داعی الاسلام
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 3 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245427/داعیالاسلام
شنبه 25 اسفند 1403
چاپ شده
23
داعیُالْاِسْلام، سید محمدعلی (1295-1370 ق / 1878-1951 م)، ادیب، شاعر و لغتشناس معاصر. نام پدر وی فضلالله حسنی بوده است (مهجوری، 35؛ خلخالی، 2 / 82). او در روستای نیاک لاریجان زاده شد (بامداد، 5 / 255؛ مرسلوند، 3 / 172؛ خلخالی، مهجوری، همانجاها).داعیالاسلام در زندگینامۀ خودنوشتهاش، نسب خود را با 31 واسطه به امام حسن (ع) میرساند («سوانح ... »، 24، مقدمه بر ... ، «الف») و میگوید که جد اعلای او جزو 112 سید علوی بود که در اوایل سدۀ 3 ق / 9 م، به پیشنهاد امام رضا (ع) که در آن زمان در توس ولیعهد خلافت مأمون بودند، برای تصدی امور حکومت ولایات به ایران آمده بودند؛ اما پس از رسیدن به ری، خبر شهادت امام رضا (ع) را شنیده، در کوهستان البرز پخش شدند («سوانح»، همانجا؛ صدر، 1 / 238- 239).محمدعلی در آمل مازندران آموزشهای ابتدایی رایج زمان خود را در مکتب فراگرفت. پس از آن در مسجد جامع آنجا صرفونحو، و حاشیۀ ملا عبدالله در منطق را آموخت (همو، 1 / 239؛ داعیالاسلام، همانجا). سپس برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد. نخست در مدرسۀ قاجار و آنگاه در مدرسۀ سپهسالار حجره گرفت و برخلاف طلبههای دیگر، روزهای پنجشنبه و جمعه، که زمان استراحت بود، به فراگیری حساب، هیئت، هندسه و جغرافیا پرداخت. همچنین دل به نثر و نظم ادب فارسی و عربی سپرد و با سرودن شعر خاطر خود را خوش میداشت. در آنجا آوازۀ فضل آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیر خان قشقایی را که از مدرسان مدرسۀ صدر اصفهان بودند، شنید و به اصفهان رفت. در اصفهان افزونبر آن دو، از شیخ محمدتقی، معروف به آقا نجفی، درسهای خارج فقه و اصول را فراگرفت، اما احکام فقه را خود از کتابهای اجتهادی استنباط میکرد (همانجا؛ مرسلوند، 3 / 172-173). علاقه به شعر و ادب وی را با نایبالحکومۀ اصفهان، سلیمان خان رکنالملک شیرازی، ادیب و دوستدار شعر و ادب، آشنا کرد و پای وی را به محفل ادبی او که شبها و روزهای جمعه در خانهاش برگزار میشد، باز کرد (همو، 3 / 173؛ نیز نک : داعیالاسلام، همانجا).در اصفهان آن روزگار، گروهی از مبلغان مسیحی اروپایی، که در هندوستان فارسی آموخته و در همانجا مقیم شده بودند، با تألیف کتابهایی در رد اسلام، به تبلیغ مشغول بودند. حوزۀ علمیۀ اصفهان با صلاحدید رکنالملک، محمدعلی را برای جوابگویی به آنان برگزید (همانجا، نیز نک : «یادگار ... »، 232). سردستۀ این مبلغان «تیزدال» نامی بود که چند زبان شرقی میدانست و در رد اسلام کتاب ینابیع الاسلام را منتشر کرده بود. وی در جلفای اصفهان ساکن بود و عالمان اصفهان را دربارۀ مذهب مسیحیت به مباحثه فرامیخواند (صدر، همانجا؛ نیز نک : نوری، 909). این مسئولیتْ محمدعلی را به خواندن کتابهای عهد عتیق و عهد جدید و کتابهای رد اسلام بر مسیحیت و برعکس، و همچنین آموختن زبانهای عربی و انگلیسی واداشت تا بتواند با آنان مناظره کند (داعیالاسلام، «سوانح»، 24؛ خلخالی، 2 / 82).مباحثه و مناظره دو سال در محلۀ جلفای اصفهان ادامه داشت (نوری، 909-910). محمدعلی شرح این مناظرهها را در مجلۀ الاسلام یـا گفتوگـوی صفاخانۀ اصفهـان ــ نـام دیگر مجلـه ــ منتشر میکرد (نیکوهمت، 438؛ نیز نک : خلخالی، همانجا). چاپ گزارش مباحثات وی با مبلغان مسیحی و انتشار آن، برای او نام و آوازهای پدید آورد و موجب شد که مظفرالدین شاه (سل 1313-1324 ق / 1895-1906 م) به وی لقب داعیالاسلام بدهد (نوری، 910؛ مهدوی، 186؛ مهجوری، 35؛ خلخالی، نیکوهمت، همانجاها).داعیالاسلام در 1324 ق به حج رفت. در بازگشت از سفر حج راهی مصر شد و در آنجا بازرگانان ایرانی مقدم او را گرامی داشتند. چون از مصر به خلیج فارس کشتی نبود، به بمبئی رفت تا از آنجا به ایران بیاید. در بمبئی ایرانیان از او خواستند که با مبلغان مسیحی در هند مناظره کند (داعیالاسلام، نوری، همانجاها). وی با پذیرفتن خواستۀ ایرانیان بمبئی، به آموختن اردو پرداخت. در دو ماه و نیم آن اندازه از زبان اردو فراگرفت که توانست در مجلسی، نیم ساعت به اردوی فصیح سخنرانی بکند و موجب شگفتی حاضران شود (داعیالاسلام، همان، 25؛ مهدوی، همانجا). وی در بمبئی مجلۀ دعوت اسلام را به دو زبان فارسی و اردو منتشر میکرد (مدرس، 1 / 208؛ مهدوی، همانجا) که در تمام هندوستان شهرت یافت؛ ازاینرو، برای مناظره با مبلغان مسیحی به شهرهای مختلف هند سفر میکرد (داعیالاسلام، همانجا). در سومین سال اقامت در هند، دانشگاه حیدرآباد دکن، برای تدریس زبان فارسی، در جستوجوی استادی ایرانی بود که افزونبر فارسی و عربی، انگلیسی و اردو را هم بداند. به پیشنهاد کنسول ایران در بمبئی، داعیالاسلام را به استادی آنجا برگزیدند (همانجا).داعیالاسلام برای تکمیل دانش خود در زبان فارسی، زبانهای گذشتۀ ایران چون پهلوی، اوستایی و فارسی باستان، و از زبانهای هندی، گجراتی، بهاشا و سنسکریت را هم فراگرفت (همو، نیز خلخالی، همانجاها). داعیالاسلام 25 سال در دانشگاه حیدرآباد، زبان و ادب فارسی تدریس کرد و پس از آن بازنشسته شد (مرسلوند، 3 / 174؛ داعیالاسلام، همانجا).داعیالاسلام در شهریور 1321 / سپتامبر 1942 به تهران بازگشت (نیکوهمت، مهدوی، همانجاها) و در محافل آن روز تهران دربارۀ مسائل اجتماعی، ادبی و تاریخی سخنرانیهایی ایراد کرد (همانجاها). پس از 4 سال در آبان 1325 / نوامبر 1946 به هند بازگشت و سرانجام در 26 آبان 1330 ش / 17 نوامبر 1951 م در حیدرآباد درگذشت (نیکوهمت، همانجا؛ زمانی، 108).
داعیالاسلام شاعری نسبتاً توانا بود. از میان سبکهای شعر فارسی به سبک هندی گرایش داشت؛ تأثیر محیط هندوستان وی را به این سبک متمایل ساخت، زیرا معتقد بود که سبک شاعران عصر صفوی هنوز در هندوستان به زبانهای فارسی و اردو زنده است. او در برتری این سبک میگفت: شعر فارسی در عصر صفوی به کمال خود رسید و در دورۀ قاجار سیر نزولی یافت؛ به همین سبب بود که شعرهای دورۀ جوانی خود را که در سبک شاعران دورۀ قاجار ساخته بود، به آب داد (صدر، 1 / 241؛ نیز نک : مهدوی، 186). در حیدرآباد با مهاراجه کشن پرشاد، متخلص به شاد، که 25 سال صدراعظم آنجا و به زبانهای فارسی و اردو مسلط بود، ارتباط دوستانه داشت و 10 سال در محفل ادبی شاد، که در خانۀ او تشکیل میشد، شرکت میکرد (داعیالاسلام، «سوانح»، همانجا).یکی از شعرهای چاپشدۀ او، سهمسمط است که به هنگام سفر تابستانی به ایران در 1313 ش / 1934 م سروده است؛ مخاطب وی در این شعر، کوه دماوند است که آن را «بابا دماوند» مینامد (خلخالی، 2 / 82)؛ این شعر وی معرّف احساسات ملی او ست (مهجوری، 36-37). برخی شعر او را دارای جنبههای فلسفی، انتقادی و اجتماعی میدانند (خلخالی، همانجا). شعرهای داعیالاسلام، بهجز سهمسمط 16صفحهای، تاکنون چاپ نشده است.
فرهنگی فارسی به فارسی در 5 جلد. این اثر مهمترین کار تألیفی داعیالاسلام است. وی این فرهنگ را به درخواست حاکم دکن، عثمان علی خان معروف به نظام، تألیف، و به او تقدیم کرده است (1 / 2، نیز نک : «سوانح»، 25؛ هادی، 149). داعیالاسلام در این اثر بر آن است که پیشینیان در تألیف فرهنگ، همواره واژههای شعری را شرح کردهاند (1 / 3). وی واژههای هر زبان را 3 گروه میکند: تکلّمی (گفتاری)، نثری، و شعری (1 / 39)؛ و در برتری فرهنگ خود بر دیگر فرهنگها میگوید که فرهنگ او به هر 3 گروه واژهها پرداخته است (1 / 39-40). وی در ذیل هر مدخل تعلق هر واژه را به گروههای سهگانه مشخص کرده است. داعیالاسلام، به گفتۀ خود، 19 سال از عمرش را صرف تألیف این اثر کرده است («سوانح»، همانجا). فرهنگ نظام میان سالهای 1308- 1318 ش / 1348- 1358 ق چاپ شده است.
حیدرآباد دکن، 1347 ق / 1928 م، در 44 صفحه.
وی در این رسالۀ کوتاه تأکید دارد که خط کنونی فارسی علمیترین، سادهترین و آسانترین خط موجود دنیا ست و به اصلاح اساسی هم نیازی ندارد (ص 2). این رسالۀ کوتاه 48صفحهای در 1312 ش / 1352 ق در حیدرآباد دکن چاپ شده است.
این رساله پیش از رسالۀ خط تألیف شده است و مؤلف در آن معتقد است که نباید خط کنونی فارسی را به لاتین برگرداند، بلکه باید آن را اصلاح کرد تا آموختن آن آسان گردد و بتواند برای بیان مطالب علمی مناسبتر باشد (نک : همان، 1). این اثر که درواقع یک خطابه بوده، در 1347 ق / 1928 م در دکن چاپ شده است.
چاپ حیدرآباد.
خطابهای است در زندگی و مزایای شاعری عرفی (نک : سراسر اثر) که در 23 ذیحجۀ 1345 ق / 24 ژوئن 1927 م ایراد شده است.
سخنرانی وی دربارۀ اقبال و شعر او ست (نک : سراسر اثر) که در حیدرآباد دکن (1346 ق / 1927 م) در 48 صفحه چاپ شده است.
(نک : سراسر اثر): حیدرآباد دکن، 1346 ق / 1927 م، در 56 صفحه.
حیدرآباد دکن، 1349 ق / 1930 م، چاپ سنگی، در 144 صفحه.
این ترجمه بهصورت سنگی در 179 صفحه در حیدرآباد دکن (1327 ش / 1367 ق) چاپ شده است.
این اثر در حیدرآباد دکن (1332 ق / 1914 م) در 427 صفحه چاپ سنگی شده است.
که به هنگام سفر به ایران سروده شده و بازتابی از احساسات ملی و اجتماعی او ست؛ این اثر کوتاه در 16 صفحه، در تهران (1322 ش / 1943 م) چاپ شده است.
بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، تهران، 1357 ش؛ خلخالی، عبدالحمید، تذکرۀ شعرای معاصر ایران، تهران، 1337 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، دکتر اقبال و شعر فارسی، حیدرآباد دکن، 1346 ق / 1927 م؛ همو، رسالۀ خط، حیدرآباد دکن، 1352 ق / 1933 م؛ همو، «سوانح زندگانی»، روزنامۀ آیین اسلام، تهران، 1325 ش، شم 117؛ همو، شعر و شاعری عرفی، حیدرآباد دکن، 1345 ق؛ همو، شعر و شاعری عصر جدید ایران، حیدرآباد دکن، 1346 ق؛ همو، فرهنگ نظام، حیدرآباد دکن، 1352 ق؛ همو، مقدمه بر کتاب نادر شاه م. دیوراند، ترجمۀ همو، حیدرآباد دکن، 1332 ق؛ همو، «یادگارِ نوشته»، گلزار معانی احمد گلچین معانی، تهران، 1363 ش؛ زمانی شهمیرزادی، علی، شعرای مازندران و گرگان، تهران، 1371 ش؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، 1363 ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران 1369 ش؛ مرسلوند، حسن، زندگینامۀ رجال و مشاهیر ایران، تهران، 1369 ش؛ مهجوری، اسماعیل، دانشمندان و رجال مازندران، به کوشش هدایتالله مهجوری، تهران، 1353 ش؛ مهدوی، مصلحالدین، تذکرۀ شعرای معاصر اصفهان، اصفهان، 1334 ش؛ نوری، نظامالدین، تاریخ ادبیات مازندران، ساری، 1380 ش؛ نیکوهمت، احمد، «داعیالاسلام»، دانش، تهران، 1330 ش، س 2، شم 8؛ نیز:
Hadi, N., Dictionary of Indo-Persian Literature, New Delhi, 1995.
عبدالحسین اسماعیلنسب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید