رخصت، فقهی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 4 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246238/رخصت،-فقهی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
رُخْصَت، اصطلاحی دراصل فقهی که توسط صوفیان به کار گرفته شد و به معنای آسانگرفتن و تسهیل در حکمی شرعی در مواردی است که مکلف عذری دارد.رخصت در لغت به معنای سهلگیری، آسانی و اجازه در شریعت است و در مقابل عزیمت، یعنی التزام به احکام ایجابی خداوند قرار دارد (تهانوی، 1 / 849) و مراد از آن آسانگیری احکام واجب یا رفع حرمت از آنها به دلیل وجود عذر یا مصلحت است (جرجانی، 115؛ تهانوی، 1 / 849-850؛ احمدنگری، 449-450). از جملۀ رخص یا اجازات شرعی، روزهنگرفتن بیمار و مسافر، شکستن نماز در سفر، اکل میت و خون و گوشت خوک در هنگام ضرورت، و تیمم در صورت فقدان آب است (ابونعیم، 1 / 189، 2 / 45؛ ابنقیم، 2 / 57؛ شاطبی، 1 / 301-302). بدینگونه، عزایم اصول و احکام کلی ابتدایی در شرعاند و رخص احکام جزئی و استثنائاتی بر آنها به شمار میروند (همو، 1 / 301).صوفیان برای رخصت ارزش چندانی قائل نبودند و بر اولویت و ارزش والای عزیمت تأکید میکردند و تا حد امکان، در اعمال ظاهری و امور دینی اصل را بر اختیار عزیمت و ترک رخصت قرار میدادند (نجمالدین، 258- 259؛ بخاری، 86؛ باخرزی، 272؛ شاطبی، 1 / 305-306)، چنانکه عزیمت را طریق اقویا و طریق رسول و تابعان او، و رخصت را طریق ضعفا و عوام میدانستند (ابوطالب، 2 / 35-36؛ بخاری، همانجا).بر این اساس، آنان رخص را عمل به مباحات و تنزل از حقیقت علم به ظاهر آن و حاصل نقصان احوال میشمردند و عزیمت را عمل به آنچه بر نفس دشوارتر، و تقوا و ورع در آن قویتر است، به شمار میآوردند و بر این باور بودند که تنها با اختیار عزیمت و ترک رخصت میتوان حق تقوا را رعایت کرد و همراه با متابعت از شریعت، تمام اوصاف را به حد اعتدال نگاه داشت (باخرزی، همانجا؛ نجمالدین، 179).به باور صوفیان، از نظر صاحبان احوال که مقصود اصلی را امتثال امر آمر میدانند، عزیمت امتثال اوامر از واجب و مستحب، و اجتناب از نواهی، اعم از حرام و مکروه بهطور مطلق است، که ترک همۀ مباحات را نیز در بر میگیرد، درحالیکه رخصت به منظور وسعت و آسانگیری بر بندگان در امور مشروعی اطلاق میشود که از طریق آنها میتوان به حظوظ نفسانی خود رسید. ازاینرو، رخص حظ عباد از لطف خدا، و عزایم حق خدا بر عبادند و اهل عزیمت آناناند که حق خدا را بر حظ نفس مقدم میدارند و ازآنجاییکه مباحات همچون رخص آسانگیری بر عبد، رفع حرج از او و اثبات حظ او هستند، از عمل بدانها نیز اجتناب میورزند (شاطبی، همانجا). بههمینسبب، آنانکه دوستان حقاند، برخلاف اهل رخص فرمان دوست را سبک نمیشمرند و به مرتبهای پایینتر از آن رضا نمیدهند، بلکه در آن احتیاط میورزند، زیرا طلب رخصت گریز از مجاهدت و اختیار تخفیف، یعنی درجۀ عوام است تا از دایرۀ شریعت بیرون نروند، حال آنکه مجاهدت ورزیدن درجۀ خواص، ازجمله علما ست که اگر به درجۀ عوام رضا دهند، ثمرهای برای آنها نخواهد داشت (هجویری، 144-145).ازاینرو، ترک رخصت همواره یکی از مهمترین توصیههای سلوکی به مریدان، و از شروط صحبت شیخ و کمال سلوک بوده است (نجمالدین، 257- 258)، تاآنجاکه به باور صوفیان، مرید واقعی هنگامیکه با خدا پیمان محکمی میبندد، از میان فتواهای مختلف فقها در احکام شرعی بر احوط عمل میکند و هیچگاه به دنبال رخصتهای شرعی نیست، زیرا رخصتهای شرعی برای ضعیفان و صاحبان حوائج و اشتغال است، درحالیکه مریدان را هیچ شغلی جز قیام به حق خداوند نیست و اگر فقیری از مرتبۀ حقیقت به رخصت شریعت آید، عهد و پیمان خود با خدا را فسخ و نقض کرده است (قشیری، 380).بااینهمه، بهرغم تأکید بر عمل به عزایم و ترک رخص در تصوف، صوفیان با استناد به این حدیث پیامبر (ص) که «ان الله یحب ان یؤتی رخصة کما یحب ان یؤتی عزائمه»، در مواردی، بهویژه در زمان ضرورت که اگر مرید در آن وقت بدان عمل نکند، در حرام میافتد، از جواز رخصت نیز سخن گفتهاند (باخرزی، 272). برخی از این موارد مجاز مربوط به صاحبان احوال فنا، سکر و دلال است، یعنی آنکه در احوالی که برای ارباب طریقت معانیای کشف میشود، آنان رخصت دارند که به هر عبارت و لفظی، حتى مخالف شرع، از آن تعبیر کنند، درحالیکه برای غیرصاحبان این احوال، چنین اقوال و اعمالی برخلاف شرع و ناپذیرفتنی است. دلیل آن هم این است که آنها در این احوال در حال مشاهدۀ جمال حق و مغلوب تجلی الٰهیاند و از خود اختیاری ندارند، حال آنکه شرط تکلیف و رعایت شرع ثبات عقل و اختیار است. بهاینترتیب، در مقام «فنا» که مقام جمع و وحدت است و در آن تفرقه، تمیّز، غیریت و کثرت از میان میرود، سالک دیگر مکلف نیست و هر آنچه میگوید، درحقیقت گویندۀ آن حق است. «سکر» نیز ملازم با حیرت، دهشت، وله و هیمان است و در آن، حواس از محسوسات غافل و عقل مغلوب عشق است و تمییز مرتفع میشود. در این حال سالک از غایت بیخودی نمیداند که چه میگوید. «دلال» هم حال اضطراب و قلق است که در آن سالک از شدت اضطراب هرچه بر دل او وارد میشود، بیاختیار بر زبان میآورد و از این حیث معفوّ است. بنابراین، صاحبان این احوال مرخصاند که از حالات وجدانی خود به هر عبارتی که میخواهند، تعبیر کنند (اسیری، 472- 475). درواقع، در این موارد جواز رخصت بهسبب عذر یا مشقتی نیست تا به موجب آن حرمت رفع و بر سهولت تکالیف شرعی حکم شده باشد، بلکه شرایط تکلیف، یعنی عقل و اختیار باقی نیست و حکم بر اسقاط تکالیف میشود. بااینهمه، اهل تصوف اینگونه رخصت را جز برای محققان، و تنها هنگام اضطرار و به نیت توقف کوتاه مجاز میشمارند (باخرزی، همانجا).افزون بر مورد یادشده، در متون صوفیه انواعی از رخصت برشمرده شده است که ناظر به وسعت در تکالیف شرعی در مواقع ضرورت نیست، بلکه افعالی است که برای مریدان یا انسانهای عادی مباح است. البته هر نوع از این رخص آداب و اخلاق خاص خود را دارد و عمل به هریک از آنها، که شرط وصول به مقامات و احوال صوفیه است، مستلزم شناخت آن آداب و اخلاق است (همو، 273- 274). برخی از این رخص اینها ست: صاحب اسباب و املاک بودن، اشتغال به کسب، گدایی و سؤال، دین و قرض، سفرکردن، حج گزاردن برای دیگری در قبال اجرت، سماع، مزاحکردن، خرقههای مرقع پوشیدن، تقرب به سلاطین، اظهار طاعت و عبادت، حضور در مجالس، خوردن اطعمۀ طیبه، معاشرت با دوستان صادق، کذبگفتن در مصالح، مبادی آداب بودن در برابر اهل دنیا و بزرگان روزگار، گریستن در مصایب و جز آنها (همو، 274-283).
ابنقیم جوزیه، محمد، مدارج السالکین، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، 1393 ق؛ ابوطالب مکی، قوت القلوب، به کوشش باسل عیون سود، بیروت، 1417 ق / 1997 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1409 ق؛ احمدنگری، عبدالنبی، موسوعة مصطلحات جامع العلوم، به کوشش علی دحروج، بیروت، 1997 م؛ اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، 1371 ش؛ باخرزی، یحیى، «فصوص الآداب»، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1358 ش، ج 2؛ بخاری اصفهانی، محمد، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1364 ش؛ تهانوی، محمداعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش علی دحروج، بیروت، 1996 م؛ جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، 1990 م؛ شاطبی، ابراهیم، الموافقات فی اصول الشریعة، به کوشش عبدالله دراز، المکتبة التجاریة الکبرى؛ قشیری، عبدالکریم، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ نجمالدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1365 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، 1380 ش.
حسن مهدیپور
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید