر رعایا و صاحبان نسقها، هرکسی که به کار تولیدی نپردازد و نگرانی کاشت و داشت و برداشت در تمام سال نداشته باشد، خوشنشین است (ودیعی، همانجا). دامداران فاقد زمین و آب زراعی ساکن در روستاها نیز جزو غیر کشاورزان (خوشنشینان) به شمار میآیند (ازکیا و غفاری، 87). خوشنشینها که به خدمات روستایی اشتغال داشتند، قشر کوچکی را در پایینترین ردۀ اجتماعی تشکیل میدادند. با اینهمه، تفاوتهای اجتماعی به طور نسبی چندان نبود (اشرف، 10). فرزندان کشاورزان صاحب نسق نیز تا زمانی که از نسق ارضی پدر سهم نبرده باشند، خوشنشین به شمار میآیند (ازکیا و غفاری، همانجا). در پیرسواران ملایر خوشنشین به کسی گفته میشد که اهل روستا نبود، ولی باغی اجاره میکرد یا کاری بر عهده میگرفت و مدتی را با اهل آبادی به سر میبرد. این افراد بیشتر از روستاهای پیرامون، برای قطع درختان صنوبر و حمل انگور باغها به شهر و گرفتن کتیرا به پیرسواران میآمدند (رسولی، 111). در روستاهای اراک، نیروی کار اضافی بیکاری پنهان یا خوشنشینی را به وجود آورد (محتاط، 157). براساس پژوهشی که در 1340 ش صورت گرفته است، در روستای ششدانگی که نامی مستعار برای یکی از دهات مرودشت است، وضع مالکیت ده به نحوی بود که تنها 47 خانوار، مالک یا مستأجر قسمتی از اراضی آن بودند و 93 خانوار دیگر به صورت خوشنشین درآمده بودند (عجمی، 24). در همین روستا، از یک سو، تعادل میان سطح زمین زیر کشت و شمار نفرات رعیت به هم خورد و به عدهای از افراد فعال ده نسق زراعی نرسید و روزمزد شدند و خوشنشین. طبقۀ خوشنشین بهصورت قشری متمایز از رعیت، در ساخت اجتماعی پدیدار گشت و نوعی احساس بیگانگی اجتماعی و زبونی در میان این قشر پدیدار شد (همو، 43-47). در سازمان بنۀ روستاها از میان خوشنشینان، آهنگر و نجارِ سالانهکار در مدت یک سال زراعی کلیۀ احتیاجات آهنگری و نجاری بنه را برآورده میکردند و برای هر جفت گاو زراعی مقداری گندم، جو و کاه دریافت میکردند. حمامی و سلمانی سالانهکار نیز با کارهای غیرجمعی اعضای بنه ارتباط مییافتند (صفینژاد، نظامها ... ، 83-86). در ده طالبآباد شهرری خوشنشین به کسی گفته میشد که ساکن ده اربابی بود و بدون پرداخت اجاره از منازل اربابی ده استفاده میکرد، ولی به میل خود به کارهای آزاد میپرداخت (همو، مونوگرافی ... ، 141). خوشنشینان روستای طالبآباد به دو دسته تقسیم میشدند: دستۀ اول کاسبان ده بودند و شغل مشخصی داشتند مانند بقال، قصاب، حمامی و جز اینها که قشر مرفه خوشنشینها را تشکیل میدادند. دستۀ دوم روزمزدهایی بودند که هر جا هر کاری پیش میآمد، میرفتند و شب به ده بر میگشتند. اینها فقیران ده بودند و رعیتشدن آرزوی آنها بود (همان، 141-142). برخی از پژوهشگران اشارهای به خوشنشینها ندارند و نامی از آنها نمیبرند و کلیۀ کسانی را که تعریف خوشنشین دربارۀ آنها صدق میکند، کارگر روستایی مینامند. به نظر اینها، کارگران روستایی کسانی هستند که نه مالک وسایل تولیدیاند و نه حق استفاده از زمین را دارند (حق نسق). آنها مزدبگیرانی هستند که به صورت مزد نقدی یا جنسی کار میکنند و هیچ وسیلۀ تولیدیای جز کار خودشان را که از آن استفاده کنند، ندارند. آنان بیشتر به صورت کارگران فصلی، گاوچرانان، وجینکاران، خرمنکوبان، محصولچینان و کانالکشان در برداشت محصول کمک میکنند (لهساییزاده، 134-135). خوشنشینان روستاها نقش مهمی در تأمین نیروی کار کارگران روزمزد شهری داشتند، مثلاً روستاهای اطراف اصفهان بیش از 15 هزار کارگر ساده به مناطق نفتخیز جنوب گسیل داشتند (همو، 136-137). مهاجرت یکی از عوامل تأمین مایحتاج زندگی خوشنشینان بود. آنها غالباً اقدام به مهاجرت میکردند و روستا فاقد نیروی کار میشد. در سمنان برای درو، عوامل کار را از خارج وارد مزرعه میکنند؛ از آن جملهاند: دروگرها، که گندم را با داس درو میکنند و دستهدسته روی زمین میگذارند و پیش میروند؛ دستهبردارها که این دستهها را جمع میکنند و از آنها پشته میسازند؛ پشتهکشها که این پشتهها را بر دوش میکشند و به خرمنجا میرسانند؛ و دستمالچینها خوشههای باقیمانده از درو را جمع میکنند (احمدپناهی، 418- 419). اینها جزو اهالی ده نیستند و خوشنشینان ده به شمار نمیآیند و از صاحبان مزرعه ــ که مالک و زارع هستند ــ بابت کار خود در هر روز، 2 یا 5/ 2 من گندم با سفال (خوشۀ گندم نکوبیده) میگیرند. خوشهچینی ده، یعنی آنچه از درو روی زمین باقی مانده است، حق خوشنشینهای ده است که خوشهچینی میکنند و هرچه روی زمین زراعی باقیمانده است، برای خود بر میدارند (همو، 419). در الشتر لرستان، نوعی کشت به نام چَردهکاری وجود دارد که زمینهای برای کمک به خوشنشینان، و جلوگیری از مهاجرت آنها ست؛ به این ترتیب که بزرگان ایل و طایفه قطعه زمینی در حدود 5 تا 20من بذرافکن آبی یا دیمی را به صورت رایگان در اختیار شخص خوشنشین فاقد آب و ملک ساکن در ده میگذارند تا در آن کشت کند. چردهکار همۀ کارهای مربوط به کشت را خودش انجام میدهد و همۀ محصول نیز متعلق به خودش است. چردهکاری در فرهنگ عامۀ این دیار نماد کمبضاعتی است و حتى کسانی که زمین به اندازۀ کافی برای زراعت ندارند، به مزاح میگویند: چردهکاری میکنیم (عسکریعالم، 1/ 136-137). در میان عشایر اسکانیافتۀ ممسنی بیشتر خانوادههای بدون زمین به کار کشاورزی میپردازند. اینها گله ندارند و بعضی از آنها عهدهدار چوپانی قشرهای بالای جامعه میشوند (شهشهانی، 182). خوشنشینان از لحاظ پایگاه اقتصادی و اجتماعی وضعیت یکسانی نداشتند و ندارند. اصلاحات ارضی موقعیت سوداگرانی مثل تجار، پیلهوران و معاملهگران را به ضرر دیگر روستاییان تقویت کرد (ازکیا، 223). پیش از اصلاحات ارضی، یعنی در 1339 ش، 3/ 1 میلیون خانوار روستایی خوشنشین در دهات ایران وجود داشت (سوداگر، 98). در اوایل دهۀ 1340 ش و پیش از شروع اصلاحات ارضی، خوشنشینان، بهویژه کارگران زراعی، از لحاظ اقتصادی چندان تفاوتی با دهقانان صاحب نسق نداشتند و پس از اصلاحات ارضی خود را محروم، بیاهمیت و فقیرتر از دیگران یافتند (ازکیا، 222-223). در نظام اربابی برای خوشنشین این امید وجود داشت که با جلب توجه و محبت مالک، صاحب نسق زراعی شود و شاید با کوشش خود و خانوادهاش روزی صاحب باغی، قلمستانی یا شاید چند رأس دام گردد؛ اما با اجرای اصلاحات ارضی، امید به دست آوردن نسق زراعی و حق ریشه برای خوشنشینان از میان رفت (سوداگر، 95). در اصلاحات ارضی، به دهقان زمین رسید و به خوشنشینان نرسید (خسروی، جامعۀ دهقانی ... ، 128). خوشنشین در بازارهای هفتگی نیز پایگاه و جایگاهی ندارد و نمیتواند از مزایای اقتصادی و اجتماعی آن برخوردار شود. کار تولیدی هر صاحبنسقی در برخورد با کار تولیدی سایر صاحبنسقان مفهوم حقیقی خود را مییابد. بازار محلی برای خوشنشینان اجتماعی نیست که موفقیت خود را در زراعت به رخ دیگران بکشد و کالای ارزانتری به بازار آورد و کسب حیثیت کند. زنانشان نیز بر حسب درآمد شوهرانشان نمیتوانند از این بازارها چیزهای چشمگیر بخرند یا بتوانند برای دختران خود شوهر یا برای پسرانشان همسر انتخاب کنند. خوشنشین پیر و جوان به سبب شرکت نکردن در بازار، نمیتواند در پدیدههای ورزشی چون کشتی محلی و جز آن شرکت کند و خودی نشان دهد (نک : همان، 129-130). اصلاحات ارضی موجب تشدید نابرابریهای اجتماعی در درون روستا شد و خوشنشینانِ بدون زمین پیش از اصلاحات، تبدیل به کارگر نیمهوقت، کارگر دائمی، خدمتکار روستایی و کارگر روزمزد شدند (اهلرس، 77) و فاصلۀ طبقاتی در روستا بیشتر شد. بیشتر خوشنشینها نیز یا باید در روستا همراه با فقر و فاقه به زندگی ادامه میدادند یا به شهرها مراجعه میکردند (همانجا؛ مظلوم،56).
آسایش، حسین و نوذر قنبری، مقدمهای بر اقتصاد روستایی ایران، کرمانشاه، 1385 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1383 ش؛ احمدی، مرتضى، فرهنگ بر و بچههای تِرون، تهران، 1386 ش؛ ازکیا، مصطفى، مقدمهای بر جامعهشناسی توسعۀ روستایی، تهران، 1364 ش؛ همو و غلامرضا غفاری، توسعۀ روستایی با تأکید بر جامعۀ روستایی ایران، تهران، 1386 ش؛ اشرف، احمد، «دهقانان، زمین و انقلاب»، مسائل ارضی و دهقانی، تهران، 1361 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ اهلرس، اکارت، ایران (مجموعه مقالات)، ترجمۀ عباس سعیدی، تهران، 1380 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، آسمان ریسمان، تهران، معرفت؛ حسینی ابری، حسن، «خوشنشینان»، تحقیقات جغرافیایی، مشهد، 1379 ش، س 15، شم 56 و 57؛ خسروی، خسرو، جامعۀ دهقانی در ایران، تهران، 1358 ش؛ همو، جامعهشناسی ده در ایران، تهران، 1372 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، دانش؛ رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ سوداگر، م.، بررسی اصلاحات ارضی (1340-1350)، تهران، 1358 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهار فصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1345 ش؛ همو، نظامهای تولید زراعی جمعی، بنه، تهران، 1353 ش؛ عجمی، اسماعیل، ششدانگی، تهران، 1352 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی، تحولات اجتماعی در روستاهای ایران، شیراز، 1369 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، 1368 ش؛ مظلوم خراسانی، محمد، بررسی مسائل اجتماعی ایران، مشهد، 1381 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1356 ش؛ مهدوی، مسعود، مقدمهای بر جغرافیای روستایی ایران، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ ودیعی، کاظم، روستانشینی در ایران، تهران، 1355 ش؛ هوگلاند، ا. ج.، زمین و انقلاب در ایران (1340-1360)، ترجمۀ فیروزه مهاجر، تهران، 1381 ش.
اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید