صفحه اصلی / مقالات / دجال /

فهرست مطالب

دجال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

دَجّال، برپایۀ روایت، موجودی است در قالب یک انسان بس بزرگ‌اندام و قبیح‌چهره و درعین‌حال بسیار فریبنده، که معمولاً در تقابل با مسیح (ع) تداعی می‌شود؛ با ظهورش در آخرالزمان از منطقۀ ایران قوایی از طبیعت را در اختیار می‌گیرد و دعوی خدایی می‌آورد، و بدین‌سان تا زمان هلاک خویش بزرگ‌ترین فتنۀ تاریخ بشریت را به پا می‌کند. دجال در روایات نبوی و گفتارهای صحابه و تابعین مورد توجه قرار گرفته، و ازآن‌پس نیز در فرهنگ اسلامی به‌عنوان یک باور دینی اصیل جایگاه یافته، و همچون فتنه‌ای بزرگ و فراگیر، از جایگاهی نمادین برخوردار شده است.
گفته‌اند ریشۀ «دجل» در عربی به‌معنای درآمیختن، رنگ‌کردن و پوشاندن چیزی با دیگری است و دجال را هم ازآن‌رو بدین نام خوانند که ماهرانه حق را به باطل می‌پوشاند (نک‍ : ابن‌منظور، ذیل واژه). بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد نخست واژۀ دجال وارد فرهنگ عربی شده، و آنگاه ریشۀ «دجل» مورد توجه قرار گرفته است. از شواهد این مدعا، نخست باید به کاربرد بسیار اندک فعل ثلاثی مجرد «دجل»، و تنها وجود برخی صیغه‌های مزید آن همچون «دَجَّل» اشاره کرد که معمولاً وقتی روی می‌دهد که فعل مزید از کلمه (و نه ریشه) برگرفته شود. به‌هرروی، دربارۀ اصل واژه و تاریخ ورود آن به زبان عربی نمی‌توان با قاطعیت سخن گفت.
سخن‌گفتن از تاریخ ورود مفهوم دجال در فرهنگ عربی نیز به همان اندازه با دشواری مواجه است. از ‌یک سو در عین یادکرد فراوان فتنه‌های گوناگون در قرآن کریم (نک‍ : ه‍ د، فتن و ملاحم)، اشاره‌ای صریح به ماجرای دجال نشده، و از دیگرسو، زبان غالب روایات دجال کهن است. به‌دلیل همین کهنگی زبان، شماری از این روایات دربردارندۀ واژگانی نامفهوم برای نسلهای بعد بوده، و در کتب غریب‌الحدیث مورد بحث قرار گرفته‌اند (برای نمونه، نک‍ : ابوعبید، قاسم، 3 / 164؛ ابراهیم حربی، 3 / 974، 1127؛ زمخشری، 3 / 28).
برپایۀ برخی روایات، صحابه معتقد بوده‌اند خروج دجال در زمانی روی خواهد داد که دروازه‌های پایتخت روم بر سپاهیان اسلام گشوده شده باشد (احمد بن حنبل، 1 / 178؛ نیز نک‍ : ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد ... ، 1 / 462). به‌طبع، چنین شیوۀ پاسخ‌گفتن به پرسشها دراین‌باره، زمانی معنا دارد که هنوز لشکر فتوحات، شهرهای روم را نپیموده است. از دیگرسو، روایاتی در عصر تابعین رواج داشته‌اند که هم‌زمان، اندیشه‌های قدریه و بی‌اعتقادی به مشروعیت خروج دجال را نقد کرده‌اند (ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 663). با درنظرگرفتن تاریخ تقریبی بحث دربارۀ قدریه (نک‍ : ه‍ د، 8 / 423-424)، می‌توان به‌اجمال گفت که باور به دجال حداقل در نیمۀ دوم سدۀ 1 ق / 7 م رواج داشته است.
در فرهنگ اسلامی معمولاً دجال در کنار مسیح (ع) و در تقابل با او تداعی شده است. کثرت یادکرد دجال در برابر عیسى (ع) و ظهور وی در آخرالزمان برای کشتن دجال، و از دیگرسو، شناختن دجال به فریب‌کاری و درهم‌آمیختن حق و باطل تا بدان حد بوده است که دجال را گاه به «مسیح دجال» می‌شناسند. ازهمین‌روی، گویی برخی محدثان برای آنکه میان دو مسیح تمایز نهند، مسیح دجال را «مِسّیح» می‌خوانده‌اند (خطابی، 48).
در تبیین وجه نام‌گذاری دجال به مسیح، دیدگاهها متفاوت است (برای نمونه، نک‍ : اصفهانی، 69؛ ابن‌منظور، ذیل دجل، نیز مسح). حتى گاه کوشش شده است برای تبیین وجه نام‌گذاری این هر دو به مسیح، مقایسه‌هایی صورت گیرد (نک‍ : قرطبی، 4 / 88- 89). براین‌پایه دو مسیح در میان یهودیان ظهور کرده‌اند، مسیح هدایت و مسیح ضلالت؛ که مسیح هدایت را یهودیان تکذیب، و از مسیح ضلالت پیروی کرده‌اند (ابن‌طاووس، اقبال ... ، 2 / 319). بدین‌سان گاه دجال را «اِلٰه یهود» هم نامیده‌اند (صنعانی، 11 / 398).
روایاتی نشان از آن دارد که هراس از فتنۀ دجال در دوره‌هایی بس فراگیر بوده است (برای نمونه، نک‍ : ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 618؛ صنعانی، 11 / 251). از پیامبر (ص) نقل شده است که از دوران آدم تا روز قیامت، هیچ فتنه‌ای پرمخاطره‌تر از خروج دجال در دنیا روی نمی‌دهد (احمد بن حنبل، 4 / 21). حتى آنگاه که از برپایی قیامت و فریفته‌شدن مردم در آن (نعیم بن حماد، 142)، یا مفتون‌شدن مردمان پس از مرگ در هنگام ]پرسش[ قبر (احمد بن حنبل، 6 / 53)، یا آزمونهای سخت الٰهی در دنیا (ابویعلى، مسند، 2 / 71) سخن گفته‌اند، همگی را به فتنۀ دجال تشبیه کرده‌اند. گویی فتنۀ دجال فرد اجلای فتنه‌ها بوده است و معمولاً هر انحراف اعتقادی بزرگ (برای نمونه، نک‍ : ابن‌شبه، 3 / 1077، 4 / 1247)، یا رواج بدعتها در میان مسلمانان (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، یا حتى گرفتاریهای اجتماعی بزرگ غیردینی (برای نمونه، نک‍ : ابن‌حجر، 2 / 157) را بدان تشبیه می‌کرده‌اند. در دعاها نیز فراوان از فتنۀ دجال در کنار طاعون فراگیر، سختی معیشت، ناتوانیهای جسمی، اهوال قیامت و مانند آن به خدا پناه برده شده است (طبرانی، الدعاء، 198، 199؛ طوسی، مصباح ... ، 205).
بااین‌همه، گاه نیز به‌تصریح در روایاتی آمده است که امت اسلام فتنه‌هایی را پشت سر خواهد گذاشت که از فتنۀ دجال بسی خطرناک‌ترند (صنعانی، 11 / 395؛ مفید، الافصاح، 51). در تعلیل این مسئله گفته شده که دجال فتنه‌ای آشکار و با علایمی روشن است، حال‌‌آنکه برخی فتنه‌های دیگر هم هستند که از دیده‌ها پنهان‌اند (ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 658). از جملۀ این فتنه‌ها، پیشوایان گمراه‌کننده‌اند (ابن‌ابی‌عاصم، 1 / 47). حتى گاه گفته شده است روزگاری خواهد رسید که مردمان از شدت فتنه‌های روزگار خویش، خروج دجال را آرزو کنند (متقی، 11 / 191).

الف ـ در روایات اسلامی

در سخن از جایگاه تاریخی و شخصیت دجال باید گفت او همانند قابیل، فرعون، قارون، سامری و برخی دیگر، از بدکاران امتهای پیشین است که در عین تعلق به اقوام گذشته، در میان آیندگان ظهور خواهد کرد (ابن‌طاووس، الیقین، 364؛ نیز نک‍ : کتاب سلیم ... ، 161-162). هیچ پیامبری نبوده است، مگر آنکه امت خود را از دجال بر حذر داشته باشد (علاء ابن رزین، 152؛ نیز حارث، 246). آشوبگری دجال در دعوی خدایی و فریفتن مردمان است. در روایات نبوی آمده است که هرکس از خروج دجال باخبر شد، حتى در صورت برخورداری از عقاید راسخ بگریزد، چراکه محکم‌ترین ایمانها را نیز دچار مشکل می‌کند (ابن‌حزم، 1 / 50). فریبکاری وی آن‌چنان است که گاه نیز اموری را بر خود مشتبه می‌سازد (ابن‌بلبان، 15 / 187- 188). از‌همین‌رو در کنار سفارشها در روایات به گریز، توصیه‌هایی نیز برای انجام برخی اعمال نیکو (شافعی، 1 / 239؛ صنعانی، 3 / 377؛ ابن‌طاووس، اقبال، 3 / 222)، یا حتى استدلالهایی برای آمادگی در رویارویی با دجال (علاء بن رزین، همانجا؛ ابن‌ابی‌عاصم، همان، 1 / 187)، برای درامان‌بودن از گزند وی به میان آمده است.
دجال یهودی، و از نوادگان بنیامین است (طبری، 3 / 104). مادر وی از جنیان بوده، که از پی ازدواجی عاشقانه با پدرش اخوص بن حویل (مسعودی، 122)، دجال را از پی حملی 12ماهه به دنیا آورده است (احمد بن حنبل، 5 / 148). گاه نیز پدرش را ارم بن سام بن نوح گفته‌اند (مسعودی، همانجا).
نام او را ابن‌صیاد (نک‍ : بخاری، صحیح، 2 / 96)، صائد بن صائد (راوندی، 3 / 1135)، یا صیفی بن عائذ (قاضی قضاعی، 106) گفته‌اند. دجال مختون زاده شده است (صنعانی، 11 / 396) و فرزندی نخواهد آورد (مسلم، 8 / 190). او را چشمی کور همانند انبه‌ای گندیده (مالک، 2 / 920)، از حدقه بیرون‌زده (نک‍ : عبد بن حمید، 282)، ]و سخت نفرت‌انگیز[ است. سراسر سیاهیِ چشم راست وی را نیز که سالم است، پرده‌ای غلیظ پوشانده است (طیالسی، 150). شدت جعد موهای کوتاه وی (مالک، همانجا)، خطوط و راههایی در پشت سرش به جا نهاده است (صنعانی، 11 / 395). در قامت، بلندترین خلق است (ابویعلى، المفارید، 68). گفته‌اند پیامبر (ص) چهرۀ برخی از قوم خویش را مشابه همو دانسته است (ابن‌سعد، 4 / 292؛ احمد بن حنبل، 2 / 122؛ ابن‌ابی‌شیبه، 7 / 535). در میان دو چشم، به نشان کفر وی 3 حرف «ک»، «ف» و «ر»، چنان آشکار نوشته شده است که [هرگاه تلبیس وی نباشد]، حتى امیان می‌توانند بخوانند (ابویعلى، مسند، 5 / 369).
دجال را سلیمان نبی (ع) با موهایی بلند، در میان قیدهای فراوان بر دست و پا، روی یک صخره به بند کشیده، و تا روز ظهور زندانی کرده است (مسعودی، همانجا). زندان وی در یک جزیرۀ دوردست (همو، 59)، در یک دیر یا ته یک چاه (اربلی، 3 / 295) در اصفهان (خاقانی، 242، 273)، یا جایی در میان آسمان و زمین (ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد، 6 / 6) است. گاه گفته‌اند وی غذا نمی‌خورد و گاه خبر داده‌اند که برخی شیاطین برایش غذا می‌آورند (مسعودی، 122). در روزگار زندانی بودن، «دابةالارض» (ه‍ م) یا «جساسه» که از فرمان‌برداران او ست، اخبار عالم را به وی می‌رساند (ابن‌راهویه، 5 / 220؛ یاقوت، 3 / 143).
گاه نیز دجال خود از نهانگاه بیرون می‌آید، با دیگران هم‌سخن می‌شود و از آشکارشدن علایم زمان خروج خویش خبر می‌گیرد (نک‍ : ابن‌راهویه، همانجا). گزارشهایی از گفت‌وگوی او با پیامبر (ص) و برخی صحابه نقل شده، و در پی آن اطمینانی نسبی حاصل آمده که مخاطب، همان دجال است (صنعانی، 11 / 389؛ احمد بن حنبل، 5 / 148؛ مسلم، همانجا).
برپایۀ روایات اسلامی، تعیین تاریخ دقیق خروج دجال ممکن نیست و تنها نشانه‌هایی دربارۀ آن بیان شده است (راوندی، 3 / 1133). بیان برخی روایات به‌گونه‌ای است که گویی پیامبر (ص) خود نیز از زمان دقیق رویداد آن آگاه نبوده است (برای نمونه، نک‍ : طیالسی، 227؛ قس: حمیدی، 2 / 337). بااین‌حال، شواهدی حاکی از آن است که از نگاه مردمان سده‌های نخست، زمان خروج دجال بسیار نزدیک دانسته می‌شده است. مقاتل بن سلیمان با اطمینان اظهار نظر کرده بود که دجال تا 150 ق ــ یعنی سال وفات مقاتل ــ ظهور خواهد کرد (بخاری، التاریخ ... ، 2 / 216). حتى گاه شایعاتی دربارۀ تحقق یافتن خروج وی سبب آشوب در شهرها می‌شده است (صنعانی، 11 / 394). رواج نقلهایی در پیش‌بینی خروج دجال پس از فتح روم و ایران (برای نمونه، نک‍ : محاملی، 277- 278)، نشان از آن دارد که انتظار این رویداد را در زمانهای نزدیک به عصر خویش داشته‌اند. حتى در دورانی بس متأخرتر، یاقوت حموی (د 626 ق / 1229 م) در هنگام گزارش کم‌شدن شمار نخلهای شهر بیسان در اردن، با تکیه بر باور عموم که این پدیده را نشان نزدیکی خروج دجال می‌دانستند، نگرانی خود را دراین‌باره ابراز داشته است (1 / 527).
از نشانه‌های یادشده برای زمان ظهور وی، برخی پدیده‌های طبیعی همچون بارآوردن (ابن‌راهویه، همانجا) یا کم‌ثمرشدن نخلهای شهر بیسان در اردن (یاقوت، همانجا)، خشکیدن آب دریاچۀ طبریه (خلیل بن احمد، ذیل بحر)، و فراگیرشدن قحطی و کم‌آبی (طیالسی، همانجا) شایان یادکرد هستند. خشک‌سالی آن‌چنان فراگیر خواهد شد که همگان در نهایت به تنگ آیند (همانجا؛ نیز نک‍ : صالحی، 5 / 152). در آستانۀ خروج دجال، قوم یأجوج و مأجوج ظاهر خواهند شد و هرآنچه انسان بینند، می‌خورند و از هرچه نهر و دریا گذر کنند، چنان می‌نوشند که خشک شود (یاقوت، 1 / 351-352). دابةالارض نیز پدیدار خواهد شد و دجال را همراهی خواهد کرد (ابن‌بلبان، 15 / 199؛ برای دیگر نشانه‌های طبیعی هم‌زمان با ظهور وی، نک‍ : طیالسی، 143).
در آستانۀ ظهور دجال، حکومت در جهان اسلام دست‌به‌دست گردیده، و از بزرگان و شایستگان به سفلگان رسیده است (نعیم بن حماد، 142). اختلافات دینی میان مردمان فراوان است (ابن‌راهویه، 1 / 288). عربها در آن زمان‌ اندک‌اند (ابن‌سعد، 8 / 157). در جهان اسلام تا آن عصر 3 فتنه روی داده، که به‌تدریج در پی آنها حرمت خون، مال و ناموس مسلمانان پایمال شده است. چهارمین این 3 ظهور دجال است که بزرگ‌ترین فتنه‌ها ست (نعیم بن حماد، 27- 28؛ برای دیگر فتنه‌ها، نک‍ : طبرانی، مسند ... ، 3 / 401).
در این میان، گروهی از مؤمنان در قسطنطنیه در جنگ با کفار پیروز شده‌اند و به گردآوردن غنایم جنگی مشغول‌اند، چون از خروج دجال آگاه می‌گردند، طلیعه‌دارانی را پیش می‌فرستند که همگی به شهادت می‌رسند و برترین شهیدان‌اند (حارث، 248؛ طبرانی، همان، 1 / 122؛ ابن‌بلبان، 15 / 192-193). میان رویداد این جنگ تا خروج دجال، 7 سال فاصله است (احمد بن حنبل، 4 / 189).
از جملۀ مسائل مورد اختلاف در روایات دجال، رابطۀ زمان خروج وی با زندگی مهدی (ع) است. برپایۀ برخی روایات، خروج وی پس از دوران حکومت مهدی (ع) و به دنبال آشوبهایی است که در پی آن رخ داده است (نعیم بن حماد، 235؛ ابن‌شهرآشوب، 1 / 252). بااین‌حال، در بیشتر روایات از خروج دجال در ایام ظهور مهدی (ع) و کشته‌شدن دجال به دست عیسى (ع) در همکاری با وی سخن رفته است (برای نمونه، نک‍ : مفید، الفصول ... ، 121-122؛ ابن‌طاووس، سعد ... ، 191؛ رضی‌الدین حلی، 89؛ ابن‌ابی‌جمهور، 3 / 41؛ نیز برای نمونه‌ای از باورهای عمومی دراین‌باره، نک‍ : انوری، 1 / 285؛ اوحدی، 90).
گرچه دربارۀ محل خروج و آغاز کار وی میان کوفه (ابن‌راهویه، همانجا)، سرزمین خراسان (عبد بن حمید، 30)، سیستان (حسن بن سلیمان، 249)، اصفهان (راوندی، 3 / 1135؛ رافعی، 1 / 12) و حتى گاه برخی دیگر شهرها (برای نمونه، نک‍ : خلیل بن احمد، ذیل جزة) اختلاف نظر داشته‌اند، گویا وفاق عمومی بر آن بوده است که خروج دجال از سرزمینی میان شام و عراق (ابن‌ماجه، 2 / 1360)، یا در سرزمین ایران (ابن‌جوزی، الاذکیاء، 136) روی خواهد داد.
خروج دجال از پس امری است که وی را غضب‌آلود کرده است (صنعانی، 11 / 397). گویا در باور عمومی مردمان، مقر اصلی پادشاهان وی در خراسان بوده است (نک‍ : ناصر خسرو، 461). دجال با 80هزار سپاهی در ناحیه‌ای میان جور (در نزدیکی شوشتر) و کرمان فرود خواهد آمد (طوسی، الامالی، 265). مسیر حرکت دجال نخست به سوی کوفه (رافعی، همانجا)، و اولین رود از رودهای عرب که از آن می‌گذرد، فرات است (ابن‌قتیبه، 2 / 195). در کوفه اقوامی از ناحیۀ طور (در بیضای فارس)، یمن و قزوین بدو ملحق می‌شوند (رافعی، همانجا). سیر حرکت بعدی وی به سوی مدینه، و از آنجا به سوی شام است (ابن‌بلبان، 15 / 221).
پیروان دجال شاربهای بلندی دارند و کفشهایی نوک‌تیز و لبه‌دار پوشیده‌اند (خلیل بن احمد، ذیل فرطم). صورتهاشان همانند سپرهایی کوبیده است (عبد بن حمید، همانجا). بیشتر آنها حرام‌زادگان‌اند و طیلسانهایی سبزرنگ به تن دارند (راوندی، 3 / 1136). زنان در میان آنان فراوان‌اند (علاء بن رزین، 152؛ ابن‌عبدی، 7 / 53). بیشتر پیروان او یهودان اصفهان هستند (صنعانی، 11 / 393-394). بااین‌حال، از امت اسلام نیز 70هزار تن وی را همراهی خواهند کرد (همو، 1 / 393). اینان کسانی هستند که شراب نوشیده، حریر پوشیده، و به غنا اشتغال داشته‌اند (طبرانی، همان، 4 / 115؛ نیز نک‍ : ابن‌جوزی، الموضوعات، 1 / 226).
دجال در آبهای بزرگ فرومی‌رود و خورشید هم پابه‌پا و در اختیار او سیر می‌کند (راوندی، 3 / 1135). با حبس خورشید، زمانِ روزها را گاه به قدر یک ماه، یک هفته، و یا حتى یک ساعت بلند و کوتاه می‌کند (نعیم بن حماد، 331). از همراهان او در این سیر، کوه سنام (در نزدیکی بصره) است که پابه‌پای وی راه خواهد پیمود (خلیل بن احمد، ذیل سنام). مرکب او حماری است بسیار درشت‌اندام که سایۀ گوشهایش 70هزار تن را سایه می‌دهد (ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 655، 662). در میان دو گوش آن 40 ذراع فاصله است و هر گامش به اندازۀ مسافتی است که در 3 روز پیمایند. هرگاه حمار دجال تشنه شود، بحری را به او عرضه خواهد کرد و او خواهد بلعید (نعیم بن حماد، همانجا). از هر سرزمینی که دجال بگذرد، آب آن خواهد خشکید (راوندی، همانجا). این حمار در فرهنگ اسلامی همواره ضرب‌المثل پلیدی بوده است (ابن‌حزم، 1 / 131؛ خطیب، 11 / 51-52؛ برای نمونه‌ای از باورهای عمومی دربارۀ این مرکب، نک‍ : شبستری، 49).
فرشتگانی مانع از آن خواهند شد که دجال به شهرهای مکه و مدینه پا گذارد (مؤمل بن اهاب، 130). بااین‌حال، از شوره‌زارهای اطراف مدینه گذر می‌کند (صنعانی، 11 / 397). بیشتر تلاشهای وی برای فریب مردمان در همان حدود روی می‌دهد (نسایی، 2 / 485). گویا در باور عموم، عبور وی از بیت‌المقدس نیز ناممکن بوده است (یاقوت، 5 / 166).
دجال دعوی خدایی (طیالسی، 227؛ ابن‌راهویه، 5 / 167) یا پیامبری (بخاری، صحیح، 4 / 178) می‌آورد و برای جلب اعتماد دیگران، کسی را کشته، با عصای خویش زنده خواهد کرد (عبد ابن حمید، 282) و به‌واقع، شیاطینی را در قالب آن کشتگان باز خواهد نمود (طیالسی، ابن‌راهویه، همانجاها). در آن روزگار قحطی، کوههایی از نان و نهرهایی از آب که همراه دارد، همگان را محتاج او ساخته است (ابن‌بلبان، 15 / 211؛ نیز نک‍ : ابن‌شهرآشوب، 1 / 129). دجال در غذاها نیز خوراکیهایی از آنچه نزد خود دارد، خواهد آمیخت و مؤمنان از ترس، دست به هیچ غذایی نمی‌برند. در چنین موقعیتی خوراک ایشان تسبیح و تقدیس خداوند است (طیالسی، همانجا).
دجال خضر (ع) را می‌کشد و چون دوباره زنده‌اش کرد، باز وی را تکذیب می‌کند (صنعانی، 11 / 393). حتى گفته‌اند برای همین به خضر (ع) عمر طولانی عطا شده است (ابن‌کثیر، 1 / 380). ازآن‌پس، دجال به خضر (ع) دست نخواهد یافت (مسلم، 8 / 199).
بیشتر کسانی که با دجال وارد پیکار می‌شوند، شامیان (متقی، 12 / 284)، و سرسخت‌ترین اقوام در نبرد با وی، بنی‌تمیم (ابن‌راهویه، 1 / 215) هستند. نبردی در کنار رود اردن با دجال روی خواهد داد (ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد، 4 / 409). چون سپاه مهدی (ع) به دجال رسند، بیش از 30هزار تن از لشکر او را نابود سازند (مناوی، 3 / 718). بااین‌حال، دجال پس از رسیدن به شام، سپاه مسلمانان را که در قلۀ کوهی پناه گرفته‌اند، به محاصره درمی‌آورد (صنعانی، 11 / 397). در این هنگام عیسى (ع) نیز از آسمان فرود می‌آید و امت اسلام را در این کشاکش یاری می‌رساند (ابن‌بابویه، 160) و مسلمانان در کنار وی به امامت مهدی (ع) نماز می‌گزارند (نک‍ : مجلسی، 51 / 88-90). چون مسیح (ع) سر از رکوع بردارد، هلاک دجال فرامی‌رسد (ابن‌راهویه، 1 / 288؛ نیز نک‍ : ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 653؛ خاقانی، 93؛ سنایی، 974). قتل دجال در یک روز جمعه (راوندی، 3 / 1136)، در ایام نوروز (ابن‌ابی‌جمهور، 3 / 41)، در کنار قریه‌ای به نام «لد» در نزدیکی بیت‌المقدس (طیالسی، 170؛ نیز نک‍ : راوندی، همانجا)، روی خواهد داد.
بدین‌سان با هلاک دجال، امنیت فراگیر خواهد شد (احمد بن حنبل، 2 / 406؛ نک‍ : نیز ابن‌قتیبه، 1 / 73). روایات نشان از آن دارند که بارها دربارۀ رویدادهای پس از دجال از پیامبر (ص) پرسش کرده، و هیچ‌گاه از جانب ایشان پاسخ صریحی نشنیده‌اند (برای نمونه، نک‍ : ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 592). گفته‌اند جز اهل بیت (ع) کسی از ماجراهای بعد از آن باخبر نیست (ابن‌بابویه، 77- 78). پایان فتنۀ دجال، گرچه پایان فتنه‌های دنیا ست، پایان کار دنیا نیست و مردمان از آن پس همچنان به زندگی عادی ادامه می‌دهند (طوسی، تهذیب ... ، 7 / 236). تنها رویداد هولناک دیگر از پی آن، وقوع قیامت است (طیالسی، 143).

ب ـ جایگاه نمادین

دجال نماد باطل حق‌نما ست و بدین‌سان در کاربردهای روزمره نیز این واژه همچون تعبیری توهین‌آمیز برای اشاره به مدعیان دروغین و حیله‌گر کاربرد فراوان یافته است (برای نمونه، نک‍ : ابن‌سعد، 4 / 255؛ عقیلی، 4 / 24؛ خطیب، 10 / 238). ازاین‌گذشته، همواره فتنه‌های بزرگی که عقاید مردمان را تهدید می‌کرده‌اند، به فتنۀ دجال تشبیه، یا با آن مقایسه شده‌اند (برای نمونه، نک‍ : ابن‌ابی‌شیبه، 8 / 346). دراین‌میان، وجود روایاتی با این مضمون که پیش از پدیدارگشتن دجال حقیقی، دجالان سی‌گانه‌ای ظهور خواهند کرد (صنعانی، 11 / 392؛ احمد بن حنبل، 2 / 95، 118)، زمینه را برای حساسیت بیشتر مسلمانان به مصداقهای «شبه‌دجالان» (برای اصطلاح، نک‍ : خاقانی، 287) فراهم کرده است. فتنه‌گریهای اینان زمینه را برای خروج دجال حقیقی آماده خواهد کرد (ابن‌بلبان، 15 / 218). برپایۀ روایات، در میان این 30 دجال، 4 زن هم هستند (قاضی عیاض، 1 / 340). از میان انبوه کسانی که در روایات اسلامی جزو این گروه شمرده شده‌اند، مسیلمۀ کذاب، سَجّاح و عبداللٰه بن سبا نام‌بردارند (نک‍ : هیثمی، 7 / 332-335). حتى در نیمۀ سدۀ 1 ق / 7 م، ازآنجاکه تنی چند از قریشیان در دروغ‌گویی به شبه‌دجالان می‌مانسته‌اند، در باور عمومی خروج دجال تا زمان درگذشت آنها به تأخیر می‌افتاده است (ابن‌حبیب، 400).
به استناد حدیثی منقول از پیامبر (ص) که اشتغال برخی شبه‌دجالان را درآمیختن روایات ناصحیح با میراث نبوی عنوان می‌کرد (مسلم، 1 / 9)، کاربرد صفت «دجال» در هنگام یادکرد برخی راویان فراوان شد (برای نمونه، نک‍ : ابوعبید آجری، 2 / 200؛ خطیب، 9 / 19؛ مزّی، 4 / 85). افزون‌براین، گاه برخی نظریه‌پردازان جهان اسلام را به دجال‌بودن متهم کردند؛ ازآن‌جمله، خطیب بغدادی را می‌توان مثال آورد که ابوحنیفه را دجالی از دجالان خوانده، و راه‌نیافتن تفکر فقهی او را در محافل مدنیان مصداق روایتی دانسته که پانهادن دجال را به مدینه ناممکن شمرده است (13 / 395، 396).
پذیرش واقعۀ دجال از جانب عموم مسلمانان سبب شده است که در بحثهای کلامی، فراوان به داستان آن استشهاد شود. برای نمونه، در دوران فراگیرشدن اندیشه‌های قدریه، هیچ روایتی به اندازۀ حکایت دجال و تلازم آن با وجود قدری محتوم از جانب خداوند، اندیشه‌های ایشان را با چالش روبه‌رو نمی‌کرده است (ابن‌ابی‌عاصم، السنة، 1 / 173). شیعیان نیز در اثبات امکان طولانی شدن عمر امام زمان (ع)، طول عمر دجال را مثال آورده، و با استناد بدان در تحکیم مبانی کلامی خویش از آن سود جسته‌اند (نک‍ : طوسی، الغیبة، 113-114؛ نیز بیاضی، 2 / 221).
برخی اندیشمندان مسلمان نیز با عنایت‌ به جایگاه نمادین دجال، در تبیین اندیشه‌های خویش همچون تمثیل از آن بهره جسته‌اند. برای نمونه، سنایی غزنوی آنگاه که از تقابل عقل و عشق سخن می‌گوید (ص 498)، عقل را که تنها از یک منظر به قضایا می‌نگرد و از فهم عشق ناتوان است، به دجالی یک‌چشم تشبیه می‌کند. حافظ نیز رفتار تزویرآلود صوفیان عصر خویش را به کاروبار ملحدانۀ دجال همانند می‌کند (ص 187).
در پایان، شایان ذکر است که از دیرباز نگارش کتاب در بررسی روایات و تبیین حقیقت ماجرای دجال امری رایج بوده است. از میان این آثار، می‌توان به اخبار الدجال عبدالغنی مقدسی (چ طنطا، 1413 ق / 1993 م) اشاره کرد (برای دیگر نمونه‌ها، نک‍ : صفدی، 2 / 432؛ حاجی‌خلیفه، 2 / 1662؛ آقابزرگ، 8 / 50). در دوران معاصر نیز گاه برخی کوشیده‌اند میان رویدادهای عصر اخیر و روایات دجال ارتباطی بجویند (برای نمونه، نک‍ : ایوب، سراسر کتاب).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابراهیم حربی، غریب الحدیث، به کوشش سلیمان ابراهیم عایر، مکه، 1415 ق / 1985 م؛ ابن‌ابی‌جمهور، محمد، عوالی اللئالی، به کوشش مجتبى عراقی، قم، 1404 ق / 1984 م؛ ابن‌ابی‌شیبه، عبداللٰه، المصنف، به کوشش محمد سعید لحام، بیروت، 1409 ق؛ ابن‌ابی‌عاصم، احمد، الآحاد و المثانی، به کوشش باسم فیصل احمد جوابره، ریاض، 1411 ق / 1991 م؛ همو، السنة، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1413 ق / 1993 م؛ ابن‌بابویه، محمد، کمال الدین، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1405 ق؛ ابن‌بلبان، علی، الاحسان، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1412 ق / 1991 م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، الاذکیاء، بیروت، المکتب التجاری؛ همو، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه، 1386 ق / 1966 م؛ ابن‌حبیب، محمد، المنمق، به کوشش خورشید احمد فارق، حیدرآباد دکن، 1384 ق / 1964 م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1415 ق؛ ابن‌حزم، علی، المحلى، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، دارالفکر؛ ابن‌راهویه، اسحاق، مسند، مدینه، 1412 ق / 1991 م؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن‌شبه، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، مکه، 1399 ق / 1979 م؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، نجف، 1376 ق / 1956 م؛ ابن‌طاووس، علی، اقبال الاعمال، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، 1415 ق؛ همو، سعد السعود، نجف، 1363 ق؛ همو، الیقین، قم، 1413 ق؛ ابن‌عدی، عبداللٰه، الکامل، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، غریب الحدیث، به کوشش عبداللٰه جبوری، قم، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمود فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953 م؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابوعبید آجری، سؤالات لابی داود، به کوشش عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، 1418 ق / 1997 م؛ ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، به کوشش عبدالمعید خان، حیدرآباد دکن، 1384-1387 ق؛ ابویعلى، احمد، مسند، به کوشش حسین سلیم اسد، دمشق، 1414 ق / 1984 م؛ همو، المفارید، به کوشش عبداللٰه بن یوسف جدیع، کویت، 1405 ق؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ اصفهانی، اسماعیل، دلائل النبـوة، به کوشش محمد محمد حـداد، ریـاض، 1409 ق؛ انوری، علی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1347 ش؛ اوحدی مراغه‌ای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1340 ش؛ ایوب، سعید، عقیدة المسیح الدجال، بیروت، 1991 ق / 1411 م؛ بخاری، محمد، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، صحیح، استانبول، 1401 ق؛ بیاضی، علی، الصراط المستقیم، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1384 ش؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حارث بن ابی‌اسامه، مسند، بازسازی براساس زوائد نورالدین هیثمی، به کوشش مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، دارالطلائع؛ حافظ، دیوان، به کوشش قاسم غنی، تهران، 1380 ش؛ حسن بن سلیمان حلی، المختصر، به کوشش علی اشرف، نجف، 1424 ق؛ حمیدی، عبدالله، مسند، به کوشش حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت / قاهره، 1409 ق / 1988 م؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1375 ش؛ خطابی، حمد، اصلاح غلط المحدثین، به کوشش محمد علی عبدالکریم ردینی، دمشق، 1407 ق؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1417 ق؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982 م؛ رافعی، عبدالکریم، التدوین، به کوشش عزیزاللٰه عطاردی، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، به کوشش محمدباقر موحد ابطحی، قم، 1409 ق؛ رضی‌الدین حلی، علی، العدد القویة، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1408 ق؛ زمخشری، محمود، الفائق، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1341 ش؛ شافعی، محمد، الام، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ شبستری، محمود، گلشن راز، تبریز، 1332 ش؛ صالحی شامی، محمد، سبل الهدى و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ صفدی، خلیل، اعیان العصر، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1410 ق / 1990 م؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ طبرانی، سلیمان، الدعاء، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1413 ق؛ همو، مسند الشامیین، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ طبری، تاریخ، بیروت، مؤسسة اعلمی؛ طوسی، محمد، الامالی، قم، 1414 ق؛ همو، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1365 ش؛ همو، الغیبة، به کوشش عباداللٰه تهرانی و احمدعلی ناصح، قم، 1411 ق؛ همو، مصباح المجتهد، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ طیالسی، سلیمان، مسند، بیروت، دارالمعرفه؛ عبد بن حمید، مسند، به کوشش صبحی سامرایی و محمود خلیل صعیدی، قاهره، 1408 ق / 1988 م؛ عقیلی، محمد، الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1404 ق / 1994 م؛ علاء بن رزین، «الاصل»، الاصول الستة عشر، قم، 1363 ش؛ قاضی عیاض، الشفاء، بیروت، 1409 ق / 1988 م؛ قاضی قضاعی، محمد، دستور معالم الحکم، قاهره، 1401 ق / 1981 م؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش ابواسحاق ابراهیم اطفیش، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمدباقر انصاری، قم، 1415 ق؛ مالک بن انس، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، 1406 ق / 1985 م؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ محاملی، حسین، الامالی، به کوشش ابراهیم قیسی، عمان، 1412 ق؛ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1406 ق / 1985 م؛ مسعودی، علی، اخبار الزمان، بیروت، 1386 ق / 1986 م؛ مسلم بن حجاج، الصحیح، بیروت، دارالفکر؛ مفید، محمد، الافصاح، قم، 1412 ق؛ همو، الفصول العشرة، به کوشش فارس حسون، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ مناوی، محمد، فیض القدیر، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، 1415 ق / 1994 م؛ مؤمل بن ایهاب، الجزء، به کوشش عماد بن فره، بریده، 1413 ق؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1367 ش؛ نسایی، احمد، السنن الکبرى، به کوشش عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ نعیم بن حماد مروزی، الفتن، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1993 ق / 1414 م؛ هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1399 ق / 1979 م.

فرهنگ مهروش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: