صفحه اصلی / مقالات / خواستگاری /

فهرست مطالب

خواستگاری


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 16 دی 1398 تاریخچه مقاله

II. در فرهنگ مردم ایران

در برخی از شهرها، روستاها و در میان ایلها و عشایر معمولاً چنین رسم است که پیش از خواستگاریِ رسمی، خانوادۀ پسر هدایایی مانند گردن‌بند، دست‌بند، حلقه یا انگشتر طلا، ساعت، شال، پارچه، کفش، شیرینی، نقل و نبات، چای، حنا، صابون و سکۀ طلا به عنوان نشون‌کردن (نشان‌کردن دختر) به خانۀ دختر می‌فرستند. اگر خانوادۀ دختر هدیه‌‌های خانوادۀ پسر را بپذیرند، آن دختر «نشون‌کردۀ» آن پسر خواهد بود، تا روز خواستگاری رسمی تعیین شود (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
در الیشتر لرستان، این رسم «تَک دَسونه» نامیده می‌شود؛ در این رسم دو خانوادۀ پسر و دختر به‌طور ضمنی، با اجرای «نشون‌کردن» موافقت می‌کنند؛ حضور پسر در این مراسم ضرورت ندارد، و حتى ممکن است او در شهر دیگری باشد؛ مراسم تنها با رضایت خانواده‌اش برگزار می‌گردد. برای برگزاری این رسم، دادن یک حلقه یا انگشتر و حتى یک روسری کافی است. پس از این، خواستگاری به عمل خواهد آمد (عسکری‌عالم، 1/ 114).
در ایل باصری (از ایلهای فارس)، چنین رسم است که پیش از مراسم شیرینی‌خوران، برای نشون‌کردن دختر، چند نفر از اعضای خانوادۀ پسر به خانۀ دختر می‌روند و همراه با خود انگشتر و کفش نیز برای هدیه‌دادن می‌برند. بعد از مراسم نشون‌کردن، آیینهای شیرینی‌خوران و عقدکنان را اجرا می‌کنند (توکلی، 222-223).
قشقاییها نشان‌کردن دختر را «شال انگشتر» می‌نامند که برای استحکام‌بخشیدن به وعده‌ها ست. در این مراسم، قطعه‌ای طلا یا چند قواره پارچه به دختر هدیه داده می‌شود (کیانی، 277). مادر داماد قشقایی با چند زن از بستگان خود در روز معین، با هدایایی چون طلا، جواهر و چند قواره پارچه به خانۀ دختر می‌رود و مادر عروس نیز چند زن از نزدیکانش را دعوت می‌کند. مادر داماد هدایا را به مادر عروس تحویل می‌دهد و پس از نشان‌کردن دختر، دیگر کسی به خواستگاری او نمی‌رود (درداری، 145-146). در میان لرها، پس از دریافت پاسخ مثبت از خانوادۀ عروس، حلقۀ انگشتری را به خانۀ دختر می‌فرستند و او را به عنوان نامزد نشان می‌کنند (یوسفی، 80-81). در میان مراغیان روستای دیکین (در رودبار الموت)، پس از انتخاب دختر، یک نفر از خانوادۀ داماد، یا یکی از نزدیکان مورد‌ اعتماد طرفین، انگشتر، ساعت و مقداری پول به خانۀ عروس می‌برد و در صورت موافقت خانوادۀ دختر و پذیرش هدایای نشان، روزی را برای خواستگاری تعیین می‌کنند (عسگری، 44). در شهر میناب (استان هرمزگان)، چند نفر از نزدیکان خانوادۀ داماد به خانۀ دختر می‌روند. در این جلسه تعدادی از نزدیکان خانوادۀ دختر نیز به عنوان شاهد حضور دارند. مادر داماد هدایای نشان‌کردن را تحویل مادر دختر می‌دهد و نزدیکان دختر این هدیه‌ها را به حاضران نشان می‌دهند (سعیدی، سهراب، 214).
در روستاهای خراسان، افزون ‌بر یک حلقۀ طلا، برای نشون‌کردن دختر، یک جفت کفش نیز برایش تهیه می‌شود که آن را به همراه نقل و نبات، قند و چای، حنا و گاهی یک دست لباس در سینی مخصوص می‌گذارند و با چند سکه به خانۀ دختر می‌برند. در این مراسم، ضمن پذیرایی با چای و شیرینی، دربارۀ مهریه نیز صحبت می‌شود (شکورزاده، 172-173).
در تهران قدیم، «وصلت با خودی، معامله با دیگران» یک اصل تلقی می‌شد. طبق این اصل، خانواده‌ها از دختران خودی یکی را برای پسرشان برمی‌گزیدند و خود پسرها هیچ‌گونه اختیاری در این انتخاب نداشتند (شهری، 3/ 40-41). گاهی نیز خانواده‌های پسردار از دلاله‌ها می‌خواستند که دختر مطلوبی را برای پسرشان پیدا کنند؛ زیرا دلاله‌ها با فروش انواع پوشاک و زینت‌آلات در همۀ خانه‌ها‌ نفوذ داشتند. هنگامی که دلاله خبر می‌داد که دختر زیبا و خوبی را در خانه‌ای سراغ دارد، چند زن جاافتاده (از خانوادۀ پسر) سرزده به خانۀ دختر می‌رفتند. اگر در خانه چند دخترِ دم‌بخت بود، نخست دختر بزرگ‌تر پیش می‌آمد. در آن روزگار رسم بود تا زمانی که دختر بزرگ‌تر به خانۀ شوهر نمی‌رفت، دخترهای کوچک‌تر را به خواستگار نشان نمی‌دادند (مونس‌الدوله، 32-33). دختر معمولاً با یک کاسۀ آب نزد خواستگاران می‌آمد؛ خواستگاران بر این باور بودند که «آب نطلبیده مراد است و آب نشانۀ روشنایی است». در این جلسه، مادر و یکی از خویشان دختر نیز حضور داشتند؛ دختر در گوشه‌ای می‌نشست و خواستگاران او را با دقت ورانداز می‌کرد (نجمی، 287). بعضی از خواستگاران یک دستمال سبزی پاک‌نکرده همراه خود می‌بردند. دختر باید آن را پاک می‌کرد؛ چگونگی پاک‌کردن ملاکی بر کدبانویی او به‌شمار می‌رفت. پس از آنکه دختر از نظر زیبایی، کدبانویی و آشپزی مورد‌پسند قرار می‌گرفت، خواستگاران به خانه برمی‌گشتند و همه چیز را برای پسر و خانواده‌اش بازگو می‌کردند. پس از این، نوبت به خواستگاری مردانه می‌رسید. مردان بیشتر شب‌هنگام به خانۀ دختر می‌رفتند و اگر مشکلی پیش نمی‌آمد، رسم بله‌برون انجام می‌گرفت و تعیین می‌شد که خانوادۀ پسر چه چیزهایی باید برای عروس بیاورند؛ مهریه هم تعیین می‌شد و مبلغی پول نقد به‌عنوان شیربها پرداخت می‌گردید (مونس‌الدوله، 33-35). 
در خواستگاری از خویشان، از سوی خانوادۀ داماد به خانوادۀ عروس پیام می‌دادند که در روز و ساعت معینی برای خواستگاری می‌آییم. اگر مادر دختر نمی‌خواست، بهانه‌ای می‌تراشید، و در صورت تمایل، پاسخ مثبت می‌داد. در روز تعیین‌شده، مادر داماد به همراه چند تن از خویشان خود به خانۀ دختر می‌رفت، از مادر دختر اجازه گرفته می‌شد که دختر را نیز به جلسۀ خواستگاران دعوت کند، پس از حضور او، سؤالهایی از وی می‌پرسیدند.
خواستگاری از بیگانه معمولاً به یاری دلاله‌ها، بزازهای دوره‌گرد و دلاک حمام انجام می‌گرفت. در این گونه خواستگاری، به سراغ همسایگان دختر نیز می‌رفتند و آگاهیهایی از آنها دریافت می‌کردند. خانوادۀ دختر نیز می‌کوشیدند که با وضع داماد آشنایی بیشتری پیدا کنند. در خواستگاری از بیگانه که پای دلاله در میان می‌آمد، ممکن بود پسر بتواند با زمینه‌سازی دلال، دختر را ببیند؛ گاهی نیز مادر دختر او را به‌گونه‌ای ناشناس به محل کار داماد می‌برد و دختر می‌توانست خواستگار خود را ببیند (نک‍ : کتیرایی، 108-110، 112-113، جم‍ ).
در خراسان، نخست، مادر داماد به همراه چند تن از زنان جهان‌دیده که از خویشان دامادند، به بهانه‌ای به خانۀ دختر می‌روند. مادر عروس که از هدف آنها آگاه می‌شود، به دخترش می‌گوید که برای مهمانها چای و قلیان و یا شربت بیاورد. دختر به دقت مورد بررسی قرار می‌گیرد و باید به سؤالاتی نیز پاسخ دهد. اگر خانوادۀ پسر دختر را پسندیدند، آشکارا می‌گویند که برای خواستگاری آمده‌اند. پس از این، مردهای خانواده برای بله‌برون به خانۀ دختر می‌روند (شکور‌زاده، 170-173).
در شیراز، گاهی خواستگاران را از همان دم در رد می‌کنند و به آنها پاسخ منفی می‌دهند و گاهی نیز در درون خانه از آنها پذیرایی نمی‌شود، که این نیز به مانند پاسخ منفی است. دختر معمولاً با یک سینی چای از خواستگاران پذیرایی می‌کند و زنان خانوادۀ پسر با اشاره، به هم می‌فهمانند که دختر را می‌خواهند یا نه؟ خانوادۀ عروس و داماد پرس‌و‌جو را شروع می‌کنند و درصورت مثبت بودن نظر دو طرف، خواستگاری رسمی انجام می‌گیرد (همایونی، 65-66، 68). درگذشته، در اراک، پس از آنکه دختری را در نظر می‌گرفتند، مادر داماد، خواهران و زنی با‌تجربه از بستگان داماد، یک روز بعد‌از‌ظهر به خانۀ عروس می‌روند. وقتی که عروس با سینی چای یا شربت از مهمانها پذیرایی می‌کند، از وی می‌خواهند تا چادرش را بردارد. خواستگاران او را بررسی می‌کنند و مادر داماد از دختر می‌خواهد که برایش قلیانی بیاورد؛ این کار برای آزمایش خانه‌داری و طرز برخورد او ست. پس از آنکه دختر را پسندیدند، پدر داماد نزد پدر عروس می‌رود و اجازه می‌گیرد که شبی با خویشان خود برای بله‌برون به خانۀ او بروند (محتاط، 2/ 293). 
مردم بوشهر 14سالگی را آغاز دورۀ مردانگی می‌دانند؛ وقتی پسری به این سن برسد، به فکر تأمین هزینۀ ازدواج است و دختری را برای همسری برمی‌گزیند و پدر و مادرش را آگاه می‌سازد. پس از موافقت آنها، خواستگاری انجام می‌شود. سپس با موافقت پدر و مادر دختر، او به‌عنوان داماد پذیرفته می‌شود و می‌تواند به خانۀ دختر رفت‌و‌آمد کند. پس از خواستگاری، پسر به‌گونه‌ای به خدمت پدر عروس نیز درمی‌آید و گاه‌گاهی هدایایی به خانۀ عروس می‌فرستد. پس از چندی، یک دست لباس، یک انگشتر و یک جفت کفش می‌برد و بدین ترتیب با هم نامزد می‌شوند (نوردن، 55).
در سمنان، پس از انتخاب دختر و تحقیق دربارۀ استعداد، لیاقت و سلامت جسمانی‌اش، مادر، عمه یا خالۀ پسر به خانۀ دختر می‌روند. در آنجا از زرنگی، تلاش، خانه‌داری و رفتار دختر آگاهی می‌یابند و سپس از طریق یکی از آشنایان، به خانوادۀ او پیام می‌فرستند که در صورت موافقت، به خواستگاری یا در اصطلاح محلی «دوخازی» بیایند. شبی، گروهی از هر دو خانواده در خانۀ عروس گرد می‌آیند. پس از آنکه پسر از سوی پدر عروس به دامادی پذیرفته شد، مسائل مالی مانند مهریه، مقداری طلا و جواهر برای عروس، و وسایل دیگر مطرح و تعیین می‌شود (احمد‌پناهی، 240). در شهرستان میناب، برای خانمهایی که به خواستگاری می‌روند، چشمان درشت و زیبا، لب باریک، دندانهای مرتب و موهای بلند دختر از ملاکهای مهم و مورد‌پسند به شمار می‌رود (سعیدی، سهراب، 213).
در گذشته، در میان کردها رسم چنین بود که پسر پس از پسندیدن دختر، حدود یک ماه به صورت رایگان برای خانوادۀ دختر کار می‌کرد و هدیه‌هایی برای مادر دختر می‌برد؛ به این ترتیب، معلوم می‌شد که این پسر و خانواده‌اش خواهان خواستگاری‌اند. پس از موافقت خانوادۀ دختر، شبی چند تن از اشخاص مورد اعتماد از سوی خانوادۀ داماد به خانۀ عروس می‌رفتند تا آشکارا خواستگاری را مطرح کنند و از رضایت خانوادۀ عروس آگاهی یابند که آنان هم معمولاً پس از یک هفته مشورت، پاسخ می‌دادند؛ اگر پاسخ مثبت بود، در شبی معین برای خواستگاری رسمی، تعیین قراردادها و آگاهی از خواسته‌های دو طرف بار دیگر به خانۀ دختر می‌رفتند و مراسم نامزدی را برگزار می‌کردند (سعیدی، محمد‌صالح، 115-117).
گاهی نیز همسرگزینی مبتنی بر احساسات عاشقانه است و دختر و پسر دور از چشم دیگران در کنار چشمه‌سارها یا به هنگام رقص و مراسم جمعی دیگر، با رفتار خود نسبت به هم اظهار علاقه می‌کنند و زمینۀ ازدواجشان را فراهم می‌سازند. این‌گونه ازدواجها گاه با مخالفت خانواده‌ها روبه‌رو می‌شود. گونۀ رایج همسر‌گزینی نزد ایلهای کرد، بیشتر به شکل «نامزد‌کردن» است که در کردی به آن «دَسوران» و در گویش کرمانی، «دستگیران» گویند (طبیبی، 220-221). طایفه‌های مریوانی در خواستگاری و ازدواج، اصل «دختر در برابر دختر» را رعایت می‌کنند؛ یعنی در برابر دختری که برای پسرشان می‌گیرند، باید دختری را به پسر آن خانواده بدهند. در این‌گونه خواستگاری شیربها وجود ندارد، ولی در برابر دختری که بدون دادن دختر دیگر خواستگاری می‌شود، باید شیربها پرداخت شود. در هر صورت گروهی از ریش‌سفیدان محل برای خواستگاری به خانۀ دختر می‌روند و در صورت پذیرش، روز عقد را تعیین می‌کنند (بهنام، 237- 238).
در میان بختیاریها، هنگامی که پدر و مادر پسر بخواهند برای پسرشان همسری برگزینند، این مسئله را با او در میان می‌گذارند و دختری را نیز در نظر می‌گیرند. سپس به خانوادۀ عروس پیام می‌فرستند که برای امر خیری می‌خواهند به خانۀ آنها بروند و در روز شگون‌داری، با چند نفر از بزرگان خانواده به خواستگاری می‌روند؛ در این نشست، نزدیکان عروس نیز حضور خواهند داشت. پدر داماد یا یکی از نزدیکان او به پدر عروس پیشنهاد می‌کند که پسر را به «غلامی» بپذیرد؛ او نیز وی را نور چشم خود می‌نامد و این نشان می‌دهد که پسر را به دامادی پذیرفته است. اگر پدر عروس با این ازدواج مخالف باشد، آن را به گونه‌ای اظهار می‌دارد. گاهی اوقات نیز خواستگاری بارها تکرار می‌شود، تا سرانجام موافقت به عمل آید (سرلک، 34). 
در میان بامدیها که طایفه‌ای از ایل بختیاری‌اند، پدر و برادران داماد به همراه یک ریش‌سفید برای خواستگاری به خانۀ دختر می‌روند. خواستگاری به وسیلۀ یک ریش‌سفید انجام می‌شود. پس از موافقت پدر دختر، مراسم با پذیرایی مختصری پایان می‌یابد. پس از این، مادر و خواهران داماد روزی را برای رفتن به خانۀ دختر تعیین می‌کنند و در آن روز، هدیه‌هایی مانند یک چارقد بزرگ، یک شلوار و مقداری قند به عروس می‌دهند (رخش‌خورشید، 120، 124).
در میان ترکمنها، نخست پدر و مادر تصمیم می‌گیرند که برای پسرشان همسری برگزینند. از سوی خانوادۀ داماد چند تن نزد پدر عروس می‌روند و در صورت موافقت، روز مناسبی را برای خواستگاری تعیین می‌کنند. آنها یکی دو روز پیش از حرکت به سوی خانۀ عروس، گردن‌بندی طلا را به وسیلۀ دختر کوچکی از خانوادۀ داماد به عروس هدیه می‌دهند و در روز خواستگاری، گوسفندی را که به گوشهایش سکه‌های طلا و نقره آویخته‌اند، به خانۀ عروس می‌برند؛ سرانجام چند ریش‌سفید طایفه از دختر خواستگاری می‌کنند. پس از آنکه پدر دختر پذیرفت، بهای دخترش را تعیین می‌کند، سپس گفت‌و‌گو دربارۀ بهای دختر آغاز می‌شود و خانوادۀ داماد به آخرین بهایی که مقرر می‌شود، دختر را می‌خرد و عروسی برگزار می‌گردد (بیگدلی، 446، 448؛ ذبیحی، 179).
در میان یموتها، ازدواج خردسالان مجاز است. هرگاه مردی بخواهد برای فرزند خردسال خود همسری برگزیند، او را بیشتر از میان بیگانگان جست‌وجو می‌کند. در این مورد، دورۀ جدایی دختر و پسر تا زمان بلوغ آنها طول خواهد کشید. سالم بودن، سخت‌کاربودن و استعداد باروری از ملاکهای گزینش دختران به‌شمار می‌رود. اگر پسری وابستگی عاشقانه‌ای به دختری پیدا کند، این‌گونه دل‌بستگیها همیشه منجر به ازدواج نمی‌شود (آیرونز، 247- 248).
قشقاییها پس از انتخاب دختر از تیرۀ خود برای پسرشان، عده‌ای از ریش‌سفیدان را به خانۀ دختر می‌فرستند، پس از پذیرایی و صرف غذا، یکی از اعضا که معمولاً مورد ‌احترام همه است، موضوع را در میان می‌گذارد. پدر دختر پاسخ قطعی را به چند روز دیگر موکول می‌کند؛ پس از پاسخ مثبت از سوی پدر دختر، نظر خود او را نیز جویا می‌شوند، گرچه در روزگار گذشته چنین نبوده است. پس از دریافت موافقت پدر و بستگان عروس، از خانوادۀ داماد دعوت می‌شود تا در روز معین برای تعیین شیربها نشستی داشته باشند (امان‌اللٰهی، 113-114). قشقاییها به ریش‌سفیدان و مردان متنفذی که خواستگاری را برعهده می‌گیرند، «سوجه» می‌گویند. در میان این ایل، افزون بر موافقت خانوادۀ دختر، گاهی توافق کلانتر و کدخدا نیز ضروری است و خانوادۀ خواستگار معمولاً با تقدیم پیشکشهایی، موافقت آنان را نیز به دست می‌آورند. پس از این، دربارۀ شیربها گفت‌وگو می‌شود و آن پولی است که خانوادۀ پسر باید به خانوادۀ دختر بدهند، و اگر خانواده‌ای آن را دریافت نکند، اهانت به حیثیت دختر تلقی می‌شود (بهمن‌بیگی، 8).
در روستای آینه‌ورزان (دهکده‌ای در بخش حومۀ شهرستان دماوند)، هنگامی که دختران صبحها برای آوردن آب به سرچشمه می‌روند، پسران جوان دختران دلخواه خود را می‌یابند، آنگاه با یکی از خویشان خود در میان می‌گذارند و او پدر و مادر پسر را آگاه می‌سازد. در صورت مخالفت پدر و مادر پسر با این وصلت، پسر باید از دختر دلخواه خود چشم بپوشد. در اینجا معمولاً زناشویی میان هم‌محله‌ایها انجام می‌شود. پس از برگزیدن دختر، چند تن از خویشان نزدیک پسر به خانۀ دختر می‌روند و از مادر دختر می‌خواهند از شوهرش اجازه بگیرد تا برای خواستگاری دخترشان به خانۀ آنها بروند. مادر دختر، شوهر و دخترش را از جریان آگاه می‌سازد و در صورت موافقت، به خواستگار پیام می‌فرستند که به خانۀ آنها بروند. تا این مرحله، کارها پنهانی صورت می‌گیرد، ولی پس از دریافت پیام موافقت، خانوادۀ داماد شب‌هنگام به خانۀ دختر می‌روند و خواستگاری را مطرح می‌کنند در صورت موافقت پدر دختر، حاضران در مراسم خواستگاری «مبارک باد» می‌گویند و روزی را تعیین می‌کنند تا زنان خویشاوندِ داماد برای مراسم «شیرینی‌خوران» به خانۀ دختر بروند (خلج، 1-3).
پسران روستای کَلَشتَر (دهی از دهستان رحمت‌آباد رودبار) دختر مورد‌پسند خود را به هنگام چیدن زیتون، یا بر سر چشمۀ آب برمی‌گزینند و سپس مادر خود را در جریان می‌گذارند. مراسم خواستگاری بسیار ساده انجام می‌شود؛ جمعی از ریش‌سفیدان ده از سوی خانوادۀ پسر برای گفت‌و‌گو به خانۀ دختر می‌روند و در آنجا در حالی‌که از محسنات داماد می‌گویند، قراردادی با پدر عروس دربارۀ مهریه، شیربها و جهیزیه می‌بندند. پس از توافق، گروهی از زنان خویشاوند داماد شقه‌ای گوشت یا بره‌ای به خانۀ دختر می‌فرستند و خود نیز برای صرف ناهار یا شام مهمان عروس می‌شوند. فردای همان روز، خانوادۀ عروس نیز غذایی می‌پزند و آن را به خانۀ داماد می‌فرستند. خانوادۀ داماد این غذا را میان همسایگان پخش می‌کند؛ پس از برگزاری این مراسم، هنگام نامزدی فرا می‌رسد (زربینیان، 42-43).
پسران روستاهای کوهپایۀ ساوه، معمولاً همسران دلخواه خود را در گذرگاههای روستاها، جشنها و سر چشمه‌ها برمی‌گزینند. رایج‌ترین گونۀ همسریابی آنان، در جشنها و عروسیها ست. در این جشنها، هنگامی که دختران به رقص می‌پردازند، پسر به وسیلۀ نمایندۀ خود به دختر دلخواهش «شاباش» می‌دهد که درواقع نخستین مرحله از خواستگاری در برابر همگان به‌شمار می‌رود. اگر پدر و مادر پسر با این گزینش موافق باشند، برای خواستگاری آماده می‌شوند. البته پیش از آن، یکی از بستگان نزدیک پسر، مانند مادر، خاله و عمۀ او نظر خانوادۀ دختر را می‌پرسند و دختر را مورد ارزیابی قرار می‌دهند. سپس گروهی را به‌عنوان خواستگار (ایلچی در اصطلاح محلی) به منزل دختر می‌فرستند. خواستگاریها به‌طور عمده در شب و به شکل شب‌نشینی انجام می‌گیرد؛ پسر نباید در گروه خواستگاران حضور یابد. در این نشست، دربارۀ شرایط ازدواج گفت‌و‌گو می‌شود. خواستگاران پیش‌تر یکی را از میان خود به‌عنوان وکیل برمی‌گزینند؛ وکیل در شب خواستگاری سخن‌گوی آنان می‌شود و رسماً از دختر خواستگاری می‌کند، پس از موافقت خانوادۀ دختر، دربارۀ مهریه و شیربها سخن می‌گویند و قراردادی در این باره می‌بندند که در صورت‌جلسه ثبت می‌شود و حاضران نیز آن را امضا می‌کنند. پدر عروس و داماد طرفین اصلی این قرارداد به شمار می‌روند (سالاری، 208- 209، 211-212).
در میان بومیان جزیرۀ کیش، ازدواج با اعلام تمایل پسر انجام نمی‌گیرد، بلکه با روشن‌شدن وضعیت سربازی او مشخص می‌شود. گاه پیش از آن، پدر و مادر به فکر ازدواج وی می‌افتند، به‌ویژه مادر که ازدواج را آغاز سروسامان یافتن جوان خود می‌داند. هنگامی که پسری به سن ازدواج برسد، معمولاً از پدرش دربارۀ زمان ازدواج او پرس‌و‌جو می‌شود. پدران وظیفۀ خود می‌دانند که دربارۀ زناشویی پسرانشان اقدام کنند؛ هنوز در بیشتر خانواده‌ها، عروس را پدر و مادر پسر برمی‌گزینند و به پسرشان معرفی می‌کنند، و کمتر دیده شده است که پسر یا دختری در برابر گزینش آنها ایستادگی کنند. در کیش، ازدواج خویشاوندی بسیار رایج است. خانواده‌های دختران نیز به دادن دخترشان به خویشان نزدیک، تمایل بیشتری دارند. در جزیرۀ کیش، سفید‌پوستها تمایلی به ازدواج با سیاهان ندارند و به‌ندرت میان آنها زناشویی انجام می‌شود (مختارپور، 528-530). در خواستگاری، نخستین گام به صورت غیر‌رسمی برداشته می‌شود. شکل رسمی آن زمانی است که خانوادۀ پسر از توافق خانوادۀ دختر اطمینان یابند (همو، 531-532).
برخی از نکات مهم که معمولاً در خواستگاری رعایت می‌شود، بدین شرح است:\ 1. کوشش می‌شود در صورت امکان، دختر را از میان بستگان، خویشان و آشنایان برگزینند، زیرا شناخت بیشتری دربارۀ روحیات، اخلاق و صفات او دارند؛ 2. خواستگاری باید برابر تقویم در ساعت و روز خوب و شگون‌دار انجام گیرد و به اصطلاح «قمر در عقرب» نباشد؛ 3. آوردن سینی چای یا شربت و چگونگی پذیرایی از خواستگاران نشانۀ آداب‌دانی دختر است (شهری، 3/ 41، 44-45)؛ 4. پی‌بردن به خانه‌داری، نجابت و صاحب‌کمال بودن، شکل و شمایل مورد‌پسند و آشپزی دختر (مونس‌الدوله، 32-33)؛ 5. سلامت جسمی، سخت‌کار بودن و استعداد فرزند‌آوری دختر (آیرونز، 247)؛ 6. داشتن چشمان درشت و زیبا، لب باریک، دندانهای خوب و مرتب، صدای زیبا و گیرا برای دختر (سعیدی، سهراب، 213)؛ 7. آزمایش بوی دهان دختر با بوسیدن او و چنگ زدن به موها و گیسوانش به وسیلۀ یکی از زنان خانوادۀ داماد برای آنکه بدانند گیسوانش طبیعی است و عاریه نیست؛ 8. کم‌حرفی، سر‌به‌زیری، حرف‌شنوی، خوش‌خلقی و اطاعت از بزرگ‌ترها (شهری، 3/ 59، 62).

مآخذ

آیرونز، ویلیامز، ترکمنهای یموت، ترجمۀ محمد‌امین کنعانی، تهران، 1386 ش؛ احمد‌پناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ امان‌اللٰهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1370 ش؛ بهمن‌بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ بهنام، جمشید، «آداب و رسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، 1369 ش؛ توکلی، غلامرضا، ایل باصری از تُرناس تا لَهباز، تهران، 1379 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینه‌ورزان»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، به کوشش صادق‌کیا، تهران، 1341 ش، شم‍ 2؛ دُرداری، نوروز، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی، شیراز، 1388 ش؛ ذبیحی، مسیح، گرگان‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ رخش‌خورشید، عزیز و دیگران، بامدی طایفه‌ای از بختیاری، تهران، 1346 ش؛ زربینیان، زرگل، «مراسم عروسی در دهکدۀ کلشتر»، خوشه، تهران، 1347 ش، س 13، شم‍ 46؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سعیدی، محمد‌صالح، اویهنگ و آداب و رسوم مردم ژاورود و اورامان، سنندج، 1384 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و آداب و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طبیبی، حشمت الله، مبانی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی ایلات و عشایر، تهران، 1374 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1386 ش؛ عسگری، نصرت‌الله، «شیوۀ همسرگزینی و مراحل ازدواج در بین مراغیان دیکین»، دروازۀ بهشت قزوین، 1382 ش، س 4، شم‍ 12-13؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ نجمی، ناصر، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1356 ش؛ نوردن، هرمان، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ همایونی، صادق، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ یوسفی، جعفر، قوم لر، تهران، 1389 ش.

محسن احمدی
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: