دیوان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 3 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/246025/دیوان-،-لغت
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دیوان، در لغت از واژۀ ایرانی dêwân، همریشۀ دبیر، و به معنی نوشتن است (معین، 918). در لسان العرب نیز تصریح شده که واژۀ دیوان در اصل واژهای فارسی است که معرّب شده است (ابنمنظور، 4 / 451)؛ بدین ترتیب معنای لغوی دیوان با کاربردهای اصطلاحی آن، اعم از کاربردهای اداری ـ دولتی و نیز کاربرد ادبی مورد نظر در این مقاله، پیوند دارد. دیوان در اصطلاح اهل شعر و ادب، به مجموع آثار منظوم هر شاعر اطلاق میشود که در مجموعهای یا دفتری که بر آن نیز دیوان اطلاق میگردد، گرد آمده باشد، مثل دیوان حافظ ( لغتنامه ... )؛ چنانکه غالباً مجموعۀ آثار منظوم و منثور یک شاعر را کلیات مینامند، مثل کلیات سعدی (نک : سراسر اثر؛ قس: ه د، جنگ؛ سفینه؛ کشکول).
کاربرد واژۀ دیوان، در معنای مجموعۀ شعر یک شاعر، تا آنجا که منابع آن را تأیید میکنند، به سدۀ 4 ق / 10 م، یعنی به عصر پدر شعر فارسی، رودکی (د 329 ق / 941 م) بازمیگردد. وی در قصیدۀ «دندانیه»، که در آن، ضمن یادکردن روزگار خوش گذشتۀ خود از حال و وضع و از روزگار ناخوشش شکوه و شکایت میکند (نک : ص 498- 499، سراسر قصیده)، در یک بیت، از این معنا سخن میگوید که دیوان شعر او نزد شاهان، و مورد پسند آنان بوده است: همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است / همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود (ص 499، بیت 214).از عهد رودکی تا زمان حاضر، دیوان در معنای مجموعۀ شعر یک شاعر در نظم و نثر فارسی ثبت و ضبط است؛ بهعنوان نمونه، ناصر خسرو در سفرنامه مینویسد: «در تبریز قطراننام شاعری را دیدم ... پیش من آمد. دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند» (ص 9) و در اشعار خود نیز در مواضعی، دیوان را در معنای مجموعۀ اشعار به کار برده است، ازجمله در این بیت: در دولت فاطمی بیاگن / دیوانت به شعر حجت آگین (دیوان، 51). در دیگر متون نظم و نثر، دیوان در معنی مجموعۀ شعر چه بهصورت مفرد و چه بهصورت جمع مکسر عربی (دواوین) مکرر به کار رفته است؛ بهعنوان نمونه میتوان از بیت معروف و مفاخرهآمیز منوچهری یاد کرد: من بسی دیوان شعر تازیان دارم ز بر / تو ندانی خواند الٰا هبّی بصحنک فاصبحین (ص 136)؛ همچنین بیت باز هم مفاخرهآمیز خاقانی: نه پیش من دواوین است و اشعار / نه عیسی را عقاقیر است و هاون (ص 287؛ نیز بهعنوان نمونه، نک : مسعود سعد، 1 / 132، 213؛ فرخی، 271، 288؛ قطران، 175؛ سوزنی، 28). در متون نثر، غالباً این اصطلاح بهصورت جمع مکسر، یعنی دواوین به کار رفته است، ازجمله در چهارمقاله: «پادشاه را از شاعر نیک چاره نیست، که بقای اسم او را ترتیب کند و ذکر او را در دواوین و دفاتر مثبت گـرداند» (نظامـی، 44، نیـز نک : 22، 45؛ هجویـری، 241؛ بیهقی، 335، 360).
دیوان در شعر شاعران دو گونه کاربرد داشته است: کاربرد عادی، و هنری ـ ادبی.
بهکاربردن واژه یا اصطلاح دیوان در معنی مجموعۀ اشعار است، مثل: من بسی دیوان شعر تازیان دارم ز بر / ... (منوچهری، همانجا) و دیگر شواهدی که در بحث «سابقۀ کاربرد» دیوان بهعنوان شاهد ذکر شد؛ نیز چنین است واژۀ دیوان در این بیت: شعر بی نام تو ننویسم به دیوان اندرون / زانکجا نیکو نباشد شعر من بی نام تو (قطران، 428، نیز 175، بیت 3) و نیز در این بیت: هزار دیوان سازم به نظم و در هریک / هزار مدح طرازم چو صدهزار نگـار (مسعود سعد، همـانجا، نیز نک : 1 / 133، بیت 3؛ ناصر خسرو، دیوان، 144، بیت 5).
کـاربرد بلاغی اصطلاح دیـوان است؛ بدین معنا که فیالمثل با استفاده از صنعت تشبیه یا ایهام، از دیوان، غیر از معنای «مجموعۀ شعر» معانی دیگر نیز به دست میدهند:یکم ـ تشبیه دیوان به دُرج در / جناس تام دیوان (مجموعۀ شعر) با دیوان (دیوها: عربها و ترکها در اصطلاح ناصر خسرو) در بیتی مفاخرهآمیز: مرا دیوان چو دُرج در از آن است / بخوان دیوان من بر جمع دیوان (همان، 109)، که طی ابیات پیش از آن، شاعر با برشمردن فضایل خود (نک : همانجا)، مقدمات مفاخره را فراهم آورده است. توضیح آنکه در نگاه ناصر خسرو با گرایش به فاطمیان و اعتقاد به باورهای فاطمی، ترکان سلجوقی حاکم و حامیان آنان در خلافت بغداد، دیوانی بودند بددین و عامل گمراهی و بیدینی مردم ایران: برون کرده است از ایران دیو دین را / ز بیدینی چنین ویران شد ایران (همان، 107؛ نیز نک : دادبه، 105-114).دوم ـ مفـاخرهای شاعرانه براساس تشبیه دیوان شعر شـاعر به باغی پُرگل و بیخار: با همگنان بگوی که دیوان شعر من / باغی است کاندر او همه گل هست و خار نیست (قوامی، 3).سوم ـ نـاصر خسرو دفتر نثر خود را باغ میخواند و هریک از نوشتههای این دفتر را به سنبل مانند میکند و دیوان شعر خویش را راغ مینامد و هریک از سرودههای مندرج در این دیوان را به ریحان تشبیه مینماید تا با بیانی شاعرانه از بابت پدیدآوردن سنبلستان نثر و ریحانستان نظم به مفاخره بپردازد: در باغ و راغ دفتر و دیوان خویش / از نثر و نظم سنبل و ریحان کنم (همان، 370).چهارم ـ سعدی در کلیات خود، دیوان را در معنی مجموعۀ شعر به کار نبرده، و تنها با استفاده از دیوان در معنای دفتر، اداره و تشکیلات اداری (نک : لغتنامه) در غزلهای خود، دو ترکیب ادبی، یعنی دو اضافۀ تشبیهی (تشبیه بلیغ اضافی) پدید آورده است: یکی ترکیب دیوان جزا (غزل 372، بیت 9، غزل 597، بیت 3) و دیگری ترکیب دیوان حشر (غزل 384، بیت 5).پنجم ـ حافظ 7 بار، در 6 بیت، از اصطلاح دیوان استفاده کرده است: 3 بار در معنی نهاد اداری، به تعبیر امروز (نک : غزل 71، بیت 6، غزل 108، بیت 3، غزل 319، بیت 10، مصراع 2)؛ 3 بار همانند سعدی با استفاده از واژۀ دیوان، ترکیبی ادبی ساخته: دیوان قضا (غزل 248، بیت 6)، دیوان قسمت (غزل 313، بیت 4) و دیوان عمل (غزل 366، بیت 6)؛ و سرانجام یک بار و در یک بیت، دیوان را چنان هنرمندانه و رندانه به کار برده است که معانی مختلف این اصطلاح را پیش چشم میآورد: گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب / سالها پیروی صاحب دیوان کردم (غزل 319).ترکیب ادیبانه و هنرمندانۀ «دیوان غزل» اولاً، مجموعۀ شعر یا مجموعۀ غزل را به ذهن خواننده میآورد؛ ثانیاً، در هیئت اضافهای تشبیهی، یعنی تشبیه بلیغ اضافی، غزل به دیوان، یعنی به نهادی اداری تشبیه شده که دارای اعضایی است یا به تعبیر امروز، دارای کارمندانی دونپایه تا عالیرتبه است و حافظ از یک سو، خود را صدرنشین این نهاد یا عالیرتبهترین کارمند این نهاد میشمارد و بدینسان مفاخرهای دلپذیر به دست میدهد و با بیانی استعاری، یعنی در پرتو استعارۀ مرکب «صدرنشینی دیوان غزل»، بیان میکند که برترین غزلسرا ست و در غزلسرایی پیشتاز است، و از سوی دیگر، در عین خودستایی شاعرانه، از توجه به ممدوح خود و ستایش وی غفلت نمیورزد و صدرنشینی در دیوان غزل یا استادشدن در فن غزلسرایی را معلول بندگی صاحب دیوان (وزیر وقت = ممدوح) میداند، چنانکه در بیتی دیگر همین مضمون و همین معنا را اینگونه میپرورد: حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت / ز اثر تربیت آصف ثانی دانست (غزل 48).
در زمان حاضر، تدوین دیوان اشعار شاعران براساس 3 معیار صورت میگیرد:
بدین معنا کـه مجموعۀ اشعاری را که در یک قالب سروده شده است، در یک بخش گرد میآورند و اشعاری را که در قالب دیگر سروده شده است، در بخشی دیگر جمع میکنند و به همین ترتیب، به تدوین دیوان یک شاعر میپردازند؛ بهعنوان مثال، قصیدهها در یک بخش، غزلها در بخشی دیگر، قطعهها در بخشی جداگانه و سرانجام رباعیها در بخشی مجزا تدوین میشود. اگر شاعری به قالب غزل توجه خاص داشته باشد (مثل توجه سعدی به غزل) در تدوین دیوان وی، غزلها بر قصیدهها مقدم میگردد.این معیار در نسخههای کهن نیز رعایت میشده است. کهنترین نسخههایی که تاکنون به دست آمده، کتابت سدۀ 7 ق / 13 م است. در جریان تدوین این نسخهها و نسخههای کتابتشده در سدههای بعد، معیار تنظیم براساس قالبهای شعر رعایت میشد.از آنجا که قالبِ غالب در دیوان شاعران، تا سدۀ 7 ق، قصیده است و پس از آن، غلبه با قالب غزل است، میتوان با درنظرگرفتن قالبِ غالب از تدوین دیوان سخن گفت و دیوانها را براساس نسخههای بهدستآمده به دو قسم تقسیم کرد و قسمی را مجموعۀ مطلق و قسمی را مجموعۀ مقیَّد نامید:
مجموعهای است که در آن، «معیار قالب» اعمال میشد؛ اما اشعار سرودهشده در یک قالب بدون هرگونه طبقهبندی گردآوری میگردید. نمونۀ اینگونه دیوان یا اینگونه مجموعه، دیوان ناصر خسرو به تصحیح مجتبى مینوی و مهدی محقق است که انتشارات دانشگاه تهران آن را منتشر کرده است. در تصحیح این دیوان ازجمله از دو نسخۀ کامل استفاده شده است که یکی از آن دو در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 388 نگهداری میشود، نسخهای که برای سلطان محمد فاتح، سلطان عثمانی (سل 855-886 ق / 1451-1481 م)، احتمـالاً اواسط سـدۀ 9 ق / 15 م کتابت شده (مینوی، 7)، و دیگری نسخهای است متعلق به کتابخانۀ چلبی عبدالله در ترکیه (همو، «الف»)، کتابت سنۀ 736 ق / 1336 م، که میکروفیلمی از آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شمارۀ 290 موجود است. این نسخه قدیمترین نسخۀ کامل دیوان ناصر خسرو است (همو، 7). مصححان این نسخه را اساس قرار دادهاند. آنان تصریح کردهاند که نسخ مورد استفادهشان برحسب قوافی مرتب نبوده است؛ به همین سبب، فهرستی به ترتیب قوافی و فهرست دیگری برحسب مصراع اول قصاید و قطعات به آن ضمیمه کردهاند تا امر پیداکردن اشعار میسر گردد (همو، 8). این دیوان شامل 278 قصیده (ص 1- 529)، 4 رباعی (ص 530) و چند قطعه و قصیدۀ منسوب به شاعر (ص 534-551) است. قصیدهها که به دیوان معنا بخشیدهاند، بدون هرگونه نظم و هرگونه طبقهبندی جمعآوری شدهاند و بدان سبب که در قالب مشترکاند، در کنار هم قرار گرفتهاند.
مجموعهای است که در آن، گذشته از اعمال «معیار قالب» در طبقهبندی اشعار، معیارهای دیگری نیز در نظر گرفته میشود (نک : دنبالۀ مقاله).
و آن چنـان اسـت کـه گـاه در بـعضـی مجموعهها، قصیدههای سرودۀ شاعر در مدح هر ممدوح، پیدرپی ثبت شده، و سپس دیگر قالبهای سرودۀ شاعر، مثل غزل (اگر شاعر غزلسرا هم باشد)، قطعه، ترجیعبند و رباعی، و گاه قصیدهها، قطعهها و ترجیعبندهای سرودۀ شاعر در ستایش و سوگ هر ممدوح، در پی یکدیگر نوشته شده، و آنگاه دیگر قالبهای سرودۀ شاعر کتابت گردیده است. دو نسخه از نسخههای متعدد دیوان کمالالدین اسماعیل اصفهانی از جملۀ نمونههای مجموعههای مقیّد به شمار میآید؛ یکی، نسخۀ کتابتشده در سدۀ 7 ق / 13 م، که به شمارۀ 246‘5 در کتابخانۀ ملک نگهداری میشود و دوم، نسخۀ کتابتشده در سدۀ 8 ق، که به شمارۀ 740‘4 به همان کتابخانه تعلق دارد. چنین است نسخهای از دیوان ضیاء خجندی (د 622 ق / 1225 م)، کتابت سدۀ 8 ق، که در آن، قصیدهها و همچنین ترکیببندها براساس «معیار ممدوح» طبقهبندی شده است. قطعات شاعر که دارای موضوعاتی مختلف است و رباعیات شاعر، هریک در بخشی جداگانه، پس از قصیدهها و ترکیببندها جای گرفتهاند. این نسخه به شمارۀ 252 در کتابخانۀ کاخ گلستان (کتابخانۀ سلطنتی) نگهداری میشود (درایتی، 5 / 255). به گفتۀ مهدی نوریان، مصحح دیوان مسعود سعد و دیوان ضیاء خجندی، قصیدههای مسعود سعد، که اکثریت قریب به اتفاق اشعار این شاعر را تشکیل میدهند (ح 300 قصیده در کنار چند غزل)، در بعضی نسخ دیوان این شاعر، به همین شیوه، یعنی با درنظرگرفتن «معیار ممدوح» طبقهبندی شده است.
طبقهبندیای است که براساس حروف قافیه و در مورد اشعاری که دارای ردیف است، براساس حروف ردیف صورت میپذیرد؛ بدینترتیب که همان معیار که در کتابهای لغت، از سوی فرهنگنویسان به کار میرود، در طبقهبندی بر بنیاد حروف قافیه نیز اعمال میگردد. نمونۀ این طبقهبندی را میتوان در نسخۀ دیوان حافظ، تصحیح قزوینی ـ غنی و تصحیح خـانلری، و بسیاری از دیوانهای دیگر شاعران ملاحظه کرد. بهکارگیری این معیار، که در روزگار حاضر غالباً از آن استفاده میشود، ظاهراً نخستبار از سوی علی بیستون، بر غزلهای سعدی اعمال شد. وی که نخست، غزلها را براساس حرف اول مطلع آنها طبقهبندی میکند و کار را در 726 ق / 1326 م به سر میبرد، در پیشآمدها و تأملات بعدی متوجه نارسایی این طبقهبندی میشود و غزلها را که شامل 4 مجموعۀ «طیبات»، «بدایع»، «خواتیم» و «غزلیات قدیم» است، براساس «حروف آخر هم بر طریق تهجی»، در 734 ق تنظیم میکند (ص 924). این نکته شایان توجه است که طبقهبندی چهارگانۀ غزلیات (طیبات، بدایع، خواتیم، غزلیات قدیم) پیش از زمان بیستون و به احتمال زیاد، از سوی خود سعدی صورت گرفته است (نک : فروغی، 198- 199).
ابنمنظور، لسان؛ بیستون، علی، «مقدمه بر کلیات سعدی» (نک : هم ، سعدی)؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1381 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش محمد عباسی و حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ دادبه، اصغر، «ناصر خسرو حکایت ایرانگرایی»، نامۀ پارسی، تهران، 1382 ش، س 8، شم 2؛ درایتی، مصطفى، فهرستوارۀ دستنوشتههای ایران، تهران، 1389 ش؛ رودکی، «اشعار»، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی از سعید نفیسی، تهران، 1336 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1356 ش؛ سوزنی سمرقندی، محمد، دیوان، به کوشش ناصرالدین شاهحسینی، تهران، 1344 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش علی عبدالرسولی، تهران، 1311 ش؛ فروغی، محمدعلی، مقدمه بر «بوستان» سعدی (هم )؛ قطران تبریزی، دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تبریز، 1333 ش؛ قوامی رازی، بدرالدین، دیوان، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1334 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، اصفهان، 1364 ش؛ معین، محمد، تعلیقات بر ج 2 برهان قاطع؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش حبیب یغمایی و علی آلداود، تهران، 1392 ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهـران، 1368 ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ مینوی، مجتبى و مهدی محقق، پیشگفتار بر دیوان ناصر خسرو (هم )؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی و محمد معین، تهران، 1333 ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهـران، 1371 ش.
اصغر دادبه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید