دهخدا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 15 اسفند 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245962/دهخدا
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دِهْخُدا، علیاکبر (1258 ق-1334 ش / 1879-1956 م)، ادیب، شاعر، و از منتقدان اجتماعی معاصر.علیاکبر دهخدا پسر خانبابا خان قزوینی است که از قزوین به تهران مهاجرت کرد. علیاکبر خان در محلۀ سنگلج تهران، کوچۀ قاسمعلی خان به دنیا آمد (دبیرسیاقی، هشت؛ درودیان، «زندگینامه»، 7).خانبابا خان در 9 سالگیِ دهخدا درگذشت و یوسف خان پسرعمو، ولی و حافظ اولاد صِغارِ او نیز دو سال بعد از جهان رفت و دامادهایِ وی آنچه را که وُراث نزد وصی داشتند، انکار کردند و مایَملکِ آنان منحصر به خانهای در جوارِ منزل شیخ هادیِ نجمآبادی و مختصر اثاثۀ منزل گشت. اما مادر آگاه، دانا و دلسوز و بافرهنگ او فرزندان را تحت حمایت گرفت و سختیها را با متانت و بردباری آسان ساخت. او مَثَل اعلایِ مادری بود و دهخدا بسیاری از امثال سایر و لغات و اصطلاحات مردم قزوین را از این مادر بافضیلت فراگرفت (نک : معین، «دهخدا»، 371؛ درودیان، همانجا).دهخدا دروس قدیم را از صرف و نحو تا اصول فقه و کلام و حکمت به مدت 10 سال نزد شیخ غلامحسین بروجردی آموخت و همجواری با منزل نجمآبادی سبب شد که باوجود خردسالی، از مجالس درس و بحث آن عالم آزاداندیش نیز بهره بَرَد. دهخدا چنانکه خود صادقانه نوشته است، مربی قلب و فؤاد، یعنی وجدانیات خود را آن مادر بیعدیل، و معلم دانشهای رسمی خود را آن دانشمند مُتَألّه، و تقویت عقل خود را از نجمآبادی میدانست و بیریا و خالصانه معترف بود که کم و بیش هرچه دارد، از این 3 وجود استثنایی دارد که کمتر کسی را یکجا دست داده است (دبیرسیاقی، همانجا؛ نک : زرینکوب، «دهخدا ... »، 94).دهخدا پیش از جنگ جهانی اول، همسری اختیار کرد، اما از او فرزندی نداشت. وی برادرزادۀ همسر خود، فروغ خانم را از دو سالگی به فرزندی پذیرفت و در تربیت او کوشید و روانۀ خانۀ بخت کرد.دهخدا پس از اتمام تحصیلات 10سالۀ علوم قدیم، وارد مدرسۀ سیاسی شد و به آموختن زبان فرانسه پرداخت و چون دوران آن مدرسه را به پایان برد، به خدمت وزارت خارجه درآمد و همراه معاونالدولۀ غفاری، سفیر ایران در ممالک بالکان، به اروپا رفت و مدت دو سال در «وین» (به قولی بخارست) به تکمیل زبان فرانسه و فراگرفتن دانشهای نوین پرداخت و با اندوختههای معنوی و علمی و تجربی فراوان در 1323 ق / 1905 م، مقارن نهضت مشروطهخواهی به ایران بازگشت (دبیرسیاقی، ده ـ یازده؛ نک : تقیزاده، 387؛ رعدی، 387؛ زرینکوب، همان، 94-95). مدتی با سمت معاونت امور شوسۀ خراسان و مترجمی مهندس بلژیکیِ مأمور ساختن راه تهران به سمنان، به کار مشغول شد (دبیرسیاقی، یازده؛ درودیان، همان، 8).با اعطای فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه و سپس درگذشت وی و آغازشدن ناسازگاری محمدعلی شاه با آزادیخواهان و حکومت مشروطه، آنگاه که میرزا جهانگیر خان شیرازی مدیر و میرزا قاسم خان صور اسرافیل صاحب سرمایه و مدیر دیگر، روزنامۀ صور اسرافیل را تأسیس کردند، دهخدا سردبیری آن روزنامه را پذیرفت. این روزنامه که در دوران مشروطیت ایران مقامی پرارج، و میان مطبوعات منزلتی والا دارد، هدفش «تکمیل معنی مشروطیت و حمایت مجلس شورای ملی و معاونت روستاییان و فقرا و مظلومین» بود (نک : صور اسرافیل، 1).صور اسرافیل که در 8 صفحه منتشر میشد، نخستین روزنامهای بود که در کوی و برزن و غالباً توسط کودکان به فروش میرسید، و به ولایات ایران و برخی ممالک دیگر نیز فرستاده میشد (دبیرسیاقی، دوازده ـ سیزده؛ آرینپور، «صور اسرافیل ... »، 37-40؛ صدر هاشمی، 3 / 129-130). دهخدا در هر شمارۀ آن مقالهای پرمغز در مسائل سیاسی و اقتصادی، و نمودن سیر فکری جهان و بررسی وضع نابسامان داخلی و ستیز با عفریت جهل و خرافه و بیسوادی و افشای ستمگریهای عمال حاکم، در آغاز بهعنوان سرمقاله، و در پایان، مقالۀ دیگری با بیانی انتقادی و طنزآمیز با عنوان «چرند پرند» مینوشت. این مقالهها امضاهای مستعار متعدد داشت: برهنۀ خوشحال، جغد، خادمالفقراء، خرمگس، دخو، دخوعلی، دمدمی، رئیس انجمن لاتولوتها، و نخود هر آش (دبیرسیاقی، سیزده؛ آرینپور، همانجا؛ نک : صدر هاشمی، 3 / 131 بب ).مقالات انتقادی او مقدمهای جالب توجه و سبک نگارشی نو در ادب فارسی داشت که در پرتو آن در روزنامهنگاری و نویسندگی بنیاد مکتبی نو نهاده شد. همچنین دهخدا در این روزنامه در طنزپردازی نیز به راهی تازه رفت که در گذشته مشابهی نداشت. شمارۀ اول صور اسرافیل در پنجشنبه 17 ربیعالآخر 1325 (10 خرداد 1286 ش / 30 مۀ 1907 م)، و بازپسین شمارۀ آن در 20 جمادیالاول 1326، منتشر شد. از این روزنامه، با تعطیلشدنها و توقیفشدنها جمعاً 32 شماره در فاصلۀ 14 ماه منتشر گردید و سپس با به توپ بسته شدن مجلس شورا و دستگیری و به دار آویختهشدن میرزا جهانگیر خان، و اختفا، تحصن و تبعیدِ دهخدا به سویس، تعطیل گردید (نک : دبیرسیاقی، همانجا؛ آرینپور، همان، سراسر مقاله؛ رعدی، 388؛ افشار، 13-14؛ درودیان، دهخدای شاعر، 20-21).در فاصلۀ آغاز نشر صور اسرافیل و تعطیلشدن آن، حوادثی بر دهخدا گذشته است که بهاختصار عبارتاند از: تهدید و تطمیعشدن از جانب محمدعلی شاه با فرستادن پول؛ تهدیدشدن به مرگ از طرف شاهزاده عزیز و مریدانش به تحریک امیراعظم حاکم گیلان؛ و محاکمهشدنش در مجلس شورا بنا به اعتراض طلاب متعصب تا حد تکفیرشدن. دهخدا همۀ این حوادث را با هشیاری و تدبیر دفع، و از خود رفع خطر کرد (دبیرسیاقی، سیزده ـ چهارده؛ نیز نک : افشار، همانجا).دهخدا در ایام تبعید، از لحاظ معیشتْ زندگی را بهسختی میگذرانید و نگران حال و وضع معاش مادر و خواهر و برادران خود بود. بااینهمه، از رساندن صدای مظلومیت مردم ایران به گوش جهانیان باز نمیایستاد. وی 3 شماره از روزنامۀ صور اسرافیل را با همان قطع و شکل در «ایوردن» سویس تهیه و در پاریس با یاری علامه محمد قزوینی و معاضدالسلطنه پیرنیا به طبع رساند. نخستین شمارۀ آن در غُرۀ محرم 1327 ق / 23 ژانویۀ 1909 م، و سومین، یعنی آخرین شمارۀ آن در 15 صفر 1327 ق / 8 مارس 1909 م، منتشر شد (دبیرسیاقی، پانزده؛ تقیزاده، 389؛ نک : افشار، 14، 18 بب ؛ صدر هاشمی، 3 / 143).دهخدا به دعوت آزادیخواهان، از پاریس به استانبول رفت و در آنجا با مساعدت گروهی از ایرانیان نشریۀ هفتگی سروش را منتشر ساخت (معین، همان، 373؛ دبیرسیاقی، همانجا؛ نیز نک : رضوانی، سراسر مقاله) و مقالانی سودمند در بسیاری از شمارههای آن نوشت و چون آن زمان مقارن فتح تهران و پیروزی مشروطهخواهان و خلع محمدعلی شاه از سلطنت بود، به سران مشروطه اندرز داد که از سهمطلبی و مقامخواهی بپرهیزند، هدف نهایی را آزادی و آبادی ایران بدانند و بر این باور باشند که اجر یک مجاهد همان تحصیل حریت برای وطن، و سهم خصوصی او از منافع همان سهمی است که درضمن منافع عمومی عاید او میشود، و مزدخواستن او آن سم کشنده است که مزاج مملکت با آن در خطر میافتد و به هرجومرجِ منتهی به اضمحلال میکشد.«سرمقالۀ» شمارۀ 10 سروش شاهکار آن سلسلهمقالات است. جان کلام دهخدا در این سرمقاله آن است که ایران عالِم و آدم ندارد یا کم دارد، درحالیکه هر اصلاحی باید بر این دو عامل متکی باشد. برای رفع این نقیصه ضمن پیشنهاد اصلاحات داخلی و ترویج معارف، و اختصاص سهمی از درآمد مملکت برای ترویج معارف در سطح کشور، باید بهوش باشیم و ایران را مجهز به سلاحی سازیم که دشمنان ایران بدان مجهزند و چشم طمع به ایران دارند. همچنین تحصیلات باید در تمام مملکت عمومیت یابد، نخست کار در محدودۀ تحصیلات ابتدایی آغاز شود و متناسب با درآمد کشور و تعیین کار برای افراد پیش برود. درنهایت و در مراحل بعد و نیز با توجه به افزایش درآمد کشور و با عنایت به دیگر امکانات به تحصیلات عالی نیز باید توجه شود (نک : ص 1-2).انتخاب و اعزام دانشجو با شرایطی ویژه، به کشورهای پیشرفته برای مجهزشدن به سلاح دانشهای روز از پیشنهادهای دلسوزانه و هوشیارانۀ او ست. از جملۀ شرایط گزینش، به نظر دهخدا، برگزیدن افراد ذیصلاح در تمام شهرهای دور و نزدیک، از میان طبقات مختلف مردم ازجمله از میان طلاب حوزههای علمیه، و اعزام آنها به کشوری بیطرف و تمرکز آنها حتیالامکان در یک شهر بود تا در هزینهها نیز صرفهجویی شود (همانجا).نخستین شمارۀ سروش، در چهارشنبه 12 جمادیالآخر 1327، و چهاردهمین شمارۀ آن در 10 ذیقعدۀ 1327 منتشر گردید (نک : رضوانی، 58، 60؛ صدر هاشمی، 3 / 34).پس از فتح تهـران به دست مجاهدان و خلع محمدعلی شاه از سلطنت و تشکیل مجلس دوم، دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی انتخاب شد و با قبول نمایندگی مردم کرمان، در یکشنبه 11 محرم 1328 به تهران آمد (معین، دبیرسیاقی، همانجاها؛ مستوفی، 2 / 290- 291، 319-320). دهخدا در فاصلۀ ورود به تهران تا آغاز جنگ جهانی اول (1914- 1918 م)، علاوهبر انجام دادنِ وظایف نمایندگی، به نوشتن مقالات انتقادی و سیاسی در این روزنامهها پرداخت: مجلس به مدیریت طباطبایی، آفتاب به مدیریت ناصرالاسلام، شورا به مدیریت عبدالوهابزاده، پیکار به مدیریت کمالی، و ایران کنونی به مدیریت مدبرالممالک هرندی (دبیرسیاقی، همان، دوازده؛ درودیان، «زندگینامه»، 13).او در روزنامۀ ایران کنونی سلسلهمقالاتی را با عنوان اصلی «چرند پرند» و عنوان فرعی «مجمعالامثال دخو» طراحی کرد. بدینترتیب که مقاله را با نقل مثلی آغاز میکرد و آن را با عبارتی طنزآمیز به پایان میبرد، که بازگویندۀ رنجهای دردمندان و رسواکنندۀ غاصبان و بیدارسازندۀ محرومان بود. این سلسلهمقالات بار دیگر در روزنامۀ شفق سرخ قدیم تجدید چاپ شد (نک : دبیرسیاقی، سیویک بب ؛ درودیان، دهخدای شاعر، 12-13).در ایام جنگ جهانی اول و مهاجرت آزادیخواهان از پایتخت و ورود قشون روس و انگلیس به ایران، دهخدا به محال بختیاری رفت و چندی در دِهِ «کلاته» زندگی کرد و سپس به دعوت امیرمفخم بختیاری عازم «دِزَک» شد و 6 ماه مهمان امیر بختیاری بود. در این مدت، تألیف لغتنامه و امثال و حکم را طرحریزی کرد (دبیرسیاقی، نوزده؛ بختیار، سراسر مقاله).دهخدا پس از خاتمۀ جنگ جهانی اول و مراجعت به تهران، ابتدا با سمت ریاست دفتر وزارت معارف و سپس با عنوان رئیس مدرسۀ علوم سیاسی ــ که بعدها تبدیل به دانشکدۀ حقـوق گردید ــ تـا شهریور 1320 به خدمت دیوانی پرداخت و در آن سال بازنشسته شد (آرینپور، از نیما ... ، 130؛ رعدی، 390، 404).دهخدا در خلال این ایام ضمن مطالعۀ متون ادب و استخراج لغات با شواهد منظوم و منثور برای تألیف لغتنامه، مواد مجلدات چهارگانۀ امثال و حکم را فراهم آورد و در فاصلۀ حدود سالهای 1308-1311 ش، با دستیاری غلامعلی رعدی آذرخشی با حدود 000‘30 عنوان مثلی و حکمی و زبانزدی و اصطلاحی و کنایی، و نزدیک 000‘10 مثل و حکمت و کنایه و اصطلاح که بهعنوان نظیر و مرادف آمده و با حدود 000‘12 مورد استناد به شعر شاعران و نوشتۀ نویسندگان، در 076‘2 صفحه متن و 180 صفحه فهارس به طبع و نشر رساند (دبیرسیاقی، همانجا؛ آرینپور، همان، 132؛ نک : رعدی، 390). سپس در 1313 ش، قراردادی با وزارت معارف برای طبع لغتنامه (نک : ه د، لغتنامۀ دهخدا)، منعقد کرد و با یاری استادان احمد بهمنیار، جلالالدین همایی و ابوالحسن شعرانی دو مجلد از حرف «آ» و «الف» لغتنامه را تنظیم نمود و منتشر کرد، اما با شروع جنگ جهانی دوم، کار تنظیم و طبع آن کتاب متوقف شد. تا اینکه در اسفند 1324، با تصویب قانونی دائر به طبع لغتنامه با حمایت مجلس شورا کار تنظیم مطالب و طبع آن کتاب با یاری همکاران جدید از سر گرفته شد و تا دیماه 1334، که محل کار از منزل دهخدا به عمارت مجلس شورا با کتابها و برگههای لغت منتقل گردید، کار تنظیم و تألیف و طبع زیر نظر خود دهخدا ادامه یافت (دبیرسیاقی، نوزده ـ بیست؛ شهیدی، 230-231؛ معین، «سازمان ... »، 407، 411؛ «تکملۀ مقدمه»، 321).با سقوط حکومت ملی دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد 1332، دهخدا نشانۀ تیر اتهام مخالفت واقع شد. یکبار در منزل و بار دیگر در دادستانی ارتش مورد بازپرسی و اهانت قرار گرفت. سرانجام، مردی که کار تحقیق و تألیف را تا 3 ماه پیش از مرگ رها نکرد، تاب اهانتها و ناملایمات نیاورد و در 7 اسفند 1334 درگذشت و در ابنبابویه در زمینی که بعدها بهصورت مقبرۀ خانوادگی درآمد، مدفون شد.دهخدا با آنکه در زندگی مادی وُسعی زیاده نداشت، گشادهدست و بیتکلف بود و گاه بخشش تا حد ایثار داشت، اما بادْدست نبود. در سال دوم حکومت دکتر مصدق مختصر مبلغ بازمانده از فروش خانۀ خود را به قصد یاری به بودجۀ کشور بهعنوان ران ملخ تقدیم کرد، اما چون رئیس دولت آن را با تشکر بازگردانید، آن را به مصرف خرید اوراق قرضۀ ملی رسانید. در وصیتنامۀ مختصرش دیده شد که بـرای خادم و خادمه و یکی ـ دو فـرد وابسته، چـون دیگر افراد خانواده سهمی معین داشته است (دبیرسیاقی، بیست و هشت). پس از درگذشت او افرادی به خانواده مراجعه داشتند که معلوم مینمود دهخدا در حیات خود محرمانه ماهانه وجوهی به آنان میداده است.دهخدا نیز مانند هرکس ویژگیهای فردی خاص خود را داشت: عادت داشت که روی زمین به دو زانو بنشیند و بخواند و بنویسد، بسیار سیگار میکشید، بیتحرک بود، قهوه زیاد مینوشید و آن را پدیدآورندۀ نیروی تازه در خود میدانست، بیآنکه او را بیخواب کند. بیعینک حتى خطوط ریز را میخواند (دبیرسیاقی، سی ـ سیویک؛ رعدی، 380 بب ).دهخدا سراسر عمر خود را وقف کارهای علمی و تحقیقی کرد. عجینشدن کار تحقیق با ذات و سرشت او موجب شد که مقامطلب نباشد و هرگز مقامی را نپذیرد. در مطالعه سریع و تیزبین و نکتهیاب بود. در استخراج لغات از متون، فراخحوصله بود. از مکررنویسی عبارات و اشعار شاهد لغات، مانده و ملول نمیشد. کار تحقیق و مطالعه و نوشتن تا 14 ساعت در هر شبانهروز، تا 3 ماه قبل از درگذشتش ادامه داشت. وی بر آن بود که آموختن علوم جدید، ضروری است و این آموزش باید به زبان ملی یعنی زبان فارسی ــ که اساس ملیت ما ست ــ صورت پذیرد. تحقق این امر مهم بـا ترجمۀ آثار علمی به زبان فارسی میسر میگردد و نخستین شرط ترجمۀ آثار علمی آن است که لغات خود را چنانکه باید، بدانیم و چنین است که از نظر دهخدا تألیف لغتنامه ضرورت مییابد (دهخدا، مقالات، 2 / شانزده).دهخدا چونان همۀ دانشمندان و متفکران بزرگ شک (= شک علمی) را بزرگترین ابزاری میدانست که خداوند به بشر عطا فرموده و بـر آن بود کـه باید در همـه چیز ــ خـاصه در کارهای علمی و تحقیقی ــ شک کرد، تا به یقین رسید. همین خصیصه بود که سرانجام، او را به یک تعریف علمی جامع و مانع برای امثال و حکم نرساند و کتاب «امثال و حکم» را بیمقدمهای به چاپ رساند. یادداشتهای ارزندۀ بسیار برای آن کتاب و نیز برای لغتنامه از او برجای مانده است (نک : دبیرسیاقی، بیستوهشت بب ).خصیصۀ برجستۀ علمی و خستگیناپذیری دهخدا در کار تحقیق علمی و نیز نوآوریهایش در نویسندگی بود که او را در نخستین کنگرۀ نویسندگان ایران که در تیرماه 1325 تشکیل شد، بر صدر نشاند (درودیان، «زندگینامه»، 14) و مایۀ مباهات نویسندگان ساخت.دومین صفت برجستۀ دهخدا میهندوستی و وطنخواهی و نوعدوستی او بود. در سالهای مقارن حکومت ملی، بار دیگر آتش پرفروغ و گرمیبخش وطنخواهی و انساندوستی و نوعپروری دهخدا از زیر خاکستر زمان زبانه کشید. آن وضع، مرد تشنۀ آزادی و آزادگی را جان و نیروی تازه بخشید و بیآنکه کار تحقیق و مطالعه و تألیف را رها سازد، با مقالات مستدل و اشعار پرنیشونوش و مصاحبههای نغز رادیویی و مطبوعاتی به دفاع از آزادی و ستیز با استبداد، به حمایت از حق محرومان برخاست. از کارهای نمایان او در این راه، یکی تأسیس جمعیت مبارزه با بیسوادی در اوایل اسفند 1329 (نک : درودیان، همانجا)، و صدور اعلامیۀ آن در اردیبهشت 1330 است، دیگر کوششی است که با قلم و قدم در ملاقات ماهانه با رئیس مملکت و رئیس دولت داشت تا از عوامل ایجادکنندۀ سد و بند در حکومت و گرفتن تصمیمات نامساعد احتمالی جلوگیری کند. دهخدا بر آن بود که همۀ ما چندروزه مهمان این مملکت هستیم. باید آن را بهخوبی حفظ کنیم و آنگونهکه گذشتگان ما آن را به ما سپردهاند، ما هم به آیندگان بسپاریم و کاری نکنیم که مستوجب لعن و نفرین آیندگان شویم.در میدان شعر، دهخدا خود را شاعر نمیدانست و از سر فروتنی میگفت: گاهی تفنن را شعری ساختهام ... و دوستان من از نظر حجب ... نخواستهاند دربارۀ کیفیت این اشعار اظهارنظر کنند ... (دبیرسیاقی، سی)، اما به شهادت محققان، دهخدا گذشته از آنکه محققی توانا و کممانند است، شاعری توانا نیز هست (نک : زرینکوب، «مجموعۀ اشعار ... »، 294 بب ؛ یوسفی، 301 بب ؛ آتشی، 321-333). به گفتۀ زرینکوب، اشعار دهخدا، برخلاف اشعار بسیاری از ادیبان که تنها الفاظ و قوافی اشعار دیگر شاعران را پس و پیش میکنند، اشعاری نه تقلیدی، که الهامی و ابداعی است (همان، 296).منظرهسازی و تجسمبخشی به حالات و حرکات و رنگارنگی صحنهها از جملۀ خصوصیات شعر او ست. چنانکه تصویری که از حلزون (لیسک) و کیفیت حرکت او و مشابهاتش به باریکی تمام تصویر کرده است، گذشته از همسنگی با قطعۀ پوپک رودکی، مزیت ابداع و کمال کلام تخییلی را به همراه دارد. قطعات کوتاه او، مضمونهای تازه، و غزلهایش، دلکشی و پرمعنایی، و مثنویهای کوتاه و بلندش، نکتهآموزیها با چاشنی طنز دارد و در همه حال شعر و نظم دهخدا همانند نثرش فردوسیوار آراسته به عفت کلام و متانت، چاشنی طنز و عنصر مَثَل است (نک : زرینکوب، «دهخدا»، 97).
دهخدا جز لغتنامه (ه م) و امثال و حکم و اشعارش، چند ترجمه از زبان فرانسه و تصحیحاتی در دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سید حسن غزنوی، و ناصر خسرو، نیز لغتنامۀ اسدی و صحاح الفرس دارد و نیز بر بسیاری از متون نظم و نثر که از آنها استخراج لغت و مثل کرده است، توضیحاتی سودمند نوشته و تصحیحات بجا کرده و نکاتی دقیق افزوده است. لغتنامۀ مفصلی نیز از فرانسه به فارسی با معادلهای بسیار برای هر لغت فراهم آورده که عیناً در کتابخانۀ لغتنامه نگاهداری میشود و چاپشدن آن سودمندیها خواهد داشت (دبیرسیاقی، بیست؛ معین، «دهخدا»، 373-380). طبق یادداشتی بهجامانده از دهخدا، برای کار تتبع لغتنامه بیش از بیستواند سال، بیوقفه، بیآنکه حتى در تعطیلات رسمی، کار متوقف شود، صرف وقت شده است.
آتشی، منوچهر، «دهخدای شاعر»، دهخدا چراغی که ... (هم )؛ آرینپور، یحیى، از نیما تا روزگار ما، تهران، 1374 ش؛ همو، «صور اسرافیل و دهخدا»، دهخدا مرغ سحر ... (هم )؛ همو، «صور اسرافیل و ملانصرالدین»، دخوی نابغه (هم )؛ افشار، ایرج، «توضیحاتی دربارۀ مبارزات آزادیخواهی هیئت ایوردن»، همان؛ بختیار، مظفر، «دهخدا در میان بختیاریها»، دهخدا مرغ سحر ... (هم )؛ «تکملۀ مقدمه»، لغتنامۀ دهخدا؛ تقیزاده، حسن، «دهخدا»، مقدمۀ لغتنامۀ دهخدا؛ دبیرسیاقی، محمد، مقدمه بر مقالات (نک : هم ، دهخدا)؛ دخوی نابغه، به کوشش ولیالله درودیان، تهران، 1378 ش؛ درودیان، ولیالله، «زندگینامه»، دهخدا مرغ سحر ... (هم )؛ همو، دهخدای شاعر، تهران، 1358 ش؛ دهخدا، علیاکبر، «سرمقاله»، سروش، 1327 ش، س 1، شم 10؛ همو، صور اسرافیل، شم 1؛ همو، مقالات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1382 ش؛ دهخدا چراغی که خاموش شد، به کوشش ولیالله درودیان، تهران، 1390 ش؛ دهخدا مرغ سحر در شب تار، به کوشش ولیالله درودیان، تهران، 1383 ش؛ رضوانی، محمداسماعیل، «سروش روم و سروش ری»، دخوی نابغه (هم )؛ رعدی آذرخشی، غلامعلی، گفتارهای ادبی و اجتماعی، تهران، 1370 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، «دهخدا شاعر یا استاد شعر؟»، دهخدا مرغ سحر ... (هم )؛ همو، «مجموعۀ اشعار دهخدا»، دهخدا چراغی که ... (هم )؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، 1327-1333 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معین، محمد، «دهخدا»، «سازمان لغتنامه»، مقدمۀ لغتنامۀ دهخدا؛ یوسفی، غلامحسین، «یاد آر ... »، دهخدا چراغی که ... (هم ).
محمد دبیرسیاقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید