صفحه اصلی / مقالات / دولت آبادی /

فهرست مطالب

دولت آبادی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 آذر 1400 تاریخچه مقاله

دولَتْ‌آبادی، یحیى (1279- 1358 ق / 1862- 1939 م)، سیاستمدار، نویسنده، از روشن‌فکران عصر مشروطه و پهلوی، و از پیش‌گامان تأسیس مدارس جدید در ایران.
دولت‌آبادی در خانواده‌ای روحانی در دولت‌آباد اصفهان زاده شد. او دارای 4 برادر و یک خواهر [صدیقه] بود (سعادت، 336، 339). پدرش حاج میرزا هادی، از علمای برجستۀ اصفهان بود و نسبش بـه قـاضی نـورالله شوشتـری می‌رسیـد. گویا اجداد او از شوشتر به دولت‌آباد اصفهان مهاجرت کرده بودند (دولت‌آبادی، یحیى، حیات ... ، 1 / 11-12؛ آرین‌پور، 2 / 271). برخی نویسندگانْ میرزا هادی را ولیعهد و جانشین میرزا یحیى صبح ازل می‌دانستند که او نیز فرزندش، یحیى را پس از خود، به این مقام منصوب کرده بود (بامداد، 4 / 437، حاشیه‌های 3-4). ناظم‌الاسلام کرمانی که سالها با این خانواده هم‌نشینی و معاشرت داشته، منکر ازلی‌بودن افراد این خاندان بوده، و برعکس، معتقد است که اینان محسود خلایق بوده و شأن هریک بالاتر از آن است که زیر بار رهبران این طایفه بروند (3 / 649).
یحیى از پنج‌سالگی فراگیری علوم مقدماتی را در زادگاهش آغاز کرد (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 1 / 12)، و چندی بعد راهی اصفهان شد و در مدرسۀ صدر ــ که از مهم‌ترین مدارس اصفهان بود ــ بـه تحصیل ادامه داد (همان، 1 / 15). پدر یحیى در 1289 ق / 1872 م، راهی عتبات شد و سال بعد یحیى نیز با مادر و برادرانش به عتبات رفت و در نجف مسکن گزید. او در نجف به تحصیلات خود ادامه داد تا اینکه در 1294 ق / 1877 م، به همراه پدرش به ایران برگشت (همان، 1 / 19، 28-36).
دولت‌آبادی پس از بازگشت از نجف، در اصفهان مستقر شد. حاکم شهر در این زمان، شاهزاده ظل‌السلطان، و ریاست روحانیان نیز شیخ محمدتقی نجفی (آقا نجفی)، فرزند شیخ محمدباقر نجفی بود. برخی اختلافات میان میرزا هادی و حاکمان سیاسی و روحانی اصفهان سبب می‌شد که او در 1297 ق / 1880 م، به‌ناچار اصفهان را ترک، و با خانواده‌اش ازجمله یحیى به خراسان مهاجرت کند (همان، 1 / 37- 38، 40). او چندی بعد مشهد را هم ترک کرد و به تهران رفت و یک‌سال‌ونیم با خانواده‌اش در این شهر سکونت نمود و سرانجام در ذیقعدۀ 1299 / سپتامبر 1882، به اصفهان برگشت (همان، 1 / 41-42، 60).
به‌این‌ترتیب یحیى درحالی‌که تازه 20ساله شده بود، افزون‌بر اصفهان، برای چندین سال در 3 شهر بزرگ نجف، تهران و مشهد سکونت گزیده، و فضاهای فکری و اجتماعی متفاوتی را تجربه کرده بود. او در این بخش از زندگی خود به همراه سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی و میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین از محضر نواندیشانی مانند شیخ محمد منشادی یزدی و میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بهره برد (همان، 1 / 64-66، 67).
دولت‌آبادی با خانواده‌اش در شعبان 1303 / مۀ 1886، برای بار دوم اصفهان را ترک، و به عتبات مهاجرت کرد. چندی بعد، پدر یحیى به اصفهان برگشت و یحیى را برای ادامۀ تحصیل در کلاس درس میرزای شیرازی در سامرا تنها گذاشت. افزون‌بر آن، دولت‌آبادی مدتی هم در درس میرزای رشتی و آخوند ملاکاظم خراسانی در نجف حاضر شد. او در اواخر سال 1304 ق / 1887 م از راه شام و مصر به سفر حج رفت و سرانجام در محرم 1306 / سپتامبر 1888 به اصفهان برگشت (همان، 1 / 69، 75، 81-82، 85). 4 ماه بعد او راهی قم شد و از آنجا با پدرش به خراسان، و سپس به تهران رفت و با حمایت میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان، صدراعظم ناصرالدین شاه، در 1307 ق / 1890 م، در این شهر سکونت گزید (همان، 1 / 89-90).
دولت‌آبادی در تهران در کلاس درس میرزا حسن آشتیانی، میرزا ابوالحسن جلوه، و میرزا محمدصادق همدانی حاضر شد و مدارج علمی‌اش را ارتقا داد (همان، 1 / 108، 112، 113). وی در 1311 ق / 1894 م، در 32سالگی با دختر حاج میرزا محسن خان مظفرالملک (فرزند عبداللطیف طسوجی) ازدواج کرد (همان، 1 / 122؛ آرین‌پور، 2 / 271).
نقش سیاسی ـ اجتماعی دولت‌آبادی پس از قتل ناصرالدین شاه و آغاز سلطنت مظفرالدین شاه در 1313 ق / 1896 م، بیشتر شد. در این زمان که مصادف با خانه‌نشینی پدر دولت‌آبادی به‌سبب بیماری بود، او به جای پدر عهده‌دار منبر و خطابه و موعظه شد (دولت‌آبادی، یحیى، حیات، 1 / 176)؛ همچنین پس از تأسیس انجمن معارف در شوال 1315 / مارس 1898، به همت میرزا علی خان امین‌الدولۀ صدراعظم، دولت‌آبادی از اعضای اصلی آن شد و در جلسات انجمن شرکت می‌کرد (همان، 1 / 188- 189)؛ مدتی هم ادارۀ شرکت طبع و نشر کتب را به عهده گرفت (همان، 1 / 201-203).
از دیگر اقدامات فرهنگی دولت‌آبادی در این مقطع، تأسیس مدرسۀ سادات در ذیحجۀ 1316 / آوریل 1899، و مشارکت در تأسیس مدارس دیگری مانند ادب و کمالیه است (همان، 1 / 249، 257؛ صدیق، 1 / 13، 19). به روایت ملک‌زاده، دولت‌آبادی بیش از سایرین در تأسیس مدارس ملی کوشش و مجاهدت نمود (نک‍ : 1 / 118). مدرسۀ سادات ویژۀ تربیت و آموزش کودکان فقیر سید بود که در تهران سرگرم گدایی بودند. نظر وی این بود که کارکنان و شاگردان و معلمان همه از سادات باشند. ازاین‌رو، سید جلیل خلخالی را به مدیریت، و میر محمدعلی لاریجانی و سید نصرالله تقوی را به نظارت امور مدرسه منصوب کرد. این مدرسه سالهای طولانی پابرجا بود و به آموزش کودکان می‌پرداخت و بعدها به صورت دبستان به فعالیت خود ادامه داد (همو، 1 / 118-120؛ محبوبی، تاریخ ... ، 1 / 389). به‌این‌ترتیب، زندگی دولت‌آبادی در فاصلۀ سالهای 1313-1324 ق / 1896-1906 م، یکسره صرف فعالیتهای فرهنگی شد (برای آگاهی بیشتر از اقدامات فرهنگی او، نک‍ : دولت‌آبادی، یحیى، همان، 1 / 203 بب‍ ؛ محبوبی، همان، 1 / 370-396).
دولت‌آبادی در جریان انقلاب مشروطیت در سلک آزادی‌خواهان درآمد و به پیشرفت مشروطه کمکهای شایانی کرد. خود وی هم در کتاب حیات یحیى به این موارد به‌کرات اشاره کرده است (نک‍ : 2 / سراسر اثر؛ سعادت، 340-341؛ برقعی، 6 / 3962؛ محمدی، 3 / 25، 28، 37، 179، جم‍‌ ).
از جملۀ اقدامات دولت‌آبادی همکاری با شمس‌الدین بیگ، سفیر کبیر عثمانی در تهران در ماجرای وساطت میان مهاجران حرم حضرت عبدالعظیم با دربار بود (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 2 / 22-30؛ ناظم‌الاسلام، 2 / 358- 359). همچنین مجلس (انجمن) سری برای مبارزه با استقراض از بیگانگان، در خانۀ وی تشکیل جلسه می‌داد. ملک‌زاده، دولت‌آبادی را دارای روح آزادمنشی و صراحت لهجه و عضو کمیتۀ انقلاب پیش از پیروزی مشروطه دانسته است (1 / 124، 148، 243، نیز دربارۀ فعالیتهای انقلابی وسیاسی دولت‌آبادی، نک‍ : جلدهای 1-7، جم‍‌ ).
دولت‌آبادی برخلاف بسیاری از مشروطه‌خواهان، در مهاجرت کبرا با علمای مخالف دولت همراه نشد و به قم نرفت و سبب آن را عدم دل‌خوشی از برخی علما و حضور مداوم در مدارس تحت نظرش برای مراقبت از دانش‌آموزان نوشته است (همان، 2 / 71).
پس از پیروزی انقلاب مشروطه، او مانند همشهریان جوانش ــ ملک‌المتکلمین و سید جمال‌الدین واعظ ــ به شهرت نرسید و حتى از ادارۀ روزنامۀ مجلس که آرزویش بود، کنار گذاشته شد (همان، 2 / 91-94). به نظر می‌رسد علت کنارگذاشته‌شدن او از سوی مشروطه‌خواهان، روابط نزدیکش با شیخ فضل‌الله نوری، و نگاه انتقادی به سید عبدالله بهبهانی بوده باشد که خود از آن سخن گفته، و مقام علمی شیخ فضل‌الله را بالاتر از دیگر علمای مشروطه‌خواه دانسته است (همان، 2 / 131).
در هنگام بروز اختلاف میان محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان، دولت‌آبادی با گروهی دیگر از وطن‌دوستان در میانۀ دعوا قرار گرفتند و سعی کردند میان دولت و ملت صلح برقرار کنند که موفق نشدند (همان، 2 / 228-230). در واقعۀ به‌توپ‌بستن مجلس توسط شاه، دولت‌آبادی برخلاف دیگر دوستان مشروطه‌خواهش، در خانه ماند و به مجلس نرفت. پس از آن، او راهی ملک پدری‌اش در قلهک شد که در مجاورت ییلاق سفارت انگلیس قرار داشت و از تعرض درباریان مصون بود (همان، 2 / 374، 378).
دولت‌آبادی سرانجام پس از گرفتن دستخط اطمینان از طرف شاه در رجب 1326 / اوت 1908، تصمیم به مسافرت به اروپا گرفت و از راه قفقاز وارد استانبول می‌شد (همان، 1 / 385، 2 / 9-24). دولت‌آبادی در آنجا افزون‌بر رجال عثمانی، با انجمن سعادت ایرانیان استانبول ارتباط برقرار کرد و در انتشار روزنامۀ سروش، به علی‌اکبر دهخدا کمک نمود (همان، 3 / 36، 56، 75، 100-101؛ آرین‌پور، 2 / 271-272؛ تقی‌زاده، 124).
دولت‌آبادی پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و فتح تهران، در شعبان 1327 / اوت 1909، استانبول را به مقصد وین و سپس پاریس ترک کرد. در پاریس با محمد قزوینی دیدار نمود و پس از آن، راهی لندن شد و در آنجا هم به ملاقات ادوارد براون رفت و سرانجام از راه برلین، عازم روسیه، و مهمان عبدالرحیم طالبوف شد و در شوال 1327، به تهران برگشت (دولت‌آبادی، یحیى، حیات، 3 / 112، 113، 119).
دولت‌آبادی پس از ورود به تهران، آن‌چنان‌که انتظار داشت، مورد استقبال مشروطه‌خواهان قرار نگرفت؛ نه شغلی به او واگذار شد و نه به قول خودش، از تجارب او استفاده گردید. او نیز به‌رغم آنکه برادرش، علی‌محمد دولت‌آبادی، عضو حزب اعتدال بود، بی‌طرف ماند و وارد هیچ حزبی نشد (همان، 3 / 120-121، 144). چنان‌که مشهور است، پیشنهاد نمایندگی کرمان در دورۀ دوم مجلس را هم نپذیرفت (همان، 3 / 167-150).
دولت‌آبادی در 1329 ق / 1911 م، با پیشنهاد مشیرالملک، سفیر ایران در انگلستان، برای شرکت در کنگرۀ نژادی لندن عازم اروپا گردید و در رجب همان سال، در جلسات کنگره شرکت کرد و از آنجا به سویس و کشورهای دیگر اروپا مسافرت کرد (همان، 3 / 160-194؛ نیکوهمت، 929؛ یغمایی، 89؛ سعادت، 342). درخلال همین سفر در جشن تاج‌گذاری جرج پنجم، پادشاه انگلستان هم شرکت کرد (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 3 / 164)، و با شخصیتهایی مانند تقی‌زاده در پاریس دیدار کرد (همان، 3 / 206).
دولت‌آبادی پس از 3سال‌واندی اقامت در اروپا، سرانجام در شعبان 1332 / ژوئیۀ 1914 در آستانۀ جنگ جهانی اول، و تاج‌گذاری احمدشاه به تهران برگشت (همان، 3 / 260)، و انجمنی ادبی در وزارت معارف تأسیس کرد و به برگزاری کنفرانسهای علمی و نگارش فرهنگ لغت فارسی همت گماشت (همان، 3 / 280).
در جنگ جهانی اول و به‌سبب حرکت سپاه روس به تهران در محرم 1334 / نوامبر 1915، دولت‌آبادی با جمعی از آزادی‌خواهان ابتدا به قم، و از آنجا به بروجرد و سپس کرمانشاه رفت (همان، 3 / 293، 299، 323). در این زمان، نظام‌السلطنۀ مافی با جمعی از آزادی‌خواهان و کمیتۀ دفاع ملی که از قم به اصفهان، و سپس کرمانشاه رسیده بودند، دولت موقت ملی را در حمایت از آلمان و عثمانی، و ضدیت با روسیه و انگلیس در کرمانشاه تشکیل دادند. با تصرف کرمانشاه توسط روسها، مرکز دولت ملی به قصر شیرین منتقل شد (همان، 3 / 300 بب‍‌ ). دولت‌آبادی که در حمایت از کمیتۀ دفاع ملی، و سپس دولت موقت از تهران به قم، و سپس بروجرد، کرمانشاه و قصر شیرین مهاجرت کرده بود، سرانجام با شماری دیگر از مهاجران از ایران خارج، و در رجب 1334 / مۀ 1916 وارد بغداد شد و از آنجا به استانبول رفت (همان، 4 / 13، 16).
دولت‌آبادی در کنار فعالیتهای سیاسی خود در استانبول، داستان شهرناز را هم به نگارش درآورد (همان، 4 / 37؛ آرین‌پور، 2 / 272). او سرانجام پس از یک‌سال‌واندی اقامت در استانبول، در شوال 1335 / ژوئیۀ 1917 برای شرکت در کنگرۀ بین‌المللی سوسیالیستها به استکهلم سوئد رفت؛ اما به‌سبب اختلالی که در کار آن کنفرانس پیش آمد، مأموریت او ناتمام ماند. باوجود این، 7 ماه در سوئد اقامت گزید و از نزدیک با مدارس و مراکز فرهنگی آن کشور آشنا شد و در کپنهاگ با ایران‌شناس مشهور، آرتور کریستن‌سن (د 1945 م / 1324 ش) دیدار نمود و از آنجا راهی آلمان شد (دولت‌آبادی، یحیى، حیات، 4 / 41، 51-52، 63-65). وی سرانجام پس از 3 سال دوری از وطن و خانواده‌اش، در محرم 1337 / اکتبر 1918 به ایران برگشت (همان، 4 / 75، 103).
دولت‌آبادی پس از بازگشت به تهران، در ادامۀ کار قبلی خود در انجمن علمی و ادبی وزارت معارف مشغول فعالیت فرهنگی شد. از مهم‌ترین کارهای او در این مقام، طرح مسئلۀ اصلاح الفبای فارسی بود (همان، 4 / 166- 169). افزون‌براین، او در برخی مسائل سیاسی روز هم نظر می‌داد؛ برای نمونه، با قرارداد 1919 م، مخالفت کرد و در خاطراتش از کودتای 1299 ش، به‌عنوان کودتای انگلیسی یاد کرده، و آن را محکوم نموده است (همان، 4 / 219-220)؛ باوجود این، دولتهای وثوق‌الدوله و سید ضیاءالدین طباطبایی که مخالفانشان را دستگیر، تبعید و زندانی کردند، متعرض او نشدند (همان، 4 / 243) که همین، نشان‌دهندۀ جدی‌نبودن مخالفتهای دولت‌آبادی است.
پس از رسیدن رضا خان سردار سپه به مقام نخست‌وزیری، دولت‌آبادی به‌تدریج به او و دولتش نزدیک شد و به پشتیبانی وی در برگزاری نمایشگاه کالاهای ایرانی با محتشم‌السلطنه همکاری کرد و حتى با رضا خان دیدار نمود (همان، 4 / 300-302).
در پرتو حمایتهای سردار سپه، او در مجلس پنجم شورای ملی به نمایندگی اصفهان انتخاب شد؛ باوجوداین، در مذاکرات مجلس چندان فعال نبود و مشارکتش به چند نطق کوتاه محدود ماند که عموماً شامل انتقاد از کم‌کاری نمایندگان، و نبود قوانین و نظام‌نامه‌های مناسب برای پیشرفت کشور بود (برای نمونه، نک‍ : مشروح ... جلسات 17< 19 ثور 1303>، 20 <26 ثور 1303> و 155 <16 اردیبهشت 1304>).
مهم‌ترین فعالیت سیاسی دولت‌آبادی در مجلس پنجم، نطق طولانی او در جلسۀ رأی‌گیری مجلس برای انقراض سلطنت قاجار و انتقال آن به رضا خان پهلوی بود. هرچند او مانند مصدق و تقی‌زاده به‌عنوان مخالف ثبت‌نام کرده بود، اما در نطقش تنها به ایرادهای قانونی ماده‌واحدۀ تغییر سلطنت اشاره نمود و برخلاف دیگر نمایندگان مخالف، از انقراض قاجاریه و سپردن ریاست مملکت به رضا خان پهلوی دفاع نمود و پس از پایان نطق هم برخلاف دیگر مخالفان از مجلس بیرون نرفت و البته رأی هم نداد (همان، جلسۀ 211 <9 آبان 1304>؛ دولت‌آبادی، یحیى، حیات، 4 / 386؛ مستوفی، 3 / 666؛ بهار، 2 / 365). به هر صورت نام او در کنار مشیرالدوله، حسین علاء، مصدق و تقی‌زاده به‌عنوان مخالفان طرح تغییر سلطنت در تاریخ ثبت شد. دلیل عمدۀ مخالفت آنان این بود که می‌گفتند، سردار سپه خدمات فراوانی به کشور نموده که با رسیدن به مقام سلطنت، قادر به انجام آنها نخواهد بود (مستوفی، 3 / 666-665؛ هدایت، 369). سرانجام انتقادهای گروه اقلیت بی‌نتیجه ماند و سلطنت به رضا شاه انتقال یافت (بهار، 2 / 361-364؛ مستوفی، 3 / 665-666).
پس از خاتمۀ مجلس پنجم در بهمن 1304، دولت‌آبادی از سیاست کناره گرفت و دوباره به کارهای فرهنگی روی آورد. از جملۀ کارهای او در این زمینه، تألیف چند کتاب درسی برای دانش‌آموزان دورۀ ابتدایی بود (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 4 / 400). در آبان 1308، دولت‌آبادی با خانواده‌اش به اروپا رفت و در بروکسل اقامت گزید. چندی بعد او مأموریت یافت که در سرپرستی محصلین ایرانی ساکن در اروپا به حسین علاء (سرپرست محصلین) کمک کند (همان، 4 / 411-412).
بیشتر اوقاتِ دولت‌آبادی به هنگام اقامت در اروپا صرف کار تألیف و تصنیف کتابهایش شد؛ او جلد 3 و 4 کتاب مفصل حیات یحیى را در بلژیک به رشتۀ نگارش درآورد و بخش دوم کتاب اردیبهشت را آغاز کرد (همان، 4 / 413؛ سعادت، 344). دولت‌آبادی در انتهای سال 1313 ش از سمت کمک‌سرپرست محصلین ایرانی در اروپا کنار گذاشته شد و با درخواست خودش، از خدمت دولتی بازنشسته شد (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 4 / 415). باوجوداین، تا 1317 ش در بلژیک ماند و با بودجه‌ای که وزارت معارف برای تألیف و ترجمۀ کتابهای مفید به او می‌داد، زندگی کرد (همان، 4 / 438). او در خرداد 1317، بلژیک را به مقصد تهران ترک کرد؛ اما مدتی بعد بیمار شد و عاقبت روز جمعه 4 آبان 1318 در سن 80سالگی در خانۀ شخصی‌اش در قلهک درگذشت (دولت‌آبادی، فروغ، 444؛ بامداد، 4 / 438)، و پیکرش را در گورستان امامزاده اسماعیل واقع در زرگنده در شمال تهران به خاک سپردند. شهرداری تهران چند سال پیش گورستان مذکور را به پارک عمومی تبدیل کرد؛ اما در اثر اصرار نزدیکان دولت‌آبادی، برای او سنگ قبری تدارک دیده شد که در پارک نصب گردید (عاقلی، 2 / 681).
از دولت‌آبادی 4 فرزند بر جای ماند: پسر بزرگ او مجدالدین در سویس تحصیل می‌کرد و در 1332 ق در سن 14سالگی به‌سبب بیماری درگذشت (دولت‌آبادی، یحیى، همان، 3 / 277- 278). دیگر فرزندان او به‌ترتیب فروغ، علی و فخری بودند که هر 3 در خارج از ایران تحصیل کردند و با او به کشور برگشتند (همان، 4 / 416). دختر بزرگش فروغ، در نگارش تکملۀ کتاب حیات یحیى، و گردآوری نوشته‌های پدر نقش زیادی داشت (نک‍ : دولت‌آبادی، فروغ، 443-444).
یحیى دولت‌آبادی هرچند دستی در مذهب و سیاست داشت، اما او را بیش از همه می‌توان یکی از دنیادیده‌ترین، فرهنگی‌ترین و روشن‌اندیش‌ترین مردان مؤثر در انقلاب مشروطه و تحولات بعدی دانست. با نگاهی به آثار او می‌توان به این نتیجه رسید که او در همۀ آثارش اعم از مقالات سیاسی، خاطرات، نوشته‌های ادبی و اشعار، بیش‌ازهمه دغدغۀ فرهنگ ایران و پیشرفت فرهنگی و علمی نسل نو ایرانی را داشته است.
دولت‌آبادی افزون‌بر مقام نویسندگی، همواره در مقام معلم، مشاور و مشوق، افراد مختلف را ترغیب می‌کرد که به فعالیت فرهنگی بپردازند یا از فعالیتهای فرهنگی آنان مانند تأسیس مدرسه، تأسیس انجمن فرهنگی، و انتشار روزنامه و مجله حمایت می‌کرد. برای نمونه، او روزنامۀ بامداد را با همکاری غلامعلی خان قاجار، و پس از انقلاب مشروطه در 1325 ق / 1907 م منتشر کرد (مرکزی، 62). تقی‌زاده از نقش دولت‌آبادی در انتشار مجلۀ گنجینۀ فنون یاد کرده (ص 36)، و محمد مصدق هم دولت‌آبادی را از ناشران مجلۀ علمی خوانده است (ص 83). عیسى صدیق هم نگارش کتاب یادگار عمر خود را حاصل پند و اندرز یحیى دولت‌آبادی، و الگوگیری از خاطرات او دانسته است (1 / 20).
از دیگر وجوه برجستۀ دولت‌آبادی که در آثارش به‌وضوح انعکاس یافته است، تلاش برای ایجاد تفاهم و آشتی میان گروهها، رجال و اندیشه‌های مختلف است. او در این مقام، خود را یک «مصلح ذات‌البین» نامیده، و بر این باور است که بدون وجود «صلحا» و همگرایی و تفاهم رجال سیاسی و متخصصان مملکت، ایران به پیشرفت نمی‌رسد (همان، 3 / 121؛ کمره‌ای، 2 / 1463، 1485).
آثار دولت‌آبادی به‌وضوح چهره‌ای مدرنیست از او تصویر می‌نمایند که به جدایی دین از سیاست، و آزادیهای اجتماعی ازجمله حق انتخاب پوشش باور داشت (امانت، 144-146). او وفادار به دولت مشروطه بود و در حیات یحیى هم همواره از دولت مدرن و قانون‌گرا و ایران پیشرفته و دموکراتیک دفاع می‌کند (نک‍ : سراسر اثر).

اشعار دولت‌آبادی

از دولت‌آبادی اشعار و سروده‌های نسبتاً زیادی در دست است. اشعار او به‌سبب روانی و سادگی و روح متجددانه در خیلی از کتابهای درسی جدید ایران وارد شد و با اقبال دانش‌آموزان روبه‌رو گردید. او در قالبهای گوناگون ازجمله شعر هجایی، اشعاری سروده، و در قطعه‌ای، فقط بر تناسب شمارۀ هجاها در فارسی توجه کرده است (نک‍ : خانلری، 1 / 241؛ محبوبی، « اردیبهشت ... »، 412). او همچون برخی سرایندگان عصر مشروطه، قطعاتی با قافیه‌بندی جدید و مضامین تازۀ اجتماعی سروده که از ارزش خاصی برخوردار است (آجودانی، 135). وی اشعاری را نیز از زبان فرانسه ترجمه کرده است؛ این‌گونه اشعار او در شمار نخستین ترجمۀ اشعار از زبانهای اروپایی به شمار می‌رود (میثمی، 172). باوجوداین، برخی شاهکارهای شعر فرانسوی را که به شعر فارسی درآورده، به‌سبب آنکه ترجمۀ تحت‌اللفظی بوده، مورد توجه قرار نگرفته است (نک‍ : نفیسی، 441).

آثـار

1. حیات یحیى، که مهم‌ترین و برجسته‌ترین اثر دولت‌آبادی است و در 4 جلد نگاشته شده است. جلد نخست شامل خاطرات دولت‌آبادی از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود (1279-1324 ق / 1862-1906 م) است. او نگارش این بخش از کتابش را از 1310 ق آغاز کرد (1 / 10)، و در آن، ضمن بحث از زندگی شخصی و خانوادگی‌اش، به تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه پرداخته است. مهم‌ترین بخش این جلد از حیات یحیى ــ که بیشترین حجم مطالب هم بـه آن اختصاص یافتـه است ــ تـاریخ فرهنگی این دوره، و بـه‌ویژه شرح فعالیتهای فرهنگی رجال مختلف ایران و تأسیس مدارس و کتابخانه‌ها و انتشار کتابها ست (نک‍ : سراسر اثر).
جلد دوم، از مقدمات انقلاب مشروطه در سال 1324 ق آغاز، و با بمباران مجلس در 1326 ق / 1908 م خاتمه می‌یابد. ازآنجاکه دولت‌آبادی در این دوره شاهد مستقیم رخدادهای انقلاب مشروطۀ ایران بوده، کتاب او از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. معمولاً در تحلیل رخدادهای مشروطه بیشتر به تاریخ مشروطۀ احمد کسروی، مهدی ملک‌زاده و ناظم‌الاسلام کرمانی توجه می‌شود؛ اما حقیقت آن است که جلد دوم حیات یحیى که می‌توان آن را تاریخ انقلاب مشروطۀ او نامید، دست کمی از آن 3 کتاب ندارد. دولت‌آبادی در این جلد با نگاهی بی‌طرفانه رخدادها و تحلیل خود از آنها را آورده است (نک‍ : سراسر اثر).
جلد سوم، از وقایع دوران استبداد صغیر در 1327 ق / 1909 م، آغاز، و با شکست دولت موقت ملی مهاجرین در قصر شیرین (1334 ق / 1916 م) خاتمه می‌یابد. دولت‌آبادی در این جلد از دولتهای پس از فتح تهران تا جنگ جهانی اول به‌دقت سخن می‌گوید و وقایع جنگ را در ایران و جهان شرح می‌دهد (نک‍ : سراسر اثر).
جلد چهارم حیات یحیى نسبت به 3 جلد قبلی، دوران بیشتری را در بر می‌گیرد و وقایع سالهای 1334-1357 ق / 1916- 1938 م را شامل می‌شود. باوجوداینکه در این جلد مسائلی مانند قرارداد 1919، کودتای 1299 ش، سقوط قاجاریه و تأسیس سلسلۀ پهلوی آمده است، اما وقایع آن بسیار کوتاه است. دولت‌آبادی در این دوره از حیات خود تنها 10 سال در ایران اقامت داشت و بقیۀ سالهای عمرش را در اروپا سپری کرد. در این بخش از کتاب، او افزون‌بر رخدادهای داخلی ایران، اطلاعات زیادی از اروپا را هم آورده است. این جلد از خاطرات او هم مانند بقیۀ جلدها بیش از همه، یک تاریخ فرهنگی است (نک‍ : سراسر اثر).
در مطالعۀ حیات یحیى باید به این نکته توجه داشت که دولت‌آبادی هم مانند دیگر نویسندگان خاطرات، سعی در برجسته‌سازی نقش خود داشته است؛ اما این مسئله چیزی از اهمیت کتاب او کم نمی‌کند. حیات یحیى نخستین‌بار 10 سال پس از درگذشت نویسنده، به کوشش فرزندانش، به‌ویژه فروغ دولت‌آبادی، میان سالهای 1328-1331 ش، در 4 مجلد در تهران به چاپ رسید (مشار، 6 / 829؛ منزوی، 2 / 954).
2. اردیبهشت، که مجموعۀ سروده‌های دولت‌آبادی است، نخستین بار در دوران حیات وی و به همت خودش در 1304 ش، و در 208 صفحه در تهران به چاپ رسید، اما متنی کامل نبود. بعدها مجموعۀ کامل سروده‌های او به‌همت دخترش فخری دولت‌آبادی گردآوری، و با مقدمۀ عیسى صدیق و محمدعلی جمال‌زاده در 360 صفحه در تهران (1354 ش) منتشر گردید. دیباچۀ اردیبهشت به‌قلم دولت‌آبادی، و زندگی‌نامۀ خودنوشت او ست. او در این صفحات گزارش زندگی خود در اروپا و ایران را با نثر مسجع آورده است (ص 2-7).
3. کتاب علی، نخستین کتاب درسی‌ای است که در ایران برای تدریس در مدارس جدید تألیف و منتشر شد و همانند کتاب احمد عبدالرحیم طالبوف است (سعادت، 344). موضوع کتاب، اخلاقیات و شرعیات است و نخست در مدرسۀ سادات تدریس می‌گردید و سپس در مدارس دیگر رواج پیدا کرد. سعید نفیسی اشاره کرده که خود او به هنگام تحصیل در دورۀ ابتدایی، این کتاب را خوانده است (ص 666). دولت‌آبادی این کتاب را در 1314 ق / 1896 م، در زمان صدارت امین‌الدوله تألیف کرد و به همو تقدیم داشت. در این کتاب به لزوم تأسیس مدارس دخترانه هم اشاره شده، و بدین‌سبب نویسنده مورد انتقاد برخی قرار گرفته است (اتحاد، 3 / 321؛ دایرةالمعارف ... ؛ محبوبی، تاریخ، 1 / 393؛ نفیسی، همانجا).
4. ارمغان یحیى، رسالۀ کوتاه سیاسی است که نویسنده پس از بازگشت از اروپا در 1327 ق / 1909 م در 4 مقاله نگاشته، و در آن به طرف‌داران مشروطه اندرزهایی داده است. مقالۀ نخست در موضوع احترام و عزت ایرانیان نزد ملل متمدن پس از پیروزی انقلاب مشروطه، و مقالۀ دوم در ضرورت تأسیس مجلس سنا برای بهترشدن کارها ست. در مقالۀ سوم، او از رفتار هم‌وطنان ایرانی انتقاد کرده، می‌گوید ما علم ادارۀ کارها را نداریم و در این زمینه‌ها باید از مشاوران خارجی مدد بگیریم. در آخرین مقاله، او به انقلابیون هشدار می‌دهد که سطح توقعات خود و مردم را کنترل کرده تا زعمای قوم بتوانند به حل‌وفصل امور بپردازند (نک‍ : زرگری‌نژاد، 2 / 493-495).
5. نهال ادب، مجموعۀ اشعار او ست که برخی را از فرانسه ترجمه کرده است. این مجموعه در 1335 ق / 1917 م، به هنگام ورود وی به استانبول به چاپ رسیده است.
6. لاوره پرس، مجموعۀ خطابه‌های دولت‌آبادی در دارالفنون اُپسالای سوئد به زبان فرانسه است که همان‌جا نیز به چاپ رسیده است.
7-10. رهنمای انتخاب؛ حقایق (تهران، 1300 ش)؛ تذکر؛ حقیقت (تهران، 1339 ق).
11. داستان شهرناز، سرگذشتی اخلاقی و ادبی که در تهران انتشار یافته است.
12. سرگذشت درویش، داستانی اخلاقی و اجتماعی که آن را در لوزان سویس نوشته، و به فرانسه هم ترجمه شده، اما متن آن تاکنون منتشر نشده است.
13. چنته، جنگی است از اشعار شعرای قدیم و معاصر که چاپ نشده است.
14. لبخند فردوسی، رساله‌ای است که در بروکسل به مناسبت جشن هزارمین سال تولد فردوسی نوشته، اما چاپ نشده است.
15. کنگرۀ نژادی، رساله‌ای است مشتمل‌بر اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران که به مناسبت تشکیل کنگرۀ مزبور نوشته شده، و در 1330 ق در استانبول انتشار یافته است.
16. شرح احوال قائم‌مقام فراهانی، که نخستین‌بار در 1300 ش در قاهره به طبع رسیده است.
17. رساله در احوال امیرکبیر، کنفرانس دولت‌آبادی برای دانشجویان ایرانی در پاریس است و در همان‌جا به چاپ رسیده است.
18. مکتوب به آکادمی، ترجمه‌ای است از فرانسوا فِنِلون که به مناسبت تأسیس فرهنگستان ترجمه کرده، و در 1311 ش به چاپ رسیده است.
19. کتاب تربیت اراده، ترجمه از زبان فرانسه.
20. روان‌نامه، ترجمه از فرانسه به سفارش وزارت فرهنگ.
21. آیین در ایران (خطی).
22. نعمتان مجهولتان (مرگ و نسیان)، که چاپ نشده است.
23. زندگانی علی بن ابی‌طالب (ع).
24. دورۀ زندگی، اصفهان و بیگانگان، که چاپ نشده است (دولت‌آبادی، یحیى، اردیبهشت، 358-360).
25. رساله در تاریخ ایران، که یک نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مینوی موجود است (نک‍ : دانش‌پژوه، 86؛ مشار، 6 / 829).

مآخذ

آجودانی، ماشاءالله، یا مرگ یا تجدد، تهران، 1382 ش؛ آرین‌پور، یحیى، از صبا تا نیما، تهران، 1351 ش؛ اتحاد، هوشنگ، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، 1384 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1347 ش؛ برقعی، محمدباقر، سخنوران نامی معاصر ایران، تهران، 1373 ش؛ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، 1363 ش؛ تقی‌زاده، سید حسن، زندگی طوفانی، تهران، 1372 ش؛ خانلری، پرویز، هفتادسخن، تهران، 1367 ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی و ایـرج افشار، فهرستوارۀ کتابخانۀ مینـوی، تهـران، 1373 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دولت‌آبادی، فروغ، «پایان حیات»، حیات یحیى، ج 4 (نک‍ : دولت‌آبادی، یحیى)؛ دولت‌آبادی، یحیى، اردیبهشت و اشعار چاپ‌ناشده، تهران، 1354 ش؛ همو، حیات یحیى، تهران، 1362 ش؛ زرگری‌نژاد، غلامحسین، رسایل مشروطیت، تهران، 1387 ش؛ سعادت‌نوری، حسین، «حاج میرزا یحیى دولت‌آبادی»، ارمغان، تهران، 1346 ش، شم‍ 7؛ صدیق، عیسى، یادگار عمر، تهران، 1352 ش؛ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، 1380 ش؛ کمره‌ای، محمد، خاطرات، به کوشش محمدجواد مرادی‌نیا، تهران، 1382 ش؛ محبوبی اردکانی، حسین، « اردیبهشت و اشعار چاپ‌نشده»، راهنمای کتاب، تهران، 1355 ش، س 19، شم‍ 4-6؛ همو، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، 1354 ش؛ محمدی، محمدهادی و زهره قائینی، تاریخ ادبیات کودکان ایران، تهران، 1380 ش؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1344 ش؛ مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورۀ پنجم، تهران، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛ مصدق، محمد، خاطرات و تألمات، به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی؛ ملک‌زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1373 ش؛ منزوی، فهرستواره؛ میثمی، ج. ا. ، «دوران ترجمه و اقتباس ادبی در ایران»، ترجمۀ مجید ملکان، نشر دانش، تهران، 1372 ش، س 13، شم‍ 3؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1357 ش؛ نفیسی، سعید، خاطرات ادبی، سیاسی و جوانی، به کوشش علیرضا اعتصام، تهران، 1381 ش؛ نیکوهمت، احمد، «حاج میرزا یحیى دولت‌آبادی»، وحید، تهران، 1353 ش، س 12، شم‍ 11؛ هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، 1344 ش؛ یغمایی، اقبال، شهید راه آزادی، سید جمال واعظ اصفهانی، به کوشش باستانی پاریزی، تهران، 1357 ش؛ نیز:

Amanat, A., «Dawlatābādī, Sayyed Yaḥyā», Iranica, vol. VII.

علی آل‌داود

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: