رجعت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 3 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246224/رجعت
دوشنبه 11 فروردین 1404
چاپ شده
24
رَجْعَت، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ــ بهخصوص شیعه ــ ناظر به بازگشت گروهی از مردم پس از مرگ به همین جهان برای تحقق امری از پاداش یا کیفر که در زندگی پیشین آنها فرصت تحقق آن نبوده است.در قرآن کریم، با لحن نکوهش دربارۀ تبهکارانی سخن میآید که درخواست دارند به این دنیا بازگردانده شوند تا کردار ناشایست خود را جبران کنند، اما این امر ناشدنی دانسته شده است (مثلاً سجده / 32 / 12). برخی مفسران اشاره دارند که براساس قرآن، چنین درخواستی برای بازگشت تنها از سوی کافران و نه مؤمنان مطرح میشود (مقاتل، 2 / 240). بههرروی، آنچه در اندیشۀ شیعه دربارۀ رجعت وجود دارد، منوط به خواست الٰهی برای بازگرداندن برخی از مردم ــ از مؤمن و کافر ــ به این جهـان است و درخواست آنها مدخلیتی ندارد.واژۀ رَجعَة از نظر لغوی مصدر «مرة»، به معنای بازگشتی یکتا و ویژه است. فرهنگهای کهن عربی، نشان از آن دارند که رجعت از سدۀ 2 ق / 8 م شناخته بوده، تاحدیکه به کتب لغت وارد شده است؛ خلیل بن احمد و برخی لغویان پس از او، در توضیح به اجمال اشاره دارند که مردگانی قبل از قیامت به جهان بازگردند (خلیل، 1 / 226؛ ابنسیده، 1 / 320) و برخی چون کاتب خوارزمی در دانشنامهاش، آن را اصطلاحی شیعی به معنای بازگشت امام پس از مرگش دانستهاند (ص 24).
اگر رجعت بازگشت به زندگی اینجهانی پس از مرگ تقلیل داده شود، پیشینۀ آن را میتوان در ادیان جنوب و شرق آسیا در آموزۀ «تناسخ» پیجویی کرد، تناسخی که در برخی فرقهها از ادیان ابراهیمی نیز ردی از آن دیده میشود (نک : ه د، 16 / 176بب ). در عمل نیز گاه برخی در تبیین رجعت آن را با تناسخ خلط کردهاند، ولی تقلیل یاد شده و بازگرداندن رجعت به تناسخ، خارج کردن اصطلاح از بافت تاریخی آن است. در حالی که تناسخ عموماً بهعنوان نوعی جایگزین برای پاداش و کیفر اخروی قلمداد میشود، رجعت در فرهنگ اسلامی، پدیدهای آخرالزمانی و در استقبال از وقوع قیامت است.در معنای خاصتر، در مصر باستان نیز باوری نزدیک به رجعت وجود داشت و فلسفۀ مومیایی کردن مردگان ویژه، به نوعی باور به بازگشت به دنیا مربوط میشد؛ چنانکه ابنعفیر عالم مصری (د 226 ق / 841 م) گفته است، مصریان باستان و سازندگان اهرام، به بازگشت جسمانی به این جهان باور داشتند و ازهمینرو وقتی کسی از آنان میمرد، با او اموالی را دفن میکردند و اگر صنعتگر بود، ابزار کارش را با وی به خاک میسپردند (یاقوت، 5 / 401).به مواردی از رجعت گذشتگان در صحیفههای عهد عتیق اشاره شده است که از حضور چنین اندیشهای در دیانت یهود حکایت دارد (مثلاً حزقیال، 21: 27-37؛ دانیال، 1: 3-12). در مسیحیت نیز در معنایی بسیار نزدیک به کاربرد اسلامی، باید به آموزۀ پاروسیا اشاره کرد که مفهومی به کار رفته در عهد جدید یونانی است و عبارت از آمدن دوبارۀ عیسى مسیح (ع) به زندگی اینجهانی است. مطابق تعالیم کهن مسیحی، حضرت عیسى (ع) بازمیگردد تا زندگان و مردگان را «داوری کند و حیات آیندۀ این جهان را رقم زند». با تکیه بر برخی از آیات اناجیل (مثلاً متى، 16: 28، 24: 34) طیفی از مسیحیان را باور بر آن بود که نسلی از مؤمنان که شاهد تعلیم حضرت عیسى (ع) بودند، در این بازگشت با او همراه خواهند بود تا پادشاهی او را شاهد باشند (نک : اول تسالونیکیان، 4: 14؛ مکاشفۀ یوحنا، 4: 6-20؛ نیز مور، 8-34 ff.).در متون زردشتی نیز گونهای از رجعت مطرح شده است: ازجمله در کتاب زند بهمن یسن آنجا که سخن به آشوب آخرالزمان و آزاد شدن ضحاک از بند میرسد، آب و آتش و گیاه نزد اورمزد شکوه آورده، درخواست میکنند: «فریدون را باز زنده کن تا اژدهاک (ضحاک) را بکشد» (9: 17- 18). در ادامه، سخن از آن است که اورمزدْ سروش و نریوسنگ را میفرستد تا «تن گشتاسپِ سام را بجنبانند تا برخیزد» (9: 20). صادق هدایت به تصریح، متن یاد شده را متضمن بحث از «مسئلۀ رجعت و ظهور در آیین زردشت» دانسته است (نک : عنوان اثر).در روایات اسلامی نیز بارها از تحقق رجعت دربارۀ امتهای پیشین یاد شده است، بدون آنکه ربطی به بازگشت مسیح (ع) داشته باشد. از جمله، در حدیثی از امام رضا (ع) چنین اشارهای دیده میشود (ابنبابویه، عیون ... ، 2 / 218) و شیخ مفید از وقوع آن نزد بنیاسرائیل سخن آورده است (نک : سید مرتضى، الفصول ... ، 153). موارد یادشده در روایات، همگی متضمن داستانی دربارۀ زنده شدن یک تن یا شماری از مردگان در مقام نشان دادن معجزهای از جانب خداوند به یک پیامبر یا از طریق یک پیامبر به مردم در گذشته است و برخلاف رجعت اسلامی، هیچیک جنبۀ آخرالزمانی ندارد. موارد اشاره شده اینها ست: زنده شدن همراهان حضرت موسى (ع) در میقات، زنده شدن شماری از مردگان به دست ارمیای نبی، زنده شدن عزیر نبی، زنده شدن اصحاب کهف، و زنده شدن برخی کسان به دست حضرت عیسى (ع) (ابنبابویه، الاعتقادات، 60-63).
نویسندگان کتب فرق، آغاز قول به رجعت را به شخصیت واقعی یا افسانهای، عبدالله بن سبأ، و زمان آن را به اندکی پس از درگذشت امام علی (ع) در 41 ق / 661 م بازگرداندهاند. گفته میشود عبدالله بن سبأ که فرقهای به عنوان سبائیه به او منسوب شده، باور داشت امام علی (ع) مرگ را درنیافته است؛ پیش از قیامت به این جهان بازمیگردد و جهان ستمزده را پر از عدل و داد میکند (اشعری، 15؛ بغدادی، 213؛ شهرستانی، 1 / 155). این باور که بغدادی هم تصریح کرده، البته ناظر به مسئلۀ غیبت و مهدویت است (ص 214)، نه رجعت؛ ولی هم اشعری و هم شهرستانی، پس از طرح این باور، آن را به رجعت ربط داده، و شهرستانی سبائیه را بهعنوان نخستین قائلان به رجعت معرفی کرده است. آنان رجعت سبائیه را بدین معنا گرفتهاند که مردگان (همه یا برخی؟) به این جهان بازخواهند گشت (اشعری، شهرستانی، همانجاها). آنچه بهطور مبهم از عنوان کتابی از عبدالعزیز بن یحیى جُلودی (د 332 ق / 944 م) برمیآید، مبنی بر اینکه ابنعباس صحابی نامدار، منکر رجعت بوده است (نجاشی، 242)، با توجه به تعلق آن به دورۀ صحابه، بعید مینماید.انتساب رجعت به عبدالله بن سبأ در حالی است که در منابعی، باز از اهلسنت، دربارۀ برخی از اصحاب امام علی (ع) که شخصیتی تاریخی و شناخته دارند، قائل بودن آنان به رجعت تصریح شده است. از این شمار نخست باید از اصبغ بن نُباتۀ حنظلی (د ح 100 ق / 718 م) (عقیلی، 1 / 129) و سپس ابوالطفیل عامر بن واثله (د پس از 100 ق) یاد کرد که فرد اخیر، در قیام مختار پرچمدار وی بوده است (ابنقتیبه، تأویل ... ، 10؛ ابنحزم، 3 / 174).در محافل کیسانیه که با اردوگاه سیاسی مختار پیوند داشتند، کُثَیر عَزَّة (د 105 ق / 723 م) را میشناسیم که بهعنوان قائل به رجعت معرفی شده، و در این باره اشعاری داشته است (ابنقتیبه، الشعر ... ، 350؛ ابوالفرج، 9 / 22-25).در میان شاگردان امام باقر (ع) نیز افرادی بهعنوان مروجان رجعت معرفی شدهاند که از آن جمله است: ابوجعفر صاحبالطاق از نخستین متکلمان امامیه؛ روایاتی در خصوص مناظرهای میان او و ابوحنیفه دربارۀ رجعت وجود دارد که به طنز آمیخته است. وجه مشترک روایات آن است که ابوحنیفه از صاحبالطاق میخواهد مالی در اختیار او قرار دهد و در رجعت از او بازستاند. در یک تحریر پاسخ صاحبالطاق آن است که من مطمئن نیستم تو به حیوان مسخ نشده باشی و به صورت انسان بازگردی (خطیب، 13 / 436؛ نجاشی، 326؛ طبرسی، احمد، 2 / 148)، ولی در تحریر دیگر پاسخ دقیقتر است. صاحبالطاق میگوید: باور من این نیست که مردم عادی (الناس) رجعت خواهند کرد (ابنندیم، 224، تکمله).از دیگر شاگردان امام باقر (ع)، میسر بن عبدالعزیز نخعی (د پس از 114 ق / 732 م) شایان ذکر است، کسی که عقیقی او را «متجاهر به رجعت» شمرده است (نک : علامۀ حلی، 278). فراتر باید از جابر بن یزید جُعفی (د 128 ق / 746 م) از شاگردان خاص آن حضرت یاد کرد که منابع متعدد قائل بودن او به رجعت را تأیید کردهاند (ابنقتیبه، تأویل، همانجا؛ جصاص، 1 / 18؛ ابنحزم، 3 / 174، 10 / 61). عبدالقاهر بغدادی در توضیح میگوید: او قائل به بازگشت مردگان قبل از قیامت به دنیا بود (ص 65).شهرستانی که از حلقۀ امام باقر (ع) بهعنوان «باقریه» یاد کرده، قول به رجعت را به «برخی از آنان» نسبت داده است (1 / 147)، درحالیکه همین اندیشۀ رجعت را از برخی از کیسانیه نیز نقل کرده است (1 / 132). در منابع فرق، آمده است که کیسانیه به رجعت با همان بدنهای پیشین باور داشتند و در رجعت انتظار بازگشت پیامبر اسلام (ص)، پیامبران پیشین و امام علی (ع) را داشتند؛ به بازگشت معاویه نیز قائل بودند، برای آنکه علی (ع) با او بجنگد (نوبختی، 41-42؛ سعد، 50). در منابع دیگر نیز قول به رجعت از کیسانیه نقل شده است (مثلاً ملطی، 19). از کیسانیه نقل میشود که رجعت پیامبران، همزمان با ظهور محمد بن حنفیه است (نوبختی، 29؛ سعد، 34). در نقل از کیسانیه گفته میشود که امام علی (ع) در رجعت، دمشق را ویران، و بصره را غرق میسازد (نوبختی، 42؛ سعد، 50)؛ این نقل با روایتی از زبان امام علی (ع) قابل مقایسه است که از نابودی بصره در زمان رجعت خبر میدهد (قمی، 2 / 340).هرچه هست، در دهههای آغازین سدۀ 2 ق / 8 م، اندیشۀ رجعت بهعنوان باور شیعه در معنای کلی خود شناخته میشد؛ اگر نقل جاحظ از خطبۀ ابوحمزۀ خارجی (مق 130 ق / 748 م) برای مردم مکه قابل تکیه باشد، وی در اشارهای به «شیعه» در اوایل سدۀ 2 ق، بدون تخصیص به گروه خاص از اعتقاد آنان به رجعت سخن آورده است (ص 276).به هنگام تدوین آموزههای امامیه در عصر امام صادق (ع) انتظار میرود به موضوع رجعت هم توجه شده باشد. در گوشههایی از منابع روایی، احادیثی از آن حضرت در تأیید اندیشۀ رجعت آمده است (مثلاً خصیبی، 418؛ قمی، 1 / 25، 2 / 256)، ولی در مهمترین کتب حدیثی در این باره مطلبی دیده نمیشود. این حدیث که «اگر کسی به رجعت ما قائل نباشد، از ما نیست» (مفید، المسائل ... ، 32) به امام خاصی منتسب نشده، و در منابع حدیثی متقدم هم بازتابی نیافته است. در میان شاگردان پرشمار امام صادق (ع) نیز قول به رجعت به کسانی چون داوود بن یزید اودی زعافری (د 151 ق / 768 م) (ابنحبان، 1 / 289) و نجم بن اعین بهعنوان «متجاهر به رجعت» (علامۀ حلی، 286، به نقل از عقیقی؛ ابنداوود، 195) نسبت داده شده است؛ ولی نسبت آن به مشاهیر اصحاب آن حضرت در منابع رنگی نیافته است.سید اسماعیل حمیری (د 173 ق / 789 م) شاعر ستایشگر اهل بیت (ع) که دورهای کیسانی و دورهای امامی بوده، بهعنوان یکی دیگر از قائلان رجعت شناخته شده است (ابنعبدربه، 2 / 247). در میان اشعاری متضمن رجعت، بیتی هست با این مضمون که «پیش از برپایی قیامت، روزی هست که مردم در آن به دنیای خود بازمیگردند» (اشعری، 15؛ بغدادی، 65).اندیشۀ رجعت در محافلی از شیعه که فرقهشناسان آنان را غلات مینامند نیز مورد توجه بوده است. از جمله شهرستانی، رجعت را در کنار تشبیه، بداء و تناسخ بهعنوان یکی از چهار رکن باورهای غلات شمرده است (1 / 155) که دربارۀ رجعت و بداء انحصار آن به غلات ابداً قابل قبول نیست. در منابعْ از افراد منتسب به این جریانها، باید از بشّار بن بُرد (د 167 ق / 783 م) از متهمان به زندقه و از منسوبان به فرقۀ کاملیه یاد کرد که از او نقل شده است که به رجعت و بازگشت مردگان به دنیا پیش از برپایی رستاخیز باور داشته است (بغدادی، 61؛ اسفراینی، 35). نوبختی نیز چنین درکی از رجعت را به برخی فرق اهلغلو نسبت داده است (ص 37، 41).همینجا گفتنی است برخی از اقوال منقول در باب رجعتْ به تناسخ و حتى مسخ نزدیک شده است؛ از جمله در نقلهایی از کثیر عزة و احکم بن بشار مروزی، رجعت اشاره به نوعی بازگشت به زندگی در پیکری دیگر است (ابوالفرج، 9 / 24؛ کشی، 570؛ نیز راوندی، 2 / 848-850). از همین رو ست که در روایات و اقوال امامیه، بهتکرار در بحث از رجعت اصرار وجود دارد که از تناسخ متمایز گردد (نک : ابنبابویه، عیون، 2 / 218، الاعتقادات، 63).در بازگشت به محفل امامان باقر و صادق (ع)، باید یادآور شد که جریانی از شیعه که به نزد خود بهعنوان «امامیه» و نزد مخالفان بهعنوان «رافضه» نامیده و بهعنوان ادامهدهندگان آموزههای آن دو امام شناخته میشوند، در مسیر تاریخی خود، بیشتر و بیشتر درگیر اندیشۀ رجعت شدهاند. در سدۀ 4 ق / 10 م، طیفی از منابع، برخی از «رافضه» را قائل به رجعت معرفی میکنند (آجری، 5 / 2513)، درحالیکه شیخ مفید (د 413 ق / 1022 م) در پایان آن سده، از اتفاق امامیه بر وجوب رجعت سخن آورده، هرچند تأیید کرده است که در محتوای رجعت میان آنها اختلافی وجود دارد ( اوائل ... ، 46، 78). البته وی اشاره دارد که شماری محدود از امامیه رجعت را نپذیرفته، به تأویل آیات و اخبار مربوط به آن روی آوردهاند (همان، 78).شهرت امامیه به رجعت در سدۀ 4 ق / 10 م به حدی است که ابنعبدربه گزارش میدهد «همۀ روافض» به رجعت ایمان دارند (2 / 27) و ابنسمعون (د 387 ق / 997 م)، واعظ بغدادی در وصف سرمای ری، رفتن و بازگشت سرما را به رجعت مورد نظر «رافضه» تشبیه کرده است (نک : راغب، 2 / 576). در واقع با تأیید کسانی چون شیخ مفید و شاگردان او، اندیشۀ رجعت چنان در محافل اعتقادی امامیه عمومیت یافت که منابع بعدی آن را بهعنوان باوری رسمی از امـامیه ــ حتى گـاه بـا تعبیر شیعه ــ بـازشناختند (مثلاً قاضیعیاض، 1 / 283؛ ابنابیالحدید، 7 / 5).
نکتۀ اساسی دربارۀ رجعت نزد امامیه، نسبت آن با قیامت است؛ رجعت رخدادی آخرالزمانی است که پیش از قیامت پیش خواهد آمد و همزمان با قیام مهدی (ع) خواهد بود (مثلاً نک : قمی، 2 / 327، 391). امامت یافتن مستضعفان که در آیۀ 5 قصص (28) بدان اشاره شده نیز در عین تفسیر به قیام مهدی (ع)، در برخی منابع تفسیری به رجعت نیز بازگردانده شده است (قمی، 1 / 15، 25؛ سید مرتضى، رسائل ... ، 3 / 137). این همزمانی قیام مهدی (ع) با رجعت از سوی متکلمان امامیه چون شیخ مفید و سید مرتضى نیز گوشزد شده است (سید مرتضى، الفصول، 153، رسائل، 1 / 125، 3 / 35). اینکه برخی به شیعیان نسبت میدهند که معتقدند حضرت مهدی (ع) خود گوشت مردگان آنان را حیات میبخشد و به دنیا بازمیگرداند (ابنعبدربه، 2 / 247)، ریشه در باورهای عامیانه، یا خطایی ناشی از اندک بودن آگاهی ایشان از باورهای امامیه دارد.مفسران امامیه با تکیه بر تناظر «عذاب ادنى» و «عذاب اکبر» در آیۀ 21 سجده (32)، بر پایۀ حدیثی از امام صادق (ع) عذاب نخست را راجع به کیفری سبکتر برای کافران در رجعت پیش از کیفر سنگین در جهنم دانستهاند (قمی، 2 / 170-171؛ نیز خصیبی، 418). همچنین در بحث از آیۀ 72 اسراء (17)، از نابینا بودن کافران در رجعت، بهعنوان درجهای سبکتر از نابیناتر بودن و گمراهتر بودن آنان در قیامت سخن آمده است (عیاشی، 2 / 306). این یادکردها رجعت را بهعنوان الگویی کوچکتر و محدودتر از قیامت مطرح میکنند.براساس حدیثی متضمن گفتوگو میان مفضل و امام صادق (ع) که شاید از طریق هواداران مفضل به ما رسیده باشد، برخی از «مقصره» از شیعه، باور داشتند که رجعت معنایش آن است که در زمان قیام مهدی (ع)، خداوند حکومت سلب شده از ائمه (ع) را به او بازمیگرداند (خصیبی، 419)؛ اما گویی اینکه مفضل به معنای درست رجعت آشنا بوده، نیز با شگفتی امام روبهرو شده (همانجا)، بدان سان که در حد رازی میان خواص یاران بوده و امری آشنا برای عموم شاگردان حضرت نبوده است. آن سخن منتسب به مقصره، به تلویح در حدیثی از امام رضا (ع) نیز آمده (ابنبابویه، عیون، 2 / 218) و دستکم تا اوایل سدۀ 5 ق / 11 م، هنوز قائلانی در میان امامیه داشته است؛ به قرینۀ مطرح شدن آن در پاسخ به مسائل رسیده از ری، شاید این اندیشه در ری پایگاهی داشته است (نک : سید مرتضى، رسائل، 1 / 125).برخی از منابع متقدم امامیه در تفسیر آیۀ 51 غافر (40)، اشاره دارند که هدف از رجعت، یاری رساندن به پیامبران و امامانی است که در زندگی دنیایی خود نصرت نیافتند و کشته شدند؛ آنان بازمیگردند تا نصرت یابند و انتقام خود را بازکشند (قمی، 2 / 258- 259). گاه نیز مانند تفسیر آیۀ 16 قلم (68)، سخن به بازگشت امام علی (ع) و دشمنانش برای تحقق شکست قاطع آنان و داغ نهادن بر ایشان محدود شده است (قمی، 2 / 389). بازگشت گروهی از کافران و دشمنان ائمه (ع) برای چشیدن انتقام نیز بارها در روایات تفسیری یاد شده است (همو، 1 / 385، 2 / 65، 333) و ابنابیالحدید معتزلی به شرح اقوال امامیه دربارۀ ابعاد این انتقام پرداخته است (7 / 59).برآیند سخن متکلمان امامیه چون شیخ مفید و سید مرتضى آن است که گروهی از اولیا برای یاری امام مهدی (ع)، و گروهی از دشمنان برای کشیدن کیفری که سزاوار آن هستند، به این جهان بازگردانده میشوند (سید مرتضى، الفصول، 153، رسائل، 1 / 125، 3 / 36). شیخ مفید در توضیح رجعت یادآور میشود که مردگان با همان صورتی که پیشتر داشتهاند، به دنیا بازمیگردند؛ گروهی از آنان عزت، و گروهی ذلت مییابند و اهل حق بر اهل باطل، و ستمدیدگان بر ستمگران پیروز میشوند. وی میافزاید که رجعتکنندگان مؤمن، آنهایی هستند که بهسبب کثرت اعمال نیک، خداوند ایشان را بازمیگرداند تا دولت حق را ببینند و بدان عزت جویند و خشم آنان بر کافران بهسبب کیفری که میبینند، فرونشیند. سپس هر دو گروه دوباره میمیرند و آمادۀ وقوع قیامت و دریافت پاداش و کیفر اخروی میشوند ( اوائل، 77- 78).برخلاف ادعای آلوسی که رجعت را در قرن اول هجری راجع به بازگشت پیامبر اسلام (ص) میدانست و مطرح شدن آن دربارۀ امام علی (ع) را به جابر جعفی در آغاز سدۀ 2 ق بازمیگرداند (20 / 27)، در منابع بهندرت مانند آنچه در تفسیر آیۀ 2 مدثر (74) آمده است، دیده میشود که از رجعت پیامبر اسلام (ص) سخن آمده باشد (قمی، 2 / 393). در واقع، همانگونه که از کتب فرقهشناسی نقل شد، در روایات امامیه نیز بیشترین محور بحث در رجعت ائمه (ع) بر بازگشت امام علی (ع) است (مثلاً همو، 2 / 130-131؛ حسن بن سلیمان، 43). در همین راستا در روایات امامیه، گاه دربارۀ آن حضرت تعبیر «صاحب الکرّة» و «صاحب الرجعة» به کار رفته است (مشهدی، 305؛ برسی، 256).روایتی به نقل جابر جعفی از امام باقر (ع) حاکی از آن است که همزمان با قیام مهدی (ع)، هم امام علی (ع) و هم امام حسین (ع) برای انتقام کشیدن از دشمنان خود رجعت میکنند (راوندی، 2 / 848- 849). اینکه قاضیعیاض (د 544 ق / 1149 م) از عالمان اهل سنت مغرب در سخن از رجعت نزد شیعیان، از ثبوت پادشاهی آن حضرت بر زمین سخن آورده (1 / 283)، قول مشهوری نزد شیعه نیست و آنکه در آخرالزمان بر زمین حکومت مییابد، امام مهدی (ع) است.دربارۀ امام مهدی (ع)، از آنجا که قیام آن حضرت در مذهب امامیه از مقولۀ ظهور بعد از غیبت است، مصداق رجعت محسوب نمیشود و یادکرد از آن حضرت در برخی روایات حاشیهای بهعنوان «صاحب الرجعة» و «صاحب الکرة»، اگر انتساب آن به جریان اصلی مذهب صحیح باشد، ناظر به معنای اصطلاحی رجعت نیست (نک : خصیبی، 328؛ دلائل ... ، 502).افزونبر حضرات ائمه (ع)، منابع کلامی و تفسیری امامیه، از رجعت جمعی از مؤمنان (سید مرتضى، رسائل، 1 / 303) و جمعی از بدکاران هر امت (طوسی، التبیان، 8 / 120) سخن آوردهاند. در حدیثی از امامان باقر و صادق (ع)، در تفسیر آیۀ 95 انبیاء (21)، بر این نکته تأکید میشود که تنها گروهی منتخب از امتهای پیشین برمیگردند و نه همه؛ بازگشت همه مربوط به قیامت است (قمی، 2 / 75-77) و روایتی در تفسیر آیۀ 83 نمل (27)، اشاره دارد که از هر امتی یک گروه و نه همۀ آنان رجعت خواهند کرد؛ برخلاف قیامت که در آن همۀ مردگان برای محاکمه بازمیگردند (قمی، 2 / 36). شیخ مفید در این راستا، تصریح دارد تنها کسانی از هر امت رجعت میکنند که ایمان آنها یا کفر آنها محض باشد (تصحیح ... ، 90-91، المسائل، 35). شیخ طوسی هم ضمن تأیید اینکه در رجعتْ بسیاری کسان بازخواهند گشت، آن را محدود به برخی از مردگان شمرده است (تمهید ... ، 286).همانند باوری که نزد مسیحیان شناخته است، در برخی روایات سخن از آن است که اگر کسی در دنیا به قتل رسیده باشد و مرگ او به اجل طبیعی نباشد، رجعت میکند تا انتقام او از قاتل گرفته شود و حق تضییع شدۀ خود از زندگی را (پیش از قیامت) آشکار سازد. چنین باوری به نقل زراره از امام باقر (ع) روایت شده (نک : عیاشی، 1 / 202، 2 / 112-113؛ نیز نک : قمی، 2 / 306) و حتى گاه کشتهشدگان در راه خدا ــ یـا شهدا ــ که در آیۀ 169 آلعمران (3) به زنده بودن و روزی گرفتن آنها تصریح شده، مصداق آن دانسته شده، و زندگی و روزی گرفتن ایشان به رجعت مربوط شده است (طوسی، التبیان، 3 / 47).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید