خلوتیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 22 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240808/خلوتیه
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
22
خَلْوَتیّه (ترکی: حَلوِتیه)، از طریقههای صوفیانۀ ترک که شاخههای پرشمار آن در مناطق مختلف جهان پیروان بسیار دارد. تاریخ شکلگیری و سیر تحول و گسترش این طریقه را میتوان در 3 مرحله بررسی کرد: 1. دورۀ نخستین، 2. رشد و گسترش در آناتولی، 3. انتشار در دیگر مناطق.
مراحل آغازین شکلگیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها میدانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراجالدین عمر بن اکملالدین لاهیجی (د 800 ق / 1398 م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار میآید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریمالدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د 751 ق / 1350 م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده است (حلواجیباشیزاده، گ 116 الف ـ 116 ب؛ گولپینارلی، 205؛ «دائرةالمعارف ... »، XXXIV / 65).در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمیتوان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام بهشمار میآورد و اشاره میکند که وی ظاهری بس شوریده داشته است (ص 455). وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د 800 ق / 1398 م) نیز، او را مرید سیفالدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی میشمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات میداند (ص 504؛ نیز نک : معصومعلیشاه، 2 / 366). اصیلالدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم میشمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات میداند (ص 49-50). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د 705 ق / 1305 م) به شمار آمده است (ابنکربلایی، 12 / 472-473؛ عبدالله افندی، 141) و به این ترتیب، میتوان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقههای صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی میرسد و از این نظر نقطۀ مشترکی مییابد.از سوی دیگر، معصومعلیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در 1335 ق / 1917 م اشاره میکند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پارهدوز، د 313 ق / 925 م)، شیخ محمود سنبوسهپز و سراجالدین خلوتی را در میان آنان نام میبرد (2 / 367؛ نیز نک : احمد بن محمود، 39). وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی میداند (2 / 366). به این ترتیب، چنین به نظر میرسد که پیش، همزمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بودهاند که به نام «خلوتیان» خوانده میشدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمیدادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانهای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه میپیوسته است.درهرحال، میدانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوتنشینیهای پیدرپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در 800 ق در همانجا درگذشت (حلواجیباشیزاده، گ 116 الف ـ 118 الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرةالمعارف»، همانجا).
عمر خلوتی 4 خلیفه داشت: ظهیرالدین، سیفالدین، بایزید پورانی و اخی میرم. برخی از منابع این سیفالدین را همان مرید پیرمحمد خلوتی دانستهاند که جامی نیز به او اشاره دارد (حلواجیباشیزاده، گ 118 ب). از میان این خلفای چهارگانه، سلسلۀ خلوتیه از طریق اخیمیرم به حاج عزالدین ترکمانی، صدرالدین خیاوی و سرانجام، سیدیحیى شیروانی (باکویی) (د 868 ق / 1464 م) میرسد که پیر دوم این طریقه به شمار میآید (عبداللٰه افندی، حلواجیباشیزاده، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها). در منابع موجود دربارۀ این مشایخ اطلاعات چندانی نمیتوان یافت، اما دانستههای ما دربارۀ سید یحیى شیروانی بیشتر است، چنانکه میدانیم وی در اصل از شهر شماخی منطقۀ شیروان بود و در ابتدای جوانی به صدرالدین خیاوی دست ارادت داد و زیر نظر او به سلوک پرداخت. پس از درگذشت صدرالدین، به سبب اختلافی که میان سید یحیى و مرید دیگر صدرالدین، یعنی پیرزاده پسر حاج عزالدین رخ نمود، سید یحیى از شماخی به باکو آمد و در آنجا ساکن شد و به عنوان جانشین صدرالدین به ارشاد مریدان پرداخت. وی در باکو مریدان بسیار داشت و خلفای متعدد خود را برای دستگیری از مردم به نقاط مختلف میفرستاد. این خلفا نقش مهمی در انتشار طریقۀ خلوتیه در مناطق دوردست ایفا کردند و بهویژه چند تن از آنان، یعنی یوسف شیروانی، پیرالیاس آماسی و زکریا خلوتی در این میان جایگاه مهمتری داشتند، زیرا اینان پس از درگذشت سید یحیى مرکزیت طریقه را از آذربایجان به آماسیه در آناتولی انتقال دادند و به این ترتیب، مرحلۀ دوم حیات این طریقه را بنیان گذاشتند. سید یحیى شیروانی در 869 ق / 1465 م در باکو درگذشت. از او ذکر خاصی به نام «ورد الستار» بر جای مانده است که ذکری واجب برای پیروان این طریقه است (طاشکوپریزاده، 164-165؛ «دائرةالمعارف»، XV / 394؛ کیسلینگ، 241).
در پی انتقال طریقۀ خلوتیه به آماسیه در اواخر سدۀ 9 ق / 15 م، شخصیتهای دیگری همچون حبیب قرامانی (د 902 ق / 1497 م)، پیراحمد ارزنجانی، علاءالدین خلوتی و برادرش، دده عمر آیدینی (روشنی) (د 892 ق / 1487 م) نیز در این طریقه پرورش یافتند که هر یک به نوبۀ خود سهم مهمی در گسترش آن داشتند. از این میان، دده عمر روشنی پس از آنکه چندی نزد سید یحیى به ریاضت پرداخت، به شهرهای مختلف سفر کرد و سرانجام، به دعوت اوزون حسن، حاکم آققویونلو، به تبریز آمد و در آنجا، در زاویهای که همسر امیر برای او بنا کرده بود، ساکن شد و به تربیت مریدان پرداخت. شاخهای از خلوتیه که به دده عمر روشنی منسوب است، روشنیه نام دارد (طاشکوپریزاده، 160-162؛ سعدالدین، 2 / 539-541؛ گولپینارلی، 206؛ مارتین، 278-279). از میان مریدان دده عمر نیز بهویژه دو تن مشهورتر بودند که یکی از آنها، یعنی محمد دمرداشی (تیمورتاشی) بعدها شاخۀ دمرداشیه را به وجود آورد و دیگری، ابراهیم گلشنی، شاخۀ گلشنیه را ایجاد نمود (تریمینگام، «طریقهها ... »، 76).به هر روی، با انتشار طریقۀ خلوتیه در آماسیه، پیران این طریقه، بهویژه یکی از مریدان علاءالدین علی به نام جمالالدین آقسرایـی، مشهـور بـه چلبیخلیفه ــ که در آماسیه سجادهنشین شده، و ادارۀ امور طریقه را برعهده گرفته بود ــ در زمان حکومت سلطان محمد دوم به تدریج به دربار شاهزاده بایزید در آماسیه نزدیک شدند و کوشیدند تا در رقابتهای درباری از او حمایت کنند و وی را در رسیدن به سلطنت یاری نمایند. در پی این حمایتها، هنگامی که پس از مرگ سلطان محمد دوم، بایزید به عنوان سلطان عثمانی به قدرت رسید، از چلبی خلیفه خواست که همراه با مریدانش از آماسیه به استانبول برود و در آنجا، در یکی از کلیساهای سابق که به شکل خانقاه تغییر داده شده بود، ساکن شود. به این ترتیب، با آغاز پادشاهی بایزید و در تمامی دورۀ 32سالۀ آن (886 - 918 ق / 1481-1512 م)، طریقۀ خلوتیه از جایگاهی ممتاز برخوردار گشت، چندانکه بایزید پسر خود احمد را برای تربیت و آموزش به چلبیخلیفه سپرد و در نتیجۀ توجه سلطان، صاحبمنصبان، نظامیان و مردم قشرهای مختلف شهری به این طریقه پیوستند. به همین سبب، طریقۀ خلوتیه در این دوره در سرتاسر آناتولی و مناطق اطراف گسترشی بیش از پیش یافت (طاشکوپریزاده، 162-163؛ سعدالدین، 2 / 541-544؛ کیسلینگ، 249-251؛ مارتین، 281-282).دورۀ رونق و اقتدار طریقۀ خلوتیه تا هنگام مرگ بایزید در 918 ق / 1512 م ادامه داشت، اما با روی کار آمدن سلیم اول که بهطورکلی نسبت به صوفیان، و بهویژه نسبت به خلوتیه نظر مساعدی نداشت، صوفیان خلوتی حامی بزرگ خود را از دست دادند. در این هنگام، یوسف سنبل سنان (د 936 ق / 1530 م)، داماد و جانشین چلبیخلیفه که مردی دانشمند و با درایت بود و رهبری طریقه را برعهده داشت، با نفوذ معنوی و هوشمندی خود توانست مانع از اقدام دربار بر ضد این طریقه و پیروانش شود و بدین ترتیب، آنها را از آسیب جدی محفوظ نگاه دارد (طاشکوپریزاده، 221-222؛ سعدالدین، 2 / 595). با اینهمه، انتقادهای علما و اهل شریعت از صوفیان، و اتهام گرایش آنان به تشیع و دوری از موازین اسلامی گاه دامان خلوتیه را نیز میگرفت، زیرا این طریقه در آغاز تاریخ خود با صفویه پیوندهای نزدیکی داشت و این نکته در زمانی که دولت عثمانی درگیر جنگ با صفویان بود، خود عاملی مهم در برانگیختن سوءظن و دشمنی علما و دولتیان به شمار میآمد. چنین وضعیتی بهتدریج طریقۀ خلوتیه را به سوی حذف نشانههای گرایش به تشیع، و روی آوردن به تسنن سوق داد (مارتین، 282-283؛ نوریس، 111؛ تریمینگام، همان، 75).با به قدرت رسیدن سلیمان قانونی (ح 926-974 ق / 1520-1566 م)، بار دیگر دورۀ مساعدی برای طریقۀ خلوتیه پیش آمد که در زمان حکومت فرزند او، سلیم دوم نیز ادامه داشت. در این زمان این طریقه به رهبری مصلحالدین مرکز افندی (د 959 ق / 1552 م) رونق پیشین خود را بازیافت و همراه با گسترش سرزمینهای تحت سلطۀ دولت عثمانی، مشایخ و درویشان خلوتیه نیز به نقاط مختلف سفرکردند و با ایجاد تکیهها و جذب مریدان، به تدریج این طریقه را در مناطق گوناگون قلمرو عثمانی، همچون شبه جزیرۀ بالکان، شام و مصر گسترش دادند. این انتشار البته همراه با ایجاد شاخههای متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوباند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل میدهند. این انشعابات را میتوان در 4 گروه اصلی دستهبندی کرد: الف ـ روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم میشود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ 10 ق / 16 م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب میشود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د 1151 ق / 1738 م) و حسن حالتی منسوباند.ب ـ جمالیه، منسوب به جمالالدین آقسرایی (چلبیخلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبیخلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د 976 ق / 1568 م)، دیگر مرید چلبیخلیفه تقسیم میشود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د 1048 ق / 1638 م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د 1098 ق / 1687 م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د 1097 ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د 1130 ق / 1718 م)؛ و بکریه، منسوب به شمسالدین مصطفى بکری (د 1162 ق / 1749 م). یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفى (د 1229 ق / 1814 م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوشآطهلی (د 1262 ق / 1846 م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به 3 انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د 1181 ق / 1767 م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د 1189 ق / 1775 م)؛ و کمالیه، منسوب به کمالالدین مصطفى (د 1199 ق / 1785 م) تقسیم میشود.ج ـ احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمسالدین احمد ییگیت باشی (د 910 ق / 1504 م)، که خود به 4 شاخه تقسیم میشود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د 958 ق / 1551 م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسامالدین عشاقی (د 1001 ق / 1593 م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د 1052 ق / 1642 م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د 1105 ق / 1694 م). هر یک از این شاخهها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچکتری را به وجود آوردند، چنانکه از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند.د ـ شمسیه، منسوب به شمسالدین سیواسی (د 1006 ق / 1597 م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیى شیروانی بودهاند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د 1061 ق / 1651 م)، مرید شمسالدین سیواسی منسوب است (کوپریلی، 324؛ اوزون چارشیلی، 3 / 395-396؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقهها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2).شاخههای مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقههای صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفتهاند، چنانکه برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخهها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقههای دیگر داشتهاند (نک : گولپینارلی، 387، 395-397).
در سدۀ 10 ق / 16 م و پس از گذشت حدود یک سده از حضور خلوتیه در سرزمینهای غرب ایران، برخی از مشایخ این طریقه به دلیلهایی که چندان دانسته نیست، بهتدریج به مصر مهاجرت کردند. شاید بتوان افول قدرت طوایف آققویونلو را، که حامیان سنتی مشایخ نخستین خلوتیه بودند، یکی از عوامل این مهاجرت به شمار آورد. به هر روی، نخستین خلوتیانی که به مصر رفتند، مریدان دده عمر روشنی، یعنی ابراهیم گلشنی و شمسالدین محمد دمرداشی بودند. گلشنی نخستین خانقاه خلوتیه در قاهره را بنیان گذاشت و پس از او، پسرش احمد خیالی و سپس محیی گلشنی (د 1014 ق / 1605 م) ادارۀ امور این طریقه را در دست گرفتند که بهتدریج به شاخۀ گلشنیه شهرت یافت. این شاخه افزون بر مصر در سرزمینهای تحت نفوذ دولت عثمانی نیز به گستردگی منتشر شد (تریمینگام، همان، 76؛ مارتین، 295-297؛ جفری، 214؛ گولپینارلی، 395-396، نیز 206-207؛ یازیجی، 6-11). دمرداشی، مرید دیگر دده عمر روشنی نیز در خارج از قاهره خانقاهی ایجاد کرد و به ارشاد مریدان خود پرداخت. پس از دمرداشی، مرید او کریمالدین خلوتی (د 986 ق / 1578 م) بر مسند او نشست و ادارۀ امور شاخهای را بر عهده گرفت که بعدها دمرداشیه نامیده شد. کریمالدین همان کسی است که عزیز محمود هُدایی (د 1038 ق / 1628 م)، بنیانگذار طریقۀ جَلوَتیه (ه م) نیز در مصر به او دست ارادت داد و زیرنظر او به سلوک پرداخت. در شاخۀ دمرداشیه گرایش بر آن بود که رهبری طریقه در درون خاندان باقی بماند، حال آنکه در شاخۀ گلشنیه نسبت خانوادگی با گلشنی در این زمینه اهمیت چندانی نداشت (سعدالدین، 539-540؛ مارتین، 291-294؛ تریمینگام، همانجا؛ مبارک، 1 / 226-227، 232-233؛ یونگ، 25).با این همه، مصطفى کمالالدین بکری (د 1162 ق / 1749 م) را باید مهمترین شیخ خلوتیه در تاریخ مصر دانست (نک : ه د، بکری، مصطفى). وی که مرید یکی از مشایخ قراباشیه، یعنی عبداللطیف ابن حسامالدین حلبی بود، شاخۀ جدیدی را به وجود آورد که پس از وی به بکریه مشهور شد و در مصر رواجی فوقالعاده یافت. بکری با به کار گرفتن رویکردهایی چون دقت و سختگیری در اجرای درست آداب و حفظ انضباط طریقه، توجه بیشتر به رعایت شریعت، و اجازۀ مشارکت مردم عادی در مراسم خلوتیه، موجب گسترش هر چه بیشتر این طریقه گردید، چندانکه آن را از طریقهای حاشیهای به مهمترین طریقه در مصر تبدیل کرد. اهمیت و تأثیر شخصیت و تعالیم بکری به اندازهای بود کـه تـا اواخـر سدۀ 14 ق / 20 م منصب شیخالشیـوخی ــ که عهـدهدار سرپرستـی همـۀ طریقهها در مصـر بـود ــ همچنان در خانوادۀ وی باقی ماند (مارتین، 297-298؛ لوتزیون، II / 413). پس از بکری، هر یک از مریدان شاخص او شاخهای منسوب به خود ایجاد کردند. نخست محمد بن سالم حِفناوی (حفنی) (د 1181 ق / 1767 م) بود که پس از بکری، شیخ طریقه شد و خود شاخۀ حفنیه را به وجود آورد. حفناوی مردی دانشمند و نویسندهای پرکار بود و سالها به عنوان شیخ الازهر در جهت اصلاح امور مسلمانان و مبارزه با فساد و ظلم رایج در مصر کوشید. وی نقش مهمی در نشر اندیشههای بکری و ایجاد جریان بیداری در مصر داشت (مارتین، 298-301؛ تریمینگام، «طریقهها»، 77؛ یونگ، 21-22).مرید دیگر بکری عبدالکریم کمالالدین (د 1199 ق / 1785 م) شاخۀ کمالیه را بنا نهاد که در سرزمینهای غرب عربی و فلسطین گسترش یافت (فریدلندر، 233؛ هافمن، 150). دیگری، عبدالله شرقاوی بود که شاخۀ شرقاویه را به وجود آورد، که خود سرمنشأ شاخههای متعدد دیگر بود. مرید دیگر بکری نیز محمد بن عبدالکریم سمّان (د 1189 ق / 1775 م) بود که شاخۀ سمّانیه را در حجاز و یمن ایجاد نمود (تریمینگام، همانجا؛ مارتین، 302). در دورههای بعد یکی از مریدان فرهیختۀ حفناوی به نام احمد بن محمد عَدَوی دَردیر (د 1201 ق / 1787 م) شاخۀ دردیریه را بنا نهاد. او نویسندهای پرکار و مدافع سرسخت مظلومان بود و میکوشید تا میان دو طریقۀ خلوتیه و نقشبندیه پیوندی ایجاد کند (همو، 303-304؛ یونگ، 115). شاگردان و مریدان دردیر نیز به نوبۀ خود شاخههای متعدد دیگری را ایجاد نمودند. برای نمونه، سید احمد سباعی العَیَّن شاخۀ سباعیه را به وجود آورد که مرکز آن هنوز در قاهره پابرجا ست (مارتین، 304؛ تریمینگام، همانجا).صوفیانی که از مغرب و افریقای جنوب صحرا به زیارت کعبه میرفتند، در مسیر بازگشت به سرزمین خود، از مصر میگذشتند و از آنجا که طریقۀ خلوتیه در آن روزگار بزرگترین طریقه در مصر بود، آنان در قاهره اغلب به دیدار مشایخ بزرگ خلوتی میرفتند. در این دیدارها، بسیاری از ایشان پس از تشرف به طریقۀ خلوتیه، هنگام بازگشت، آن طریقه را در سرزمین خود گسترش میدادند. از این رهگذر، در سدۀ 12 ق / 18 م دو شاخۀ عمدۀ خلوتیه در مغرب به وجود آمد که یکی از آنها شاخۀ رحمانیه، منسوب به محمد بن عبدالرحمان ازهری (د 1208 ق / 1794 م)، از مریدان حفناوی بود که همراه با مرید مشهورش، علی بن عیسى (د 1253 ق / 1837 م)، زوایایی را در الجزایر و تونس ایجاد کردند (لوتزیون، تریمینگام، همانجاها؛ مارتین، 303؛ عقبی، 157؛ ابنعزوز، 122). شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه م) بود که احمد تیجانی (د 1230 ق / 1815 م) آن را ایجاد نمود و بهتدریج به گستردگی در افریقا انتشار یافت (نک : ه د). افزون بر اینها، شاخههای دیگری همچون صاویه نیز در شمال افریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د 1241 ق / 1826 م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت (مارتین، 301-302, 304).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید