دیباج
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/245996/دیباج
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دیباج، محمد بن جعفر (ع) (د 203 ق / 818 ق)، از فرزندان امام صادق (ع) که در زمان خلافت مأمون، قیامی زیدی را در حجاز سامان داد.گزارشها دربارۀ زندگی او چندان پرشمار نیست. وی از برادران ابوینی موسی بن جعفر (ع)، و از وی کوچکتر بوده است (اشعری قمی، 86؛ نوبختی، 76). باتوجهبه اینکه هنگام مرگ (203 ق) سن وی بیش از 70 سال بوده است (ذهبی، میزان ... ، 3 / 500)، میباید در 130 ق / 748 م به دنیا آمده باشد. روایات در وصف صورت و سیرتش، که سلسلهوار در منابع تکرار شده، حاکی از آن است که وی از اوصاف اخلاقی همچون سخاوت، شجاعت و زهد بهرهای نیکو داشته (خطیب، 2 / 113؛ طبری، 9 / 399؛ ابوالفرج، 538) و ظاهراً لقب دیباج را وامدار زیبارویی خود بوده است (مسعودی، 4 / 323؛ ابنجوزی، 10 / 121؛ ابنعنبه، 301). محبوبیت و احترام او نزد عامۀ مردم (طبری، همانجا) نیز بیشک ناشی از همین اوصاف و نسب علوی او ست. به نظر میرسد که بیشتر اوقات او مصروف روایت حدیث، اشتغالات علمی و احتمالاً عبادات و انجامدادنِ فرایض دینی میشده است (ابوالفرج، طبری، خطیب، همانجاها).آوردهاند که محمد دیباج احادیثی را از پدرش امام صادق (ع) روایت میکرده است و طالبان حدیث اعم از شیعه و سنی از وی ــ که بهظاهر نسخـهای از احادیث مزبور را نیز تهیه کرده بود ــ نقل میکردهاند (ابوالفرج، همانجا؛ ابنداود، 303؛ نجاشی، 2 / 271؛ ذهبی، سیر، 10 / 105). سهمی شماری از این احادیث را در تاریخ جرجان نقل کرده است (ص 361-371). شمار راویان شیعی که از او حدیث شنیدهاند، اندک است و ازآنمیان بهویژه به احمد بن محمد بن ولید بن برد اشاره شده است (نجاشی، 2 / 272؛ نیز نک : مفید، الامالی، 29، 274، 315-316؛ ابنبابویه، کمال الدین، 312-313)؛ حال آنکه در مورد روات سنی فهرستْ طولانیتر است و نام کسانی چون ابراهیم بن منذر خزایی، یعقوب بن حمید بن کاسب، عتیق بن یعقوب زبیری، محمد بن منصور جواز و محمد بن یحیی بن ابیعمر عدنی به چشم میخورد (ابوالفرج، ذهبی، خطیب، همانجاها؛ مسلم، 4 / 2260، 2268، 2297). سهمی فهرستی از اسامی رواتی که دیباج از آنها استماع کرده و نیز راویانی که از او حدیث شنیدهاند، به دست داده است (ص 361).شاخصترین رویداد در حیات سیاسی محمد دیباج، اقدام به قیامی زیدی در منطقۀ حجاز در طلیعۀ سدۀ 3 ق / 9 م، یعنی مقارن با سالهای پایانی زندگانی او ست. وی به دعوت فرزندش علی بن محمد، ابنافطس و جماعتی دیگر از زیدیان ــ که فعالیتهای آنان و تسلطشان بر حجاز بخشی از قیام ابوالسرایا محسوب میگردید ــ رهبریِ جنبش علوی ـ زیدی را به دست گرفت (طبری، همانجا؛ خطیب، 2 / 113).به گزارش طبری، ابنافطس و یارانش که پس از مرگ ابوالسرایا و شکست قیام وی و بهدنبال نارضایی مردم از رفتارهای نابهنجارشان، از استمرار استیلای خود بر مکه بیمناک بودند، چاره چنین اندیشیدند که با دعوت از محمد دیباج، از محبوبیت او در میان عامۀ مردم بهعنوان فردی از خاندان علوی بهره جویند و پیشازآنکه کارشان به فرودستی انجامد، ازنو جنبشی را در منطقۀ حجاز شکل دهند (همانجا). اگرچه دیباج نخست از پذیرفتن این مهم تن میزد، اما به اصرار این جماعت و احتمالاً در پی غلیان نوعی غیرت شیعی (ابوالفرج، 538- 539) به خواستِ ایشان تن درداد و مردم حجاز از روی میل یا بهاکراه با او بهعنوان امیرالمؤمنین بیعت کردند (همو، 537؛ طبری، 9 / 399؛ ابناثیر، 6 / 311-312). بدون شک، گزینش عنوان امیرالمؤمنین در جامعۀ شیعی امری نامتعارف بوده (مسعودی، 4 / 323)، و بیاعتنایی دیباج به این عرف مسلّم شیعی، انتقاداتی را نسبت به او در پی داشته است (نک : مفید، الفصول ... ، 311).دیباج از ریاست و امارت، بهظاهر، جز نام نصیب دیگری نداشته است و آنانکه گردانندگان واقعی این شورش بودند، دست خود را باز دیده، از ستم، بیعدالتی و اعمال خلاف اخلاق و عرف جامعه فروگذار نمیکردند، تاجاییکه تاب و توان مردم مکه به سر آمده بود و زمانی بر محمد دیباج آشفتند تا جلو ستمهای اطرافیان خود را بگیرد (طبری، 9 / 399-400). درواقع قیام دیباج دوام چندماهۀ خود را مدیون اعتبار و محبوبیتش نزد مردم بود و همچون بسیاری قیامهای دیگر علوی در مناطق عراق و یمن، از سستیِ ایجادشده در حکومت عباسیان، پس از مرگ هارون ناشی میشد (نک : ذهبی، سیر، 10 / 105).دیری نپایید که دیباج و یارانش خود را دربرابر سپاهیان مأمون، که برای سرکوب شورش گسیل شده بودند، یافتند. تلاش او و یارانش به جایی نرسید و سپاه زیدی طعم شکست را نخست در مکه چشید و بهناچار شهر را تسلیم کرد (طبری، 9 / 400-401). دیباج که از مکه خارج شده بود، در نزدیکی مدینه اردو زد و تلاش کرد تا جمعی را گرد آورد و با سازماندهی نیروهای پراکندهاش، بر مدینه تسلط یابد.هارون بن مسیب، حاکم مدینه، با ایشان درگیر شد و بسیاری از یاران دیباج در این نبرد کشته شدند. وی پسازآنکه از امرای سپاه مأمون امان خواست، خود را تسلیم کرد (همو، 9 / 401-402؛ ابوالفرج، 540). در مکه، به خواست و ارادۀ سرکردگان سپاه عباسی، دیباج بر منبر رفت و حرکت سیاسیای را که خود در رأس آن قرار گرفته بود، فتنه خوانده، حکومت را حق مأمون دانست و بدینسان هرگونه اعتبار و مشروعیت را از قیام خود سلب کرد (طبری، 9 / 402؛ ابناثیر، 6 / 313).پس از این وقایع، دیباج به عراق نزد حسن بن سهل فرستاده شد، و حسن او را بههمراه رجاء بن ابیضحاک به مرو نزد مأمون فرستاد (ابوالفرج، 541؛ طبری، 9 / 403؛ خطیب، 2 / 115). دیباج میبایست همراه همان کاروانی گسیل شده باشد که علی بن موسیالرضا (ع) را به دربار مأمون در مرو میرساند (ابنبابویه، عیون ... ، 2 / 147).در مرو، دیباج بخشیده شد و مورد احترام مأمون قرار گرفت و نه به چشم اسیری جنگی، که بهعنوان فردی محترم از خاندان علوی نگریسته میشد و گفته شده است که مأمون رفتار و کرداری را از او تحمل میکرد که از دیگران برنمیتابید (ابوالفرج، 537؛ ابنجوزی، 10 / 121؛ مفید، الارشاد، 2 / 212). در سفر بازگشت از مرو به عراق، وی همراه مأمون بود و هنگامیکه برادرزادهاش علی بن موسى (ع) در طوس چشم از جهان فروبست، مأمون در حضور او و دیگر علویان خود را متأثر و سوگوار نشان داد و برای آرامکردن اوضاع از او یاری طلبید (همان، 2 / 271؛ ابنبابویه، همان، 2 / 242). چند منزل پسازآن در جرجان، محمد دیباج خود نیز بدرود حیات گفت.مأمون در تشییع جنازۀ او شخصاً حضور یافت و از وی بسیار تجلیل کرد (ابوالفرج، 541؛ مسعودی، 4 / 323؛ خطیب، 2 / 115؛ صفدی، 2 / 291). دیباج را در همان جرجان به خاک سپردند. جمعی از مورخان و نویسندگان (نک : قمی، 223-224؛ سهمی، 360؛ حمدالله، 159) از مزار او در این شهر یاد کردهاند، اما ظاهراً اکنون، از این مزار در این منطقه نشانی موجود نیست (عطاردی، 413). گفتنی است محمد دیباج هنگام اقامت در خراسان و جرجان مجلس املا و حدیث برگزار میکرده است و گروهی از او حدیث شنیدهاند (سهمی، 361).در منابع فرقشناسی از گروهی به نام شمیطیه یا سمیطیه منسوب به شخصی به نام یحیی بن ابیشمیط (ابیسمیط) سخن به میان آمده است که به امامت محمد دیباج پس از امام صادق (ع) و تداوم امامت در اعقاب وی معتقد بودهاند و میپنداشتهاند که مهدی موعود (ع) نیز از نسل او ست (اشعری قمی، 86-87؛ اشعری، 270؛ بغدادی، 39؛ شهرستانی، 1 / 167؛ نشوان، 163). این گروه به حدیثی از امام صادق (ع) دربارۀ دیباج استناد میجستند (نیز نک : نوبختی، 76) که دانشمند امامی، شیخ مفید ( الفصول، 252) در سند و دلالت آن تشکیک کرده است. دربارۀ یحیی بن ابیشمیط، فراتر از گزارش مذکور اطلاعی در دست نیست و فرقۀ یادشده چنانکه مفید متذکر شده، پس از زمانی کوتاه کاملاً منحل گردیده است (همانجا).جاحظ در کتاب الحیوان از زرارة بن اعین با عنوان رئیس شمیطیه یاد میکند (7 / 122). این انتساب اگر ناشی از تصحیف نباشد، باید منشأ دیگری جز فرقۀ شمیطیه برای آن جستوجو کرد (نک : تستری، 4 / 435-436). ظاهراً مقریزی نیز در الخطط میان یحیی بن ابیشمیط و احمد بن شمیط از امرای لشکر مختار خلط کرده است (2 / 351). جالب آن است که در «اصول النحل»، بیآنکه از یحیی بن ابیشمیط یاد شود، گروه شمیطیه جمعی از اصحاب محمد بن اسماعیل به شمار آمدهاند که پس از مرگ او به امامت محمد دیباج گرویدند (ص 47). مسعودی مینویسد که این فرقه به گروههایی منشعب شد که برخی به غلو گراییدند و برخی در مسلک امامیه داخل شدند (4 / 322).محمد دیباج به شهادت منابع، در قیام به شمشیر با زیدیان همرأی بود (مفید، الارشاد، 2 / 211)؛ بنابراین، مشکل است بپذیریم که وی به نص در امامت در فرزندان امام حسین (ع) نیز اعتقاد داشته است. بدون تردید وی دارای گرایشهای روشن زیدی بوده و درجریان قیام وی در حجاز، حلقهای از مردان جارودی او را یاری میکردهاند (ابوالفرج، 538؛ مفید، همان، 2 / 211-212؛ اربلی، 2 / 408- 409). نیز گفته شده که دیباج زمانی از ابوحنیفه بهدلیل کمکهایش در حق زید بن علی (ع) بهنیکی یاد کرده است (ابوالفرج، 145-146).در منابع امامیه، محمد دیباج گاه با صفات اخلاقی نیکو و پسندیدهاش معرفی میشود (نک : مفید، همانجا؛ طبرسی، 1 / 547)، اما درعینحال، این منابع حاوی روایات و مضامین انتقادی دربارۀ او نیز هستند (نک : مفید، الفصول، همانجا؛ ابنبابویه، کمال الدین، 312-313؛ خویی، 15 / 162-165). همچنین از برخی گزارشها پیدا است که میان او و برادرش موسی بن جعفر (ع) و برادرزادهاش علی بن موسی الرضا (ع) ارتباطی نزدیک و صمیمی وجود نداشته است (نک : ابنبابویه، عیون، 1 / 60، 2 / 204، 207، التوحید، 440-441؛ طوسی، 5 / 89، قس: 2 / حدیث 296‘1). از این روایتها، موضع جامعۀ امامیه در مقابل او بهخوبی روشن میگردد.اسفراینی در التبصیر آورده است کـه ابنابیالعوجاء، شخصیت معروف به زندقه، در مورد محاسبۀ ماهها شیوهای ابداع کرده بود و آن را به محمد دیباج نسبت میداد و بهواسطۀ آن روزۀ بسیاری از شیعیان را فاسد کرد (ص 120).
ابناثیر، الکامل؛ ابنبابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، قم، 1357 ش / 1398 ق؛ همو، عیون اخبار الرضا (ع)، به کوشش مهدی حسینی لاجوردی، نجف، 1378 ق / 1958 م؛ همو، کمال الدین، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1405 ق؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنداود حلی، حسن، الرجال، تهران، 1342 ش؛ ابنعنبه، احمد، عمدة الطالب، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1383 ش؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه؛ اربلی، علی، کشف الغمة، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تبریز، 1381 ق؛ اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، بغداد، 1374 ق / 1955 م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400 ق / 1980 م؛ اشعری قمی، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1361 ش؛ «اصول النحل»، مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش فان اس، بیروت، 1971 م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1367 ق / 1948 م؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، 1412 ق؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترینج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، 1409 ق / 1989 م؛ ذهبی، سیر؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1381 ق / 1961 م؛ طبرسی، فضل، اعلام الورى، قم، 1417 ق / 1996 م؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، التهذیب، نجف، 1378 ق / 1958 م؛ عطاردی، عزیزالله، راویان امام رضا (ع)، کنگرۀ جهانی حضرت رضا (ع)، مشهد، 1367 ش؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1313 ش / 1353 ق؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1973 م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ مفیـد، محمد، الارشـاد، قـم، 1413 ق / 1992 م؛ همـو، الامالـی، بـه کـوشش حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، 1403 ق / 1983 م؛ همو، الفصول المختارة، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1270 ق / 1854 م؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش محمدجواد نائینی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ نشوان حمیری، الحور العین، به کوشش کمال مصطفى، قاهره، 1367 ق / 1948 م؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، بیروت، 1404 ق / 1984 م.
مسعود حبیبی مظاهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید