خرقی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240721/خرقی
جمعه 5 اردیبهشت 1404
چاپ شده
22
خِرَقی، ابوالقاسم عمر بن حسین بن عبدالله (د 334 ق / 946 م)، فقیه حنبلی و صاحب کتاب مشهور المختصر فی الفقه در مذهب حنبلی. خرقی یکی از مشهورترین فقهای مذهب حنبلی است که از زندگی او جز چند مطلب کوتاه ــ که همۀ شرح حالنگاران همان را نقل کردهاند ــ اطلاعی در دست نیست. میدانیم که وی بیشتر عمر خود را در بغداد زندگی کرده است؛ به هر حال، پدرش نیز که یکی از علمای بنام در مذهب حنبلی بود، در بغداد میزیست (ابنجوزی، المنتظم، 13 / 126؛ ابن مفلح، 1 / 345). از آنجا که نسبت خرقی را برخی مربوط به جماعتی در اصفهان دانستهاند، ممکن است نیای آنان از اصفهان به بغداد مهاجرت کرده باشد (نک : سمعانی، 2 / 349-350). در باب نسب خرقی، که منسوب به خرید و فروش لباس و خرقه است (همانجا)، نوشتهاند جماعتی که بدین نام منتسباند، در بغداد و اصفهان یافت میشوند. سیرهنویسان نوشتهاند که خرقی شخصی سلیمالنفس، خوشسخن و بلیغ بود (ابنجوزی، همان، 14 / 49) و برخی به درستکار بودن و بسیاری ورع و تقوایش اشاره کردهاند (سمعانی، 5 / 92). گفتهاند وی بسیار عبادت میکرد و صاحب فضایل فراوان بود (علیمی، 2 / 267). او را از بزرگان علم فقه و عبادت به شمار آوردهاند (ابنکثیر، 11 / 241) و ذهبی او را شیخ الحنابله خوانده است (تذکرة ... ، 3 / 874، سیر، 15 / 363). خرقی تألیفات، تصنیفات و تخریجات زیادی در مذهب حنبلی داشته است که جز کتاب المختصر، همه از بین رفتهاند؛ چون وقتی در بغداد، «سب صحابه معمول شد»، آنجا را ترک کرد و کتابهایش را در درب سلیمان به امانت گذاشت؛ اما منزلی که او کتابهایش را در آنجا گذاشته بود، در آتش سوخت (خطیب، 13 / 87؛ ابن ابی یعلى، 3 / 148). مهاجرت ابوالقاسم خرقی از بغداد به دمشق، به احتمال زیاد در دوران خلافت المستکفی باللٰه که تظاهر به تشیع میکرد (سیوطی، 454)، و تسلط آل بویه و دیلمیان بغداد بر آن شهر بوده است. المستکفی باللٰه یکسال و 4 ماه خلیفه بود و بعد از آن، دیلمیـان او را از خلافت عـزل، و ابـوالقاسم ــ پسـر مقتـدر عباسی ــ را با نام المطیع للٰه به مسند خلافت نشاندند (همو، 455). این واقعه در جمادیالآخر 334 / ژانویۀ 946 بوده است (همانجا). به هر صورت، وقایع سال 334 ق بر مهاجرت ابوالقاسم خرقی تأثیر زیادی داشته است. در آن سالها، شهر بغداد روزگار سختی را میگذراند؛ گرانی و سختی و نبودن کالا مردم را به کام مرگ میکشاند، بسیاری بر اثر گرسنگی، جان باختند و بسیاری از مردم بغداد به شهرهای دیگر، ازجمله بصره رفتند (ابناثیر، 7 / 217؛ سیوطی، همانجا)، اما مؤلفان اصلی، مهاجرت وی را عامل مذهبی ـ سیاسی نوشتهاند (مثلاً خطیب، همانجا). خرقی به سال 334 ق در دمشق درگذشت (ابنعساکر، 43 / 563؛ ابنجوزی، المنتظم، 14 / 49). ابنبطه روایت میکند که خود، قبر او را زیارت کرده است (نک : ابنکثیر، 11 / 132). منابع مدفن او را نزدیک جامعالجراح (ابنمفلح، 2 / 298)، در باب الصغیر و در نزدیکی قبر شهداء، گفتهاند (ابنکثیر، 11 / 241). در باب سبب مرگ او علیمی (د 928 ق / 1522 م) نوشته است که چون در دمشق در برابر عمل منکر و زشتی ایستاد و آن را انکار کرد، مورد ضرب و کتک قرار گرفت و به همین سبب، درگذشت (2 / 269). برخی نیز مرگ او را در بغداد گفتهاند (ابنخلکان، 3 / 441). خرقی نزد ابوبکر مرّوذی و حرب کرمانی و نیز صالح و عبدالله، پسران احمد بن حنبل، کسب علم کرد (ابن ابی یعلى، ابنمفلح، همانجاها) و از پدر خود ابوعلی حسین بن عبدالله خرقی نیز روایت داشت (علیمی، 2 / 203). بسیاری از بزرگان مذهب حنبلی چون ابوعبدالله بن بطۀ عُکبری و ابوالحسن تمیمی و ابوالحسین ابن سمعون، نزد او دانش آموختهاند (ابنمفلح، همانجا؛ علیمی، 2 / 267). در سخن از جایگاه خرقی در میان فقهای حنبلی، گفتنی است ابواسحاق شیرازی در طبقات الفقهاء، خرقی را اولین فقیه از طبقۀ دوم از فقهای حنبلی به حساب آورده است (ص 172) که طبقۀ شاگردان احمد بن حنبل است. اما ابن جوزی و علیمی در طبقۀ سوم نام خرقی را ذکرکردهاند (ابنجوزی، مناقب ... ، 686؛ علیمی، 2 / 266). ابواسحاق برمکی مجموع مسائلی را که خرقی مطرح کرده است، 300‘1 مسئله شمرده است. ابوبکر عبدالعزیز بر نسخهای از المختصر خرقی نوشته است که خرقی در 60 مسئله برخلاف نظر من بوده است، اما آنها را مشخص نکرده است. قاضی ابوالحسین گوید که من به بررسی آنها پرداختم؛ آن موارد، 98 مسئله بودند (ابنمفلح، همانجا؛ علیمی، 2 / 269). تنها کتابی که از خرقی به دست ما رسیده، کتاب المختصر است. المختصر را اکثر مبتدیان در مذهب حنبلی به عنوان اولین کتاب فقهی حفظ میکنند و در این مذهب جایگاه ویژهای دارد. ابوعلی بن البناء بغدادی در ابتدای شرح خود بر المختصر، نوشته است که از یکی از استادان خود شنیدم که 3 مختصر در 3 علم هست که همانندی ندارند: کتاب الفصیح از ثعلب، کتاب اللمع اثر ابنجنی، و المختصر خرقی (نک : علیمی، 2 / 267). چند تن از بزرگان مذهب حنبلی بر کتاب المختصر شرح نوشتهاند، ازجمله محمد بن حسین مشهور به قاضی ابویعلى (د 458 ق / 1066 م)، و شاگرد او حسن بن احمد ابوعلی بن البناء بغدادی (د 471 ق / 1078 م)، محمد بن عبدالله بن محمد زرکشی، و معرفتالدین عبدالله بن احمد ابن قدامه (د 620 ق / 1223 م) که شرح مشهور المغنی شرح المختصر الخرقی را بر آن نوشته است (حاجیخلیفه، 2 / 1626). از موضعی از کتاب الحج در المختصر (ص 57) برمیآید که زمان تألیف کتاب آن هنگام بوده که حجرالاسود به دست قرامطه بوده است، یعنی سال 317 ق (نک : ابنکثیر، 11 / 241). تفسیر قرآنی نیز به خرقی منسوب است. طاش کوپریزاده در مفتاح السعادة نوشته است که از خرقی هیچ تفسیری ندیدم و از هیچ کسی هم نشنیدم؛ فقط در کتاب الاتقان سیوطی، نام تفسیر خرقی آمده است و من هم آن را ذکر کردم، اما ظن غالب خودم آن است که این کلمه تحریف تفسیر حوفی باشد (2 / 95). البته حاجیخلیفه نیز در کشف الظنون (1 / 446) نام تفسیر خرقی را آورده است.
ابن ابی یعلى، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش عبدالرحمان بن سلیمان، ریاض، 1419 ق / 1999 م؛ ابناثیر، علی، الکامل، به کوشش ابوالفداء عبدالله قاضی، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، مناقب الامام احمد بن حنبل، به کوشش عبدالله بن عبدالمحسن ترکی، بیجا، دارهجر؛ همو، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنخلکان، وفیات؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش عمر بن غرامه عمروی، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، به کوشش حسان عبدالمنان، ریاض، بیت الافکار الدولیه؛ ابنمفلح، ابراهیم، المقصد الارشد، به کوشش عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، ریاض، 1990 م؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1970 م؛ حاجیخلیفه، کشف؛ خرقی، عمر، المختصر، طنطا، 1413 ق / 1993 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ مدینة السلام، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، 1377 ق / 1958 م؛ همو، سیر؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن، 1382 ق / 1962 م بب ؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ طاش کوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ علیمی، عبدالرحمان، المنهج الاحمد، بیروت، 1997 م.
نوید نقشبندی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید