صفحه اصلی / مقالات / دنگ /

فهرست مطالب

دنگ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 22 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دَنْگ، دستگاهی شبیه به هاون برای کوفتن و جداکردن پوست دانۀ حبوبات.
استفاده از هاون برای جداکردن دانۀ حبوبات از پوست آن و به‌ویژه برای جداکردن برنج از شلتوک، از شیوه‌های ابتدایی و رایج در ایران بوده است (وولف، 290). با آنکه ساختار سادۀ دنگ (نک‍ : دنبالۀ مقاله) نشان از قدمت آن دارد، اشارۀ منابع به استفاده از این دستگاه به پیش از سدۀ 11 ق / 17 م باز نمی‌گردد. چه‌بسا شکل سادۀ این ابزار در گذشته نامی دیگر داشته است. برنج‌کاران سواحل دریای خزر ــ دست‌کم از این روزگار ــ از ابزاری به نـام دنگ برای این منظور استفاده می‌کردند.
وصف این ابزار در برهان قاطع (ذیل ماده‌های دِنگ؛ پادنگ؛ پادنگه) که در 1062 ق / 1652 م، تدوین شده است، یکی از قدیم‌ترین توصیفات از دنگ به شمار می‌رود. با جایگزین‌شدن ماشینهای صنعتی برنج‌کوبی و مانند آن، استفاده از دنگ نخست محدود به پوست‌کندن ارزن، و به‌تدریج کاملاً منسوخ شد (وولف، 291؛ جهانگیری، 95).
دنگ به اعتبار نیروی محرک آن، دو گونه دارد: پادنگ که با نیروی انسانی کار می‌کند و آبدنگ که با نیروی آب جاری به کار می‌افتد. گفتنی است در برهان قاطع اشاره‌ای به آبدنگ نیست، گرچه تا همین اواخر از نیروی آب جاری برای به‌کارانداختن دنگ در مازندران استفاده می‌شد (محبی، 238؛ جهانگیری، همانجا؛ برای کاربرد احتمالی آبدنگ در اواخر دورۀ صفوی در گرجستان، نک‍ : پیگولوسکایا، 572).
اساس کار دنگ به‌مانند یک چکش چوبی بزرگ است که با ضربات پی‌درپی، پوست حبوبات را از دانه جدا می‌کند. در برنج‌کوبی میخهای آهنی بر محل چکش دنگ می‌کوبیدند تا شلتوک سریع‌تر جدا شود. این میخها در گویش گیلان «پاتنگ گاز» (پادنگ گاز) نامیده می‌شد (ستوده، 32). اهرم اصلی دنگ که از آن با عنوان «پاتنگ‌دار» (همانجا) یا «آودنگ‌تیر» (جهانگیری، 97) یاد شده است، بر روی محوری استوار است و عملاً حرکت الاکلنگی دارد. بر یک سر اهرم، کندۀ چوبی نسبتاً بزرگ به نام «آبدنگ‌سر» قرار دارد که به‌مانند سر چکش عمل می‌کند. چکش چوبی در محل مخصوصی به نام «پاتنگ‌چشمه» یا «آبدنگ‌چال» فرود می‌آید که پُر از شلتوک برنج است (ستوده، نیـز جهانگیری، همانجاها). سر دیگر اهرم به فراخور نیروی محرک آن متفاوت عمل می‌کند.
نیروی محرک در پادنگ، همچنان که از نام آن پیدا ست، نیروی پا و وزن انسان است. در گذشته روستاییان برنج‌کار پادنگ را در مزرعه یا خانه برپا می‌کردند. برای به حرکت درآوردن پادنگ لازم بود یک نفر سرپا بر روی اهرم اصلی پادنگ جای بگیرد. به‌این‌منظور معمولاً دستگیره‌ای برای حفظ تعادل او بر بالای پادنگ قرار می‌گرفت. طرز کار پادنگ به این ترتیب بود که شخصی که روی اهرم جای داشت، با قدمهای خود به سمت عقب اهرم می‌رفت. سنگینی و وزن او باعث می‌شد که «پاتنگ‌دار» حرکت کند و چکش چوبی را بالا ببرد. با بازگشت شخص به مرکز محور، عملاً پاتنگ‌دار آزاد می‌شد و ضربه‌ای به محتویات «پادنگ‌چشمه» می‌زد. این عمل به صورت مرتب تکرار می‌شد (نک‍ : خمامی‌زاده، 22؛ شهاب، 65-66). با توجه به اینکه نیروی حرکت در پادنگ بیشتر از وزن شخص تأمین می‌شد، استفاده از پادنگ الزاماً کاری طاقت‌فرسا، و ویژۀ مردان نیرومند نبود؛ به‌طوری که در بسیاری از مناطق روستایی دختران و زنان به عنوان پادنگ‌زن کار می‌کردند (جعفرپور، 71؛ سرحدی، 224).
در آبدنگ انتهای اهرم موسوم به الواردنگ به محوری می‌رسد که خود دارای دو بخش است: در یک سوی محور پره‌هایی به مانند پره‌های آسیاب جاسازی شده است و آب از طریق ناودانی به سوی پره‌ها هدایت می‌شود. در سوی دیگرِ محور قطعه‌چوبی برآمده به شکل بادامک قرار دارد که با هر بار گردش محور، الواردنگ را به پایین جابه‌جا می‌کند. با چرخش دائمی محور، الواردنگ به پایین آمده و رها می‌شود و بر اثر سنگینی سر دیگر آن که متصل به هاون چوبی است، به محتویات پادنگ‌چاله ضربه می‌زند. تکرار این ضربات به‌تدریج باعث کوبیده‌شدن شلتوک و جداشدن دانه‌های برنج می‌شود. برای خنک‌کردن در دو سر محور معمولاً از جریان دائمی آب استفاده می‌شد (وولف، 290-291؛ جهانگیری، 96؛ شهاب، 66).

مآخذ

برهان قاطع؛ پیگولوسکایا، ن. و. و دیگران، تاریخ ایران، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1353 ش؛ جعفرپور، جلال و هوشنگ عباسی، «کشت برنج در گیلان»، نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، شم‍ 8- 9؛ جهانگیری، علی‌اصغر، کندلوس، تهران، 1375 ش؛ خمامی‌زاده، جعفر، تعلیقات بر ولایات دارالمرز ایران ( گیلان) رابینو، ترجمۀ همو، رشت، 1357 ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ گیلکی، تهران، 1332 ش؛ سرحدی، فریده و دیگران، «نقش اجتمـاعی ـ اقتصادی زنـان در روستای آهندان (لاهیجان)»، اقتصاد کشاورزی و توسعه، ویژه‌نامه، تهران، 1374 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، شالی و شالی‌کاری در فرهنگ عامۀ کومله، تهران، 1382 ش؛ محبی، پرویز، فنون و منابع در ایران، ترجمۀ آرام قریب، تهران، 1383 ش؛ نیز:

Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966.

مسعود تاره

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: