خورشید و خرامان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246527/خورشید-و-خرامان
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
خورْشیدْ وَ خَرامان، یا خورشید خاور، منظومهای عاشقانه به زبان کردی گورانی و با وزن هجایی. این منظومه صبغۀ شفاهی دارد و از گذشتههای دور، مردم و نقالان آن را در مجالس شبنشینی و قهوهخانهها میخواندهاند. دستنویسهایی از این منظومه با نام خورشید خاور وجود دارد که قدمت برخی از آنها به 150 سال میرسد. در این نسخهها تنها نام کاتبان آمده، و به سرایندۀ منظومه اشارهای نشده است. زمـان نگارش بیشتر نسخهها نـامشخص است و برخی از آنها نیز بـه همراه چنـد منظومـۀ متفاوت در مجموعـهای قـرار گرفتـهاند، ازاینرو باید تاریخهای مندرج در مجموعهها را اساس قرار داد و از این جهت، نسخۀ شم 487‘9 کتابخانۀ ملی که کتابت آن در ربیعالاول 1296/ اسفند 1257، توسط کاتبی به نام ملا محمد، ساکن روستای هوانله از توابع سنندج پایان یافته، کهنترین نسخه است. منظومۀ خورشید و خرامان را نخستینبار نعمان اعظمی در چاپخانۀ مکتبة العربیۀ بغداد با نام خورشید خاور، احتمالاً در نخستین سالهای قرن 14 ش، با فناوری چاپ سنگی منتشر کرد. در این چاپ، نام نویسندۀ منظومه، میرزا مصطفى کردستان نوشته شده است (نک : سراسر اثر). هویت این نام در تاریخ روشن نیست، ولی احتمالاً میرزا مصطفی بن محمود گورانی باشد که یکی از شاهنامهنویسان اواخر سدۀ 12 ق و سرایندۀ منظومههایی مانند جواهرپوش است (بهرامی، 42-43). برخی هم این منظومه را به الماسخان کندولهای نسبت دادهاند که البته حدس و گمانی بیش نیست (نک : کسایی، سراسر اثر). در چند دهۀ اخیر، روایتهای مختلفی از این منظومه با اقتباس از چاپ سنگی آن و گاه با استفاده از دستخطهای خانوادگی از سوی افراد مختلف تصحیح و چاپ شده است. علی کمال آغا این منظومه را به گویش کردی سورانی برگردانده که در سقز (بیتا) چاپ شده است. پیمان فلاحی نیز نسخهای از آن را که آمیزهای از گویش کرمانشاهی و لکی است، در کرمانشاه (1393 ش) چاپ کرده است. سیاوش لطفیکار آن را با بهرهگیری از روایت شفاهی مردم ایلام، به کردی ایلامی برگردانده و چاپ کرده است (نک : سراسر اثر). یکی از آخرین کارهایی که دربارۀ خورشید و خرامان صورت گرفته، منظومۀ خورشید خاور و خرامان چین است که شاعری بیسواد به نام علی رحیمپور آن را با گویش کردی سورانی به نظم درآورده، و با وجود یکیبودن محتوای آن با نسخههای کهن، زبان و وزن شعری آن کاملاً متفاوت و ابداع سراینده است (ص 8-11، جم ). برخی دانشجویان نیز، نسخههای مختلف آن را تطبیق و تصحیح، و دستمایۀ کار پایاننامه قرار دادهاند (برای نمونه، نک : کسایی، سراسر اثر). بخشهایی از این منظومه هم به زبان انگلیسی ترجمه شده است (نک : سعدی، 38- 39، 44- 45، جم ). اساس ارجاعات مقالۀ حاضر کتاب داستان خورشید و خرامان گردآوری و تصحیح هَردویل کاکهای است. ذکر این نکته لازم است که تفاوتهایی جزئی میان روایتهای مختلف این داستان در حدی نیست که به کلیت آن آسیب بزند. خورشید خاور مانند بسیاری از داستانهایی از این دست با حدیث فرزندخواهی شروع میشود. عادل شاه اگرچه پیر شده است، فرزند پسری ندارد که جانشین او شود (برای نمونههای مشابه، نک : ارجانی، 1/ 1-3؛ جامع ... ، 19، 64، 148، 182؛ بیغمی، 1/ 1-3). پیر زاهدی میوهای متبرک به وی میدهد که باعث آبستن شدن همسرش میشود. نتیجۀ آن تولد پسری است که نامش را خورشید میگذارند. خورشید روزی به هنگام شکار با درویشی آشنا میشود که تصویر خرامان، دختر پادشاه چین، را به همراه دارد. خورشید عاشق خرامان میشود و بهتنهایی به سوی چین میرود. در میان راه، دیوی را میکشد و از زندان او شاهزاده خانمی را آزاد میکند که نامزد پسرعمویش به نام بهروز بوده است و دیو او را ربوده است. خورشید او را با خود میبرد و پس از پشت سرگذاشتن مشکلاتی، شاهزاده خانم را به نامزدش، بهروز، میرساند. بهروز با خورشید همسفر میشود و به چین میرود. در آنجا، پس از مشکلات فراوان همچون مبارزه با سپاه خاقان، سرانجام پادشاه چین حاضر میشود که دختر خود را به عقد خورشید درآورد. در این داستان، بسیاری از بنمایههای داستانهای عاشقانۀ ایرانی تکرار میشود که برخی از آنها عبارتاند از: عاشقشدن با دیدن تصویر، سفر برای رسیدن به معشوق، خواب دیدن عاشق و معشوق یکدیگر را، نامهنگاری عاشق و معشوق، دیدار پنهانی عاشق و معشوق، فعال بودن عاشق و معشوق در مقابل مشکلات و جز اینها. زبان اصلی منظومۀ خورشید و خرامان گورانی است که قرنها زبان کتابت در بیشتر نواحی زاگرس بوده است. شکل ادبی و نوشتاری آن، نهتنها برای گویشوران گورانی، که برای گویشوران گویشهای مختلف کردی و حتى فارسیزبانان هم تا حد زیادی قابل فهم است (نک : داستانی ... ، 15، 52-53، 61-62، 183). گاه زبان متن در برخی بیتها کاملاً به فارسی متمایل میشود، برای مثال: «وات (گفت) وه (به) قمرناز، شاهزاده خاور/ ای همشیرۀ خاص (خوب) به جاگه (جای) خواهر» (خورشید، نسخۀ خطی شم 251‘9، ص 329)؛ یا «آمان (آمد) بعد ناز چنی (همراه) کنیزان/ به عزم دیدار یار عزیزان» (همان، نسخۀ خطی شم 487‘9، ص 148). لحن منظومۀ خورشید و خرامان صبغۀ نقالی دارد و هرازچندگاهی، نقال مکث میکند و به مخاطبانش میگوید: «ابتدا صلواتی بر محمد (ص) بفرستید. به حضور بزرگان خودم عرض کنم» (داستانی، 32، 139). شخصیتهای اصلی منظومه در همۀ نسخهها و روایتهای شفاهی، یکساناند: خورشید، خرامان، دایه، عادل شاه، خاقان چین، قمرناز، بهروز، شاهرخ شاه و درویش. شخصیتهای فرعی هم کسانی مانند وزیر، فغفور، اژدها و دیو هستند (همان، 32-33). دربارۀ منظومۀ خورشید و خرامان و بررسی تطبیقی آن با سایر منظومههای عاشقانۀ ایرانی و فارسی تاکنون پژوهش مستقل و جامعی صورت نگرفته است. کمتر داستانی را میتوان یافت که مانند خورشید و خرامان با محتوایی تقریباً یکسان و در گویشهای متفاوت، در مناطق مختلف کردنشین، سینهبهسینه نقل شده باشد. جالب آن است که برخی آهنگها و مقامهای موسیقی کردی، مانند «خورشیدی» و «قتار» (شرفکندی، 1/ 252، 574؛ محمدباقی، 39) هم برگرفته از این منظومهاند. مطلع یکی از آهنگهای قتار (قطار) با این بیت آغاز میشود: «کاروانی آمده گوهر بارش است/ خورشید خاور سرقطارش است» و در ادامه از خرامان هم یاد شده است (شمس). جالب اینجا ست که عین این بیت در منظومۀ خورشید و خرامان و هنگام رسیدن کاروان خورشید و بهروز به چین، آمده است (داستانی، 34). هرچند برخی پژوهشگران موسیقی کردی «قطار» را شکل تغییرشکلیافتۀ «گاتا» پنداشته، و منشأ این آهنگ را به عهد باستان رساندهاند (محمدباقی، 93)، ولی وجود این ابیات فولکلوریک و همچنین یک نوع خاص قطار با نام قطارالله ویسی، منسوب به درویشالله ویس (همان، 94- 98) که یادآور شخصیت «درویش» در منظومه است، پیوستگی آن را به خورشید و خرامان تأیید میکند. برخی پژوهشگران بر این باورند که این داستان، منشأ کردی دارد و ردپای عناصر غیرکردی در آن دیده نمیشود (همزهای، 95)؛ اما همانگونه که پیش از این گفته شد، بنمایههای اساسی آن شباهت تام به داستانهای عاشقانۀ ایرانی دارد. افزونبراین، در ادبیات عاشقانۀ فارسی، خورشید خاور، و خورشید و خرامان چه با هم (خورشید خرامان) یا مستقل (سرو خرامان و ... ) مضامین رایجیاند و بارها در شعر شاعران بهکار رفتهاند. برای نمونه، حافظ چنین سروده است: «خورشید خاوری کند از رشک، جامه چاک/ گر ماه مهرپرور من در قبا رود» (ص 220). در میان داستانهای عاشقانۀ ایرانی، نزدیکترین داستان به منظومۀ خورشید و خرامان، منظومۀ همای و همایون سرودۀ خواجوی کرمانی (د 753 ق) است. در این منظومه، منوشنگ قرطاس، حاکم شام، همانند عادل شاه صاحب فرزند نمیشود و همای شاهزاده، نتیجۀ نذر و نیاز و دعای او ست. همای بسان خورشید عاشق همایون، دختر خاقان چین، میشود. او نیز زنی را به نام پریزاد از زندان زندِ جادو نجات میدهد و همسفری به نام بهزاد دارد که چون بهروز عاشق است و به کمک همای به وصال معشوق میرسد. پایان منظومۀ همای و همایون نیز از هر نظر شبیه خورشید و خرامان است و با وصال دو عاشق و بازگشت آنان از چین به خاور رقم میخورد (خواجو، سراسر اثر؛ میرهاشمی، 147-155). از سوی دیگر، در سراسر این منظومه، اشارهای به جغرافیای نواحی کردنشین نشده است. علائم و اشارات جغرافیایی موجود در منظومه هم برای تعیین خاستگاه منظومه ناکافی است. جغرافیای خاور به عنوان مسقطالرأس خورشید مبهم و نامشخص است. عزیمت عادل شاه به دمشق برای دیدار پیر هم نمیتواند نتیجهبخش باشد، چون تنها در یک روایت ذکر شده است (داستانی، 144). از جهت ویژگیهای جغرافیای طبیعی نیز در این منظومه هیچ اشارهای به دشت، دریا و رودخانه نشده است و صرفاً از کوهستان، گردنه، چشمه و باغ سخن رفته است. هرچند این ویژگی شباهت زیادی به جغرافیای طبیعی هورامان دارد، ولی بسیاری از دیگر مناطق کوهستانی ایران دارای چنین ویژگیهایی هستند. علاوه بر آن، یکبار در تشبیه قدرت و استواری به کوه البرز اشارت رفته است (همان، 43)، درحالیکه در ادبیات شفاهی کرد، معمولاً بیستون و سایر کوههای بزرگ کردستان بهکار میروند. با توجه به این مباحث، نباید خاستگاه اصلی منظومۀ خورشید و خرامان را صرفاً نواحی کردنشین دانست، اما میتوان گفت که منشأ خورشید و خرامان، هرجا که باشد، از هر نظر رنگ و بوی کردی به خود گرفته، و نشانۀ پیوند فرهنگ کردی بهویژه شاخۀ گورانی و هورامانی آن با دیگر اجزاء جغرافیایی فرهنگ ایرانی است. در مناطق کردنشین، هر 4 نام خورشید، خرامان، بهروز و قمرناز رواج بسیاری دارند. همچنین در این منظومه، به سبک مردم کرد، به جای واژۀ جوان، تعبیر «هرزهکار» به کار رفته است (همان، 133). خورشید در هنگام جنگ با سپاه خاقان، «قلخان» روی سرش گذاشته بود (همان، 52). این مطلب از آن جهت جالب است که سبب نامگذاری طایفۀ قلخانی که از کردهای ساکن گهواره در استان کرمانشاه امروزیاند، از همین قلخان گرفته شده است که گاه در معنای سپر جنگی هم به کار میرود (شمس). بسیاری از ویژگیهای فرهنگی داستان همچون رقص، عروسی، حمام، نذر و نیاز و جز اینها (داستانی، 175، 160-161) شبیه نواحی کردنشین است. در این داستان بر غریبنوازی و احترام گذاشتن به غریبان تأکید شده است (همان، 93-94، 97) که در کردستان و بهویژه میان مردم هورامی، ارزش بسیار زیادی دارد و یکی از محورهای برجستۀ ادبیات شفاهی و مکتوب این مردمان است (شمس). یکی از ویژگیهای برجستۀ منظومۀ خورشید و خرامان که به نثر آن زیبایی فراوانی بخشیده، توصیفات و تشبیهات خارقالعاده در وصف اشخاص، طبیعت و موقعیتها و بهویژه روابط عاشقانه است (داستانی، 83-89، 98). یکجا خورشید بر جای دست خرامان روی نامه بوسه مینهد (همان، 111)، و او را به «نینواز» و قلمش را به «نی» (در زبان کردی، شمشال) تشبیه میکند که حاصل آن نگارش کلماتی خوشبو با بوی دستنبو ست (همان، 93)؛ و در جای دیگر، قلم او را تیر و خنجری میخواند که با کلماتش، قلب را میشکافد (همان، 96). شاید یکی از علل پیدایش این زیباییها آن باشد که داستان توسط نقالان مختلفی خوانده شده است و هریک متناسب با ذوق و تجربۀ عاشقانۀ خود، بر تنوع مضامین آن افزودهاند. اساساً این داستان چکیده و عصارۀ دیدگاه مردم دربارۀ عشق و به نوعی «عشق عامیانه» است.
ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1356 ش؛ بهرامی، ایرج، مقدمه بر شاهنامۀ کردی مصطفى گورانی، به کوشش همو، تهران، 1383 ش؛ بیغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1381 ش؛ جامع الحکایات، نسخۀ آستان قدس رضوی، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ حافظ، دیوان، تهران، 1386 ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، همای و همایون، به کوشش کمال عینی، تهران، 1370 ش؛ خورشید خاور، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ایران، شم 251‘9؛ همان، شم 487‘9؛ داستانی خورشید و خهرامان، به کوشش هردویل کاکهای، اربیل، 2008 م؛ رحیمپور، علی، خورشیدی خاوهر و خهرامانی چین، بوکان، 1393 ش؛ سعدی، ماشاءالله، «برگرداندهای از کتاب خورشید خاور»، انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1343 ش، س 1، شم 3؛ شرفکندی، عبدالرحمان، فرهنگ کردی ـ فارسی، تهران، 1369 ش؛ شمس، اسماعیل، تحقیقات میدانی؛ کسایی، مریم، آوانگاری، گزارش روایی و ... خورشید و خرامان الماس خان کندولهای، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ایلام، 1389 ش؛ کردستان، مصطفى، خورشیدی خاوهر، بغداد، مکتبة العربیه؛ لطفیکار، سیاوش، خورشید خاوهر، ایلام، 1393 ش؛ محمدباقی، محمد، میژوی موسیقای کوردی، اربیل، 2002 م؛ میرهاشمی، مرتضى، نظیرههای غنایی منظوم، تهران، 1390 ش؛ همزهای، محمدرضا (فریبـرز)، رزمنـامـه، کرمـانشـاه، 1393 ش.
اسماعیل شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید