صفحه اصلی / مقالات / درایه /

فهرست مطالب

درایه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 10 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دِرایه، از شاخه‌های علوم حدیث که در آن دربارۀ اقسام حدیث، اعتبارسنجی آنها، مسائل فرعی مربوط به اعتبارسنجی مانند طرق تحمل حدیث، و اصطلاحات مورد استفاده در نقد رجالی سخن می‌رود. به عبارت کوتاه، علم درایه پیکره‌ای از اصطلاحات در پیوند با یک دستگاه طبقه‌بندی و اعتبارسنجی بر‌پایۀ این طبقه‌بندی است و کارکرد آن در نقد شکلی و نه محتوایی احادیث است. اصل این علم از مشترکات مذاهب اسلامی است، ولی کاربرد اصطلاح «علم درایه» از سده‌های میانه ظاهر شده، و نزد امامیه، بیش از اهل سنت، اهمیت یافته است.
از نظر واژگانی، ریشۀ «دری» در زبان سامی به معنای یاد‌گرفتن و فهمیدن بازسازی شده است (اورِل، 164)، اما بازماندۀ آن تنها در زبان عربی دیده می‌شود و معنای آن همچنان فهمیدن است. این ریشۀ فعلی، مصادر متعدد به‌خصوص دَرْی دارد؛ اما دِرایة به‌عنوان یکی از مصادر ( قاموس، ذیل دری)، مانند دیگر مصادر بر وزن فِعالة، بر ملکه یا اشتغال مستمر به فعل دلالت دارد. لغویان عرب این ماده را به معنای دانستن از طریق ابزاری یا حیله‌ای شمرده‌اند (نک‍ : همانجا؛ راغب، 170). وجود نوعی کوشش و روی‌آوردن به حیله برای دانستن، موجب شده است که هرگز مفهوم درایت دربارۀ علم الٰهی به کار برده نشود (نک‍ : همو، 171؛ عاصم، 3 / 809).

نسبت درایت با روایت

نمونه‌های کاربردی از درایة که در تناسب با روایة قرار گرفته، از نیمۀ نخست سدۀ 4 ق / 10 م قابل پی‌جویی است. در احادیث شیعه، دو کاربرد کهن دیده می‌شود: حدیثی از امام باقر (ع) با این مضمون که: «معرفت درایتِ روایت است و با درایت روایت مؤمنین به دورترین درجات ایمان دست می‌یابند» (زید زراد، 3؛ ابن‌بابویه، 1-2) و حدیثی از امام صادق (ع) که می‌گوید: «حدیثی را درایت کنی، بهتر از هزار حدیث است که روایت کنی ... » (همو، 2؛ نعمانی، 29، 144؛ ابن‌ادریس، 640). در هر دو روایت، به‌وضوح درایت در معنای فهم محتوا به کار رفته است.
زمانی که در آغاز سدۀ 4 ق / 10 م، سهمی از شیخ خود، ابوبکر ابن‌عبدان شیرازی (د 308 ق / 920 م) دربارۀ یحیی بن صاعد محدث بغدادی پرسش می‌کند، ابن‌عبدان می‌گوید: «یدرِی» (او درایت دارد)، و چندی بعد از ابوبکر ابن‌جِعابی (د 355 ق / 966 م) دربارۀ درجۀ «حفظ» ابن‌صاعد پرسش می‌کند و او پاسخ می‌دهد: دربارۀ کسی چون ابن‌صاعد باید به جای حفظ گفت او «درایه» داشته و درایه بالاتر از حفظ است (سهمی، 260؛ خطیب، تاریخ ... ، 14 / 233). در اینجا آشکارا مقصود از درایه دانشی انتقادی نسبت به حدیث است. هم‌زمان مسعودی (د 346 ق / 957 م) کسانی از اهل اخبار را به‌عنوان «اهل درایه» معرفی می‌کند که قادر به ارزیابی و اعتبارسنجی خبر هستند (2 / 215، 250).
در همان زمان، ابوبکر ابن‌سعدان، عارفی از اصحاب جنید بغدادی (د 297 ق / 910 م)، در جمله‌ای علم روایت را مقدمۀ علم درایت، و علم درایت را مقدمۀ علم رعایت شمرده است (سلمی، 317؛ ابونعیم، 10 / 377) و این بیشتر بازگشت به فهم معنای روایت و راه‌یافتن به محتوای آن دارد. آنچه نقل شد، نشان‌دهندۀ دو مسیر متمایز در تحول معنایی از همان اوایل سدۀ 4 ق / 10 م است.
تا حدود یک‌و‌نیم سده بعد، تنها محدثانی که در حال سامان‌دهی به علوم حدیث، و دست‌اندرکار تألیفِ نخستین آثار در‌این‌باره بودند، مسیر ارزیابی و اعتبارسنجی را دنبال کرده‌اند؛ از‌جمله می‌توان کاربردهایی در این مسیر را نزد ابن‌خلاد رامهرمزی (د 358 ق / 969 م)، حاکم نیشابوری (د 405 ق / 1014 م) و خطیب بغدادی (د 463 ق / 1071 م) پی‌جویی کرد (ابن‌خلاد، 238، 312؛ حاکم، 231؛ خطیب، الجامع ... ، 1 / 306). در سدۀ 6 ق / 12 م نیز می‌توان به قاضی عیاض (د 544 ق / 1149 م) اشاره کرد که پس از سخن از روایت، به تبیین انواع روایت نزد «اهل تحصیل و درایت» می‌پردازد و بدین‌ترتیب مفهوم درایه ناظر به انواع حدیث، ضوابط تشخیص صحیح از سقیم و وجوه مختلف آن را به‌عنوان مضمون کتاب خود، الالماع، در باب مصطلح‌الحدیث معرفی می‌کند (ص 3).
اما هنوز طیف گسترده‌ای از عالمان حدیث و فقه و تفسیر و ادب، همان مسیر فهم و درک محتوای حدیث را پی گرفته‌اند؛ از‌جمله چنین کاربردی را می‌توان در توضیحات ابوسعد صُعلوکی (د 369 ق / 979 م) در تفسیر حدیث نهی پیامبر (ص) از ذخیره‌سازی (بیهقی، 2 / 176)، نزد ابن‌ندیم در نیمۀ دوم قرن 4 ق / 10 م در مقایسه بین ابوالحسین ابن‌ابی‌طاهر راوی اخبار ادبی و پدرش (ص 164)، و در هشدار ابوهلال عسکری (د ح 400 ق / 1010 م) دربارۀ بسنده‌کردن به روایت آثار ادبی بدون درایت (محتوای) آنها (ص 241) بازجست. ابن‌فرضی هم در معرفی قاسم بن خلف جبیری، فقیه و قاضی اندلسی، درایه را بر او غالب‌تر از روایت دانسته است (1 / 411). نمونه‌های بعدی در آثار کسانی چون هبةالله مقری (ص 27)، ابوحیان توحیدی (1 / 2)، ابواسحاق ثعلبی (1 / 74) و حتى در مواضعی از آثار خطیب بغدادی (همان، 2 / 173) دیده می‌شود.
دور نیست اگر گفته شود آغاز دورۀ تقلید از سدۀ 6 ق / 12 م در جهان اسلام، در حوزۀ حدیث نیز تأثیرات عمیقی داشت و کمتر علاقه‌ای به ارائۀ برداشتهای دینی تازه دیده می‌شد. همین ویژگی موجب می‌شد توجه عالمان کمتر متوجه برداشتهای جدید از نصوص حدیثی و بیشتر متوجه بررسیهای فنی غیر‌معنایی در خصوص احادیث باشد. در چنین فضایی می‌توان کاملاً انتظار داشت درایت به‌عنوان معرفت حاصل از کاوش علمی دربارۀ موضوع مورد مطالعه، از معنا به سوی اعتبارسنجیهای شکلی کشیده شود و مفهوم درایة‌الحدیث که برای این مطالعات از سدۀ 4 ق / 10 م آغاز شده بود، به‌تدریج روی به قوت آورد و بر معنای فهم محتوایی حدیث چیره شود.

مفهوم علم درایه

به نظر می‌رسد مقطع مهم در تحول اصطلاح درایه، اوان انتقال از سدۀ 7 به 8 ق / 13 به 14 م باشد؛ در طول سدۀ 7 ق / 13 م، رخدادهای مهم سیاسی مانند حملۀ مغول به شرق جهان اسلام و سقوط واپسین پایگاههای مسلمانان در اندلس، حوزۀ فعالیت محدثان را بیش از گذشته در مصر و شام متمرکز ساخت. از سوی دیگر، برخاستن موج سلف‌گرایی به پیشوایی ابن‌تیمیه (د 728 ق / 1328 م) که خود واکنشی نسبت به این رخدادهای سیاسی بود، محدثان سنتی را وادار می‌کرد که در شیوه‌های آموزشی و مطالعاتی خود تحولی پدید آورند و علوم حدیث را بازسازی کنند. دقیقاً در چنین شرایطی است که درایة‌الحدیث به‌مثابۀ اعتبارسنجی شکلی بیش از گذشته اهمیت یافت و تا حدی دستخوش تحولاتی نیز شد.
نقطۀ عطف مهم در‌این‌باره، مربوط به شمس‌الدین ابن‌اکفانی (د 749 ق / 1348 م)، پزشک نامدار سنجاری ساکن مصر است. وی در کتابی با عنوان ارشاد القاصد که در طبقه‌بندی علوم نوشته شده بود، برای نخستین‌بار به یک شاخۀ متعین از علوم حدیث به نام «علم درایة الحدیث» اشاره می‌کند که متکفل شناسایی انواع روایت و احکام آن، شروط راویان، گونه‌های مرویات و امثال آن است (ص 160). ابن‌اکفانی محدث نبود و آشکار است که بحث گشوده‌شده توسط او باید صورت‌بندی اندیشه‌های مطرح در محافل محدثان برای بازتعریف و سامان‌دهی به حوزه‌های مطالعات حدیثی باشد. درواقع مباحث درایة‌الحدیث از سده‌های پیش، روی به تدوین نهاده بود، ولی در این دوره به‌عنوان شاخه‌ای مستقل شناخته و نام‌گذاری شده بود. زمانی که ابن‌حجر عسقلانی (د 852 ق / 1448 م) کتابی در تخریج و نقد سندی احادیث در کتاب الهدایۀ مرغینانی در فقه حنفی نوشت، بدون آنکه هرگز موضوع کتاب بیان معنای احادیث باشد، با همین تلقی نام آن را الدرایة فی تخریج احادیث الهدایة نهاد (چ بیروت، 1384 ق).
مهم‌ترین هدف در این سامان‌دهی جدا‌ساختن تخصصی علوم حدیث در دو حیطۀ روایت و درایت بود که برخلاف گذشته بازتاب آن نه‌تنها در تألیفات، بلکه در نظام آموزشی نیز دیده می‌شد. یک قرن بعد، برخی از طالبان حدیث، مانند سراج‌الدین بلبیسی (د 878 ق / 1473 م)، مشخصاً در آن دروس ابن‌حجر عسقلانی شرکت می‌جستند که موضوع آن «درایة الحدیث» بود (نک‍ : سخاوی، 6 / 72).
شهاب‌الدین قلقشندی (د 841 ق / 1437 م) نیـز در شمار علـوم حدیث مدخـل پنجم را بـه «علم درایـة الحدیث» اختصاص داد و آثاری چون معرفة علوم الحدیث حاکم نیشابوری، مقدمۀ ابن‌صلاح و تقریب التیسیر نووی را نوشته‌هایی در این علم شمرد (1 / 546).
در انتقال به سدۀ 10 ق / 16 م، شمس‌الدین سخاوی (د 902 ق / 1497 م)، بارها از تمایز «علم الحدیث درایةً» و «علم الحدیث روایةً» در حوزه‌های آموزشی مصر سخن گفته (4 / 199، 5 / 264، 8 / 24)، و الفیۀ جلال‌الدین سیوطی (د 911 ق / 1505 م) در مصطلح‌الحدیث، گویا در برخی نسخ عنوان الالفیة فی درایة الحدیث داشته است (نک‍ : آقابزرگ، ذیل ... ، 19). در سده‌های بعد این اصطلاح دوام خود را در محافل اهل سنت حفظ کرده و به بیرون از مصر نیز راه یافته است (مثلاً نک‍ : ابوالبقاء، 370؛ قنوجی، 79). حسین الحاج حسن در نقد الحدیث فی علم الروایة و علم الدرایة پایه را بر همین اصطلاح نهاده است (رسالۀ دکترا، دانشگاه سن‌ژوزف، بیروت، 1395 ق).

علم اصول الحدیث

در طی قرون متأخر در فضای اهل سنت، تعبیر «علم اصول الحدیث» به موازات علم درایه کاربرد داشته که از حیث پیدایی متأخرتر از درایه است. میر سید شریف جرجانی (د 816 ق / 1413 م) ــ عالم ایرانی‌تبار که بخش مهمی از زندگی علمی خود را در شام گذرانده است ــ کتابی در این علم نگاشت که در مقدمه موضوع آن را «بیان اصول و اصطلاحات حدیث» معرفی کرد (ص 2) و این نوشته در میان عالمان، چندی پس از مؤلف، به‌عنوان الرسالة فی اصول الحدیث شناخته شد. همچنین کتابی در علم درایه نوشتۀ حسین بن عبدالله طیبی (د 743 ق / 1342 م)، که مؤلف خود آن را الخلاصة فی معرفة الحدیث نامیده بود (نک‍ : ص 29)، بعدها به الخلاصة فی اصول الحدیث شهرت یافت (حاجی‌خلیفه، 1 / 720؛ نیز نک‍ : مآخذ، عنوان چاپی اثر). محمد بن پیرعلی برگوی (د 981 ق / 1573 م) نیز اثری به نام رسالة فی اصول الحدیث دارد که خود در آغاز، موضوع آن را اصطلاحات اهل حدیث بیان می‌کند (گ 1) و از آن نسخ متعدد وجود دارد (نک‍ :GAL, II / 446; GAL, S, II / 654).
چنین می‌نماید که در سدۀ 10 ق / 16 م، عنوان علم اصول الحدیث بر عنوان درایه غلبه یافت و درایه به حاشیه رانده شد؛ تا‌آنجا‌که طاش‌کوپری‌زاده (د 962 ق / 1555 م) در تقسیم‌بندی خود از علوم شرعی، شعبه‌ای را به‌عنوان علم درایة الحدیث در عرض علم روایة الحدیث معرفی کرده، اما موضوع آن را نه شناخت انواع احادیث و محدثان، بلکه بحث از معنا و محتوای الفاظ حدیث عنوان کرده است (2 / 2)؛ سخنی که یادآور کاربردهای کهن درایت در تقابل با روایت است. در سدۀ 11 ق / 17 م، حاجی‌خلیفه (د 1067 ق / 1657 م) توجه مخاطبان خود را به این نکته جلب کرده که علم درایة الحدیث تعبیر دیگری از علم اصول ‌الحدیث است، ولی تصریح دارد که تعبیر اصول‌الحدیث مشهورتر است (1 / 109، 730). در سدۀ 12 ق / 18 م برای عالمی در هند چون محمد اعلى تهانوی (زنده در 1158 ق / 1745 م) درایه به اندازه‌ای ناشناخته بود که وی در اصطلاح‌نامۀ خود، علم درایه را به معنای علم فقه و اصول فقه دانسته است (1 / 507).
به‌هر‌روی، در بین معاصرانْ احمد عمر هاشم در قواعد اصول الحدیث (چ بیروت، 1404 ق / 1984 م) و عالم امامی عبدالهادی فضلی در اصول الحدیث (چ دمام، 1413 ق / 1992 م) از اصول الحدیث همان علم درایه را منظور داشته‌اند، اما محمد عجاج خطیب در اصول‌الحدیث (چ بیروت، 1409 ق / 1989 م) موضوع را بسیار تعمیم داده، چنان‌که از اصطلاح خارج شده و به مطالعۀ شاخه‌های مختلف علوم حدیث و حتى تاریخ حدیث و سیر تدوین آن پرداخته است.
نه تعبیر علم درایة الحدیث و نه اصول‌الحدیث عملاً در میان اهل سنت آن ثباتی که انتظار می‌رود، نیافته است و در طی سده‌های اخیر به موازات این دو اصطلاح، گاه کتب علم درایه تعابیر عام بازمانده از سده‌های میانه را همچنان به کار برده‌اند؛ مانند تعبیر علوم‌الحدیث در مقدمۀ توضیح الافکار امیر صنعانی (1 / 6)، علم‌الحدیث در عنوان الفیۀ سیوطی (چ شاکر) که در مقدمه مؤلف از آن به «علم‌الاثر» تعبیر کرده است (ص 3)، و مصطلح‌الحدیث که در عنوان همان الفیه در چاپ عبدالحمید دیده می‌شود (نک‍ : مآخذ؛ برای برخی مثالهای دیگر، نک‍ : دنبالۀ مقاله).

محتوای علم درایه و آثار

المحدث الفاصل اثر ابن‌خلاد رامهرمزی غالباً به‌عنوان نخستین اثر در این حوزه شناخته می‌شود؛ مثلاً اکرم البوشی آن را نخستین تألیف در «علم درایة الحدیث» شمرده است (ذهبی، 16 / 73، پانوشت). ولی باید توجه داشت در‌ عمل بیشتر حجم این کتاب را مباحثی دربارۀ آداب طلب حدیث و آموزش آن، آداب کتابت حدیث و مسائل مربوط به تألیف و تداول کتب حدیثی به خود اختصاص داده است (نک‍ : سراسر اثر). گام بعدی مربوط به حاکم نیشابوری در کتاب معرفة علوم الحدیث است که بسیار به محدودۀ موضوع نزدیک شده است. مباحث این کتاب را انواع حدیث از نظر اسناد، رده‌بندی احادیث از نظر اعتبارسنجی، مباحثی در مصطلحات علم رجال، به ضمیمۀ مسائل کاربردی حدیث در مقام استناد و آموزش تشکیل داده است (نک‍ : سراسر اثر). نوشته‌ای که کمتر بدان توجه شده، کتاب فی علم الحدیث از ابوعمرو دانی (د 444 ق / 1052 م) از عالمان اندلس است که مباحثی چون اقسام اسناد، طرق تحمل حدیث و عوارض و آسیبهای اسناد را مطرح ساخته است (نک‍ : سراسر اثر). در کتاب الکفایة فی علم الروایة از خطیب بغدادی بیشتر بر مسائل درایه تمرکز شده و بخشهایی مربوط به مفاهیم جرح و تعدیل و نیز اقسام تساهل و تصحیف بسط یافته است (نک‍ : سراسر اثر).
الالماع الى معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، از قاضی عیاض یحصبی که ادامۀ کتب پیشین شمرده شده، در‌عمل بیشتر آداب آموزش حدیث و ضوابط کتابت و تألیف آثار حدیثی است، اما بخشهایی از آن به انواع حدیث و گونه‌های تحمل و نقل حدیث اختصاص دارد (به‌خصوص فصلهای 6- 8) که به حوزۀ درایه مربوط می‌شود.
در سده‌های میانی، نقطۀ عطف مهم در این علم، کتاب مقدمة فی علوم الحدیث از ابن‌صلاح شهرزوری (د 643 ق / 1245 م) است که کاملاً موضوعات درایه را پوشش داده و به الگویی برای کتب بعدی، ازجمله کتاب شهید ثانی، تبدیل شده است (نک‍ : سراسر اثر). مهم‌ترین آثار بعدی که همگی به چاپ رسیده‌اند، عبارت‌اند از: التقریب از محیی‌الدین نووی (د 676 ق / 1277 م)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح از تقی‌الدین ابن‌دقیق العید (د 702 ق / 1303 م)، رسوم التحدیث فی علوم الحدیث از برهان‌الدین جَعبَری (د 732 ق / 1332 م)، المنهل الروی از بدرالدین ابن‌جماعه (د 733 ق / 1333 م)، الموقظة فی علم مصطلح الحدیث از شمس‌الدین ذهبی (د 748 ق / 1347 م)، کفایة الحفظة از همو، الباعث الحثیث از عمادالدین ابن‌کثیر (د 774 ق / 1372 م)، النکت على مقدمة ابن ‌الصلاح از بدرالدین زرکشی (د 794 ق / 1392 م)، الکلام على علوم الحدیث از همو (پایان‌نامه، دانشگاه ‌ام‌القرى، مکه، 1416 ق)، الشذا الفیاح من علوم ابن الصلاح از برهان‌الدین اَبناسی (د 802 ق / 1400 م)، المقنع فی علوم الحدیث از سراج‌الدین ابن‌ملقِّن (د 804 ق / 1402 م) و ملخص آن از همو با عنوان التذکرة، التقیید و الایضاح در شرح مقدمۀ ابن‌صلاح از زین‌الدین عراقی (د 806 ق / 1403 م)، منظومۀ التبصرة و التذکرة یا الفیة از همو، نُخبة الفِکَر از ابن‌حجر عسقلانی، المنهل العَذب الرَوِیّ از شمس‌الـدین سَخـاوی (د 902 ق / 1497 م)، فتـح الـمغیث و نیز التوضیح الابهر از همو، تدریب الراوی از جلال‌الدین سیوطی (د 911 ق / 1505 م)، منظومۀ الفیة از همو، قفو الاثر فی صفوة علوم الاثر از رضی‌الدین حلبی (د 971 ق / 1564 م)، الیواقیت و الدرر در شرح نخبة الفکر از عبدالرئوف مُناوی (د 1031 ق / 1622 م)، مقدمة فی اصول الحدیث از عبدالحق بخاری دهلوی (د 1052 ق / 1642 م)، منظومۀ البیقونیة از عمر بن محمد بیقونی (د 1080 ق / 1669 م)، ثمـرات النـظر فی علم الاثـر از محمـد بن اسماعیل امیر صنعانی عالم زیدی (د 1182 ق / 1768 م)، بُلغة الاریب فی مصطلح آثار الحبیب (ص) از محمد مرتضى زبیدی (د 1205 ق / 1791 م)، قواعد التحدیث از محمد جمال‌الدین قاسمی (د 1332 ق / 1914 م)، توجیه النظر الى اصول الاثر از طاهر جزایری (د 1338 ق / 1920 م) و قواعد فی علوم الحدیث از ظفر احمد تهانوی (د 1394 ق / 1974 م).

علم درایه نزد امامیه

در فضای امامیه، در طی سده‌های متقدم و میانه، مباحث علم درایه به‌طور مختصر و فشرده به‌عنوان بابی از کتب اصول فقه به‌عنوان اقسام اخبار و احکام آن مورد بـررسی قرار می‌گرفت (مثلاً نک‍ : سیـد مرتضى، 2 / 477 بب‍ ؛ علامۀ حلی، 197 بب‍‌ ). با هر عنوانی برای علم درایـه، هیچ اثر مستقلی از سوی امامیه در این موضوع، تا سدۀ 10 ق / 16 م، شناخته نشده و معنایش این است که تا آن هنگام، گذار اجمالی بر مباحث این حوزه نیاز عالمان را رفع می‌کرده است. حر عاملی با تصریح و تأکید یادآور می‌شود که نخستین تألیف امامیه در این باب، اثر مشهور شهید ثانی (د 965 ق / 1558 م) است ( امل ... ، 1 / 86، الفوائد ... ، 257).
شهید ثانی نخست به قول خود «مختصری در علم درایة الحدیث» نوشت ( الدرایة ... ، 4) که نام الدرایة یا به گفتۀ پسرش، صاحب‌معالم (1 / 8)، بدایة ‌الدرایة را حمل می‌کرد و سپس خود آن را با عنوان الرعایة شرح کرد (نک‍ : مآخذ). شهید ثانی در مقدمۀ الرعایة، در سخن از مسائل علم درایه، همان مسائل مطرح در کتب پیشین در این علم را دنبال کرده (ص 45) که به‌طبع مقصودش کتب تألیف‌شده در حوزۀ ‌اهل سنت است. گفتنی ‌است در تداول حوزه‌های امامیه، الرعایة با عنوان درایه شهرت یافته و تمایز از آن مختصر اصلی به حاشیه رفته است، تا‌آنجا‌که در برخی چاپها عنوان روی جلد برای شرح، همان الدرایة است (مثلاً چاپ همراه الدرایۀ حسین بن عبدالصمد، چ سنگی، 1309 ق؛ چ نجف، مطبعة النعمان). گفتنی است شهید ثانی بر نسخۀ خود از الدرایة، پس از تألیف، یادداشتها و حاشیه‌هایی نگاشته بود که توسط عالمی پس از او تنظیم شده و به‌صورت رساله‌ای با عنوان فوائد فی الدرایة گرد آمده است (چ ضمن میراث ... ، 7 / 433 بب‍‌ ).
با توجه به اینکه شهید ثانی، به‌عنوان بنیان‌گذار تألیف در علم درایه، از مهم‌ترین رجال اصولیه در تقابل با اخباریه بوده و با عنایت به اینکه یکی از مهم‌نقدهای اخباریان بر اصولیان، شکل‌گرایی در نقد احادیث بوده است (نک‍ : استرابادی، سراسر اثر)، ممکن است بتوان برداشت کرد که تأخر روی‌آوردن به علم درایه نزد امامیه تا زمـان شهیـد ثـانی، به یـک تحـول روش‌شنـاختـی بازمی‌گردد. روش‌شناسی علمای امامی پیش از سدۀ 9 ق / 15 م، نیاز آنان به روشهای شکل‌گرای علم درایه را اقتضا نداشته است و اینجا ست کـه می‌تـوان معنای تقابل شکل‌گرایی متأخرین ــ علامۀ حلـی و جمال‌الدین ابن‌طاووس ــ و تقابل آن بـا شیوۀ متقدمین که مـولى محمدامین استرابادی از آن سخن گفته را درک کرد؛ به‌هر‌روی این اقدام توسط شهید ثانی، هم مفهوم درایۀ حدیث و هم محتوای این علم را کاملاً وارد دورۀ جدیدی کرده است که به‌جای فهم حدیث، ناظر به نقد استنادی و اعتبارسنجی حدیث است.
از نظر محتوای موضوعات، کتاب شهید ثانی به آثاری از اهل سنت چون مقدمۀ ابن‌صلاح بسیار نزدیک بود و مسائلی چون اقسام اخبار و اعتبارسنجی آنها، انواع آسیبهای سندی و متنی، شروط راویان، طرق تحمل حدیث و اصطلاحات مهم رجالی را در بر داشت. در مقام تعریف، وی درایه را علمی می‌دانست که در آن از متن حدیث و طرق آن، از صحیح و سقیم و علیل، بحث می‌شود و هر آنچه از شرایط پذیرش و رد حدیث بدان نیاز باشد، تا مقبول و مردود از هم بازشناخته شوند ( الرعایة ... ، 45). موضوع علم نزد او راوی و مروی از همین حیث راوی و مروی بودن است و غایت آن شناختن آن اخباری است که پذیرفته می‌شوند تا بدانها عمل شود یا رد می‌شوند تا از مضمون آنها اجتناب گردد (همانجا). شهید ثانی در دو اجازه که به جمال‌الدین احمد حلی و سید علی ابن‌صائغ موسوی داده، بر اهمیت علم درایه تأکید کرده و یادآور شده است این علم پرسود، و مدار احکام فقهی است؛ با مراعات آن، تمسک به دلیل قوی حاصل می‌شود و با غفلت از آن، خطاهای بزرگ رخ می‌دهد (نک‍ : رسائل، 2 / 1157، 1159).
همان‌گونه‌که انتظار می‌رود، اقدام شهید ثانی از سوی جریان اخباریه و حتى پیش از آن اصولیان معتدل، با انتقاداتی هم روبه‌رو بوده است. صاحب‌معالم (د 1011 ق / 1602 م)، فرزند شهید ثانی، نیز تقسیمات و تعریفات مربوط به علم درایۀ رایج در میان امامیه از زمان علامۀ حلی تا پدرش شهید ثانی را به نقد گرفته (1 / 4 بب‍‌ ) و برخـی از آسیبها را نـاشی از تفـاوت میـان ویژگیهـای حدیث شیعه و اهل سنت، و پیروی از تقسیمات آنان در حوزۀ حدیث امامیه دانسته است (1 / 10).
مولى محمدامین استرابادی (د 1033 ق / 1624 م) که با اصل مواجهۀ شکلی با حدیث و بنیادی که ابن‌طاووس و علامۀ حلی نهاده بودند، مخالف بود، تأکید داشت اصطلاحات تدوین‌یافته در قالب درایة‌الحدیث، درعمل یک سلسله امور اصطلاحی توقیفی میان اهل فن‌اند و مباحث علمی محسوب نمی‌شوند (ص 39-40)؛ مقصود او این است که آنها ارزش کشفی ندارند. شیخ حر عاملی (د 1104 ق / 1693 م) درایۀ شهید ثانی را محصولی برگرفته از علوم اهل سنت می‌دانست که آن را به تناسب وضعیت احادیث خودشان اختراع کرده‌اند و خاستگاه آن فضای حدیثی امامیه نیست (نک‍ : الفوائد، 257). وجود این قرابت بیشینه با متون اهل سنت در کتاب شهید ثانی به‌عنوان نخستین تدوین مستقل قابل تأیید است، ولی در دوره‌های بعد مؤلفان پسین به‌تدریج اقتضائات حدیث امامیه را در فضای درایه ملحوظ داشته، ‌و تا حدی به بومی‌سازی درایه پرداخته‌اند.
از اصولیان جبل عامل، حسین بن عبدالصمد عاملی (د 984 ق / 1576 م) با تألیف الدرایة (چ سنگی، 1309 ق) و پسرش شیخ بهایی (د 1031 ق / 1622 م) با تألیف الوجیزة فی علم الدرایة (چ مکرر)، راه گشوده‌شده توسط شهید ثانی را ادامه دادند. مهم‌ترین ویژگی الوجیزة در مقایسه با درایۀ شهید ثانی، نظم ویژه در تبویب و نظام منطقی حاکم بر ربط موضوعات آن است. وی که مقدمۀ علم درایه را علمی می‌داند که در آن از سند و متن حدیث، کیفیت تحمل آن و آداب نقل آن سخن گفته می‌شود (ص 1)، برخی مباحث مانند ناسخ و منسوخ را که جنبۀ فقه‌الحدیثی دارد، کنار نهاده، و فصل پایانی را به آداب کتابت حدیث اختصاص داده است. وی همچنین پس از معرفی اقسام حدیث فصل مستقلی را به «مسئلۀ صِدق» و ارتباط آن با اقسام خبر اختصاص داده است (ص 4).
از آثار بعدی امامیه در این زمینه، می‌توان به اثر سید عبدالله شبر (د 1242 ق / 1826 م) با عنوان المختصر النافع فی علم الدرایة (رسالۀ محسن صمدانیان، دانشکدۀ الٰهیات دانشگاه تهران، 1382 ش) و محمدجعفر شریعتمدار استرابادی (د 1263 ق / 1847 م) با عنوان الایجاز فی علمی الرجال و الدرایة (چ ضمن میراث، 15 / 291 بب‍‌ ) اشاره کرد. در سدۀ 14 ق / 20 م باید به الکفایة فی علم الدرایة از میرزا ابوطالب موسوی زنجانی (د 1329 ق / 1911 م؛ چ ضمن همان، 5 / 279 بب‍‌ )، الدرة الفاخرة، به‌صورت منظومه، از ملا حبیب‌الله کاشانی (د 1340 ق / 1922 م؛ چ ضمن مجلۀ علوم الحدیث، شمـ 1، 1418 ق، ص 335 بب‍‌ )، نهایة الدرایة از سید حسن صدر (د 1354 ق / 1935 م؛ چ ماجد غرباوی، قم، نشر مشعر)؛ و طریق الهدایة فی علم الدرایة از سید محمد موسوی تبریزی مشهور به مولانا (د 1363 ق / 1944 م؛ چ ضمن میراث، 3 / 331 بب‍‌ ) اشاره کرد (برای معرفی آثار دیگر، نک‍ : آقابزرگ، الذریعة، 8 / 54-56). در دهه‌های اخیر نیز آثار متعددی در این زمینه نوشته شده است.
چنان‌که شهید ثانی خود نیز یادآور شده بود، علم درایه در محافل اصولیان امامیه به‌عنوان یکی از علوم مورد نیاز مجتهد شناخته می‌شد و در طی سده‌های متأخر، همواره در برنامۀ تعلیمی طلاب دینی قرار داشت. البته درایه در بیشتر حوزه‌ها، از جملۀ دروس راتب نبود و آموزش آن به مناسبتهای موسمی و موقعیتهای خاص، ازجمله ماه مبارک رمضان، وانهاده می‌شد (نک‍ : حافظیان، 2 / 211)؛ اما در حوزه‌های عراق شرایط متفاوت بود و مشخصاً در حوزۀ کربلا و بعد در نجف، علم درایه در ضمن برنامۀ رسمی قرار داشت (تنکابنی، 4).

 مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ همو، ذیل کشف الظنون، ترتیب حسن موسوی خرسان، نجف، 1387 ق؛ ابن‌ادریس‌، محمد، مستطرفات السرائر، قم، 1411 ق؛ ابن‌اکفانی، محمد، ارشاد القاصد، به کوشش عبدالمنعم محمد عمر، قاهره، 1990 م؛ ابن‌بابویه‌، محمد، معانی ‌الاخبار، به ‌کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، قم، 1361 ش‌؛ ابن‌خلاد رامهرمزی، حسن، المحدث الفاصل، به کوشش محمد عجاج‌ خطیب، بیروت، 1404 ق؛ ابن‌صلاح، عثمان، علوم‏ الحدیث (المقدمة)، به کوشش صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، 1416 ق؛ ابن‌فرضی، عبدالله، تاریخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1373 ق / 1954 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوالبقاء کفوی، ایوب، الکلیات، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، بیروت، 1419 ق / 1998 م؛ ابو‌حیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش وداد قاضی، بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ ابوعمرو دانی، عثمان، کتاب فی علم الحدیث، به کوشش علی بن احمد کندی المرر، ابوظبی، 1427 ق / 2006 م؛ ابونعیم ‌اصفهانی‌، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره‌، 1351 ق‌ / 1932 م‌؛ ابوهلال‌عسکری، حسن‌، کتاب الصناعتین، به کوشش علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ استرابادی، محمدامین‌، الفوائد المدنیة، به کوشش رحمت‌الله رحمتی، قم، 1424 ق؛ امیر صنعانی، محمد، توضیح الافکار، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، مصر، 1366 ق؛ برگوی، محمد، رسالة فی اصول الحدیث، نسخۀ خطـی موجود در دانشگاه توکیـو، مجموعـۀ دایبر، شمـ 018‘2؛ بیهقی، احمد، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1410 ق؛ تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، 1396 ق؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف ‌اصطلاحات الفنون، کلکته، 1862 م؛ ثعلبی، احمد، الکشف و البیان، به کوشش ابومحمد بن عاشور، بیروت، 1422 ق / 2002 م؛ جرجانی، علی، الرسالة فی اصول الحدیث، به کوشش نیاز احمد، دهلی، 1270 ق؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حافظیان، ابوالفضل، تعلیقه بر رسائل فی درایة الحدیث، به کوشش علی‌اوسط ناطقی و محمد‌حسین درایتی، قم، 1425 ق؛ حاکم‌نیشابوری، محمد، معرفة علوم‌ الحدیث‌، به ‌کوشش‌ معظم ‌حسین‌، بیروت، 1397 ق‌ / 1977 م‌؛ حر عاملی‌، محمد، امل ‌الآمل‌، به‌ کوشش ‌احمد حسینی‌، بغداد، 1385 ق‌ / 1965 م‌؛ همو، الفوائد الطوسیة، به کوشش مهدی لاجوردی و محمد درودی، قم، 1403 ق؛ خطیب‌ بغدادی، احمد، تاریخ‌ بغداد، قاهره، 1349 ق‌؛ همو، الجامع‌ لاخلاق ‌الراوی ‌و آداب‌ السامع‌، به کوشش محمود طحان، ریاض، 1403 ق؛ همو، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش احمد عمر هاشم، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ ذهبی‌، محمد، سیر اعلام‌ النبلاء، به ‌کوشش‌ شعیب ‌ارنؤوط و دیگران‌، بیروت، 1405 ق‌ / 1985 م‌؛ راغب ‌اصفهانی‌، حسین‌، مفردات ‌الفاظ القرآن‌، به‌ کوشش ‌ندیم ‌مرعشلی‌، قاهره‌، 1392 ق‌؛ زید زراد، «اصل»، ضمن الاصول الستة عشر، قم، 1405 ق؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع‌، قاهره، 1355 ق‌ / 1936 م‌؛ سلمی‌، محمد، طبقات‌ الصوفیة، به‌ کوشش ‌مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1424 ق؛ سهمی‌، حمزه‌، سؤالات حمزة للدارقطنی، به کوشش موفق عبدالله عبدالقادر، ریاض، 1404 ق / 1984 م؛ سید مرتضى‌، علی‌، الذریعة، به کوشش‌ ابوالقاسم‌ گرجی‌، تهران، 1348 ش‌؛ سیوطی، الفیة فی علم الحدیث، به کوشش احمد محمد شاکر، المکتبة العلمیه، بی‌تا؛ همو، الفیة فی مصطلح الحدیث، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره / دمام، 1425 ق / 2004 م؛ شهید ثانی‌، زین‌الدین‌، الدرایة فی ‌مصطلح‌ الحدیث‌، تهران، 1404 ق؛ همو، رسائل، به کوشش رضا مختاری، قم، 1421 ق؛ همو، الرعایة فی علم الدرایة، به کوشش عبدالحسین محمد علی بقال، قم، 1408 ق؛ شیخ بهایی، محمد، الوجیزة فی علم الدرایة، به کوشش محمد مشکوٰة، 1356 ق؛ صاحب‌معالم‌، حسن‌، منتقی الجمان، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1362 ش؛ طاش‌کوپری‌زاده‌، احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباد دکن، 1397 ق؛ طیبی، حسین، الخلاصة فی اصول الحدیث، به کوشش صبحی سامرایی، بغداد، 1391 ق / 1971 م؛ عاصم، ابوالکمال‏، اقیانوس‏، استانبول‏، 1268-1272 ق‏؛ علامۀ حلی‌، حسن، مبادئ الوصول‌، به‌ کوشش‌ عبدالحسین ‌محمد علی ‌بقال‌، نجف‌، 1404 ق‌ / 1984 م‌؛ قاضی عیاض، الالماع الى معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، به کوشش سید احمد صقر، قاهره / تونس، 1389 ق / 1970 م؛ قاموس؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى‌، به کوشش یوسف علی طویل، دمشق، 1987 م؛ قنوجی، محمد صدیق، الحطة فی ذکر الصحاح الستة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ مسعودی، علی‌، مروج ‌الذهب‌، به کوشش یوسف ‌اسعد داغر، بیروت، 1385 ق‌ / 1965 م‌؛ مقری، هبة‌الله بن سلامه، الناسخ و المنسوخ، به کوشش زهیر شاویش و محمد کنعان، بیروت، 1404 ق؛ میراث حدیثی شیعه، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم، 1377 ش بب‍ ؛ نعمانی‌، محمد، الغیبة، به کوشش فارس حسون، قم، 1422 ق؛ نیز:

GAL; GAL, S; Orel, V. E. and O. V. Stolbova, Hamito-Semitic Etymological Dictionary, Leiden, 1995.

احمد پاکتچی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: