خوش نویسی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 11 دی 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245174/خوشنویسی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
23
خوشْنِویسی، هنر نوشتن حروف و کلمات به گونهای فاخر، با رعایت قواعد ویژگیهای ساختاری حروف در هر قلم، ضمن حفظ تناسب بخشهای گوناگون یک نوشتار و ایجاد تعادل و تناسب در اثر.خط در جوامع بشری وسیلهای برای ثبت دانش و افکار بشر بوده و در مرحلۀ تکاملیافتۀ خود، به هنر خوشنویسی تبدیل شده است. هنر خوشنویسی از حس زیباییشناختی سرچشمه میگیرد و اثر پدیدآمده از آن نیز، از شخصیت فردی هنرمند خوشنویس تأثیر میپذیرد؛ درنتیجه آثار خوشنویسیشدۀ مردم یک سرزمین، بلکه آثار تکتک خوشنویسان حتى یک منطقه، متفاوت است؛ ازاینرو، هیچ دو اثر مشابه از خوشنویسی وجود ندارد (طاشکوپریزاده، 1 / 88). خط خوش در انتقال مفاهیم تأثیر داشته و خط در دورههای مختلف دستخوش دگرگونی بسیاری شده است. این تحولاتِ شناختهشده میتواند راهنمای سودمندی برای تاریخگذاری و انتساب برخی از آثار هنری نیز باشد (مینوی، 1707).
سنت خوشنویسی در میان ایرانیان از پیشینهای کهن برخوردار است و خط بیش از همۀ هنرها با دیدگاه زیباییشناختی این سرزمین سازگاری یافته و سدهها تداوم داشته است. این سنت دستکم از دورۀ هخامنشی آغاز شده و در دورۀ اسلامی تا به امروز ادامه یافته و در هیچ دورهای بهطور جدی دچار گسست نبوده است (همانجا).برپایۀ گزارشهای متعدد، ایرانیان در طی هزارهها، کتاب دینی خود را به شیوۀ فاخر مینوشته و در مکانهای ویژه نگاهداری میکردهاند. در متون پهلوی، ازجمله در کتاب دینکرد، آمده است که به دستور دارای دارایان، اوستا را در دو نسخه تهیه کردند و در دژنبشت و آتشکدۀ شیزیکان (تختسلیمان کنونی) قرار دادند. این دو نسخه یکی در حملۀ اسکندر سوخت و دیگری به یونان برده شد و بخش علمی آن به یونانی ترجمه گردید ( کتاب ... ، 7- 9؛ پورداود، «اوستا»، 51؛ فرهوشی، 95-103؛ تفضلی، 65). این دو نسخه را با آب زر بر پوستهای گاو نوشته بودند ( ارداویرافنامه، 1: 5). گزارش مربوط به این اوستاها را در متون سدههای نخستین دوران اسلامی با جزئیات بیشتری میتوان یافت؛ چنانکه شمار پوستها بین 12 تا 18هزار، شیوۀ نگارش با آب زر، و نوشتن کلمات با کندن پوست با میلههای طلا بوده است (طبری، 1 / 561؛ بلعمی، 657؛ مسعودی، التنبیه ... ، 80، مروج ... ، 125؛ بیرونی، 543). پیدا ست که با توجه به ظرافتی که در نوشتن این کتابها به کار برده شده، به خوشنویسی آنها نیز توجه کامل داشتهاند.نمونههای خوشنویسی در ایران را دستکم از دوران هخامنشیان میتوان مشاهده کرد. خطی که در این دوره ابداع شد، خطی میخی بود که با خطوط میخی پیشین تفاوت داشت و براساس اصول زیباییشناختی نوشته میشد. در این خط فقط از 3 نوع میخ بهصورت افقی، عمودی و زاویهدارِ روبهراست، و از میخ مورب تنها برای جداکردن کلمات استفاده شده است. میخها هرگز یکدیگر را قطع نمیکردند و در ترکیب حروف هرگز ترکیب بیش از 5 میخ به کار نمیرفت (هویسه، 114). در شیوۀ نگارش این خط که در کتیبههای شاهنشاهان هخامنشی رواج داشت و زبان پارسی باستان به آن نوشته میشد، برخی از قواعد و ضابطههای خوشنویسی همانند رعایت «سطر» (کرسی) و «تناسب حروف» (نسبت) را میتوان مشاهده کرد (نک : شارپ، 12, 92, 184). رعایت کرسی و نسبت در خوشنویسی، نهتنها در سنگنوشتههای رسمی بر بناهای تاریخی هخامنشی، بلکه بر الواح زرین و سیمین (نک : تصویر 1) و برخی از ظروف فلزی و جز آن درخور توجه است.
در دورۀ کوتاهی خط ایلامی نیز در ایران به کار میرفت، اما بهسبب پیچیدگیاش کاربرد آن محدود بود. خط آرامی دیگر خط بهکاررفته در این دوره بود که بهسبب سادگی، بهویژه آنکه برای نگارش بر روی مواد کمدوام همچون پاپیروس و پوست بسیار مناسب بود، در دورۀ هخامنشی رواج یافت و در تمامی مکاتبات سلطنتی و خصوصی سرتاسر قلمرو شاهنشاهی، و کارهای دیوانی از این زبان و خط استفاده شد (پورداود، فرهنگ ... ، 132؛ آموزگار، «تاریخچه ... »، 21؛ هویسه، 113)؛ به این جهت آن را «آرامی شاهنشاهی» نیز نامیدهاند (همانجا). بهسبب گستردگی سرزمینهای تحت نفوذ هخامنشیان، این خط از مصر و آناتولی تا آسیای مرکزی انتشار یافت. نمونههای نادری از این خط باقی مانده است. کتیبۀ کاسۀ سنگی بهدستآمده از کاوشهای تختجمشید، نمونۀ شاخصی از خوشنویسی خط آرامی در دورۀ هخامنشی است (استولپر، 19-20؛ امپراتوری ... ، تصویر 212؛ نیز نک : تصویر 2). وجود کتیبهها و نمونههای بهدستآمده نشاندهندۀ توجه هخامنشیان به هنر کتابت و کاتبان بوده است (استولپر، آموزگار، همانجاها).
از دورۀ اشکانیان نوشتۀ ادبی باقی نمانده، و اسناد و نامهها نیز در آغاز به زبان آرامی نوشته میشده است. از حدود نیمۀ دوم سدۀ 1 قم، زبان پارتی با خط خاص خود، پهلوانیگ، که از خط آرامی اقتباس شده بود، به جای آن به کار گرفته شد (همانجا؛ تفضلی، 75). سفالنوشتههایی که در نسا (ح سدۀ 1 قم) به دست آمده، به خط پهلوانیگ اولیه نوشته شده است و هنوز به آرامی شاهنشاهی شباهت دارد (هویسه، 128). یافتههای محدود باستانشناسی، شامل کتیبههایی اعم از سنگنوشته، چرمنوشته، سفالنوشته، فلزنوشته و جز آن، همه به خط منفصل یا خط کتیبهای پارتی است (تفضلی، 76؛ دیاکونف، 123؛ هنینگ، لوحۀ 132, V).کیفیت نوشتاری در کتیبههای بهدستآمده از بخش غربی حکومت اشکانیان (پالمیر)، با روش مشخص و زیبا توصیف شده است (کالج، 68). در مکاتبات حکومتی متداول این دوره، برای هر خط، دبیری ویژه وجود داشته است (همو، 71). سندی دربارۀ خریدوفروش تاکستان در اورامان کردستان پیدا شده است، که وجود ضوابط و نظم و ترتیب نوشتاری در نوشتن خط پهلوی پارتی را نشان میدهد؛ این سند بر پوست آهو نوشته شده است و تاریخ اشکانیِ معادل سدۀ 1 م (احتمالاً 52-53 م) را دارد (تفضلی، 77؛ نیز نک : تصویر 3).
در دورۀ ساسانیان خط پهلوی که آن نیز از آرامی سرچشمه گرفته بود، به کار میرفت و تفاوت میان خط پهلوی و پهلوانیگ (خط پارتی)، تفاوت میان دو الفبای برداشتشده از یک اصل بود (آموزگار و تفضلی، 45؛ لازار، 89).آثار بازمانده از دورۀ ساسانیان، دو خط کتیبهای (منفصل) و پهلوی تحریری یا کتابی (متصل) را نشان میدهد. کتیبهها بر روی سنگ، پوست، پاپیروس، فلز، سفال، سنگهای قیمتی و چوب نگاشته شدهاند. کتیبههای قدیم به خط پهلوی کتیبهای، اما کتیبههای بعدی، حتى تا سدۀ 4 ق / 10 م، به خط پهلوی کتابی است (تفضلی، 83، 84، 96؛ هویسه، 141).
در متون اسلامی، برای نگارش خط پهلوی نام اقلام مختلف ذکر شده است. در بیشتر منابع شمار آنها 7 قلم نوشته شده که در متون مختلف نام اقلام بیشتر از اینها ست و ضبط نام آنها نیز در متون متفاوت است (نک : دنبالۀ مقاله). این اقلام عبارتاند از: دیندبیره، ویژۀ نوشتن متون دینی؛ ویش (ویس / ویسپ) دبیره؛ گشتگدبیره، برای نوشتن قراردادها، معاملات زمین، و بر روی سکه و اشیائی همچون فرش و مهره؛ نیمگشتگدبیره، برای نگارش کتابهای پزشکی و فلسفی؛ رازدبیره، برای نوشتن نامههای محرمانه و ترجمه؛ فروردگدبیره (نامکدبیره)، برای نوشتن نامه؛ و هامدبیره، برای استفادۀ همۀ طبقات در کشور.در این میان، نام اقلام دیگری چون دادَهماردبیره، شهرهماردبیره، رازسهریه، راسسهریه و جز آن دیده میشود که از جملۀ آنها فقط دیندبیره ــ در متـون دینی ــ و هامدبیره ــ در کتـابهای دیگر ــ شناخته شدهاند و احتمالاً اقلام دیگر، گونههایی از خط پهلوی متصل بودهاند که بنابه کاربردشان نامگذاری شدهاند (حمزه، التنبیه ... ، 22-23؛ ابنندیم، 15-17؛ خوارزمی، 117- 118؛ تفضلی، 540-541؛ نیز نک : تصویر 4). باید افزود وجود «هفتقلم» در اسطورههای ایرانی نیز وجود دارد (کریستنسن، 235-236؛ آموزگار، «خط ... »، 77). افزون بر این اقلام، مانی خطی ویژه برای نگارش کتاب دینی خود پدید آورد که برگرفته از خط سریانی بود و در «تحسین و تسهیل آن» کوشیده بود (اقبال، 601؛ نیز نک : تصویر 5).
از مهمترین واژههایی که در زبان عربی تا امروز در امور حکومتی باقی مانده است، واژۀ دیوان به معنی دربار و تشکیلات اداری، و واژۀ دبیر به معنی خط است. از واژۀ دبیرِ پهلوی که ریشۀ آرامی داشته، در زبان عربی ذَبَر با معانی نوشتن، خط، کتاب و جز آن ساخته شده است (پورداود، فرهنگ، 113؛ تنکابنی، 57). در رسالۀ «خسرو قبادان و ریدک»، به نقل از ریدک چنین آمده است: «در دبیری، خوبنویس و تندنویس هستم» (نک : ص 51, 64). از این نوشته چنین برمیآید که خوشنویسی و خوبنوشتن از امتیازات دبیری، و دارای اهمیت بوده است. باید توجه داشت که دبیران از بلندپایگان دورۀ ساسانی به شمار میآمدند، چنانکه آنها طبقۀ سوم از طبقات چهارگانۀ اجتماعی را پس از موبدان و ارتشتاران تشکیل میدادند (جهشیاری، 2-3؛ کریستنسن، 93-94؛ ماسه، 57).در عصر ساسانی آموزش درازمدتی لازم بود تا شخصی برای ورود به طبقۀ دبیران آماده شود (جهشیاری، همانجا؛ محمدی، 38؛ تنکابنی، 62). دیوانها آداب و رسوم خاص، و دبیران پوشاک ویژۀ خود داشتند و ملزم به اجرای آن بودند. حتى در این دیوانها کاتبانی که به زبانهای مختلف میخواندند و مینوشتند، وجود داشت (مقدسی، مطهر، 204-205؛ فخرالدین، 30-31)؛ چنانکه بلاذری نیز نمونهای از این آداب را در کتاب خود آورده است: خراجدار، فرامین را بر پوست سفید بههمپیوسته نگاشته و به عرض پادشاه میرساند تا شاه بر آن صحه بگذارد. از روزگار خسرو پرویز و به دستور او پوستها را با زعفران زردگون، و به گلاب آغشته میکردند (ص 463-464). این آداب تا روزگار خلفای اموی و سپس خلفای عباسی متداول ماند. پوشاک آنان نیز تا دورۀ عباسیان متمایز از دارندگان دیگر مشاغل بود (همو، 465-466؛ متز، 1 / 108-110).سنت بزرگداشت دبیران از روزگاران باستان در بینالنهرین متداول شده بود، چنانکه «نبو»، ایزد نگارش و خط، در بالاترین طبقۀ مجمع خدایان قرار داشت (آموزگار، همان، 72؛ نیز نک : بلک، 221). عطارد یا تیر که آن را دبیر فلک خواندهاند، به نماد دبیری در دورۀ اسلامی تبدیل شده است (نک : لغتنامه ... ، ذیل واژه). در تاریخ اساطیری ایران نیز آمده است: جمشید مردم جهان را به 4 طبقه تقسیم کرد و طبقۀ نخست را که به لطافت و خردمندی و ذکا و معرفت موسوم بودند، فرمود تا دبیری و حساب آموختند (ابنبلخی، 30-31).
خوشنویسی در تمدن اسلامی امری مقدس به شمار میآمد، زیرا احترام قلم و کتابت با توجه به سورهای از قرآن کریم (قلم / 68 / 1)، در دین اسلام شناخته شده بود. چنین ارزشی در دیگر هنرها چون نگارگری، تذهیب و جز آن وجود نداشت. خوشنویسان در مرتبۀ بالای هنری جای داشتند و آثار آنان به همین ترتیب برتر شمرده میشد (مینوی، 1708).با برافتادن ساسانیان، خط عربی جایگزین خط پهلوی شد، هرچند که تا سدهها خط پهلوی در بسیاری از مناطق ایران به کار میرفت و برای بسیاری از مردم قابل خواندن و فهمیدن بود (نک : دنبالۀ مقاله).خط عربی بهسبب طبیعت ساختاریاش، سازگار با شکلگیریهای تزیینی بود و توانست در درازمدت از یک خط ابتدایی و ناقص به خطی زیبا تکامل یابد. حروف عربی بیشتر دارای ترکیبات عمودی و افقیاند و ترکیب آنها با یکدیگر، با نقشمایههای تزیینی و آرایههای انتزاعی متناسب است (مینوی، 1719).
خطی که بهوسیلهٔ مسلمانان در حجاز برای کتابت به کار گرفته شد، درحقیقت شاخهای از خط نَبَطی بود که خود ریشهٔ آرامی داشت (نک : ه د، الفبا). کتیبههای امجمال اول (250 م) و نماره (328 م) نشاندهندهٔ تطور خط آرامی به نبطی و پیدایش خط عربی است. اما سیر تحول خط نبطی به خط عربی حجازی از 4 کتیبه مشخص میشود: 1. کتیبۀ زَبَد در جنوب شرقی حلب (512 م): این کتیبه سرچشمۀ خط عربی را نشان میدهد؛ 2. کتیبۀ اَسیس در جنوب دمشق (528 م)؛ 3. کتیبۀ حران (568 م)، از آثار دورۀ جاهلی اعراب که خط آن به خط عربی سدۀ 1 ق بسیار نزدیک است؛ 4. کتیبۀ امجمال ثانی (آغاز سدۀ 7 م) (ولفنزن، 189-194). از کهنترین کتیبههای عربی سدۀ 1 ق / 7 م، میتوان به کتیبۀ سنگ قبری اشاره کرد (31 ق / 652 م) که اکنون در دارالآثار العربی در قاهره نگهداری میشود (همو، 202-203).تفاوتهایی در گزارشهای مختلف دربارۀ منشأ خط عربی وجود دارد. بیشتر بر آناند که مردم حجاز خط را از مردم انبار (ه م) آموختند و آنها نیز این خط را که مأخوذ از خط مُسند متعلق به مردم حِمیر از اهالی یمن بود، از ایشان آموخته بودند (ابنابیداوود، 4؛ حمزه، التنبیه، 19-20؛ ابنندیم، 7- 8؛ بلاذری، 471؛ نیز نک : آذرنوش، راهها ... ، 84-86). مردم حیره خط خود را جزم میخواندند که به معنی جداکردن و قطع است، چـون این خط، از خط مسند حمیـری منشعب شده بـود. نویسندگان تاریخ خط، این خط را بهسبب نسبت آن به انبار و حیره، انباری و حیری، و سپس بهسبب رواجش در حجاز، حجازی نامیدهاند (ابنندیم، 8؛ مصرف، مصور ... ، 305؛ زیدان، 3 / 58- 59؛ نیز نک : آذرنوش، همانجا). بنابراین با توجه به ریشۀ آرامی خط عربی، و کاربرد خط آرامی در ایران و همچنین انشعاب خط پهلوی از آن، هنگامی که خط عربی به ایران وارد شد، خطی آشنا شمرده میشد.دو گزارش دربارۀ خط به روزگار بعثت پیامبر (ص) در دست است: نخست، گزارش نام کاتبان وحی و شمار اندکی که توانایی خواندن و نوشتن داشتند (جهشیاری، 9-10؛ طبری، 3 / 173؛ بلاذری، 471-472)؛ دیگری، وجود مکاتبههایی منسوب به پیامبر (ص) که از جانب او به پادشاهان سرزمینهای اطراف چون ایران، حبشه، بحرین و مصر نوشته شده است (مصرف، همان، 30، تصویرهای 96- 98)، هرچند برخی در نسبت آنها به پیامبر (ص) تردید کردهاند. همچنین شماری کتیبههای سنگی در نقاط مختلف و نیز شبهجزیرۀ عربستان موجود است که همگی فاقد ویژگیهای یک شیوۀ خط پیشرفته و خطی در حال تکامل است (همان، 4، تصویرهای 4-5). ابنندیم نیز از وجود سندی به خط عبدالمطلب ابنهاشم بر پوست در خزانۀ مأمون (حک 198-202 ق / 814-817 م) گزارش میدهد و مینویسد به خط زنان شباهت داشت، که کنایه از ناپختگی آن است (همانجا)؛ زیرا چنانکه صولی (د 336 ق / 947 م) به نقل از ابنعباس مینویسد، آموزش خط برای زنان امری مکروه به شمار میآمده است (ص 42). در میان اوس و خزرج، دو طایفۀ بزرگ قریش، کسانی را که تیراندازی، شنا و کتابت میدانستند، «کامل» مینامیدند (بلاذری، 474).خط عربی در آغاز با مشکلاتی چون نداشتن نقطه (اعجام) و نبود نشانههای مصوتهای بلند و کوتاه (اِعراب) روبهرو بود؛ این ویژگی حتى پس از تکامل خط در سدههای بعد هنگام کتابت نامه، بهویژه به اشخاص بلندمرتبه و فرهیخته، رعایت میشد و جزو آداب دبیری به شمار میآمد (صولی، 50؛ ابنندیم، 45-46؛ صابی، 104؛ میهنی، 4).با جمعآوری قرآن کریم و تکثیر آن و فرستادن به سرزمینهای تازهمسلمانشده (نک : ابنندیم، 27- 28)، خط عربی جانشین خطوط متداول در سرزمینهای اسلامی شد و رونق و گسترش یافت و مردم به آموختن آن پرداختند و خط دینی و رسمی مسلمانان ازجمله ایرانیان شد. در این زمان دو نوع خط رواج داشت: کوفی، برای نوشتن روی اشیاء سخت، و نَسخِ اولیه، برای کتابت بر روی پاپیروس؛ نسخ اولیه بهسبب دورداربودن حروف سریعتر نوشته میشد و خط کوفی که به خط استرانجلی، خط مذهبی سریانی، شباهت داشت، در کتابت قرآن به کار میرفت (نک : دنبالۀ مقاله).نخستین گردآوری قرآن به دستور ابوبکر توسط زید بن ثابت صورت گرفت. گزارش او در مورد آیهها و سورههای قرآن که بر روی لِخاف (سنگ سفید)، عَسیب (شاخۀ خرما) و جز آن نوشته شده بود، نشان میدهد که این آثار طبعاً نمیتوانست از ویژگیهای خوشنویسی برخوردار باشد (ابنندیم، 27؛ نک : امین، ضحی ... ، 2 / 20-21).کتابت قرآن در پیدایش تدریجی خوشنویسی اهمیتی بسزا داشت. در زمان پیامبر (ص) صحابه با خطوطی نااستوار ازلحاظ زیبایی و اصول خط، قرآن را نوشتند (ابنخلدون، 2 / 832). این صحابه به هنر خوشنویسی آشنایی نداشتند و حسن خط نیز از کمالات آنان محسوب نمیشد؛ چراکه به نوشتۀ ابنخلدون، در آن زمان مردم حجاز بیشتر بادیهنشین و فاقد مدنیت بودند و خط نیز از فنونی است که با پیشرفت مدنیت متعالی میشود (همو، 2 / 800، 833؛ امین، فجر ... ، 140). در آغاز حکومت مسلمانان، بهسبب اندکبودن افراد توانا به نوشتن، کتابت قرآن و کارهای دیوانی به دست آنان انجام میگرفت. حتى ابنابیداوود از سفارش کتابت قرآن به یک نصرانی اهل حیره گزارش میدهد (ص 133). کتیبۀ کاسۀ سفالین ساختهشده در سدۀ 1 ق / 7 م به دست یک نصرانی در حیره این گزارش را تأیید میکند (واتسن، 337-338). باید توجه داشت که در میان اهالی حیره خط، ازجمله خطوط سریانی و عربی پیش از اسلام رواج داشت؛ ازاینرو، رفتهرفته توجه به نوشتههای پاکیزه و خوانا، به عبارتی خوشنویسی، از سدۀ 1 ق / 7 م آغاز شد.از زمانی که خط وارد محدودۀ جغرافیایی حجاز شد تا زمانی که بهعنوان خط مذهبی همراه با دین اسلام از حجاز خارج شد، بیبهره از همۀ جنبههای فنی خوشنویسی بود؛ چراکه مسلمانان بهسبب لشکرکشی و فتوحات، توجهی به امر هنر و خط نداشتند (عباده، 13). اندیشه و توجه به خوشنویسی از هنگامی آغاز شد که خط از محدودۀ حجاز خارج گردید و به محدودۀ ایران، یعنی بصره و کوفه، رسید.آنگاه که اعراب شهرهای گوناگون را فتح کردند و به کشورداری پرداختند، دولت آنان به نوشتن خط نیازمند شد (ابنخلدون، همانجا). در زمان عمر بن خطاب نخستین دیوان پدید آمد (جهشیاری، 11). خط در بصره و کوفه، شهرهای جدید و متأثر از فرهنگ ایران، به ترقی رسید، چنانکه خط کوفی تا سدهها معروف بود (ابنخلدون، همانجا؛ نیز نک : ه د، 12 / 224-234).در بصره و کوفه عنصر ایرانی اگر بر عربی فزونی نداشت، کمتر از آن هم نبود، و بیشتر کارهای اداری آن در دست ایرانیان قرار داشت. ادارهای که ایرانیان به تقلید از سازمان اداری ساسانی پدید آوردند، پایههای اصلی دیوانهای عراق شد. درواقع، ساختار دیوانهای دورۀ ساسانی دستنخورده به خدمت فاتحان عرب و خلفا درآمد (بلاذری، 300؛ ماسه، 200؛ نیز نک : ه د، همانجا).تا سالها دیوانها به زبان سرزمینهای تصرفشده نوشته میشد. در دیوان عراق نیز تا زمان عبدالملک بن مروان (حک 65-86 ق / 685-705 م)، دیوانها به زبان و خط پهلوی نوشته میشد و دبیران ایرانی بودند. صالح بن عبدالرحمان که پدرش از مردم سیستان بود و نزد زادانفرخ پسر پیری، کاتب حجاج، به نویسندگی در دیوان اشتغال داشت، در 78 ق / 697 م برخلاف خواست دبیران دیگر ایرانی، دیوان پهلوی را به عربی برگرداند و از آن پس دیوانها به خط و زبان عربی نوشته شد (صولی، 200؛ ابنندیم، 303؛ جهشیاری، 23؛ بلاذری، 300-301؛ ابنعبدربه، 4 / 365؛ ابنعساکر، 23 / 343-345). اما دیوانهای دیگر ولایات مدتها پس از آن و بهتدریج به زبان عربی برگردانده شد. حتى تا سدۀ 2 ق / 8 م نیز در برخی نقاط ایران مانند خراسان تا حکومت نصر بن سیار، آخرین کارگزار دولت اموی، یعنی تا 124 ق / 742 م در دورۀ هشام بن عبدالملک (حک 105-125 ق / 723-743 م) و اصفهان تا زمان ابومسلم خراسانی، دیوانها به خط و زبان پهلوی نوشته میشد (ابنرسته، 232؛ جهشیاری، 43؛ محمدی، 109).جهشیاری نامهای را از عبدالحمید بن یحیى، کاتب مروان، در کتاب خود بهطور کامل نقل کرده است که در آن کاتبان را مردانی هنرمند نامیده و ضمن سفارش به رعایت نکات اخلاقی بسیار، آنان را به خوشنویسی سفارش کرده و خط زیبا را آرایۀ نوشتار دانسته است (ص 46- 48؛ نیز نک : اصطخری، 145)؛ بنابراین خوشنویسی از سدههای پیش از اسلام تا سدههای پس از آن همچنان یکی از مهمترین ویژگیهای دبیری شمرده میشد (نک : «خسرو ... »، 51, 64؛ ابنقتیبه، 2؛ جهشیاری، همانجا؛ عنصرالمعالی، 207، 213؛ میهنی، 2). کارگزاران دیوانها در آغاز دورۀ اسلامی بیشتر ایرانی، ازجمله مردم سیستان و فارس، بودند که شغلشان موروثی شمرده میشد؛ از جملۀ آنها میتوان از احول سجزی، ابنمقفع و خاندان مرزبان یاد کرد (جهشیاری، همانجا؛ نیز نک : اصطخری، همانجا، 147؛ دنبالۀ مقاله).ابنندیم مینویسد که نخستین خط عربی خط مکی، پس از آن خط مدنی، و بعد بصری و کوفی است (ص 9)؛ این نشان میدهد که تغییرات شیوۀ خط عربی با خط سیر رواج اسلام یکسان است. خط مکی و مدنی خطی بود که منحصراً توسط خود اعراب کتابت میشد و تأثیر دیگر اقوام مسلمانشده در آن وجود نداشت. این خط با ایجاد شهر بصره، به این شهر و سپس به کوفه رسید. در این دو شهر که متأثر از فرهنگ مدنی ایرانی بودند، دگرگونیهای اساسی در خط عربی ایجاد گردید و این خط با نام کوفی و بهعنوان شیوهای خاص، تا مدتی نسبتاً طولانی تثبیت شد (نک : ه د، بصره؛ حیره). کتیبۀ ظرف سفالین بدون لعابی را که ابراهیم نصرانی در فاصلۀ سالهای 65-86 ق / 685-705 م در حیره ساخته، میتوان نمونهای از شیوۀ کتابت خط عربی در کوفه در سدۀ 1 ق / 7 م دانست (واتسن، 337-338، نیز نک : تصویر 19.1).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید