دیوگنس کلبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246044/دیوگنس-کلبی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دیوگِنِسِ کَلْبی، در منابع اسلامی، دیوجانس (ح 412-323 قم)، فیلسوف یونانی و بزرگترین نمایندۀ فلسفۀ کلبی. گرچه او معاصر افلاطون و ارسطو بود، در دوران یونانیمآبی به اشتهار رسید.دیوگنس از اهالی سینوپ، شهری در شمال ترکیه و در سواحل دریای سیاه بود. بهسبب ارتباط تجارتی با دیگر اقوام، مردم سینوپ جهانوطن و نهچندان راسخ در سنتها توصیف شدهاند، ویژگیهایی که در افکار دیوگنس نیز مشهود است. در روایتی افسانهای، دیوگنس به سرپرستی کارگران ضرابخانه انتخاب شد و ایشان وی را به مغشوش ساختن سکهها ترغیب کردند. او دراینباره از آپولون کسب تکلیف میکند و هاتفی پیام ایزد مبنیبر جواز «بیمایهساختن ارز» را به وی ابلاغ میکند. او به معنای ظاهری عمل میکند که به رسوایی و جلای وطن میانجامد؛ حالآنکه معنای باطنی آن مشعر بر بیمایه ساختن ارزشهای عرفی بود، امری که رسالت دیوگنس و روح فلسفۀ کلبی شد (دیوگنس، کتاب VI، ص 20-21؛ دزموند، 19-20).دیوگنس پس از ترک وطن رهسپار آتن شد و به آنتیستنس، بنیانگذار فلسفۀ کلبی، پیوست (دیوگنس، کتاب VI، ص 21). رابطۀ استادی و شاگردی بین این دو، نزد برخی از اهل تحقیق بهوضوح نشانۀ تمایل فیلسوفان رواقی برای ایجاد حلقهای واسط بین رواقیون و سقراط است (دادلی، 1-16؛ براون، 401). او در آتن بهسان خانهبهدوشی با قبایی دوتا و عصایی در دست و انبانی در پشت فلسفۀ خود را میزیست. دیوگنس بهسبب نغزگوییهای مطایبهآمیز و نیش کلامش و نیـز بهسخرهگرفتن عرفیـات، قضای حاجت در ملأ عام، خدوافکندن، استمنا و جماع نزد آتنیان شهره شد (دیوگنس، کتاب VI، ص 22 ff.). ارسطو در «خطابه» بدون هیچ توضیحی، عنوان «کلب» را بهجای نام دیوگنس به کار برده است (گ 1411 a، سطر 24). بنابراین از کاربرد این لقب هجوآمیز برای او در زمان خودش میتوان مطمئن بود. افلاطون هم «سقراط مجنون» (وصف افلاطون از دیوگنس) را کلب خوانده است. گویا او خود نیز ابایی از این عنوان نداشته و بر آن صحه گذاشته است (دیوگنس، کتاب VI، ص 40, 54-55, 60-61). به نظر میرسد وجه تسمیۀ «کلبی» ناظر بر بیمبالاتی دیوگنس و اعمال ناهنجار در انظار باشد؛ هرچند که او و پیروانش از این عنوان ناخرسند نبودند و آن را نشان برتری خود میدانستند (همو، کتاب VI، ص 69؛ دادلی، 5؛ ناویا، 45-47؛ قس: دیوگنس، کتاب VI، ص 13، که «کلبی» را برگرفته از محل تدریس آنتیستنس، ورزشگاه کونوسارگِس <سگ شکاری سفید>، میداند).بخشی از زندگی دیوگنس در کورنت سپری شد. دلیل این هجرت و مدت اقامت او روشن نیست؛ هرچندکه گفتهاند او زمستانها را در آتن و تابستانها را در کورنت میگذراند (دیوخروسوستوم، I / 251). طبق روایتی مجعول، دزدان دریایی دیوگنس را طی سفری به بردگی گرفتند. وقتی در بازار بردهفروشان از هنرش میپرسند، در جواب میگوید: خواجگی. مردی از کورنت وی را میخرد و به تعلیم فرزندانش میگمارد (دیوگنس، کتاب VI، ص 74؛ ناویا، 18-20, 41). بههرتقدیر بخش پایانی عمر دراز دیوگنس در کورنت سپری شد. به گزارش پلوتارک (گ 717 c) و دیوگنس لائرتیوس (کتاب VI، ص 79)، دیوگنس کلبی و اسکندر کبیر در یک روز به سال 323 قم درگذشتند. نظر به صبغۀ ادبی دیدار او با اسکندر، نمیتوان به این گزارش اطمینان کرد، اما باتوجهبه اینکه تاریخ دیگری را برای درگذشت او ذکر نکردهاند، احتیاطاً میتوان این تاریخ را پذیرفت (ناویا، 8).منابع یونانی، نامیترین شاگرد دیوگنس را کراتس تبی معرفی میکنند که در صحت آن تردید وجود دارد. دیوگنس لائرتیوس 13 محاوره، مجموعهای از نامهها و 7 تراژدی را به دیوگنس کلبی نسبت داده است، اما متأسفانه این آثار در دست نیست. فیلسوف اپیکوری، فیلودموس، بخشهایی از جمهوری دیوگنس را نقل کرده است که در صحت آن هم تردید وجود دارد (دیوگنس، کتاب VI، ص 80؛ ناویا، 125؛ براون، 401). شگفت اینکه دیوگنس خمنشین که حتى به پیالهای نیازی نمیدید (دیوگنس، کتاب VI، ص 37)، چگونه میتوانسته است نویسندۀ چنین آثاری باشد؟ناسازگاری و افسانهسرایی در منابع بهحدی است که دیوگنس تاریخی را غیرقابل دسترس مینمایاند. گزارش دیوگنس لائرتیوس دربارۀ او رنگ رواقی به خود گرفته است. اپیکتتوس کلبیون راستین را از آنان که با عصایی در دست تظاهر کلبی دارند، متمایز میسازد. نزد وی کلبیون راستین مانند رواقیوناند (ص 352-353؛ لانگ مانسفلت، 350-351؛ براون، 399-400). افلاطونیانی چون ماکسیموس صوری (سدۀ 2 م) و امپراتور یولیانوس مرتد (د 363 م) صورتی مثالی به دیوگنس بخشیدهاند و او را فیلسوف راستین دانستهاند. همچنین کلبیونی مانند بیون (د 250 قم)، منیپوس و لوکیانوس (سدۀ 2 م) که به هجوگویی شهرهاند، در تصویر ما از دیوگنس نقش دارند. اینهمه کار را برای مورخ فلسفه بسیار دشوار میکند، هرچند این فرض که این تصاویر معوج نسبتی با اصل خود دارند، بیوجه نیست (نک : همو، 400-401).اساس تعالیم کلبی، بیاعتنا به تأملات نظری، عمدتاً تشبه به دیوگنس، از طریق بیان حکایات و حِکَم او در قالب وعظ و خطابههای گزنده بود. بیش از 000‘1 حکایت را به او نسبت دادهاند (همو، 402؛ دزموند، 21) که از میان آنها تنها میتوان به صحت تکجملهای که ارسطو نقل کرده است، یقین داشت که میگوید: «میخانهها سربازخانههای اسپارتی آتناند» (گ 1411 a، سطر 24).سوفسطاییان برخلاف طبیعیون یونان، انسان را موضوع تحقیقات خود قرار دادند و تعلیم اساس کوشش فلسفی آنان شد. سقراط ازاینجهت با ایشان همرأی بود، اما در محتوای تعلیم و اینکه چه کسانی عهدهدار این وظیفه باشند، با ایشان موافقت نداشت. دیوگنس نیز همانند سقراط موسیقی، ریاضیات و نجوم را خوار میشمرد (دیوگنس، کتـاب VI، ص 73). اهمیت تعلیم، بیاعتنایی به اسباب و طنز سقراطی گواه بر تأثیر سقراط بر او ست. بااینهمه، رویکرد آنان در نیل به سعادت متفاوت است. نزد دیوگنس آزادی و استغنا بیش از هرچیز در تعیین سعادت دخیل است و حصول آنها در گرو نفی اسباب و شهوات است. عرفیات بزرگترین مانع آزادی و استغنا، و در مقابل طبیعت انسانی قرار دارد. بنابراین حکیم کلبی در بیارزشساختن عرفیات میکوشد. باید در نظر داشت این بیقیدی به هنجارها به بیقیدی از هر قیدی منجر نمیشود؛ چه، دیوگنس تقید تام به فلسفه داشت و طبق فلسفۀ خویش میزیست. کلبیون بیشرم و لذتگرا یک قرن پس از او ظاهر شدند. نزد دیوگنس چنانکه صنعتگران و ورزشکاران به تجربت و ممارست خبره میشوند، فیلسوف نیز نمیتواند به تأملات نظری بسنده کند و در این راه باید ریاضت کشد. بنابراین، فیلسوف شبیه پهلوان است که کوشش خود را معطوف به ساحت تعلیم نفس میکند. ازاینرو، دیوگنس خود را با هرکول قیاس میکند (همو، کتاب VI، ص 70-71؛ براون، 402-403؛ بریه، 2 / 19-21).دیوگنس از طریق ترجمۀ اندرزنامههای سریانی در عالم اسلام شناخته و شهره شد. از میان فلاسفۀ یونان، حِکَمِ دیوگنس در کنار نغزگوییهای سقراط و ارسطو بیشترین پراکندگی را در منابع ادب و اندیشهنگاریهای اسلامی دارد. عوامل مختلفی سبب اشتهار وی در عالم اسلام است؛ ازجمله ماهیت عامهپسند مذهب کلبی و تأکید بر تهذیب اخلاقی با توسل به ارزشهایی چون استغنا و بینیازی و زهد که در عالم اسلام هم مقبول بود. بیان حِکَم در قالب طنز و مطایبه و نیز محبوبیت ژانر ادب نزد فرهیختگان عالم اسلام در ناموری دیوگنس مؤثر بوده است (اوروین، npn.).کتابهایی در ادب که بیشترین اقوال دیوگنس را ذکر کردهاند، عبارتاند از: آداب الفلاسفۀ حنین بن اسحاق (ص 112-115)؛ کتاب مفقود صوان الحکمة اثر ابوسلیمان سجستانی (سدۀ 4 ق / 10 م) که بخشهایی از آن در منتخب صوان الحکمة (ص 169-172)، الملل و النحلِ شهرستانی (2 / 200-202) و تاریخ الحکماء شهرزوری (ص 186-196) آمده است؛ الکلم الروحانیة فی الحکم الیونانیۀ ابنهندو (ص 105-113)؛ و مختار الحکم و محاسن الکلم ابنفاتک (ص 72-82). گوتاس (ص 77-480, 485 ff. 194 ) حکایت و قـول غیرتکراری از دیوگنس در منـابع مذکور یافته اسـت که 38 مورد در منابع یونانی آمده است. از 156 مورد باقیمانده، 126 قول قابل انتساب به دیوگنس است. این اقوال تنها در عربی محفوظ اسـت (نیـز نک : ابـندریـد، 51؛ ابنابیعـون، 111-113؛ ابوحیـان، البصائر ... ، 2 / 93-94، 3 / 138، الامتاع ... ، 2 / 31-32، 44- 48؛ آبی، 7 / 20-21، 24).معروفترین این حکایات شرح دیدار دیوگنس با اسکندر کبیر است. دیوگنس در پرتو آفتاب آرمیده بود که اسکندر بر بالای سرش ظاهر شد و گفت: «هر آنچه میخواهی، طلب کن». دیوگنس در پاسخ گفت: «سایهات را از سرم کوتاه کن» (دیوگنس، کتاب VI، ص 38؛ ابنفاتک، 73؛ شهرزوری، 187). حکایت مذکور نشان از استغنای حکیم کلبی است. رویارویی او با اسکندر بهعنوان دو قطب مخالف بسیار دراماتیک است و بیسبب نیست که این دیدار منشأ خلاقیت اهل هنر و تردید مورخان بوده است (لینچ، 1021-1022؛ قس: ناویا، 19, 130). این گزارش در منابع اسلامی شایع نیست؛ آنان حکایاتی دیگر از دیوگنس و اسکندر را آوردهاند که فحوای آنها نیز ستایش استغنای حکیم کلبی است.خمنشینی دیوگنس نیز به لحاظ تاریخی مشتبه است (دیوگنس، کتاب VI، ص 23؛ لینچ، همانجا؛ ناویا، 22-23). گرچه روایات اسلامی به خانهبهدوشی وی اشاره کردهاند (ابوسلیمان، 169؛ ابنفاتک، 72)، خمنشینی را به سقراط اسناد دادهاند و او را «سقراط الحُب» خواندهاند (همو، 83؛ قفطی، 197). دیگر حکایت مشهور آنکه دیوگنس در روز با چراغ گرد شهر میگشت و در طلب آدم بود (دیوگنس، کتاب VI، ص 41)؛ مولوی این حکایت را بدون ذکر نام دیوگنس آورده است که ظاهراً مرجع آن منقولات رومیان است ( کلیات ... ، 203؛ مجتبائی، 8).اخبار دیوگنس در منابع اسلامی اندک و مغلوط است. او را اهل افولونیا (آپولونیا) دانستهاند که نتیجۀ خلط او با دیوگنس آپولونیایی است و ازاینرو، بعضاً افکاری را به وی نسبت دادهاند که احتمالاً از شخص اخیر بوده است. همچنین شهرزوری وی را با آناکسیماندروس مرتبط میکند (همانجا؛ ابنفاتک، 73؛ فلوطرخس، 125، 128، 136، جم ؛ ابنسینا، 429؛ بیرونی، 34؛ ابنرشد، 59).گزارشها دیوگنس را «زاهد» و اهل «تقشف نفس» و «ریاضت» و بهاشتباه معلم شیخ یونانی (افلوطین) دانستهاند. وجه تسمیۀ کلبی را بیاعتنایی کلبیون به «رسوم و اسباب مفترضۀ» مدینه و خلق ایشان در «محبت اقارب» و «بغض» اغیار ذکر کردهاند (دیوگنس، کتاب VI، ص 60؛ فارابی، 2؛ ابوسلیمان، 169-170؛ ابوعلی مسکویه، 216؛ صاعد، 32؛ شهرزوری، 186-187). قفطی به تقابل عرفیات و طبیعت نزد کلبیون اشاره میکند و میگوید: آنها چنان به عرفیات بیاعتنا بودند که به وقت قضای حاجت و جماع خلوت نمیگزیدند و استدلال میآوردند که «قبیح» بایست «علیالاطلاق» باشد، نه آنکه در موضعی مستحسن و در موضع دیگر قبیح باشد. به باور ایشان، حسن و قبح چنین افعالی «ضروری» (طبیعی) نیست و در شمار اعتباریات است (ص 182).زهد و ریاضت را که از اوصاف کلبیون برشمردهاند، حالات صوفیان را به ذهن متبادر میسازد. ابنفاتک در وصف کلبیون میگوید: آنها جامهای از «صوف» بر تن داشتند (همانجا). قفطی بهسبب رفتار نامتعارف کلبیون ایشان را با ملامتیه مانند میکند (همانجا؛ نیز نک : اوروین، npn.). بیسبب نیست که اقوال دیوگنس از زبان «شیخ» و «درویش» نقل شده است. به روایت هجویری (ص 23)، درویشی را با ملکی ملاقات افتاد. ملک گفت: «از من حاجتی بخواه». [درویش] گفت: «من از بندۀ بندگان خود حاجت نخواهم». ملک گفت: «این چگونه باشد؟». درویش گفت: «مرا دو بندهاند که هر دو خداوندان تواند، یکی حرص و دیگری طول امل» (برای همین روایت با تغییراتی از دیوگنس، نک : ابنفاتک، همانجا؛ شهرزوری، 187- 188؛ نیز نک : سنایی، 689-690؛ مولوی، مثنوی ... ، دفتر 1 / 90).
آبی، منصور، نثر الدر فی المحاضرات، به کوشش خالد عبدالغنی محفوط، بیروت، 1424 ق / 2004 م؛ ابنابیعون، ابراهیم، الاجوبة المسکتة، به کوشش می احمد یوسف، قاهره، 1996 م؛ ابندرید، محمد، المجتنی، حیدرآباد دکن، 1382 ق / 1963 م؛ ابنرشد، محمد، تلخیص الکون و الفساد، به کوشش جمالالدین علوی، بیروت، 1995 م؛ ابنسینا، «الاجوبة عن مسائل البیرونی»، رسائل، قم، 1400 ق؛ ابنفاتک، مبشر، مختار الحکم و محاسن الکلم، به کوشش عبدالرحمان بدوی، مادرید، 1958 م؛ ابنهندو، علی، الکلم الروحانیة من الحکم الیونانیة، به کوشش مصطفى قبانی دمشقی، قاهره، ۱۳۱۸ ق / ۱۹۰۰ م؛ ابوحیان توحیدی، علی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، 1953 م؛ همو، البصائر و الذخائر، به کوشش وداد قاضی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابوسلیمان سجستانی، محمد، صوان الحکمة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1974 م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، الحکمة الخالدة (جاویدانخرد)، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1377 ش؛ بریه، امیل، تاریخ فلسفه، ترجمۀ علیمراد داوودی، تهران، 1355 ش؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ما للهند، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ حنین بن اسحاق، آداب الفلاسفة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، 1406 ق / 1985 م؛ سنایی، حدیقة الحقیقه، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1359 ش؛ شهرزوری، محمد، تاریخ الحکماء، به کوشش عبدالکریم ابوشویرب، قاهره، ۱۳۹۸ ق؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، 1387 ق / 1968 م؛ صاعد اندلسی، طبقات الامم، به کوشش لویس شیخو، بیروت، 1912 م؛ فارابی، «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم فلسفة»، المنطقیات، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، قم، 1408 ق، ج 1؛ فلوطرخس، «فی الآراء الطبیعیة التی ترضى بها الفلاسفة»، ترجمۀ قسطا بن لوقا، ارسطوطالیس فی النفس، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت، 1980 م؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳ م؛ مجتبائی، فتحاللٰه، «داستانهای هندی ـ بودایی در ادبیات فارسی»، اطلاعات حکمت و معرفت، تهران، 1395 ش، س 11، شم 8؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1376 ش؛ همو، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن و نصراللٰه پورجوادی، تهران، 1363 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، 1336 ش؛ نیز:
Aristotle, «Rhetoric», ed. and tr. W. Roberts, Great Books of the Western World (The Works Aristotle), Chicago, 1952, vol. II; Brown, E., «Cynics», The Routledge Companion to Ancient Philosophy, New York, 2014; Desmond, W., Cynics, Stocksfield, 2008; Dio Chrysostom, Discourses, tr. and ed. J. W. Cohoon, London, 1932; Diogenes Laertius, Lives of Eminent Philosophers, tr. and ed. R. D. Hicks, London, 1925; Dudley, D. R., A History of Cynicism, From Diogenes to the 6th Century A. D., London, 1937; Epictetus, Discourses, tr. G. Long, New York, 1904; Gutas, D., «Sayings by Diogenes Preserved in Arabic», Le Cynisme ancien et ses prolongements, eds. M. O. Goulet-Caze and R. Goulet, Paris, 1993; Long Mansfeld, J., «Diogenes Laertius on Stoic Philosophy», Elenchos, 1986, vol. VII; Lynch, G. E., «Diogenes», Dictionary of Greek and Roman Biography and Mythology, London, 1853, vol. I; Navia, L. E., Diogenes of Sinope, the Man in the Tub, London, 1998; Overwien, O., «Diogenes», EI3, www.dx.doi.org / 10.1163 / 1573 (acc. Dec. 25, 2018); Plutarch, Moralia, tr. E. L. Minar, London, 1961, vol. IX.
مهران نوری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید