دیار مضر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/245994/دیار-مضر
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دیارِ مُضَر، نام منطقهای در بالادست میانرودان / بینالنهرین (به یونانی: مسوپوتمیا)، سکونتگاه قبیلههای مضر.از روزگـار بـاستان، سرزمین شمـال میـانرودان ــ محدود به رودهای دجله در شرق، و فرات در غرب ــ از سوی عربها جزیره (ه م) نامگذاری شده بود (لسترینج، 93). وجه تسمیۀ جزیره چنین بود که این قطعه از زمین از راست و چپ با دو رود بزرگ، و از جنوب و شمال با ویژگیهای جغرافیایی طبیعی مانند شاخابۀ رودها، نهرهای کوچک، و بلندیها و بریدگیهای آنها، از دیگر زمینهای پیرامونی خود جدا میشد. این سرزمین بهاعتبار ساکنان آن، از سوی جغرافیانویسان کهن به 3 بخش دیار ربیعه، دیار مضر، و دیاربکر تقسیم شده است (همو، 94؛ ابنشداد، 3(1) / 4؛ ابوعبید، 1 / 382؛ شمیسانی، 15). گرچه از برخی از منابع میتوان چنین برداشت کرد که جزیره فقط شامل دیار ربیعه و دیار مضر بوده، و دیاربکر خود سرزمینـی جـدا بوده است (نک : قلقشندی، 4 / 320)؛ چنـانکه امروز است.دیار جمع «دار» به معنی منزل است که سپس در معنی توسیعی، به منزلگاه و سرزمین هم دلالت میکند. بنابراین دیار مضر نیز همانند دو نام دیگر، دیار ربیعه و دیاربکر، حاکی از سرزمینهای مختص به سکونت قبیله است. در نامیدن شمال میانرودان به جزیره، و اشتمال آن بر سکونتگاههای قبیلههای عرب، در میان نویسندگان مسلمان، اتفاق نظری دیده نمیشود، چنانکه گاهی آن را اقلیم «اَقور»، نیز «اَثور»، نوشتهاند (مقدسی، 136، 137؛ قس: ابنشداد، همانجا: نویسندۀ سدۀ 7 ق / 13 م، که این واژه را به نویسندگان جدید نسبت میدهد)، و گاه فقط از دو قبیله نام بردهاند و از دیار ربیعه و دیاربکر، یکی را از قلم انداختهاند (اصطخری، 71؛ ابوعبید، 1 / 381؛ دمشقی، 20). ظاهراً به همین سبب است که یاقوت (بلدان، 2 / 637) تصریح کرده است که شاید بهتر باشد همه را روی هم دیاربکر و دیار ربیعه نامید. اما این عدم اتفاق ناشی از پیچیدگی نیست و به دو دلیل توجیهپذیر است:نخست آنکه در طول تاریخ پس از اسلام، شهرهای جزیره برحسب وضعیت سیاسی و حکومتی و مالیاتی، و یا حتى تغییر محل قبیلهها و یا غلبۀ جمعیتی آنها، گاهی جزو این دیار، و گاه جزو دیار دیگر قرار میگرفتند؛ برای نمونه، ماردین را میتوان گفت که گاهی جزو دیاربکر، و گاهی جزو دیار ربیعه محسوب شده است. افزونبراین، محدودۀ جزیره، گاهی در زمان قدرت حاکمانش گستردهتر میشده و در شمال تا کوههای ارمینیه، در شرق تا کوههای کردستان، و در جنوب از عانه ــ امـروزه «عنه» در استان الانبار عراق ــ و حدیثه در سمت فرات، تـا تکریت در کنار دجله را در بر میگرفته است (شمیسانی، 16، 91). این جابهجایی شهرهای مهم و یا مرکزی دیارها موجب آن شده است که گاهی نام یکی برده نشده و جزو دیگری به شمار آمده باشد. همچنین گاهی هر 3 دیار، یک والی، و گاه هر کدام، یک والی مستقل داشتهاند، هرچند فرماندهی نظامی بهویژه برای قلعههای مهم، عموماً واحد بود (ابنازرق، 28).توجیه دوم این است که مضر و ربیعه، هر دو فرزندان نزار ابن معد بن عدنان بودند و از هریک از آنها، مطابق تقسیمبندی معمول مردم عرب، بطنها، فخذها و عشیرههای پرشماری پدید آمده است (نک : حمزه، 133-134؛ سمعانی، 12 / 303). قبیلۀ بکر بن وائل (ه م) هم که دیاربکر بهجهت آن نامگذاری شده، درواقع شاخهای از ربیعه بوده که بهسبب بزرگیاش، خودْ قبیله به شمار آمده است. بهاینترتیب، چنین برمیآید که نویسندگان گاه بکر را جزو ربیعه به شمار آورده، و از آن نام نبردهاند، و گاه برعکس، با آوردن نام بکر، ربیعه را هم مقصود کردهاند. نیز، گاه از ربیعه و مضر که برادر بودند، یکی را یاد کردهاند؛ چه بسا که قدرتیافتن یکی از قبیلهها در جزیره در زمانی خاص، موجب چنین نگاههایی بوده باشد.چنانکه پیدا ست، تاریخ دو قبیلۀ مضر و ربیعه، چه پیش از مهاجرت به جزیره، و چه پس از آن، به هم پیوسته است. مردم این دو قبیله بسیار پرشمار بودند؛ چنانکه در عرب ضربالمثل شده بود که برای کنایه از «بسیاری»، چنین بگویند: «اکثر من ربیعة و مضر»، یعنی بیشتر از ربیعه و مضر (سمعانی، همانجا). گفتنی است میان دو قبیله، بهرسم آن روزگار، حسادت و تفاخر وجود داشته، هرچند این امر مانع اتحاد آنان در جنگ و ستیز با دیگران نبوده است (علی، 1 / 396-397).گویا اهل مضر اکثریت داشتهاند. آنان پیش از مهاجرت به جزیره، در حجاز بودند و در روزگاری که شمار مردان یک قبیله علت برتری به شمار میرفت، بر دیگر قبیلههای بنیعدنان بزرگی یافتند و حکومت مکه مدتها در دست ایشان بود (سویدی، 64؛ حمزه، 249). آنچه از منابع برمیآید، حاکی از آن است که همین زیادشدن قدرت آنها و بهطورکلی قدرتیافتن عربها و دستاندازی آنان به مرزهای ایران در دورۀ فترت آغازین ساسانیان، موجب اجرای سیاستهای شدید شاپور دوم (سل 310- 379 م) گردید، ازجمله کوچـانـدن مضر و ربیعـه ــ و بکـر بـه همراه ربیعه ــ به شمـال میانرودان (نک : همانجا؛ لسترینج، 93). حکومت مقتدرانۀ مضر در مکه مربوط به پیش از تسلط قریش است که خود نیز بطنی از مضر بود، زیرا در زمان قیام قصی بن کلاب، مکه در دست خزاعه قرار داشت. ازآنپس تا هنگام ظهور اسلام، باقیماندۀ مضر در مکه، کموبیش از نفوذ دنیایی و بیشتر دینی برخوردار بود (حمزه، 250-251).جغرافیانویسان مسلمان، برحسب جایگرفتن قبیلههای سهگانه در جزیره، محل آنان را بهترتیب به نام دیار ربیعه، دیار مضر و دیاربکر نامیدهاند (نک : مقدسی، همانجا؛ ابنشداد، 3(1) / 5). محدودۀ تقریبی دیارها را میتوان چنین در نظر گرفت که در بالای میانرودان که فاصلۀ دو رود دجله و فرات از هم زیادتر، و سرزمین میان آنها از جنوب به شمال پهناورتر میشد، نخست دیار ربیعه در سمت راست قرار داشت. سپس محدودۀ تقریبی دیار مضر شروع میشد که زمینهای هر دو طرف فرات را در راستایی طولانی از شمال به جنوب، یعنی از سمیساط یا شمشاط (سامسات کنونی در جنوب استان آدییامان ترکیه) تا عانه در جنوب، درست در نقطۀ پیچش فرات به سمت غرب، در بر میگرفت. با توجه به نقشۀ امروز منطقه، میتوان گفت که بهطور تقریبی دیار ربیعه میان عراق و سوریه مشترک بود و دیار مضر در سوریه، و دیاربکر در ترکیۀ کنونی قرار داشتند. دو قلعۀ مهم نظامی در نزدیکی حران، که محل آن امروزه در ترکیه واقع است، به نامهای جُملین و الموزَّر، به دیار مضر تعلق داشت (همو، 3(1) / 68؛ عبدالرئوف، 218).اصطخری شمشاط در شمال، و حدیثه در جنوب را دو مرز جزیره دانسته است (ص 75)، حالآنکه اگر دیاربکر کنونی، که ساکنانش دیگر عربهای قبیلۀ بکر بن وائل نیستند، نامش را از همان زمان گرفته و حفظ کرده باشد، سرزمین بسیار وسیعتری را زیر پوشش جزیره قرار میداده است. گویا به همین جهت است که شمشاط را گاهی متعلق به دیاربکر هم دانستهاند (نک : قلقشندی، 4 / 319).دیار مضر در دورۀ اسلامی از چند جهت اهمیت یافته بود. نخست آنکه بهاعتبار قرارداشتن در کنار فرات، بهنوعی مرز طبیعی میان سرزمینهای داخلی مسلمانان و دولت روم محسوب میشد (نک : ابنجوزی، 14 / 114؛ لسترینج، 109). دیگر آنکه رابطۀ تجاری شمال به جنوب با قایقهای خاص رودپیما از طریق فرات میسر میشد و ازاینجهت شهرهای دیار مضر اهمیت اقتصادی پیدا میکردند (یعقوبی، 6)؛ بهخصوص در هنگام جنگ، این اهمیت از لحاظ نظامی و پشتیبانی، محسوستر میشد.دیار مضر پیش از اسلام نیز اهمیت داشت و مرکز تمدنهای باستانی به شمار میرفت (نک : یاقوت، المشترک، 208؛ شمیسانی، 15-16، حاشیههای 2-3). تأثیر این قدمت و تمدنهای باستانی آن در دورۀ اسلامی نمایان شد، چنانکه شهرهای رها و حرّان، در آغاز شکوفایی تمدن و دانش مسلمانان، نقش مهمی در انتقال دانشهای یونانی به عالم اسلامی ایفا کردند. جغرافیانویسان مسلمان از شهرهای رقّه، رُها، حرّان، سروج، شمشاط، حِصن منصور، تل مَوْزن، خانوقه، حریش، تل محری، باجَرْوان، عانه یا حِصن مسلمه، ترعوز، کَفَرْ زاب، و کفر سیرین در شمار شهرهای دیار مضر نـام بردهاند (یاقوت، بلدان، 2 / 637؛ ابوعبید، 1 / 381؛ مقدسی، 137؛ ابنحوقل، 225-227). امروزه برخی از این شهرها بهصورت آبادیهایی کوچک همچنان با نام خود باقی ماندهاند و برخی ویران شدهاند، و یا بر جای آنها شهرهای دیگر با نامهای دیگر ساخته شده است. درهرحال، محل شهرها و آبادیهای دیار مضر، امروزه با اندکی جستوجو و دقت بر روی نقشه قابل شناسایی است.مرکز دیوانی و اداری و مالی دیار مضر شهر رقه در کنار فرات، تقریباً در وسط دیار مضر بود (نک : عریب، 69؛ عبدالرئوف، همانجا) که امروزه در سوریه قرار دارد. رقه نهاده بر کنارۀ شرقی فرات، زمانی بزرگترین شهر دیار مضر به شمار میرفت (اصطخری، همانجا). این شهر باستانی، خود بر روی خرابههای شهر یونانی کهنتری به نام کالینیکوس یا نصفوریوم ساخته شده بود. «رقه» پیش از آنکه نام باشد، صفت است و آن در لغت عرب، به محلی که در معرض بالاآمدن آب باشد، اطلاق میشد. از آنجا که جایهای دیگری هم با این صفت وجود داشت، آن را «رقةالبیضاء» خواندند تا از رقههای دیگر مشخص باشد (دمشقی، 191؛ یاقوت، المشترک، همانجا؛ قس: لسترینج، همانجا، که بهجای رقةالبیضاء، رقةالسّوداء آورده است).
بنابر گزارشی، منصور خلیفۀ عباسی، در کنار رقه شهر رافقه را ساخت و رقه اندکاندک خالی و خراب شد و رافقه رونق یافت و در طول زمان هر دو نام بر یک شهر اطلاق شد (دمشقی، همانجا). ساخت شهر جدیدی به نام رافقه، وصفی چندان دقیق نمینماید، چه، از سخن بیشتر نویسندگان روشن است که رقه و رافقه به هم پیوسته بوده و هر دو هم به پرآبی و سرسبزی و رونق و داشتن مسجد جامع شهره بودند (مثلاً نک : اصطخری، همانجا؛ ابنحوقل، 226). برداشت درست ظاهراً باید این باشد که محل رقه بهدلیل برخورداری از خاک و هوای مناسب و دو نهر الهنا و المرا (نک : دمشقی، همانجا)، ظرفیت گسترش داشته، و منصور عباسی ربض آن را، و یا ربض جدیدی را در آنجا ساخته بوده (نک : یاقوت، همانجا) که سپستر مرتب بر وسعت و رونق آن افزوده شده است. در باب توجه خلیفۀ عباسی به رقه نیز شاید بتوان به انگیزۀ وجود شهر مسلماننشین مهمی در منطقه، بهویژه در کنار فرات و تقریباً در وسط آن اشاره کرد.شهر مهم دیگر دیار مضر، رُها، در شمال دیار مضر بود که امروزه به اورفه، واقع در ترکیه، تغییر نام داده است. این شهر مدتی، بهویژه در دورۀ صلیبیها، ادسا خوانده میشد. رها شهری باستانی با تمدنی کهن و در اصل رومی (یا یونانی) بود، که در دورۀ پیش از اسلام با گسترش مسیحیت، مردمانش به آن دین گرویده و مرکز مسیحیان به شمار میرفته است. بیش از 300 کلیسا به آنجا نسبت دادهاند (دمشقی، عبدالرئوف، همانجاها) که این شمار قطعاً میبایست مربوط به استان رها، و نه تنها شهر رها بوده باشد. شهر رها برخوردار از نهر بلیخ که به فرات میریخت، پرآب و با کشاورزی خوب بوده، و یکی از کلیساهای آن، بزرگترین کلیسا در عالم مسلمانان وصف شده است (ابنحوقل، 226-227). در حملۀ صلیبیها به فلسطین، رها در همان آغاز به تصرف فرنگیها درآمد و برای چند دهه از امیرنشینهای مهم و قدرتمند صلیبی به شمار میآمد.دیگر شهر مهم دیار مضر، حرّان، در شمال آن بود که محل آن امروزه در خاک ترکیه در جایی به نام «آلتینیاشاق» قرار دارد. حران نیز شهری باستانی به شمار میرفت و زمانی شهری بزرگ (عظیم) شمرده میشد، ولی در سدۀ 9 ق / 15 م، تنها خرابههای آن باقی مانده بود (نک : قلقشندی، 4 / 319).در گزارش ابنحوقل که منبعی کهن محسوب است، حران هنوز حیات داشته، و جایگاه فعال صابئین به شمار میرفته است، چنانکه از جاهای دیگر زائران برای زیارت معبد مقدس مدوّر آن به آنجا میرفتهاند (ص 226). در همان منبع، این شهر و معبد آن که بر بلندی ساخته شده بود، به پدر حضرت ابراهیم (ع) نسبت داده شده است. شاید همین دو صفت مدوربودن و بر بلندی قرارداشتن این معبد، موجب شده باشد که آن را نمادی برای پرستش ماه وصف کنند (نک : دمشقی، همانجا)، زیرا معبدهای آیین میترا، بهجز غارها، معمولاً مدور بودند، و ظاهراً مقصود از صابئین، نه پیروان یحیای تعمیددهنده، بلکه مردم ستارهپرست بودهاند که میتراییان را نیز جزو آنان برشمردهاند.
ابنازرق، احمد، تاریخ الفارقی، به کوشش بدوی عبداللطیف عوض، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1937 م؛ ابنشداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیى زکریا عبـاره، دمشق، 1978 م؛ ابـوعبید بکـری، عبدالله، معجم مـا استعجـم، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض، 1388 ق / 1968 م؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، 1923 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، 1401 ق / 1981 م؛ سویدی، محمد امین، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ شمیسانی، حسن، مدینة ماردین، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ عبدالرئوف، عصامالدین، بلاد الجزیرة فی اواخر عصر العباسی، قاهره، دار الفکر العربی؛ عریب بن سعد قرطبی، «صلة تاریخ الطبری»، همراه ج 11 تاریخ طبری، به کوشش دخویه، لیدن، 1897 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد / بیروت، 1976 م؛ لسترینج، گ.، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، 1337 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1324 ق / 1906 م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترک، به کوشش ووستنفلد، گوتینگن، 1846 م؛ یعقوبی، احمد، البلدان، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1337 ق / 1918 م.
منوچهر پزشک
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید