خیش خانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 3 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245263/خیشخانه
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
23
خیشْخانه، یا بَیتالخَیش، فضای زیست تابستانی در بخشی از سراها یا خانههای مناطق گرمسیر که با نصب سادهترین و ابتداییترین وسیلۀ خنککننده به نام خیش در آن، هوای درون خانه را در فصول گرم سال مطبوع میکنند. خیشخانه یکی از کهنترین شیوۀ ابداعات خنکسازی خانه در سنت معماری ایران بوده که در آغاز دورۀ اسلامی از این سرزمین به سرزمینهای همسایۀ ایران نیز راه یافته است.
واژۀ «خیش» را به معنای پارچه یا جامهای از بدترین جنس کتان یا کرباس ستبر و خشن دانستهاند (برهان ... ، داعیالاسلام، ذیل واژه؛ نیز برای صورت عربی آن: خَیْش، نک : میدانی، 157؛ سجزی، 1 / 108)؛ همچنین پردۀ کتانی: منم امروز و تو و مطرب و ساقی و حسود / خویشتن گو به در حجره بیاویز چو خیش (سعدی، 484)؛ و خیشخانه، کلبۀ تابستانی مجهز به وسیلۀ خنککننده را گویند: فرزند را از رفتن به «خیش و سردابه به تابستان» پرهیز دهند (نصیرالدین، 225). سادهترین خیش پردهای بود که از سقف خانه میآویختند (بادزن سقفی) و آن را با ریسمانی به حرکت درمیآوردند. هر چند گاه نیز آن را با آب و گاهی هم آب و گلاب خیس میکردند (نک : هروی، ذیل واژه؛ نیز نک : احسن، 220-221؛ متز، 120). این نوع خیش را در ایران «بادفر» (بادزن) و نوع بزرگ آن را «بادکَش» نیز مینامیدند (نک : اوحدی، 32؛ برهان، ذیل واژهها).«خَیش» عربی به معنای پلاس و کرباس (آذرنوش، 186) را معرب واژۀ خیش فارسی (داعیالاسلام، ذیل واژه) و برگرفته از کلمۀ فارسی «کاشان» به معنای «اتاق تابستانی» و برآمده از سرزمین ایران احتمال دادهاند (EI2, IV / 1160)؛ در صورتی که یکی از معانی کاشان = کاشانه در فارسی «خانۀ کوچک» و «خانۀ زمستانی» است (برهان، ذیل واژه) و نه خانۀ تابستانی: آن کن که بدین وقت همیکردی هر سال / خز پوش و به کاشانه شو از صُفّه و فروار (اتاق تابستانی در بالای خانه) (فرخی، 106). در گذشته، دو حوزۀ جغرافیایی ایران، طبرستان و بصره، در بافت و تولید جامههای کتانی خیش شهرت داشتند (حدود ... ، 145، 152) و در سدۀ 1 ق خَیش (بادبزن پارچهای خیش) در عراق بسیار کاربرد داشته است (EI2، همانجا).
یکی از نگرانیهای بزرگ انسان در زندگی، یافتن راهکارهایی برای مقابله با اوضاع نامساعد جغرافیایی زیستبومی و کاربرد تدابیری کارآمد و سودمند در سازگار کردن محیط طبیعی ـ جغرافیایی با محیط زیست اجتماعی ـ فرهنگی خود بوده است. هوای خشک و گرم بخش بزرگی از سرزمین ایران در فصول گرم، مردم بومی این مناطق را واداشته بود تا با شناختی که از محیط طبیعی خود داشتند، با بهرهگیری از دانشها و مهارتهای فرهنگی موجود در جامعه، و نیروی ابتکار و خرد جمعی مردم، راههایی برای غلبه بر شرایط تحمیلی طبیعی ـ اقلیمی بیابند. کاربرد خیش و ساختن خیشخانه یکی از ابتکارات اولیۀ ایرانیان برای کاستن دمای هوا در فضای زیستگاههای تابستانی خود بوده است (بلوکباشی، 225-226).تاریخ کاربرد خیش و ساختن خیشخانه در ایران احتمالاً به پیش از دورۀ اسلامی میرسد، زیرا کاربرد آن در نخستین سدههای اسلامی در ایران رواج داشته است (نک : EI2، همانجا). ابنبطلان بدون اشاره به شهر خاصی، به معماری خانههای ساختهشده در نشیب کوه در شهرهای کوهستانی که زمستانهایی پرباران و تابستانهایی پر تابش آفتاب و سخت گرم داشتند، اشاره میکند و مینویسد مردم این شهرها با ساختن خیشخانه، زیرزمین و آب سرد و یخ اصلاح هوای گرم میکردند (ص 168). ناصر خسرو شیوۀ تدافعی مردم قدیم در برابر گرما را، کندن خانههایی در زیرزمین (سرداب، یا شودان در دزفول) و «خَشَنخانه» نام میبرد (ص 71).
شکل سازۀ خیشخانهها و نوع مصالح و شیوۀ خنکسازی که در دورهها و جاها و در میان طبقات اجتماعی مختلف به کار میرفته، باهم متفاوت بوده است. در اینجا به رایجترین آنها اشاره میشود:
خانهای که از خَشَن (گیاهی که از آن جامه بافند و فقیران و درویشان پوشند) و «نی و بوریا» میساختند، یا خانهای که «بر در و پنجرۀ آن خارشتری» میبستند (برهان، ذیل خَشَن و خَشَنخانه) و مردم گرمای تابستان را در این خشنخانهها میگذراندند (ناصر خسرو، همانجا). این کلبۀ کَپَرمانند را معمولاً پیوسته به اتاق نشیمن و در کنار جوی آب میساختند و آن را دایماً با پاشیدن آب خیس میکردند تا نسیم بر خارهای مرطوب بوزد و هوای درون خانه را خنک کند (بلوکباشی، 229).این نوع خیشخانه از زمانهای بسیار کهن در مناطق گرم کویری ایران، به ویژه مکران یا بلوچستان و نواحی کرمان، معمول بوده است (گرشویچ، 219) و آن را از ابداعات بلوچها دانسته و «آدوربند» (آدور: خارشتری) نیز نامیدهاند (باستانی پاریزی، از پاریز، 347، حاشیۀ 2، «معجزه ... »، 9، حاشیۀ 29). خارخانه، تحولیافتۀ کَپَرِ بلوچی است با دیوارهایی از خارهای فشرده که روی بام آن ظرفهای آب میگذارند و آب ظرفها از لولههایی مشبک بر دیوارههای خارخانه میریزد و آنها را خیس میکند (صفینژاد، 115-116).نوعی خیشخانه شبیه خارخانه نیز بود که دیوارۀ نمدی داشت و یک لولۀ مشبک بهطور افقی از بالای نمدها میگذشت. وقتی آب در لوله جاری میشد، از سوراخهای آن به روی نمدها میریخت و آنها را خیس میکرد (مظاهری، 88؛ نیز نک : پیرنیا، 49).
شکل تحولیافتۀ خیش سقفی یا «مروحةالخَیش» (پنکۀ سقفی) بود (آذرنوش، 397) که در بخشهای تابستانی خانههای طبقۀ مرفه و کاخهای خلفای عباسی (حک 132-656 ق / 729- 1258 م) میساختنـد و بـه «بیـت مُخَیَّش» شهـرت داشت. روی بام گنبدی این اتـاق تابستانه، خیشی میکشیدند یـا میآویختند و آن را پیوسته با پاشیدن آب، خیس نگه میداشتند (ثعالبی، 65-66؛ احسن، 221). توانگران روی گنبد یا زیر خیش قالبهای بزرگ یخ یا برف میگذاشتند و بنده و غلامی را میگماردند که خیش را پیوسته حرکت دهد تا نسیم سرد برخاسته از برف و یخ، فضای خانه را خنک کند. ابنابیاصیبعه در عیون الانباء شرحی از گنبد خیش در بیت مُخَیَّش، در خانۀ جبرئیل ابن بختیشوع، پزشک عیسوی ایرانی (د 265 ق / 878 م) میدهد (ص 203).نوع پیشرفتۀ گنبد خیش را در بیوتالخیش عضدالدولۀ دیلمی (حک 338-372 ق / 949-982 م) در سرای شیراز ساخته بودند، چنانکه آب کاریزی از پشتبام سرا میگذشت و به قُبَّةالخیشها میپاشید (مقدسی، 449). مسعود غزنوی (سل 421-432 ق / 1030- 1040 م) نیز در کوشک باغ عدنانی خود در هرات گنبد خیش ساخته بود و آب را از حوض بر بام خانه برده بود کـه در مُزَمِّلها (لولههای مسین شیردار) میگشت و خیشها را تَر میکرد. امیر برای خواب قیلوله (خواب نیمروزی) و خوشگذرانی به خیشخانه میرفت (بیهقی، 121). برخی از پادشاهان خیشخانه را برای پرداختن به عیشونوش در آن برپا میساختند، همچنانکه ملک ارسلان بن طغرل، از پادشاهان سلجوقی کرمان، برای خوشگذرانی خود خیشخانهای برپا کرد (محمد بن ابراهیم، 67؛ نیز باستانی پاریزی، حاشیه بر ... ، 67، شم 3).
کلبهای بود با دیوارههایی برآمده با کتان که درون آن برگ بید میگستراندند و بر رویش آب میپاشیدند ( فرهنگ ... ، ذیل خیسخانه)، یا اتاقی بود گلین و بلند با روزنهای بسیار و پوشیده با خار شتر در فضایی گشاده که آفتاب نمیخورد و روی خارها را دائماً آب میپاشیدند (جزایری، 56). شوشتریها این خیشخانه را، «خیسخانه» و «گلستان» و هندیها «خَسخانه» مینامیدند (همانجا). خَسخانۀ هندیها حجرهای است با دروازههایی چند که هریک با نی پنجرهکاری، و با خَس (ریشۀ گیاهی خودرو و بسیار خوشبو و معطر که با مالش دست آن را ریشریش میکنند) پوشانده شدهاند و آنها را با فوارههایی برآمده از مشکهای آب، آب میپاشند (همو، 421). در گذشته، دور خسخانههای اعاظم لکهنو نهر آبی جاری بود که فوارۀ کج لولهای از آن به هر دروازه میرفت و خسها را خیس میکرد (همو، 422).
آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، 1388 ش؛ ابنابیاصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، 1965 م؛ ابنبطلان، مختار، تقویم الصحه، ترجمۀ فارسی کهن، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366 ش؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1369 ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، سرمۀ سلیمانی، به کوشش محمود مدبری، تهران، 1364 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، از پاریز تا پاریس، تهران، 1355 ش؛ همو، حاشیه بر تاریخ کرمان ... (نک : محمد بن ابراهیم)؛ همو، «معجزۀ کویر»، روزنامۀ اطلاعات، تهران، 1381 ش، شم 595‘22؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، 1388 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض و قاسم غنی، تهران، 1344 ش؛ پیرنیا، محمدکریم، «بادگیر خیشخان»، باستانشناسی و هنر ایران، تهران، 1348 ش، شم 4؛ ثعالبی، عبدالملک، لطائف المعارف، ترجمۀ علیاکبر شهابی، مشهد، 1368 ش؛ جزایری، عبداللطیف، تحفة العالم، به کوشش صمد موحد، تهران، 1363 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهـران، 1364 ش؛ سجـزی، محمـود، مُهـذّب الاسمـاء، بـه کـوشش محمدحسین مصطفوی، تهران، 1364 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1375 ش؛ صفینژاد، جواد، مبانی جغرافیای انسانی، تهران، 1363 ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، تهران، 1355 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1362 ش؛ محمد بن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1343 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ میدانی، احمد، السامی فی الاسامی، چ تصویری، تهران، 1345 ش؛ ناصر خسرو، جامع الحکمتین، به کوشش هانری کربن و محمد معیـن، تهران، 1332 ش / 1953 م؛ نصیرالدین طـوسی، اخلاق نـاصری، به کـوشش مجتبـى مینوی و علیرضا حیدری، تهران، 1360 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، تهران، 1288 ق؛ نیز:
EI2; Greshevitch, I., «Travels in Bashkardia», Journal of the Royal Central Asian Society, 1959, vol. XLVL (III-IV); Mazahéri, A., La Vie quotidienne des Musulmans au moyen âge, Paris, 1951.
علی بلوکباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید