خصیبی، ابوالعباس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 28 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240763/خصیبی،-ابوالعباس
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
22
خَصیبی، ابوالعباس احمد بن عبیدالله بن احمد بن خصیب (د 328 ق / 940 م)، دیوانسالار و وزیر خلفای عباسی. نیای او احمد بن خصیب جرجرایی، دیوانسالاری پرنفوذ بود که مدتی به روزگار هارونالرشید، حکومت مصر یافت و در عهد المنتصر و المستعین عباسی (قس: صفدی، 7 / 113)، یکچند به وزارت نشست (نک : ه د، احمد بن خصیب). بنابراین نام سلیمان برای جد ابوالعباس (ابن کثیر، 11 / 173-174) به کلی بیوجه است. نام کامل او و اجدادش، به نقل ذهبی (سیر ... ، 17 / 40) احمد بن عبیدالله بن احمد ابن خطیب خصیبی بوده است و شاید بتوان احتمال داد که نیای بزرگش از خطیبان روزگار به شمار میرفته است. از پیشینۀ سیاسی و دیوانی ابوالعباس تا اندکی پیش از وزارت اطلاع نداریم. همین قدر میدانیم که او کاتب (دیوانی) یا از کاتبان دستگاه سیده، مادر المقتدر عباسی بوده است (طبری، 11 / 109) و در این مقام از ثروت و نفوذ بسیار برخوردار بوده است و بر وزیران هم تحکم میکرده است و چون از او هراس داشتند، مدارا میکردهاند (صفدی، همانجا). او در همین منصب بود که خاندان ابنفرات (ه م) وزیر قلع و قمع شدند و محَسِّن بن فرات به قتل رسید و اموال تعدادی از اعضای خاندان مصادره شد و بعضی از آنها هم گریختند و پنهان شدند. در این میان ابوالعباس خصیبی اعلام کرد از محل اختفای همسر محسّن بن فرات، دختر حنزابه، اطلاع دارد و اجازه خواست تا به بازجویی و مصادرۀ او اقدام کند. خلیفه موافقت کرد و خصیبی ضمن آزارهای بسیار، 700 هزار دینار از او بیرون کشید و همه را به خزانۀ خاص خلیفه داد (همدانی، 47؛ ابوعلی، 5 / 209؛ ابناثیر، 6 / 700). در این دوره، چنانکه در احوال دو خاندان مشهور وزارت، ابنجراح و ابنفرات (ه م م) به تفصیل آمده است، مناصب بزرگ و حتى وزارت را با پرداخت پول یا تضمین اموال هنگفت، از خلیفه و وزیر میخریدند و تمام کوشش خلیفه بر آن مقصور بود تا پرداخت مقرری سپاه و عطایای اجزاء دربار و حرم به تأخیر نیفتد، و خزانۀ (بیتالمال) خاصه تهی نگردد. تعدد وزیران در این ادوار، که البته با قدرت و نفوذ آنها نسبت عکس داشت، به همین سبب است. در این دوره از خلافت المقتدر، عبدالله بن محمد خاقانی وزارت داشت. افزون بر مشکلاتی مانند کشمکشهای خاندانهای مدعی حکومت و قیادت در عراق و جنوب و غرب ایران، که بغداد را به کلی در معرض خطر و بلکه آشوب و نابسامانی قرار داده بود، مشکلات عمومی چون گرانی و کمبود ارزاق و ناتوانی و نفعطلبی دیوانسالاران و بیپولی دستگاه حکومت و ناتوانی وزیر در پرداخت مقرریها و عطایا، کشاکش میان وزیر با امرایی چون نصر حاجب و مونس خادم (ملقب به المظفر)، کار را بیش از پیش بر او تنگ کرد. مخصوصاً چون خلیفه به عزل وزیر و نصب خصیبی، به سبب مالی که از مصادرۀ همسر ابنفرات به او رسانده بود، ظاهراً اظهار تمایل میکرد، خاقانی کوشید خصیبی را به سوء استفاده از آن اموال متهم کند؛ اما خلیفه اعتنا نکرد. خصیبی هم در برابر، نامهای به خلیفه نوشت و بیتدبیری خاقانی و پسر او و کاتبانش را شرح داد و تصریح کرد که اینان اموال هنگفت از بیتالمال ضایع کردهاند (همانجا). در همین ایام سواران بغداد هم بر وزیر شوریدند و نزدیک بود شهر را آشوب فرو گیرد، تا خلیفه آنها را از خزانۀ خاصه مال داد و آرام گرفتند. المقتدر این زمان عزم کرد که وزیر را برکنار کند و در این باره با امرا رایزنی کرد. مونس خواهان بازگشت علی ابن عیسی بن جراح بود، اما ابنجراح خود نپذیرفت. سیده، ثمل قهرمانه (کاردار دربار) و نصر حاجب، ابوالعباس خصیبی را پیشنهاد کردند و خلیفه هم پذیرفت و دستور داد عبدالله بن محمد خاقانی را، پس از یک سال و نیم وزارت، بازداشت کنند و در روز پنجشنبه 11 شب از رمضان 313 ق / 30 نوامبر 925 م گذشته، ابوالعباس را وزارت داد (طبری، 11 / 108- 109، قس: 246-247؛ نک : ابوعلی، 5 / 210-211؛ صفدی، همانجا؛ ابنکثیر، 11 / 173). وزارت ابوالعباس خصیبی، که بر نفوذ و قدرت او میافزود، بیش از پیش موجب هراس مردم و مخصوصاً دیوانیان دستگاه ابنفرات و خاقانی شد و از اینرو مبلغی هنگفت گرد آوردند و با آن اسباب عزل از وزارتش را فراهم کردند. آوردهاند که چون ابوالعباس وزارت یافت، منصب دیوانی او یعنی ریاست املاک سیده را به ابویوسف عبدالرحمان بن محمد دادند و جالب آنکه او به زودی دریافت که ابوالعباس اموال بسیار ضایع کرده است، ولی در آن باره سخنی نگفت (ابوعلی، 5 / 211). ابوالعباس بعضی از کارگزاران سابق را ابقا کرد و دیوانسالاری برجسته چون علی بن عیسی بن جراح را اِشراف بر دواوین مصر و شام داد (همو، 5 / 214؛ ابناثیر، همانجا). اما وزیر نو هم نمیتوانست به زودی چندان مال به دست آورد که مقرری عقبافتادۀ بقیۀ سپاه را بپردازد. به همین سبب یک وقت چون به قایق نشست تا به دارالوزاره رود، لشکریان، از جزیرهای نزدیک قصر عیسى موکب او را تیرباران کردند و ابوالعباس که به زحمت خود را از معرکه نجات داده بود، لعنت فرستاد بر کسانی که چنان منصبی را برای او پیشنهاد کرده بودند! (طبری، 11 / 110؛ صفدی، 7 / 113). شاید همین حادثه سبب شد تا ابوالعباس برای افزایش درآمد بیتالمال بیشتر بر مصادرۀ اموال اشخاص تکیه کند. چنانکه از آغاز کار به بازجویی و مناظره و مصادرۀ وزیر معزول و بعضی دیوانیان عهد او اهتمام کرد و اموال کلان از آنها گرفت (طبری، 11 / 247؛ همدانی، 47؛ ابوعلی، 5 / 212). از حوادث مهم دورۀ وزارت ابوالعباس خصیبی، حملۀ ابوطاهر جنّابی به حاجیان عراق در عقبه و ادامۀ پیشروی تا کوفه بود. از بغداد سپاهی به جنگ قرمطیان رفت، ولی شکست خورد و ابوطاهر کوفه را گرفت و چند روز همانجا ماند و غنایمی گرد کرد و بازگشت. این حادثه موجب شد تا تصور هراسناک استیلای قرمطیان بر بغداد هم سایه بیفکند (طبری، همانجا). بااین همه، وزیر نو برای کسب مال و جلب رضایت خلیفه باز هم دست به سختگیری نسبت به مالداران و دیوانیان سابق، و مصادرۀ اموال آنها زد (همو، 11 / 110-111). از آن سوی، چون کار ابوطاهر جنابی بالا گرفت، خلیفه به تدبیر و پیشنهاد وزیر، خراج بعضی نواحی شرق قلمرو خلافت و نیز مال ضمان آذربایجان و ارمنستان را به یوسف بن ابی الساج داد تا با آن مال به لشکرکشی برای سرکوب قرمطیان مبادرت کند. نیز ابن ابی الساج را دستور داد برای این کار از آذربایجان به بغداد آید تا خلافت به سبب حضور او تقویت شود و در دل مخالفان هراس افتد، آنگاه به واسط رود و از آنجا به هَجَر حمله کند. اما امرای بغداد چون نصر حاجب، نازوک، شفیع مقتدری و مخصوصاً مونس که آن وقت در واسط بود و پس از وصول خبر به بغداد آمده بود، با ورود ابن ابی الساج به مرکز خلافت مخالفت کردند و او در واسط مقام گرفت. آنگاه کس به بغداد فرستاد و خبر داد که آن اموال کفاف آن لشکرکشی را نخواهد کرد. از اینرو وزیر خراج شهرهایی چون همدان، ساوه، قم، ماهالبصره، ماهالکوفه و کرج را هم بدان افزود و منصبهایی نیز بر او مقرر گردانید. از آن سوی خصیبی امیر خراسان را هم حکومت ری داد و او برای گردآوری خراج به آن صوب رفت؛ در حالی که ابن ابی الساج پیشتر خراج آن ولایت را گرد آورده بود. این حادثه وزیر بیتدبیر را بیش از پیش در تنگنا قرار داد و کاری نتوانست کرد. ابن ابی الساج هم چون مدتی گذشت و مال مورد نظر وصول نشد، اردو را بر هم زد (طبری، 11 / 111؛ ابوعلی، 5 / 217- 218؛ ابناثیر، 6 / 704).دستتنگی دولت و فشار نظامیان و کارگزاران برای دریافت مقرری، سختگیری وزیر برای مصادره و گردآوری مال، و افزون بر همه، به آن سبب که او شبها سراسر به شادخواری مینشست و روز چندان خمار بود که به کاری نمیپرداخت و امور وزارت را به کاتبان خود سپرده بود که جملگی منافع و مصالح خود را تأمین میکردند، کارها مختل شده، و آشفتگیها بروز کرده بود. این احوال موجب خشم و نومیدی خلیفه و ارکان خلافت از او شد و مخصوصاً مونس خلیفه را به عزل او برانگیخت. اندکی بعد در روز پنجشنبه 11 ذیقعدۀ 314 ق / 18 ژانویۀ 928 م به دستور خلیفه، پس از 14 ماه (4 ماه در بعضی از منابع نادرست است) از وزارت عزل شد و علی بن عیسی بن جراح بر جای او نشست (طبری، 11 / 112؛ همدانی، 49؛ ابوعلی، 5 / 211-212؛ ابناثیر، 6 / 705؛ صفدی، همانجا؛ ابنکثیر، 11 / 175). وزیر معزول را با پسرش و نیز کاتبش اسرائیل ابن عیسى بازداشت کردند (ابنجوزی، 13 / 256). یکی از اسباب دوام مشکلات مالی در دورۀ وزارت خصیبی آن بود که او رقعههای مربوط به مصادرۀ اموال یا تضمیننامههای کسانی را که کفیل بازداشتشدگان بودند، یا ضمانتهای کارگزارانی را که خراج و درآمدهای ولایات را تضمین میکردند، همه را نزد خود نگاه داشته و پیگیری، محاسبه و وصول نمیکرد. علی بن عیسی بن جراح چون این بار به وزارت نشست، به گرفتن آن مطالبات برخاست و به تدریج آن اموال را گرد آورد و خزانه را سر و صورتی داد. به دستور خلیفه، ابنجراح مأمور مناظره با خصیبی شد. وزیر معزول را در حضور قاضیان و فقیهان و دیوانیان نشاندند و ابنجراح از او با مدارا بازجویی کرد. خصیبی پاسخ کارهای خود نتوانست داد و او را به حبس بازگرداندند؛ اما ابنجراح اعلام کرد که خصیبی مرتکب خیانتی نشده، ولی بیتدبیریاش موجب شده تا اموال دولت ضایع گردد. سرانجام هم از او خط گرفت که 000‘40 دینار به خزانه دهد (طبری، 11 / 250؛ ابوعلی، 5 / 226؛ ابناثیر، 6 / 706). اما این پایان کار ابوالعباس خصیبی نبود و ظاهراً چندی بعد در زمرۀ دیوانیان درآمد؛ چنانکه در 318 ق به روزگار وزارت سلیمان بن حسن بن مخلد، شغل اشراف بر توابع فارس و کرمان داشت و از اختیارات مخصوص برخوردار بود (طبری، 11 / 130). اما چون نوبت وزارت به حسین بن قاسم بن عبدالله رسید، دستور داد خصیبی را که در شیراز مقام داشت، بازداشت کنند. جانشین یا نایب خصیبی در بغداد بیدرنگ خبر به مخدوم خود رسانید و خصیبی گریخت و پنهان به بغداد آمد و در خانۀ ابوبکر بن قرابه پناه گرفت (ابوعلی، 5 / 306-307). او مدتی همانجا بود و چون این وزیر هم از چشم خلیفه بیفتاد، خصیبی به یادش آمد و از او خواست به حسابهای مالی وزیر (ظاهراً مربوط به خزانۀ خاصه) رسیدگی کند؛ چه، هزینهها زیاد و درآمدها کم شده بود و وزیر سال پیش هم بسیار مال سلف گرفته بود، ولی برای تأمین رضایت خلیفه، ترازنامهای ساخته بود. خصیبی به زودی دریافت که حسین ابن قاسم برای آنکه مخارج را با درآمد برابر کند، اموال سرزمینهایی را هم که در دست خلیفه نبود، مانند دیلم، توابع ری، جبال، موصل و شام را وارد در محاسبات کرده است. بنابراین به خلیفه گزارش داد و المقتدر هم دیوانیان را گرد آورد و گفت با وزیر مناظره کنند. حسین بن قاسم در پاسخ درماند و خلیفه هم او را عزل کرد (320 ق / 932 م) و ابوالفتح فضل بن جعفر را وزارت داد (همو، 5 / 307- 309؛ ابناثیر، 6 / 767). المقتدر عباسی چندی بعد در جنگ با مونس کشته شد (شوال 320) و القاهر به خلافت نشست. در 321 ق قدرت و نفوذ خلافت سخت تنزل کرد و امرای بغداد و اطراف هر کار میخواستند، بی مانع و رادع انجام میدادند. در همین ایام ابنمقلۀ (ه م) وزیر، ابوالخطاب بن ابی العباس بن فرات، از دیوانسالاران پر سابقه، را برای بازجویی و مصادرۀ اموال به دست خصیبی داد. اما القاهر که میخواست قدرت و سلطۀ خلافت را اعاده کند و پیشتر هم مونس را دستگیر کرده بود، ابنمقله را هم از وزارت برداشت و ابوجعفر محمد بن قاسم بن عبیدالله بن وهب را وزارت داد؛ اما پس از 3 ماه و اندی او را هم بازداشت کرد و با پسران و برادرانش به زندان انداخت. آنگاه عبدالوهاب بن عبیدالله خاقانی، اسحاق ابن علی قنایی و سلیمان بن حسن را جداگانه به حضور خواست تا وزارت دهد، اما همه را بازداشت کرد و به زندان فرستاد. آنگاه فضل بن جعفر را نامزد وزارت کرد، ولی فضل بیمناک شد و گریخت. خلیفه سرانجام ابوالعباس خصیبی را در 13 ذیقعدۀ 321 به وزارت نشاند (طبری، 11 / 281-282؛ مسعودی، 336؛ ابوعلی، 5 / 340، 362- 363؛ ابناثیر، 6 / 787). خصیبی کارگزاران مورد نظر خود را همه جا مستقر کرد و اموال کرامند از امرا و مالداران، مخصوصاً از خاندان بریدی (ه د، آل برید) مصادره کرد (ابوعلی، 5 / 364-365). ظهور آل بویه و استیلا بر بعضی نقاط جنوب ایران چون ارّجان، در دومین دورۀ وزارت خصیبی اتفاق افتاد. علی بن بویه در همین اوقات به ابوالعباس خصیبی نامه کرد و خود را مطیع بغداد خواند و اجازه خواست به حضور خلیفه رود یا به شیراز رود و به یاقوت بپیوندد (همانجا؛ ابنجوزی، 13 / 334).در همین ایام، ابنمقله و حسن بن هارون که از بیم القاهر گریخته و پنهان شده بودند، غلامان ساجیه و حجریه را بر خلیفه شوراندند و به فرماندهان این دو گروه القا کردند که القاهر در صدد هلاکت آنان است و برای این کار سیاهچالهایی ساخته است. در واقع القاهر از مدتی پیش بر اینان سخت گرفته و از مقرریشان کاسته بود و درخواستهای فرماندهان این غلامان را نمیشنید. چون خصیبی از این تحریکات و تحرکات مطلع شد، کوشید به توسط سلامۀ حاجب و عیسى طبیب خلیفه را هشدار دهد، ولی القاهر وقتی متوجه شد که آن غلامان و فرماندهان دارالخلافه را اشغال کرده بودند. القاهر سرانجام دستگیر، کور و معزول شد و بغداد دچار نهب و غارت گردید (جمادیالاول 322 / آوریل 934). در میانۀ شورش، ابوالعباس خصیبی با جامۀ مبدل گریخت و پنهان شد؛ اما چون الراضی به خلافت نشست و ابنمقله وزیر شد، خصیبی و دیگران را امان داد. خصیبی ظاهر شد و ابنمقله او را به ریاست دواوین ضیاع خاصه و مستحدثه و عباسیه و فراتیه و زمام مغرب و مشرق برگمارد (طبری، 11 / 283؛ ابوعلی، 5 / 376-380، 385؛ ابناثیر، 7 / 17-20؛ ابنکثیر، 11 / 196، 202). با این همه، چندی بعد روابط وزیر و ابوالعباس خصیبی تیره شد. ابنمقله، خصیبی و سلیمان بن حسن (قس: ذهبی، تاریخ ... ، 24 / 26) را به بصره فرستاد و به ابوعبدالله بریدی گفت آنها را به عمان تبعید کند. ابوعبدالله فرمان را امتثال کرد، اما یوسف بن وجیه، امیر عمان، بر خلاف توصیۀ وزیر بر آن دو سخت نگرفت و حبسشان نکرد. اندکی بعد خصیبی و سلیمان بن حسن پنهان به بغداد بازگشتند. چون خبر به ابنمقله رسید، به جستوجوی آنها برخاست، ولی کاری از پیش نبرد (ابوعلی، 5 / 416). در 324 ق / 936 م، ابنمقله از وزارت افتاد و عبدالرحمان بن عیسی بن جراح وزیر شد. وزیر نو خصیبی و سلیمان بن حسن را امان داد و نزد الراضی برد. ابنمقله را که به زور و ضرب واداشته بودند پرداخت یک میلیون دینار را بر گردن گیرد، به خصیبی دادند، یا به روایتی خصیبی خود تضمین کرد که ابنمقله را بازجویی کند و از او دو میلیون دینار بیرون کشد. وزیر معزول را به دست ابوالعباس خصیبی دادند و خصیبی او را بسیار آزار داد تا ابوبکر ابن قرابه، که پیشتر مالی هنگفت به خصیبی داده بود، به وساطت برخاست و تضمین کرد مالی را که ابنمقله بر گردن گرفته است، بپردازد (طبری، 11 / 288؛ ابوعلی، 5 / 428؛ ابنجوزی، 13 / 395؛ ذهبی، همان، 24 / 37). به روایتی دیگر، خصیبی او را به یارانش سپرد و آنها از او با شکنجه و آزار مال بیرون کشیدند و ابنمقله گویا بر اثر آن، اندکی بعد بمرد (صولی، 83). ظاهراً پس از این ماجراها خصیبی منصب مهم دیوانی یافت؛ چه، آوردهاند که در 325 ق رئیس دیوان زمام شد و رشتۀ نظارت کلی بر دواوین را به دست گرفت (همو، 87). ابوالعباس خصیبی سرانجام یک یا دو شب مانده به پایان شوال 328 / اوت 940، به ناگاه درگذشت (همو، 143؛ ابناثیر، 7 / 88). او را وزیری مهیب، و در عین حال شاعر و مترسل و خوشنویس دانستهاند و آوردهاند که زودخشم بود و در این حالت اختیار نفس از دست میداد (ابوعلی، 5 / 363؛ ذهبی، سیر، 11 / 499؛ قس: صفدی، 7 / 113، که او را مردی با طبعی آرام وصف کرده است). گفتهاند مردی امین بود و در اموال حکومت و خلیفه دست نمیبرد و هدیه نیز نمیپذیرفت (همانجا). با آنکه بعضی نویسندگان دربارۀ بیتدبیریهای او سخن راندهاند، اما گزارشهایی هم در دست است که نشان میدهد دربارۀ منصب وزارت و وظایف وزیر و بعضی از وزیران صاحب نظر بود و در امور خراج و افتتاح خراج شهرها دستی قوی داشت (صابی، 98).
ابناثیر، علی، الکامل، به کوشش عمر عبد السلام تدمری، بیروت، 1417ق / 1997م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 2000 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1413 ق / 1993 م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، قاهره، 1427 ق / 2006 م؛ صابی، هلال، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، بیروت، 1958 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احمد ارناؤوط و تركی مصطفى، بیروت، 1420 ق / 2000 م؛ صولی، محمد، الاوراق، اخبار الراضی بالله و المتقی لله، به کوشش هیورث دن، قاهره، 1935 م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1387 ق؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، 1357 ق؛ همدانی، محمد، تکملة تاریخ الطبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، 1958 م.
صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید