رباعی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 1 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246185/رباعی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
رُباعی، یکی از قالبهای کهن شعر فارسی که از 4 مصراع هم وزن تشکیل شده است. رعایت قافیه در مصراعهای اول و دوم و چهارم الزامی، و در مصراع سوم اختیاری است. قدمت رباعی در ادب فارسی به سدۀ 3 ق / 9 م میرسد و تا امروز به حیات خود ادامه داده است.رباعی را ترانه، دوبیتی (رشید وطواط، ۸۵؛ شمس قیس، 307؛ نصیرالدیـن، ۶۰)، و بهندرت چهاردانه و چهارخانه هم خواندهاند (شمیسا، ۱۳، ۱۶). جمالقَرشی گوید: «رباعی مصطلح تازیان است و پارسیان آن را ترانه خوانند» (ص ۳). به نوشتۀ شمس قیس، رباعیات ملحون که در موسیقی و آواز به کار میرود، ترانه نام دارد و سایر رباعیات را دوبیتی مینامند. او همچنین لفظ رباعی را برساختۀ مستعربه (ایرانیان عربمآب) دانسته، و در وجه تسمیۀ آن گفته است: چون بحر هزج در اشعار عرب مربعالاجزا ست، به این شعر رباعی گفتهاند (ص 85). نصیرالدین طوسی گوید: «ترانه را قدما چهار بیت گرفتهاند و آن را چهاربیتی خوانده و به تازی رباعی» (ص ۶۲). محمود گاوان در مناظر الانشاء، وجه تسمیۀ رباعی را شکل چهارمصراعی آن دانسته (ص 104)، و همین نکته را دیگر نویسندۀ آن عصر، محمد بن عبدالخالق، در رسالۀ «انیس الشعراء» تکرار کرده است (ص ۲۶۶). به نظر شمیسا این وجه، مقبولتر به نظر میرسد (همانجا).دربارۀ پیدایش رباعی، در متون کهن، دو روایت وجود دارد که مطابق آنها، وزن رباعی را شاعران از زبان کودکی که در غزنین یا سیستان، گردوبازی میکرد و میگفت: «غلتان غلتان همیرود تا بُن گو»، برآورده و بر مبنای این مصراع موزون و شاید فیالبدیهه، 3 مصراع دیگر ساختهاند و قالب رباعی پدید آمده است (شمس قیس، 83-84). طبق روایت شمس قیس رازی این ماجرا به زمان رودکی (د ۳۲۹ ق / 941 م) برمیگردد و رودکی مخترع رباعی است (ص 83). به روایت دولتشاه سمرقندی، این ماجرا یک قرن پیش از رودکی و در زمان یعقوب لیث صفاری (د ۲۶۵ ق / 879 م) به وقوع پیوسته، و یعقوب شعرای دربار خود را مأمور تحقیق دربارۀ ظرفیتهای شعری این مصراع منفرد کرده است (ص ۳۰-۳۱). هر دو روایت احتمالیاند و معلوم نمیکنند بر چه اساس رودکی یا شعرای دربار یعقوب لیث بنای این قالب تازۀ شعری را بر 4 مصراع گذاشتهاند نه بیشتر یا کمتر.ژیلبر لازار به شباهت ساختاری و وزنی بعضی از شعرهای عامیانۀ قدیم فارسی، مثل «از ختلان آمدیه ... » و «سمرقند کندمند ... » با وزن و ساختار رباعی توجه کرده و خاستگاه رباعی را شعر کهن «آهوی کوهی ... » منسوب به ابوحفص سغدی و سنت شعر ایرانی پیش از اسلام میداند (ص ۱۹۵-۲۰۵). اما ابوالحسن نجفی این نظر را رد میکند و وزن شعر منسوب به یزید بن مفرغ: «آب است و نبید است ... » را به نظام وزن رباعی نزدیکتر میداند (ص ۵۸- ۵۹).بنابر اشارات منابع صوفیانه و نویسندگانی همچون سرّاج (ص ۲۹۸- ۲۹۹) و سُلَمی (ص ۲۳۴-۲۳۵)، در قرن 3 ق / 9 م در حلقههای صوفیۀ بغداد، سماع رباعی امری رایج بوده است، اما پیران این طایفه، مریدان جوان را از شنیدن و خواندن رباعی برحذر میداشتهاند. به نظر شفیعی کدکنی، رباعیات مورد اشاره، به زبان دری و از سنخ فهلویات و اشعار عامیانۀ مردم عاشقپیشۀ کوچه و بازار بوده است (ص ۴۷۷). با توجه به اینکه هیچ نمونهای از این رباعیات نقل نشده، نه تنها دربارۀ زبان، بلکه دربارۀ وزن آنها نیز نمیتوان با قاطعیت سخن گفت.روایات شمس قیس و دولتشاه، بهرغم افسانهگونگی آنها، گویای این موضوع است که ادبای ایرانی، قالب رباعی را خارج از حوزۀ شعر و ادب عربی میدیدهاند. محل وقوع این روایات و بعضی قراین دیگر، پژوهشگران را به این نظر دلالت کرده است که مردم شرق ایران و منطقۀ خراسان در ایجاد و رواج رباعی بسیار تأثیرگذار بودهاند (شفیعی، ۴۷۸؛ اذكائی، ۱۹۰). همچنین بنابر اصل مجاورت، با حدس و گمان گفته شده این قالب شعری از مسیر چین و ترکستان به خراسان آمده است (لازار، ۲۰۰؛ شمیسا، ۲۵-۲۶).وزن و قالب رباعی، خاص ایران بوده و در ادبیات عربی سابقه نداشته است (نک : جمالقرشی، ۳)؛ اشعاری هم که در این قالب و وزن در شعر عربی موجود است، غالباً سرودۀ ایرانیان عربیگرا بوده است (نک : خانلری، ۲۱۴-۲۱۵؛ ریاحی، ۳۵-۳۶؛ کامگار، ۸۸- ۸۹). به نظر بهار، ترانه یا ترانک نوعی از اشعار عهد ساسانی و شبیه تصنیفات عامیانۀ امروزی بوده که رباعی و دوبیتی از آن گرفته شده است (1 / 127). همایی (ص ۹۳؛ نیز نک : خانلری، ۲۱۴) بر آن است که وزن رباعی و بسیاری از اوزان عروضی در میان ایرانیان سـابقه داشته است. هفایستیون ــ عروضدان یونـانی سدۀ 2 م ــ از وزنی به نام پرسیکوس یا فارسی نام برده و گفته است ایرانیان قدیم به آن وزن، شعر گفتهاند. وحیدیان کامیار این وزن را مبنای وزن رباعی دانسته است (ص ۱۳۶).اینکه چه کسی نخستین بار این وزن و قالب را در شعر فارسی به کار گرفته، معلوم نیست. در منابع متأخر، رباعیاتی به شقیق بلخی (د ۱۷۴ ق / 790 م) و بایزید بسطامی (د ۲۶۱ ق / 875 م) منسوب است که بهجهت ویژگیهای زبانی و سبکی، در مورد صحت انتساب آنها تردید جدی وجود دارد (شمیسا، ۱۱۷). به نام بعضی از شاعران اوایل سدۀ 4 ق مثل شهید بلخی (د ۳۲۵ ق / 937 م) و رودکی سمرقندی (د ۳۲۹ ق) هم رباعیاتی آوردهاند که اسناد محکمی ندارند. سعید نفیسی که اشعار رودکی را گرد آورده، در پایان رباعیات او مینویسد: «بیشتر این رباعیات در کتابهای متأخران آمده و در انتساب آنها به رودکی شک دارم» (ص ۵۱۸). آنچه به اسم حکیم فارابی (د ۳۳۹ ق / 950 م) نیز آمده، همین حکم را دارد (شمیسا، ۱۶۶).
قَطّان مروزی (د ۵۴۸ ق / 1153 م) نخستین کسی است که دربارۀ وزن رباعی به بحث پرداخته است. وی برای رباعی ۲۴ وزن قائل بود و آنها را به طور مساوی در دو شجرۀ اَخرب و اَخرم از بحر هزج جای داد. رسالۀ عروضی او موجود نیست، اما آراء او را شمس قیس رازی بهشرح بازنموده است (ص 86-92). خواجه نصیرالدین طوسی نیز بحث فنی دقیقی در مورد وزن رباعی کرده است (ص ۶۲). طبق تحلیل شمیسا، خواجه نصیر، برخلاف قطان، وزن اصلی رباعی را هزج اخرب مکفوف مجبوب یعنی مفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعَل، و اوزان دیگر را مأخوذ از آن میدانست (ص ۲۵۶-۲۶۱).عروضیان قدیمِ بعد از خواجه نصیر، توجهی به نظر او نداشتند و بیشتر متأثر از آراء شمس قیس رازی بودند. به نظر اغلب عروضدانان معاصر، رباعی یک وزن اصلی دارد و از این وزن اصلی، با اعمال قاعدۀ تسکین و اختیار قلب، 11 وزن فرعی منشعب میشود و مجموع رباعیات فارسی از این 12 وزن خارج نیست (نک : خانلری، ۲۷۲-۲۷۵؛ نجفی، ۵۹-۶۲؛ شمیسا، ۲۷۱-۲۷۳؛ بهاری، ۱۲۰-۱۲۱). نجفی بعدها نظر خود را تغییر داد و برای رباعی، دو وزن اصلی قائل شد (ص ۱۰۳-۱۰۴؛ نیز نک : بهاری، ۱۲۵-۱۲۶).شاعر مجاز است در هر مصراع رباعی، یکی از اوزان دوازدهگانه را به کار گیرد. این مسئله را مفتی مرادآبادی در رسالۀ رباعی مورد توجه قرار داده، و به گونهای اغراقآمیز از آن سخن گفته است (نک : شمیسا، ۲۵۶). تنوع اوزان رباعی، باعث شده است که دست شاعر برای بیان حالات و مفاهیم مختلف باز باشد. همین امر، محبوبیت و رواج رباعی در سدههای متمادی را در پی داشته است. عنصرالمعالی در سدۀ 5 ق / 11 م، گفته است که هیچ وزنی از اوزان فارسی لطیفتر از وزن ترانه نیست (ص ۱۹۴). دو قرن بعد، شمس قیس از شیفتگی عامۀ مردم به وزن رباعی خبر داده است (ص 83). امروزه نیز شاعران زیادی به گفتن رباعی گرایش دارند.در اواخر سدۀ 7 ق / 13 م، مهمترین تحول در قالب رباعی صورت گرفت و رباعیات مستزاد ایجاد شد. رباعی مستزاد رباعیای است که در آخر هر مصراع یا پایان هر بیت آن، یک یا گاه دو پاره مصراع اضافی بیاید (نک : محمود گاوان، ۱۱۳-۱۱۵). این پارههای اضافی، بیشتر ارزش موسیقایی دارند و تأثیری بر معنای شعر نمیگذارند و حذف آنها لطمهای به کلیت شعر نمیزند. کاشفی مستزادهایی را که جزئی از ساختار معنایی شعر هستند، «مستزاد موقوف» نامیده، و آن را از مخترعات امیر خسرو دهلوی برشمرده است (ص ۱۲۷). قدیمترین نمونههای رباعیات مستزاد را در دیوان شاعران قرنهای 7 و8 ق از قبیل اثیرالدین اومانی (ص ۶۰۰)، همام تبریزی (ص ۱۹۳)، خواجوی کرمانی (ص ۵۲۴، ۵۳۴، ۵۳۹)، ابنیمین فریومدی (ص ۵۶۳-۵۶۴) و سلمان ساوجی (میرافضلی، جُنگ ... ، 534) میتوان یافت.
تا اواسط سدۀ 6 ق / 12 م، قافیۀ رباعی چهارتایی بود و شاعران قدیم، معمولاً مصراع سوم را همگون با 3 مصراع دیگر قافیه میبستند. در بررسیهای امروزی، دربارۀ اینکه شکل چهارقافیهای رباعی کهنتر است یا سهقافیهای، اختلاف نظر است، ولی بیشتر پژوهشگران به قدمت رباعیات چهارقافیهای نظر دادهاند (نک : الولساتن، ۵۴۷؛ شمیسا، ۲۱-۲۳). رشید وطواط رباعیای را که مصراع سومش قافیه نداشته باشد، «خَصی» نامیده (ص ۸۵) و نصیرالدین طوسی ضمن تأیید این سخن، گفته است: متقدمان آوردن قافیه در هر 4 مصراع را لازم میشمردند، اما متأخران درج قافیه در مصراع سوم را شرط نمیدانند (ص ۶۲). جمال قرشی از ادبای سدۀ 7 ق / 13 م، رباعی چهارقافیهای را «مُصرَّع» و رباعی سهقافیهای را «خَصی» خوانده و گفته است: «اهل خراسان و عراق، رباعی مصرّع گویند و ماوراءالنهر و ترکستان، رباعی خصی آرَند» (ص ۳). خوشگو اصطلاح «صنعت تواقف» را برای رباعیای که 4 مصراع آن مقفا ست، به کار برده است (ص 107).از اواخر سدۀ 6 ق، قافیۀ مصراع سوم رباعی بهتدریج حذف شد. این کار بیشتر بهسبب سهولت در سرایش رباعی و تغییر ضربآهنگ آن صورت گرفت. با حذف قافیۀ مصراع سوم، بهسبب متقارننبودن موسیقی کلمات، در ضربآهنگ شعر وقفهای میافتد و با ایجاد حالت تعلیق و انتظار، ذهن برای خواندن یا شنیدن مصراع چهارم رباعی مهیا میشود. در این صورت، در رباعی عامل «اطلاع و خبر در مصراع چهارم بسیار قوی میشود» (شمیسا، ۲۲۰). این ویژگی ساختاری رباعی، آن را به قالبی برای بیان امثال و حكم و لطایف تصویری و کلامی تبدیل کرده است که طیف وسیعی از تجربهها و حکمتهای بشری را شامل میشود (میرافضلی، کتاب ... ، 372).در دورۀ صفوی، شاعران زیادی از اهمیت مصراع چهارم رباعی سخن گفته و با آن مضمون پرداختهاند (نک : همان، ۳۷۰-۳۷۱). نجیب کاشانی مینویسد: «شعرا و سخنسنجان، مصراع آخر رباعی را سند فصاحت میدانند و 3 مصراع پیش را طفیلی آن میشمارند» (ص ۶۰). توجه بیش از اندازه به مصراع چهارم یا بهطورکلی بیت دوم، به قالب رباعی آسیب زده است، زیرا شاعر نکتۀ لطیف و اصلی را در مصراع چهارم یا بیت دوم مطرح میکند و بیت نخست یا 3 مصراع نخست را به تصنع بر آن میبندد؛ بنابراین، بین بیتها یا مصراعها گسست معنایی ایجاد میشود (نک : شمس قیس، 410).
در تاریخ به تقریب 200‘1سالۀ رباعی، شاعران رباعیگوی بسیاری به ظهور رسیدهاند که عمر خیام نیشابوری، سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، اوحدالدین کرمانی، بابا افضل کاشانی، مهستی گنجوی، مولوی، کمال اسماعیل اصفهانی و مجد همگر از مهمترین آنها هستند. بیشترین رباعیات را سحابی استرابادی (500‘6 رباعی) و بیدل دهلوی (000‘4 رباعی) سرودهاند. در دوران معاصر، نیما یوشیج دفتری متشکل از 000‘2 رباعی از خود بهجا گذاشته که از لحاظ شمار و دیگر ویژگیها در خور اهمیت است.
از سدۀ 6 ق، گردآوری رباعیات مورد توجه ادبا قرار گرفته است؛ چه در قالب رباعیات یک شاعر و چه به صورت مجموعهای از رباعیات شاعران مختلف. مختارنامۀ عطار و رباعیات اوحدالدین کرمانی با حدود 000‘2 رباعی از معروفترین مجموعهها به شمار میآید. در نیمۀ دوم همین سده، فردی به نام ابوحنیفه عبدالکریم مجموعهای با نام مجمع الرباعیات را از رباعیات شاعران فارسیزبان، در آناتولی گرد آورد که گزیدهای از آن باقی مانده است (نک : ریاحی، ۴۲-۴۳). در نیمۀ نخست سدۀ 7 ق، جمال خلیل شروانی مجموعهای ارزنده شامل 139‘4 رباعی از حدود 300 شاعر فارسیزبان را فراهم کرد و آن را نزهة المجالس نام نهاد. بیشتر شاعرانی که رباعیهای آنان در این کتاب آمده است، در سدۀ 6 ق و نیمۀ اول سدۀ 7 ق میزیستهاند. نزهة المجالس متشکل از 17 باب و هر باب شامل چندین نمط است. این مجموعه، بزرگترین و بااهمیتترین رباعینامۀ پارسی است (شروانی، سراسر اثر). در ۷۴۱ ق، محمد بن بدر جاجرمی، باب 28 مونس الاحرار فی دقائق الاشعار را به رباعیات شاعران قرن 6 و 7 ق اختصاص داد؛ فصلهای این بـاب کموبیش به ابواب نزهة المجالس شباهت دارد. در اواخر سدۀ 11 ق / 17 م، محمدصالح نواب رضوی مجموعهای از رباعیات شاعران همعصر خود و شماری از شاعران قدیم را با عنوان جواهر الخیال گرد آورد. جواهر الخیال دربردارندۀ 300‘ 3 رباعی از ۴۷۰ شاعر است. این مجموعه در ۲۱ باب و ۱۰۴ فصل سامان یافته است. محمدصالح رضوی، دو مجموعۀ رباعی دیگر به نامهای دقایق الخیال و معارج الخیال دارد که اولی بر مبنای حروف تهجّی قافیۀ رباعیات، و دومی بر اساس نام شاعران تنظیم شده است (میرافضلی، یادداشتها).
ابنیمین، محمود، دیوان، به کوشش حسینعلی باستانی راد، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ اثیرالدین اومانی، عبدالله، دیوان، به کوشش امید سروری و عباس بگجانی، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ الولساتن، ل. پ.، «رباعی در ادب نخستین فارسی»، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، گردآوردۀ ر. ن. فرای، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ اذكائی، پرویز، باباطاهرنامه، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ بهاری، الوند، «عروض جدید و وزن رباعی»، وزن شعر فارسی از دیروز تا امروز، به کوشش امید طبیبزاده، تهران، ۱۳۹۴ ش، دفتر دوم؛ جمال قرشی، محمد، عراضة العروضیین، به کوشش محسن ذاکرالحسینی، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، تهران ۱۳۶۷ ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ خوشگو، بندرابن داس، سفینۀ خوشگو، به کوشش حکیم اصغر، تهران، 1389 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۰۱ م؛ رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ ریاحی، محمدامین، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ سرّاج، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴ م؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰ م؛ شروانی، جمال خلیل، نزهة المجالس، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳14 ش؛ شمیسا، سیروس، سیر رباعی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، 1369 ش؛ کامگار پارسی، محمدتقی، رباعی و رباعیسرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری، به کوشش اسماعیل حاکمی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ لازار، ژیلبر، بررسی وزن شعر ایرانی، ترجمۀ لیلا ضیاء مجیدی، تهران، ۱۳۹۵ ش؛ محمد بن عبدالخالق، «انیس الشعراء»، نامۀ معانی، به کوشش بهروز ایمانی، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ محمود گاوان، مناظر الانشاء، به کوشش معصومه معدنکن، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ میرافضلی، علی، جنگ رباعی، تهران، 1394 ش؛ همو، کتاب چهارخطی، تهران، ۱۳۹۷ ش؛ همو، یادداشتها؛ نجفی، ابوالحسن، اختیارات شاعری و مقالههای دیگر، تهران، ۱۳۹۴ ش؛ نجیب کاشانی، تاریخ کشیکخانۀ همایون، به کوشش اصغر دادبه و مهدی صدری، تهران، ۱۳۹۳ ش؛ نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، به کوشش محمد فشارکی، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، مشهد، ۱۳۷۰ ش؛ همام تبریزی، دیوان، به کوشش رشید عیوضی، تبریز، ۱۳۵۱ ش؛ همایی، جلالالدین، محرم اسرار، تهران، ۱۳۷۹ ش.
علی میرافضلی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید