خواسْتْگاری، مراسم رسمی درخواست خانوادۀ پسر از خانوادۀ دختر برای ازدواج پسر و دختر با یکدیگر. خواستگاری یا خواستاری و خواستداری نخستین مرحله از مراحل مراسم سنتی عروسی است که معمولاً از طریق فرستادن پیام، یا شرکت حضوری بزرگان خانوادۀ پسر در خانۀ دختر انجام میشود.
پیشینۀ خواستگاری
رسم خـواستگاری در ایـران پیشینهای کهن دارد. در اساطیر ایرانی نمونههایی از رسم خواستگاری آمده که نشاندهندۀ تداول این امر اجتماعی در دورههای پیش از اسلام است؛ برای نمونه میتوان از خواستگاری کیومرث برای پسرش، سیامک (نک : بلعمی، ۱۲۴-۱۲۵) یا خواستاری افراسیاب از ایزدبانوی زمین، اسفندارمذ یاد کرد (نک : تفضلی، ۱۹۳-۱۹۵). خواستگاری تهمینه از رستم در شاهنامه (فردوسی، ۲ / ۱۲۲-۱۲۳) نمونهای در نشاندادن شکل دیگر خواستگاری، یعنی پیشگامی دختران در خـواستاری از پسران در ایـران کهن است. فردوسی در کنار رسم خواستگاری، به آزمون پسران برای بهدستآمدن لیاقت و شایستگی آنان برای ازدواج با دختران و همسرگزینی آنها نیز اشاره میکند؛ برای مثال، رودابه، دختر زیباروی مهراب کابلی که دل در مهر زال دستان دارد، پس از آزمون زال به همسری وی درمیآید (همو، ۱ / ۲۴۶-۲۵۷).
در ایران پیش از اسلام، رسم خواستگاری بیشتر بهصورت امروزه مرسوم بوده است و معمولاً مردان سالخورده و کارآزموده کـه بـا جـزئیات آداب و رسوم ایـن کـار آشنایـی داشتند، بـرای پیشنهاد ازدواج با هدایا بـه خانۀ پدر دختر میرفتند (نک : مظاهری، 67). در این دوره، گاه پدر دختر یا کفیل و قیّم او وظیفۀ یافتن همسری مناسب برای دختر را عهدهدار بود (بارتولمه، 10). ظاهراً دوشیزگان نیز در ارزیابی و انتخاب همسر خود از آزادی نسبی برخوردار بودهاند. به گزارش اوستا، کتاب مقدس زردشتیان، زردشت از دخترش پورچیستا، میخواهد با همپرسگی با خِرد خویش به درخواست جاماسب پاسخ دهد (یسنا، هات ۵۳). بنابر دادههای متنهای دینی کهن ایرانی رضای طرفین و بهویژه دختر در ازدواج اهمیت بسیار داشت، ولیکن در نوع ازدواج «خودسرزن»، دختر میتوانست بدون موافقت پدر یا قیم یا بزرگتر خود، خودسرانه ازدواج کند (نک : آموزگار، ۲۹۴- ۲۹۵). در چنین ازدواجی، دختر نافرمان، گستاخ و خودسر تلقی میشد (همانجا؛ مزداپور، ۹۲). در ایران باستان، یکی از مسائلی که به هنگام خواستگاری بر سر آن به توافق میرسیدند، میزان مهریه بود که به دختر تعلق میگرفت و پس از توافق خانوادۀ دختر، خانوادۀ پسر با اهدای یک انگشتر یا بازوبند دختر را نشان و نامزد میکرد (کریستنسن، 328؛ علوی، ۱۸).
خواستگاری در دورۀ اسلامی
با ورود اسلام به ایران و با تثبیت و گسترش نظام پدرسالاری در این سرزمین، موافقت پدر یا برادر بزرگ یا یکی از بزرگان خانوادۀ دختر، بیش از پیش اساس ازدواج قرار گرفت؛ مثلاً در دورۀ عباسیان با وجود پیشنهاد امسلمه برای ازدواج مجدد با سفاح، سفاح وی را از برادرش خواستگاری میکند (حسن، ۲ / ۲۵).
از شیوههای رایج خواستگاری در میان شاهان و شاهزادگان در دورههای غزنوی و ایلخانی، خواستگاریهای باواسطه و فرستادن رسول و نامه بوده است (نک : بیهقی، ۲۷۳-۲۷۴؛ بیانی، ۳۷- ۳۸). نامههای مربوط به خواستگاری و پاسخ به نامههای خواستگاران که از سدۀ ۸ ق / ۱۴ م بر جای مانده، تأییدی است بر رایجبودن این رسم در آن زمان. اینگونه نامهها معمولاً با مقدمهای دربارۀ بقای نسل آغاز، و سپس تقاضای ازدواج مطرح میشد. پس از آن، پذیرفتن درخواست ازدواج، یا رد آن از سوی پدر دختر در نامهای اعلام میشد. در نامههای عدم موافقت خانوادۀ دختر، پس از مقدمهای کوتاه موضوعاتی مانند خردسالی دختر، مشکلات مالی خانواده و مسائلی دیگر، مطرح، و از پذیرفتهنشدن درخواست خواستگاری عذرخواهی میشد (برای آگاهی از مکتوبات مربوط به خواستگاری، نک : نخجوانی، ۱ / ۴۲۰- ۴۲۹).
در دورۀ تیموریان، فرستادۀ سلاطین با خلعتهای شاهانه همراه با هدایایی نفیس برای «خواستداری» دختر به نزد پدر وی میرفتند (شرفالدین، ۱ / ۸۵۶).
در دورۀ صفوی، برای یافتن دختری مناسبِ ازدواج، خویشان نزدیک پسر یا یک واسطه از سوی خانوادۀ او به جستوجو میپرداخت و در صورت یافتن دختر مورد نظر، دختر را برای پسر توصیف میکرد، تا چنانچه مطابق با ملاکهای مورد نظر پسر بود، به خواستگاری او بروند (شاردن، II / 237-238؛ برای اطلاعاتی دربارۀ معرفی دختر و پیشنهاد خواستگاری از او در دورۀ تیموریان در هند، نک : کنبو، ۱ / ۲۹). در همین دوره یکی از رسمها نیز این بود که مردان، بهویژه آنان که در هنگام ختنهسوران پسر حضور داشتند، برای خواستگاری دختر فرستاده میشدند و معمولاً پدر دختر با این فرستادگان با خوشرویی برخورد نمیکرد (اُلئاریوس، 426).
در دورۀ قاجار دختران را از میان بستگان و خویشان خود برای پسرانشان انتخاب میکردند و در صورت نیافتن دختر مناسب و مورد نظر، خانواده دلالهها و واسطههایی را برای این منظور به کار میگرفتند (شهری، ۳ / ۴۱؛ مستوفی، ۲ / ۱۳۷۶). دلالهها، زنان مشاطه و دلاک حمام، بزازان دورهگرد و زنان سالخوردهای بودند که بهراحتی درون خانهها آمدوشد داشتند و در شناسایی دختران شایسته و مطلوب برای ازدواج با پسران، کارآزموده و مجرّب بودند (آلمانی، 203؛ نک : ماسه، I / 61؛ کتیرایی، ۱۰۸).
مجالس روضهخوانی، امامزادهها، هفتهبازارهای محلی و حمامها از اماکنی بودند که دختران را در آنجا نشان میکردند. حمامها بهترین جایی بود که زنان میتوانستند محسنات و عیوب جسمانی دختران، شرم و حیا، و نظم و انضباط آنان را مشاهده کنند (شهری، ۳ / ۴۱-۴۳؛ نیز نک : ناجی، ۲۹-۳۲).
پس از اینکه واسطهها دختری را به خانوادۀ خواستگار معرفی میکردند، شماری از زنان باتجربۀ خانوادۀ پسر که در میان آنان زنِ طلاقگرفته یا دوبار ازدواجکرده نباید حضور داشته باشد (ماسه، I / 62)، برای دیدن و پسند دختر به بهانهای به خانۀ او میرفتند. پس از پسند دختر، برای خواستگاری رسمی، با نُقل و نبات، و یک تخته شال به خانۀ دختر میرفتند و پس از انجام تعارفات مرسوم و پذیرایی، خواستار دیدن دختر میشدند؛ دختر نیز با ظرفی آب یا سینی چای یا شربت برای پذیرایی از خواستاران وارد میشد. براساس گفتههای مونسالدوله، در خواستگاریهای درباری دورۀ قاجار پس از پسندیدن دختر، نوبت «خواستگاری مردانه» میرسید (ص ۳۳-۳۴). پس از پسند و انتخاب دختر، زمان خواستگاری رسمی را مطابق تقویم در روز و ساعتی خوب، بهویژه هنگامی که قمر در خانۀ ثور باشد، مشخص میکردند (کتیرایی، ۱۰۹-۱۱۰؛ شهری، ۳ / ۴۴- ۴۵، ۵۶).
در این دوره سواد و تحصیلات برای دختر امتیازی محسوب نمیشد (نک : مونسالدوله، ۳۳)؛ اما هنگامی که خواستگار و دختر هر دو از خانوادههای روشنفکر زمان خود بودند، به خط و سواد دختر توجه میکردند و از دختر نیز در این مورد سؤالاتی میشد (برای اطلاعات بیشتر، نک : کتیرایی، ۱۱۱-۱۱۲).
اگر خانوادۀ دختری تمایل به ازدواج فرزندشان با پسر خانوادۀ خواستگار نداشت، پاسخ رد خود را معمولاً از طریق معتمد محل (نک : ایازی، ۲۳۱)، یا یکی از آشنایان دو خانواده، یا دلاله و گاهی هم به گونهای نمادین، مانند ریختن آب در کفش خواستگاران به هنگام خروج از خانۀ دختر، اعلام میکردند؛ این رسم تا چند دهه پیش نیز در برخی از مناطق ایران مرسوم بوده است (شهاب، ۵۴).
انتخاب دختر و خواستگاری از او پس از دورۀ قاجار به همان شکل سابق ادامه یافت. در این دوره نیز دختر را در مجالس روضهخوانی و عروسی و عزا و یا اماکن عمومی مانند حمامها یا زیارتگاهها و بازارها مییافتند (شریعتزاده، ۲۶۲؛ شهری، ۳ / ۴۳؛ خسروی، ۱۵، ۱۶) و در مراسم خواستگاری تنها افراد سالخورده و یا زنان شوهردار شرکت میکردند (سعیدی، ۲۱۲؛ شکورزاده، ۱۴۲).
در میان عشایر، خواستگاری معمولاً با حضور ریشسفیدان و بزرگان طوایف و تیرهها صورت میگرفت؛ مثلاً، در میان ایل قشقایی افرادی به نام «سوجو» یا «سوچه»، که از طبقۀ خوانین، کلانتران و یا ریشسفیدان مورد احترام جامعۀ ایلی بودند، از ارکان اصلی خواستگاری به شمار میرفتند (کیانی، ۲۷۶؛ بهمنبیگی، ۸). در جامعۀ عشایری افزونبر موافقت خانوادۀ دختر، حضور کلانتر یا کدخدا ضروری بوده است. در این موارد، خانوادۀ خواستگار با تقدیم پیشکش، موافقت آنان را به دست میآورد (همانجا).
باورها و اعتقادات
در گذشته در بیشتر نقاط ایران، رفتارها و آدابی خاص برای بازشدن بخت دختر و آمدن خواستگار برای او مرسوم بود؛ برای نمونه در تهران از آب دباغخانه، یا توپ مروارید برای گشایش بخت استفاده میکردند (بلوکباشی، ۵). همچنین باور داشتند که برخی خوراکیها و میوهها سبب بستهشدن بخت دختر و نیامدن خواستگار برای دختر یا برهمخوردن خواستگاری میشود؛ مثلاً، دختران اردکانی از خوردن ته انار اجتناب میکردند، چون خوردن آن را موجب بستهشدن بخت میپنداشتند (همایونی، ۱۳۷؛ طباطبایی، ۴۳۷- ۴۳۸؛ نیز نک : ه د، بختگشایی). بنابر باورهای قومی در ایل کلهر استان لرستان، خواستگاری در یک روز خوشیمن و در روزهای فرد صورت میگیرد (نک : افشار، ۴۱۷؛ معصومی، ۵۹). در شیراز هرگز در مراسم خواستگاری با هندوانه از مهمانان پذیرایی نمیکردند، چونکه میپنداشتند طبع سرد هندوانه سبب برهمخوردن خواستگاری میشود (همایونی، همانجا).
مآخذ
آموزگار، ژاله، زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ افشار سیستانی، ایرج، ایلام و تمدن دیرینۀ آن، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ؛ بلوکباشی، علی، «چهارشنبهسوری»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۵- ۱۳۴۶ ش، شم ۵۳-۵۴؛ بهمنبیگی، بهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، ۱۳۲۴ ش؛ بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ بیهقی، تاریخ؛ تفضلی، احمد، «خواستگاری افراسیاب از اسپندارمد»، ایراننامه، واشینگتن، ۱۳۶۷ ش / ۱۹۸۹ م، س ۷، شم ۲؛ حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۹۶۴ م؛ خسروی، خسرو، پژوهشی در جامعۀ روستایی ایران، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش سعید میرمحمدصادق و عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۴۶ ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، ۱۳۸۶ ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ علوی، هدایتالله، زناشویی در ایران باستان، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ کنبو، محمدصالح، شاهجهاننامه، به کوشش وحید قریشی، لاهور، ۱۹۶۷ م؛ کیانی، منـوچهر، سیهچادرها، تهـران، ۱۳۷۱ ش؛ مزداپور، کتایـون، داغ گل سرخ و چهارده گفتـار دیگر دربارۀ اسطـوره، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ مستوفـی، عبدالله، شرح زندگانـی من، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ معصومی، غلامرضا، «عروسی در ایل کلهر»، ماهنامۀ هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۴ ش، شم ۱۵۹-۱۶۰؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ ناجی قزوینی، باقر، تزویجنامه، به کوشش علی آلداود، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب، به کوشش عبدالکریم علیزاده، مسکو، ۱۹۶۴ م؛ همایونی، صادق، «خواستگاری، نامزدی، عقد و عروسی در شیراز»، فصلنامۀ خرد و کوشش، شیراز، ۱۳۵۳ ش، شم ۱۵؛ نیز:
Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1963; Bartholomae, Ch., Die Frau im sasanidischen Recht, Heidelberg, 1924; Chardin, J., Voyages en Perse, Paris, 1811; Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944; Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Mazahéri, A.- A., La Famille iranienne, Paris, 1938.
محبوبه حاجیزاده