صفحه اصلی / مقالات / دقایقی مروزی /

فهرست مطالب

دقایقی مروزی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دَقایِقیِ مَرْوَزی، شمس‌الدین محمد، از شاعران پارسی‌گوی اواخر سدۀ 6 و احتمالاً اوایل سدۀ 7 ق / 12 و 13 م، که عوفی، مؤلف لباب الالباب، احتمال می‌دهد که او را در بخارا دیده باشد (1 / 212).
دقایقی گذشته از شاعری، اهل وعظ و تذکیر نیز بود و در بخارا در مسجد کوی بالوی، مسجد منسوب به یاران امام شافعی، وعظ می‌کرد. مجلس وعظ دقایقی، به‌سبب آنکه صدایی خوش و لهجه‌ای گیرا نداشت، مورد استقبال عوام قرار نمی‌گرفت و تنها خواص، در آن مجلس حضور می‌یافتند (عوفی، همانجا). توجه خواص به مجلس وعظ و تذکیـر دقایقی، و به قول عوفی «اقتباس فواید» از او (همانجا) مؤید دانش و دانایی او ست (نک‍ : صفا، مقدمه بر ... ، پانزده). هدایت صاحب مجمع الفصحا، نیز از بی‌مانندی او در موعظه، تذکیر و اظهار حقایق و دقایق سخن می‌گوید (1(2) / 647).
دقایقی پس از مهاجرت از خراسان به ماوراءالنهر، مدتی در بخارا و یک‌چند در سمرقند روزگار گذرانید (صفا، همانجا) و در بخارا شعری در وصف خزان و مدح عمدةالوزرا خواجه فخرالدین سرود؛ همچنین در سمرقند به تحریر کتاب بختیارنامه با نثری مصنوع پرداخت و آن را به امیری ناشناخته به نام محمود بن محمد بن عبدالکریم تقدیم کرد (عوفی، هدایت، صفا، همانجاها؛ نیز نک‍ : آقابزرگ، 9(1) / 327؛ منزوی، 5 / 3716).
سبک: هرچند از دقایقی آن اندازه شعر باقی نمانده است که بتوان پایگاه او را در شاعری بازشناخت، اما عوفی سخن او را به ارجمندی و باریکی و به تعبیر خودش «از تارِ دَقّ و داءِ دِقّ باریک‌تر» توصیف می‌کند. نیز شیوایی، پختگی رای، خردمندی، کمال فضل و طرز بیان (فصاحت، براعت و حصافت) او را می‌ستاید (همانجا) و صاحب هفت اقلیم ضمن تأکید بر حسن خلق بر لطف طبع او انگشت می‌نهد (رازی، 2 / 13)؛ هدایت با بیان این معنا که دقایقی «طبع عالی داشته و لوای فصاحت و بلاغت می‌افراشته» (همانجا)، نظر عوفی و دیدگاه امین احمد رازی را تأیید می‌کند. اگر بخواهیم وابستگی دقایقی را به یکی از جریانهای شعری در قرن 6 ق یعنی سبک خراسانی، سبک بینابین خراسانی و عراقی یا سبک سلجوقی (نک‍ : شمیسا، 101) معین کنیم، با دو احتمال مواجه خواهیم بود: احتمال نخست: پیروی از سبک خراسانی؛ بدین‌معنا که چون شاعر در خاستگاه سبک خراسانی می‌زیسته و تحت تأثیر فرهنگ برآمده از سبک خراسانی قرار داشته، همانند بعضی از شاعران ازجمله ادیب صابر و معزی ادامه‌دهندۀ سبک خراسانی به‌شمار می‌آید (همانجا) و با آنکه قصیدۀ معروفش به مطلعِ «دی باغ را بدیدم و روی مزعفرش / لرزان ز تندباد همه شکل و پیکرش» تداعی‌کنندۀ یکی از قصیده‌های معروف خاقانی است به مطلعِ «صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش / کیمخت کوه ادیم شد از خنجر زرش» (ص 197) که ممکن است خاقانی در سرودن آن بدین قصیده نیز توجه کرده باشد، اما به‌هیچ‌روی مثل شعر خاقانی دشوار، آکنده از لغات عربی، جلوه‌گاه دانشهای گوناگون و آکنده از صنایع بدیعی و بیانی نیست، بلکه توصیفی است از طبیعت به زبان ساده و به شیوۀ شاعران پیرو سبک خراسانی (نک‍ : محجوب، 149، 154-155). احتمال دوم: پیروی از سبک بینابین؛ چنانچه دو غزل ثبت‌شده در هفت‌اقلیم امین احمد رازی (همانجا) را از دقایقی بدانیم، وی نیز همانند ظهیر و انوری، شاعر دوجنبه‌ای محسوب می‌شود، شاعری که هم قصیده می‌گوید و هم غزل می‌سراید و به تعبیر شمیسا قصیده‌اش متمایل به سبک عراقی، و غزلش متمایل به سبک خراسانی است (همانجا)؛ و درنتیجه سبک وی نیز سبک جدید بینابین خواهد بود.
دقایقی در نثر پارسی به صنعت سجع توجهی خاص داشته، و به تعبیر عوفی «در نثر پارسی رعایت سجع کرده است» (همانجا). از پایان زندگی دقایقی اطلاعی در دست نیست، اما با توجه به فتنه و آشوب مغولان می‌توان بدین نتیجه رسید که به احتمال زیاد یا همانند عوفی از ماوراءالنهر گریخته و به گوشه‌ای امن پناه برده، یا در ایلغار مغول همانند بسیاری از بزرگان از میان رفته است (نک‍ : صفا، مقدمه بر، همانجا).
آثـار: دقایقی، به گواهی منابع، پدیدآورندۀ 5 اثر است که برخی از آنها بر جای مانده، و به روزگار ما رسیده است:
1. حَـنین الاوطان، رساله‌ای بوده است که دقایقی به تصریح عوفی آن را به خط خود و به سبک مقامات حمیدی نوشته بوده، و «در آنجا بسیار لطایف درج کرده، و بسی دُرر و غُرر فضل در ابراز و ایراد آن خرج کرده» است (همانجا)؛ این رساله از میان رفته و به روزگار ما نرسیده است.
2. تحریر بختیارنامه، با دو عنوان راحة الارواح فی سرور المفراح، و لمعة السراج لحضرة التاج، که شهرت دقایقی بیشتر مربوط به این اثر است (نک‍ : ه‍ د، بختیارنامه).
3. تحریر سندبادنامه: بعد از ترجمۀ قناوزی، دو تحریر و تهذیب به پارسی و به نثر مصنوع از سندبادنامه صورت گرفت که یکی از ظهیری سمرقندی (ه‍ م)، و دیگری از دقایقی مروزی است (صفا، تاریخ ... ، 2 / 1002). صاحب لباب الالباب با این تعبیر که دقایقی «سندبادنامه را لباس عبارت پوشانیده است» (عوفی، 1 / 212) بدین‌معنا تصریح می‌کند (نیز نک‍ : صفا، مقدمه بر، دوازده؛ آقابزرگ، 12 / 235).
4. دیوان اشعار، که اکنون در دست نیست و تنها برخی از اشعار آن مانند قصیده‌ای در مدح خواجه فخرالدین برجای مانده است (عوفی، 1 / 212-214؛ آقابزرگ، 9(1) / 327). افزون‌بر‌این، قصیدۀ 25بیتی که در لباب الالباب به طور کامل نقل شده (عوفی، همانجا) و همچنین 4 بیت دیگر که هدایت افزون بر 18 بیت از آن قصیده در مجمع الفصحا آورده است (همانجا) که دو بیت آنها به صورت رباعی است. در هفت‌اقلیم نیز دو غزل، یکی به مطلع «ای در غم تو گشته مرا چشمه‌سار چشم / ناخورده می چرا ست تو را در خمار چشم؟»، مشتمل بر 4 بیت، و دیگری به مطلع «ای برده چشم تو چو دلم صدهزار دل / بی تو چو زلف تو ست مرا بی‌قرار دل» نیز شامل 4 بیت در پی گزارشی کوتاه آمده است (رازی، 2 / 13).
5. نامه‌ای خطاب به حمیدالدین بلخی (صاحب مقامات حمیدی) با نثری مصنوع و متکلفانه (روشن، 192- 198).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ رازی، امین احمد، هفت‌اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1304 ش؛ روشن، محمد، «نامه‌ای از شمس‌الدین محمد دقایقی به حمیدالدین بلخی»، جشن‌نامۀ پروین گنابادی، به کوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، انتشارات توس؛ شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، تهران، 1385 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1366 ش؛ همو، مقدمه بر راحة الارواح، تهران، 1345 ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1903 م؛ منزوی، احمد، فهرست نسخه‌های خطی فارسی، تهران، 1351 ش؛ محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، 1345 ش؛ هدایت، رضاقلی، مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1339 ش.

ناهید دادبه

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: