صفحه اصلی / مقالات / دنسترفورس /

فهرست مطالب

دنسترفورس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 22 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دَنْسْتِرْفورْس، نیروی نظامی واکنش سریع بریتانیا به فرماندهی ژنرال دنسترویل که در پی فروپاشی امپراتوری روسیه در انقلاب اکتبر 1917 / مهر 1296 تأسیس، و برای تأمین امنیت شبه‌قارۀ هند به شمال غربی ایران اعزام شد.
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 روسیه و بروز دگرگونیهای بنیادین در سیاستهای داخلی و خارجی این کشور، نگرانی بریتانیا دربارۀ امنیت هند به‌شدت برانگیخته شد. هند در سدۀ 19 م / 13 ق به‌عنوان مستعمره‌ای ارزشمند، جایگاهی برجسته در استراتژیهای سیاسی و اقتصادی بریتانیا داشت (کرزن، «روسیه ... »، 13-14، «ایران ... »، II / 603)، زیرا به گمانشان دوام امپراتوری به هند وابسته بود و دراختیارداشتن هند نماد تسلط بر نیمکرۀ شرقی به شمار می‌آمد (گرکه، 1 / 32).
انقلاب اکتبر 1917 غیر از تحولاتی که در سازمان اداری و نظامی روسیه ایجاد کرد، نفوذ دولت تزاری را در ایران از بین برد (موریس، 364)، و موجب شد جبهۀ شرقی متفقین که از دریای سیاه تا خلیج فارس امتداد داشت، از هم بپاشد (دانهو، 70؛ سفیری، 208) و شکاف بزرگی برای نفوذ آلمان و عثمانی به قفقاز و پیشروی به سوی ایران و آسیای مرکزی فراهم شود. این پیشروی تهدید جدی برای نیروهای بریتانیایی مستقر در بین‌النهرین و نیز هند بود (دنسترویل، 6؛ الیس، 17)، زیرا «سیاست شرقی» آلمان مبتنی بر تحریک امیر افغانستان و برپایی شورش در هند علیه بریتانیا، با همکاری ترکان عثمانی از مدتها پیش با اعزام هیئتهایی آغاز شده بود (نیدرمایر، 17، 23؛ گرکه، 1 / 31-32). بریتانیا برای مقابله با این تهدیدات و تقویت خلأ ناشی از تخلیۀ ایران از سربازان روسی (سفیری، 208- 209)، برنامه‌ای منسجم طراحی کرد و اجرای آن را به 3 هیئت نظامی واگذارد. هیئت دنسترفورس به فرماندهی ژنرال دنسترویل به سوی سواحل دریای مازندران و قفقاز، هیئت ملمیس به فرماندهی ژنرال ویلفرد ملیسن به «کمربند شرقی ایران»، و کوچک‌ترین هیئت به فرماندهی جورج مکارتنی به کاشغر در ترکستان چین اعزام گردید (الیس، 20؛ بلکر، 5-7؛ بیلی، 44). از میان این هیئتها، دنسترفورس غربی‌ترین و مهم‌ترین هیئت به شمار می‌آمد و وظیفۀ بحرانی‌تر و خطرناک‌تری بر عهده داشت، زیرا منطقۀ عملیات آن در پیشانی لایه‌های دفاعی بریتانیا در برابر ترکان عثمانی و آلمان قرار گرفته بود (واینگرد، 98-99).
مهم‌ترین وظیفۀ دنسترفورس برانگیختن ساکنان محلی قفقاز (نوریس، 216) و سازمان‌دهی آنها به شکل یک گروه منسجم مقاومت و نیز محافظت از راه‌آهن ماوراء قفقاز و میادین نفتی باکو در برابر تهدیدات، و نیز جلوگیری از دستیابی دشمن به راههای منتهی به هندوستان بود (دنسترویل، 1-7؛ دانهو، 203؛ واینگرد، 99). گذر آلمانها از دریای مازندران و دستیابی به کراسنووُدسک یا قزل‌سو و پایانۀ راه‌آهن ماوراء قفقاز در ساحل شرقی این دریا، آنها را قادر می‌ساخت تا با استفاده از این راه‌آهن از طریق افغانستان، هندوستان را تهدید کنند (دانهو، 67-68)؛ ازاین‌رو ایجاد سد دفاعی برای جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی به شرق، یکی از مهم‌ترین وظایف دنسترفورس بود تا از دستیابی آلمان به ذخایر عظیم پنبۀ ترکستان برای مقاصد نظامی و نیز سازمان‌دهی زندانیان مجاری، آلمانی و اتریشی آزادشده در ترکستان مانع شود (همو، 67؛ بلکر، 5؛ بیلی، 40-42؛ «عملیات ... »، IV / 98). افزون‌براین برای افزایش نفوذ بریتانیا در دریای مازندران، بخشی از نیروی دریایی سلطنتی به فرماندهی دریادار دیوید نوریس به این دریا اعزام شد (دنسترویل، 178). وظیفۀ این نیروها کنترل پهنۀ آبی باکو ـ کراسنوودسک و ممانعت از هرگونه فعالیت نیروی نظامی قابل سازمان‌دهی بلشویکی در ترکستان برای انتقال به روسیه، و نیز جلوگیری از انتقال هرگونه کالای استراتژیک مانند پنبه از روسیه به آلمان بود (نوریس، 217).
در چنین شرایطی ژنرال دنسترویل در 24 دسامبر 1917 م / 3 دی 1296 ش از مرزهای شمال غربی هند برای انجام مأموریتی ویژه فراخوانده شد (دنسترویل، 11). او در 14 ژانویۀ 1918 م / 24 دی 1297 ش به ریاست هیئت اعزامی بریتانیا به قفقاز و نیز به‌عنوان نمایندۀ بریتانیا در تفلیس منصوب گردید. هیئت وی متشکل از 150 افسر و 300 سرباز و شماری ماشین جنگی بود («عملیات»، IV / 105). دنسترویل پیش از این در مالت، مصر، سودان، هند و چین، نیز در عملیات نظامی بریتانیا خدمت کرده بود. شناخت وی از روسیه و ایران نقش مهمی در انتخاب وی به‌عنوان فرمانده هیئت نظامی اعـزامی به ماوراء قفقاز داشت (دنسترویل، 9؛ ارسلانیـان، 200؛ میلمن، 298). اعضای این هیئت نظامی نیز از میان افراد کارآزموده در میدانهای مختلف جنگ در فرانسه، سالونیک، مصر و بین‌النهرین انتخاب شده بودند (دنسترویل، همانجا). بریتانیا می‌کوشید تا اعزام هیئت دنسترفورس را پنهان کند؛ بااین‌همه، هیئت مذکور رسماً دنسترفورس یا «هیئت بغداد»، و به‌صورت غیررسمی «ارتش سری» خوانده می‌شد (همو، 65-66؛ دانهو، 2).

مسیر بغداد ـ خانقین ـ کرمانشاه ـ همدان ـ بندر انزلی به طول 020‘1 کمـ (635 مایل) تنها مسیر قابل استفـادۀ دنسترفورس بود. این مسیر از رشته‌کوههای بسیار بلند و گردنه‌های پی‌درپی گذر می‌کرد و شرایط چندان مساعدی برای عبور هیئت نظامی نداشت. افزون‌براین، آب‌وهوای نامناسب، مسئلۀ بی‌طرفی ایران، دشمنی کردها، مشکلات احتمالی با روسهای انقلابی، دشمنی اعلام‌شدۀ جنگلیها، و تأمین آذوقه و سوخت از دیگر مشکلات هیئت دنسترفورس بود. این هیئت در 27 ژانویۀ 1918 م / 7 بهمن 1296 ش، متشکل از شماری از افسران و صاحب‌منصبان و حدود 41 ماشین فورد، از بغداد به سوی قفقاز به راه افتاد (دنسترویل، 12-13, 16؛ «عملیات»، IV / 106). دنسترویل در قزوین در دیدار با چارلز مارلینگ، وزیرمختار بریتانیا در تهران، از تصمیم جنگلیها برای مقابله با دنسترفورس آگاه گردید؛ بااین‌حال نیروهای وی بدون هرگونه مقاومتی از سوی جنگلیها، در 17 فوریه / 28 بهمن به بندر انزلی رسیدند، اما این شهر به‌طور کامل در کنترل کمیتۀ مشترکی از جنگلیها و بلشویکها با نیرویی حدود 3هزار سرباز، اسلحه و قایق توپ‌دار بود. ازاین‌رو دنسترویل در 20 فوریه / 1 اسفند به‌ناچار با عقب‌نشینی از بندر انزلی، مرکز فرماندهی خود را در همدان مستقر کرد (دنسترویل، 29, 46, 50؛ «عملیات»، IV / 110-111؛ میروشنیکوف، 100).
در 3 مارس / 12 اسفند مذاکرات صلح روسیه و آلمان که از مدتها پیش آغاز شده بود، به انعقاد پیمان برِست ـ لیتوفسک منجر گردید (هورویتس، II / 32-33). با وجود این، به‌سبب ماهیت متفاوت اهداف آلمان و عثمانی برای پیشروی به سوی شرق، فشار آنان به شرق همچنان ادامه یافت؛ آلمان با اهداف اقتصادی، و ترکان عثمانی با اندیشۀ توسعه‌طلبی در چارچوب اندیشه‌های پان‌تورانی برای الحاق مردم ترک‌زبان و مسلمان آذربایجان و ترکستان به قلمرو خلافت عثمانی به سوی شرق پیشروی می‌کردند (بیلی، 45؛ الیس، 18-20). عثمانیها حتى برخلاف قـرارداد برست ـ لیتوفسک برای اجرای اندیشه‌های پان‌تورانی، به آذربایجان ایران حمله کردند و این حادثه موجب اختلاف شدید آنها با آلمان گردید (گرکه، 1 / 463). آلمانها نیز به‌سرعت به جنوب روسیه و اوکرائین حمله بردند (واینگرد، 94).
دنسترفورس زمستان و بهار را در همدان متوقف ماند. در این مدت دنسترویل براساس پیشنهاد استراتژیک چارلز مارلینگ برای تقویت جادۀ خانقین ـ همـدان («عملیات»، IV / 98؛ میروشنیکوف، 96)، افسرانی را برای سازمان‌دهی نیروهای محلی به غرب و شمال غربی ایران ازجمله زنجان، بیجار و نیز به سوی ایل شاهسون اعزام کرد تا آنها را به پایداری در برابر پیشروی ترکان عثمانی برانگیزد (نک‍ : تپر، 71؛ «عملیات»، IV / 174, 178-179). او همچنین باتوجه‌به اوضاع نابسامان ایران و خروج نیروهای روسی از اینجا، برای تأمین منافع بریتانیا، بر ضرورت استقرار یک بریگاد پیاده‌نظام، یک هنگ سواره‌نظام، یک توپ‌خانۀ کوهستانی، موتورهای سبک مسلح و طیاره به مرکزیت شهرهای کرمانشاه، همدان و قزوین تأکید کرد (همان، IV / 112-113).
دنسترویل در زمان توقف در همدان پس از مذاکراتی یک قرارداد همکاری مهم با کلنل بیچِراخوف روسی برای عملیات مشترک در ایران و قفقاز منعقد کرد که تأثیر زیادی بر کامیابیهای بعدی دنسترفورس بر جای نهاد. اندکی پس از انعقاد این قرارداد، بیچراخوف تهدید جنگلیها برای تصرف شهر قزوین را دفع کرد. در همین زمان دنسترفورس با اعزام نیروهایی از بین‌النهرین تقویت گردید (دنسترویل، 77-78؛ «عملیات»، IV / 117, 120). دنسترویل همچنین بر
ای تقویت مواضع بریتانیا در شمال غربی ایران، شماری از نیروهای محلی ازجمله کردها را در قالب نیروهای نامنظم سازمان داد. در مۀ 1918 / اردیبهشت 1297، وزارت جنگ بریتانیا در پی تصورات متفاوت ژنرال مارشال دوباره مأموریت دنسترفورس را اعلام کرد که این مأموریت بخشی ضروری از سیاست بریتانیا در منطقه است و موفقیت آن به میزان فشار ژنرال مارشال بر نیروهای ترکیه بستگی دارد. دنسترویل همچنین در این ماه در قزوین و تهران به‌ترتیب با بیچراخوف و مارلینگ دربارۀ اوضاع جنگ رایزنی کرد (همان، IV / 143-144, 166, 172) و در نتیجۀ این دیدارها مرکز فرماندهی دنسترفورس را برای همکاری کارآمدتر با بیچراخوف و نیز رویارویی بهتر با جنگلیها از همدان به قزوین منتقل کرد (دنسترویل، 137؛ دانهو، 203).
رویارویی نیروهای مشترک دنسترفورس و بیچراخوف با جنگلیها در 12 ژوئن 1918 م / 21 خرداد 1297 ش در منجیل، به‌سبب برخورداری قوای بریتانیا از تجهیزات پیشرفتۀ نظامی چون توپ‌خانه، ماشینهای زرهی و حمایت هواپیما، منجر به شکست جنگلیها و گشایش جادۀ منتهی به بندر انزلی گردید (دنسترویل، 157-158, 200-205؛ ارفع، 74). دنسترویل طی ماه ژوئیه / تیر در دو دیدار کوتاه در تهران و بغداد با مارلینگ و مارشال دربارۀ گزینه‌ها، تدابیر و نقشه‌های جنگی در قفقاز مشورت کرد (میروشنیکوف، 138). دنسترویل در 4 اوت / 13 مرداد مرکز فرهنگی دنسترفورس را از قزوین به غازیان در بندر انزلی منتقل کرد (دنسترویل، 209) و در نخستین اقدام خود در ساحل دریای مازندران، برای همکاری با هیئت ملیسن و تحکیم موقعیت کراسنوودسک و راه‌آهن آسیای مرکزی، گروهی از نیروهای خود را به سواحل شرقی فرستاد (الیس، 29؛ میروشنیکوف، 149).
پس از کاهش قدرت و نفوذ بلشویکها در باکو، حکومت نوینی به نام «مدیریت کاسپی مرکزی» با اکثریت داشناکها و سوسیالیستهای انقلابی قدرت را به دست گرفت (الیس، 33). مهم‌ترین تغییر در سیاست خارجی حکومت جدید باکو آن بود که برای دفاع از شهر به‌طور رسمی از دنسترویل کمک خواست (دنسترویل، 216-217؛ دانهو، 212؛ فرمانفرماییان، 313؛ کاظم‌زاده، 139)؛ اما درخواستهای مکرر او بر تقویت قوای دنسترفورس براثر تردید و اختلاف عقیدۀ فرماندهان ارشد جنگ و دیدگاههای متفاوت حکومت هند و لندن (فرمانفرماییان، 308-311؛ الیس، 29) چندان مؤثر نبود و او نمی‌توانست قوایی قابل اعتنا به قفقاز اعزام کند (کاظم‌زاده، همانجا). با‌این‌حال پس از توافق با «مدیریت کاسپی مرکزی»، نیروهای بیچراخوف برای تقویت سازمان دفاعی شهر به باکو فرستاده شدند و چند فروند کشتی برای استفادۀ نظامی در اختیار دنسترفورس قرار گرفت (دنسترویل، همانجا؛ الیس، 33).
سرانجام در اوایل ماه اوت / مرداد در پی آگاهی بریتانیا از مذاکرات آلمان و روسیه دربارۀ دستیابی آلمان به نفت باکو و پنبۀ ترکستان، حکومت هند و حکومت لندن فرمان مداخلۀ دنسترویل در باکو را صادر کردند؛ ازاین‌رو، وی در 4 اوت / 13 مرداد شماری از نیروهای خود را در دو مرحله به فرماندهی کلنل استوکس و کلنل کیوُرث برای شناسایی به باکو اعزام کرد (فرمانفرماییان، 313-314؛ الیس، 35-36). نیروهای دنسترفورس در همین زمان حملۀ جنگلیها به کنسول‌خانۀ انگلیس در شهر رشت را دفع کردند (نیکیتین، 302-305) و متعـاقب آن در 13 اوت 1918 م / 22 مرداد 1297 ش قراردادی هشت‌ماده‌ای در روستای صفه میان نمایندگان اتحاد اسلام و نمایندگان سیاسی و نظامی انگلیس منعقد شد که بر اساس آن کمیتۀ اتحاد اسلام متعهد به تخلیۀ راه قزوین ـ انزلی، اخراج مشاوران آلمانی و اتریشی، تهیۀ خوراک نیروهای انگلیسی و آزادی اسیران انگلیسی گردید. درمقابل، انگلیسیها نیز متعهد به عدم مداخله در امور داخلی ایران و نیز عدم مخالفت با اهداف کمیتۀ اتحاد اسلام شدند (سپهر، 389؛ نک‍ : میروشنیکوف، 131). این نبرد اگرچه فروپاشی کامل نهضت جنگل را در پی نداشت، اما آسیبی جدی به آن وارد کرد (موبرلی، 345, 470).
با توجه به جایگاه برجستۀ باکو در استراتژی نظامی بریتانیا و نقش آن در دستیابی به کشتی، سوخت و نفت (نوریس، 218)، سرانجام وزارت جنگ بریتانیا در 14 اوت / 23 مرداد، در تلگرامی به مرکز فرماندهی بین‌النهرین و حکومت هند، با اشاره به اهمیت اشغال باکو برای اعمال نظارت بر ناوگان دریای مازندران، 3 هدف اصلی سیاست بریتانیا را چنین برشمرد: کنترل ناوگان دریای مازندران، اشغال باکو تا زمانی که حفظ شهر ممکن باشد، و اشغال دائمی کراسنوودسک («عملیات»، IV / 212؛ نک‍ : فرمانفرماییان، 310؛ میروشنیکوف، 153-154). هر 3 هدف به‌طور مستقیم و غیرمستقیم منوط به عملکرد دنسترفورس بود؛ ازاین‌رو دنسترویل خود در 17 اوت / 26 مرداد همراه سربازان و تجهیزات زرهی رهسپار باکو گردید. نخستین اقدام وی در مذاکره با دولت باکو برای ایجاد فرماندهی واحد ناکام ماند. نیروهای دنسترفورس خود به‌تنهایی برای دفاع از شهر کافی نبود و ارادۀ چندانی نیز در میان نیروهای محلی برای دفاع از شهر وجود نداشت (همو، 150؛ الیس، 38-39)؛ از‌این‌رو اقامت 42روزۀ دنسترفورس در باکو مانع تصرف شهر باکو و چاههای نفت آن نشد. ابلاغ تصمیم دنسترویل به دولت باکو مبنی‌بر خروج نیروهای بریتانیایی، واکنش تهدیدآمیز دولت باکو را در پی داشت (ارسلانیان، 208). باوجوداین، دنسترویل در 17 سپتامبر / 26 شهریور به‌صورت پنهانی نیروهای خود را به کشتی منتقل کرد و باوجود آتش توپ‌خانۀ ارتش عثمانی و نیز «مدیریت کاسپی مرکزی»، به سوی بندر انزلی گریخت (فرمانفرماییان، 323-324؛ الیس، 57-58). وی برای تحقق هدف استراتژیک بریتانیا، یعنی استیلا بر دریای مازندران (فرمانفرماییان، 315؛ میروشنیکوف، 153)، ناوگانِ دنسترفورس را به شرق دریای مازندران فرستاد تا کراسنوودسک وضعیت دفاعی بهتری یابد (دانهو، 218).
دنسترویل کلنل بیچراخوف را به‌سبب ترک باکو تاحدودی، و نیروهای محلی به‌ویژه ارمنیان را دلیل اصلی شکست هیئت دنسترفورس می‌دانست (ارسلانیان، همانجا)؛ اما نکتۀ مهم آن بود که راهبری دنسترفورس و دیگر هیئتهای سری بریتانیا در آسیای مرکزی، به‌سبب دیدگاههای متفاوت حکومت هند و دولت بریتانیا در لندن با دشواریهایی روبه‌رو شده بود (نک‍‌ : «عملیات»، IV / 119, 185-186). دنسترویل پس از آن به بغداد فراخوانده شد و هیئت تحت فرماندهی او منحل گردید. افسران دنسترفورس نیز یا به واحدهای پیشین محل خدمت خود بازگشتند و یا جذب «نیروی شمال ایران» یا «نورپِرفورس» به فرماندهی ژنرال تامپسن در انزلی گردیدند (دانهو، 225؛ نک‍ : ارفع، 86؛ میروشنیکوف، 162).
مأموریت دنسترویل و نیروهای وی از دیدگاه انگلیسیها، ماجراجویانه و مخاطره‌آمیز بود؛ چنان‌که بعدها الهام‌بخش رادیرد کیپلینگ، دوست و هم‌کلاسی دوران دبستان دنسترویل، در خلق شخصیت استالکی در نگارش رمان «استالکی و شرکاء»  گردید (پارک، 539).
مأموریت دنسترویل اگرچه برای انگلیسیها هیجان‌آور بود (دیکسن، 58)، اما نمونۀ عینی مداخله در امور داخلی ایران به شمار می‌رفت و نقش بزرگی در آسیبهای فراوان ایران در سالهای پس از جنگ جهانی اول و نیز ارمنیهای شهر باکو داشت. بریتانیا با بهره‌گیری از نیروی نظامی دنسترفورس به‌عنوان اهرم فشاری برای تهدید دولت ایران و حمایت از وزارت وثوق‌الدوله، عملاً به دخالت آشکار در امور داخلی ایران پرداخت (نک‍ : موبرلی، 343).
قحطی در ایران به هنگام مأموریت دنسترفورس در نتیجۀ تأمین آذوقۀ مورد نیاز نیروهای اعزامی بریتانیا به ایران تشدید گردید. حتى در چنین شرایط دشواری که جان میلیونها ایرانی به مخاطره افتاده بود، انگلیسیها برای جلوگیری از قحطی در باکو و محقق‌ساختن اهداف خود، مواد غذایی بسیاری از ایران به باکو منتقل کردند. این اقدامات نقش بارزی در تشدید قحطی ویرانگر سالهای 1918- 1919 م / 1297- 1298 ش در ایران بر جای نهاد (مجد، 65-69, 74-75؛ میروشنیکوف، 106). افزون‌براین، اقدام دنسترفورس به باکو مانع میانجیگری آلمان میان دولت عثمانی و حکومت باکو گردید، و از سوی دیگر خروج آنها سبب تصرف باکو و کشتار بی‌رحمانۀ ارمنیان شهر شد (دانهو، 218؛ کاظم‌زاده، 142-143).

مآخذ

سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، تهران، 1336 ش؛ سفیری، فلوریدا، پلیس جنوب ایران، ترجمۀ منصوره اتحادیه و منصوره جعفری فشارکی، تهران، 1364 ش؛ فرمانفرماییان، عباس میرزا، جنگ انگلیس و عثمانی در بین‌النهرین (1914 تا 1918 م) و عواقب آن در ایران، به کوشش منصوره اتحادیه و بهمن فرمان، تهران، 1386 ش؛ گِرکه، اولریش، پیش به سوی شرق، ترجمۀ پرویز صدری، تهران، 1377 ش؛ میروشنیکوف، ایوانوویچ، توسعه‌طلبی انگلیس و اشغال ایران (1914-1920 م)، ترجمۀ محمد نایب‌پور، تهران، 1388 ش؛ نیدرمایر، اسکارفن، زیر آفتاب سوزان ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ نیکیتین، ب.، «نیکیتین و استوکس در جنگل»، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، برگهای جنگل (نامه‌های رشت و اسناد نهضت جنگل)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1380 ش؛ نیز:

Arfa, H., Under Five Shahs, London, 1964; Arslanian, A. H., «Dunsterville’s Adventures: A Reappraisal», International Journal of Middle East Studies, Cambridge, 1980, vol. XII, no. 2; Bailey, F. M., Mission to Tashkent, Oxford, 2002; Blacker, L. V. S., On Secret Patrol in High Asia, London, 1922; The Campaign in Mesopotamia (1914-1918), ed. F. J. Moberly, London, 1927; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; id., Russia in Central Asia in 1889 and the Anglo-Russian Question, London, 1889; Dickson, W. E. R., East Persia: A Backwater of the Great War, London, 1924; Donohoe, M. H., With the Persian Expedition, London, 1919; Dunsterville, L. C., The Adventures of Dunsterforce, London, 1920; Ellis, C. H., The British Intervention in Transcaspia (1918-1919), Berkeley / Los Angeles, 1963; Hurewitz, J. C., Diplomacy in the Near and Middle East, Princeton, 1956; Kazemzadeh, F., The Struggle for Transcaucasia, New York / Oxford, 1951; Majd, M., The Great Famine and Genocide in Persia (1917-1919), New York, 2003; Millman, B., «The Problem With Generals: Military Observers and the Origins of the Intervention in Russia and Persia, 1917-18», Journal of Contemporary History, 1998, vol. XXXIII, no. 2; Moberly, F. J., Operations in Persia (1914-1919), London, 1987; Morris, L. P., «British Secret Missions in Turkestan 1918-1919», Journal of Contemporary History, 1977, vol. XII, no. 2; Norris, D., «Caspian Naval Expedition, 1918-1919», Journal of the Royal Central Asian Society, 1923, vol. X, no. 3; Park, C. C., «Artist of Empire: Kipling and Kim», The Hudson Review, 2003, vol. IV, no. 4; Tapper, R., «Black Sheep, White Sheep and Red-Heads: A Historical Sketch of the Shāhsavan of Āzarbāijān», Iran, 1966, vol. IV; Winegard, L. T. C., «Dunsterforce: A Case Study of Coalition Warfare in the Middle East, 1918-1919», Canadian Army Journal, 2005, vol. VIII(3).

احمد آرین‌نیا

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: