خانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240698/خانه
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
3
یکی از سفرنامهنویسان در 1294 ق / 1877 م، درون خانههای تهران را اسرارآمیز توصیف کرده و نوشته است: خانهها یکطبقه بودند و هرگز پنجرهای رو به کوچه نداشتند؛ اتاقها از حیاط نور میگرفتند. پشتبامها صاف بودند و در تابستان حکم اتاق بدون سقفی را پیدا میکردند که در آن میخوابیدند. برخی از خانهها بر روی درِ ورودی، اتاقی داشتند که آن را بالاخانه مینامیدند. خانه معمولاً حیاطی مشجر داشت. در وسط حیاط حوضی، و در اطراف حوض باغچههایی بود. اتاقها در اطراف حیاط و غالباً در بیشتر اضلاع ساخته میشدند. خانه متشکل از دو قسمت اندرونی و بیرونی بود و صاحبخانه مهمانان و دیدارکنندگان را در قسمت بیرونی میپذیرفت (سرنا، 45). در اغلب خانهها حتى در سادهترین آنها، جلو پنجرۀ رو به حیاط، حوض آب بزرگی از سنگ مرمر یا از ساروج وجود داشت (شاردن، 4 / 325؛ دروویل، همانجا). حوضخانههای درون ساختمان، و حوضهای حیاط گرمای شدید تابستان را متعادل میکردند. در بعضی از شهرها جوی آبی نیز از میان خانهها عبور میکرد. خانههای کویری برای ایجاد کوران و جریان هوا از بادگیر (ه م) استفاده میکردند. خانههای ایرانیان معمولاً بر روی یک کرسی بنا میشد. زیباترین ساختمانها معمولاً در حدود نیم متر تا یک متر از سطح زمین بلندتر بودند و 4 جبهه در مواجهه با بادهای چهارسو داشتند (تاورنیه، I / 386-387؛ شاردن، 4 / 315، 322). خانههای ایرانیان بیشتر یکطبقه ساخته میشد که همین امر شهرها را گسترش میداد (فلاندن، 210). در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی در تهران، تهیۀ مسکن برای هرکسی بهراحتیِ تهیۀ کفش و کلاه بود. زمین ارزان در هر کجای شهر در اختیار بود و به نقد و اقساط تهیه میشد. برای ساخت خانه نیاز به جواز و تشریفات اداری نبود. حتى امکان داشت با کمک زن و بچه خشتی زد و دیواری کشید و سرپناهی برپا کرد. اگر امکان تهیۀ آبانبار (نک : ه د، آب) فراهم نبود، آبانبار محل، و اگر خانه مستراح نداشت، مستراح مسجد محل احتیاجات را برطرف میکرد. کسی را هم بهسبب حقارت خانهاش مسخره نمیکردند. مردم بیشتر مایل بودند اجارهنشین باشند تا صاحبخانه (شهری، تاریخ ... ، 1 / 241-242). آنها باور داشتند که: «اجارهنشین، خوشنشین، اینجا نشین، اونجا بشین». اجارهنشین آزاد بود که هرجا دلش خواست بنشیند. برای اجارهنشینی نه ودیعه، نه وثیقه، نه ضامن و سند و نه پول پیش لازم بود. فقط به مجردها به دشواری اتاق اجاره میدادند (همان، 1 / 242). از سوی دیگر، صاحبخانهها نیز بر این باور بودند که اجارهدادن اتاق ثواب دارد و باور داشتند که: «خانه پر از دشمن باشد، ولی خالی نباشد»؛ ازاینرو، اتاقها را اجاره میدادند (همان، 1 / 243). مستأجران بسیاری بودند که سالها در خانهای سکونت داشتند، در آن خانه عروس یا داماد میشدند و فرزند میآوردند و آنها را عروس و داماد میکردند، و در همان خانه درمیگذشتند (همان، 1 / 246). میگفتند صاحبخانۀ بداخلاق مستأجر را صاحبخانه میکند و صاحبخانۀ خوشاخلاق مانع صاحبخانه شدن مستأجر میشود. معماری خانهها مشتمل بود بر در ورودی و راهروِ مشترک میان درِ مهمانخانه، که مشرف به راهرو بود، و حیاط و چند اتاق رو به حیاط و راهروی به نام غلامگردش در اطراف حیاط، که معمولاً همۀ اتاقها از طریق همین غلامگردش به هم متصل بودند. یکی دو اتاق مجزا نیز به نام بالاخانه بر بام خانهها ساخته میشد که از هشتی راه میگرفت. این بالاخانه را معمولاً برای دراویش و مرادها (پیرها) و گاهی نیز بهصورت نذر برای فقرا و مانند آن میساختند تا مدتی آنجا بیتوته کنند و چون راهی جداگانه داشت، هرگز میان این افراد و اهل خانه تماسی برقرار نمیشد. دعانویسها، رمالها و حتى گاهی اطبا نیز از همین بالاخانهها استفاده میکردند (همان، 1 / 247). دیوار خانهها را ضخیم میساختند تا مانع نفوذ گرما و سرما شود؛ درهای چوبی اتاقها نیز این وظیفه را کامل میکرد. همۀ اتاقها مشرف به حیاط و نورگیر بودند. شیشهها را کوچک میگرفتند تا خانه و اتاق مصونیت بیشتری داشته باشد و اگر شکست، خرج کمتری ببرد. از زیرزمین برای انبار آذوقه و استراحت در روزهای گرم استفاده میشد. اگر در خانه آبانباری بود، پاشیر آن برای خنک نگهداشتن گوشت و میوه به کار میرفت. از پشتبام کاهگلی و از مهتابی آن برای خواب تابستان و تماشای ماه و ستارگان، و از حوض برای صفای روح، وضو، رختشویی، ظرفشویی و از این قبیل کارها استفاده میکردند. مستراح دور از ساختمان اصلی، یا در دورافتادهترین قسمت زیرزمین جای داشت که از هر نظر راحت بود. مطبخ در زیرزمین و نزدیک انبار خواربار و ترشیها و مرباها قرار داشت. انباری دیگری هم محل ذخیرۀ هیزم، خاکۀ زغال و گلولۀ ساختهشده از خاکۀ زغال بود. هر اتاق ملحقاتی داشت مثل طاقچه برای گذاشتن آینه و قرآن، ردیفِ رَف بالای اتاق برای گذاشتن ظروف کوچک قیمتی و غیرضروری، گنجه برای گذاشتن خوراکیهای دمدستی لازم، صندوقخانه برای گذاشتن وسایل بزرگ و گاهی بستههای بزرگ لحاف و تشک، و کته برای نگهداری آرد. گاهی نمازخانه هم داشت (همان، 1 / 246-250). در رفهای خانههای بزرگ، میوه نگهداری میکردند و در طاقچههای وسط، لوازم شکستنی را میچیدند که هم تزیینی برای خانه و هم دور از دسترس کودکان بود و در طاقچههای پایین ظروف مسی و لوازم دیگر را میگذاشتند (جهانی، 136). مهمانخانه زیباترین، پاکترین و مجهزترین اتاق یک خانه بود. از جلوههای تأثیر فرهنگ بر معماری خانه، ایجاد حریمهای خصوصی برای مهمان در خانههای ایرانی است. با اینکه خانههای مجلل شهری چندان رنگ و بوی فرهنگ مردم را نداشت، ولی همیشه چشمگیر بود. به طور خلاصه باید گفت خانههای سنتی شهری ایرانی با معماری تقریباً مفصل و عالی، دارای این فضاها بودند: ورودی اصلی خانه، که در بیشتر نقاط ایران محافظت روانی و امنیتی خانواده را تأمین میکرد؛ سردرِ خانه، پس از ظهور کتیبهها و آرایش سردرها، تنها عنصری از خانه بود که تا حدی، شأن اجتماعی صاحبخانه را نشان میداد؛ دو سکو در دو سوی جلوخان در، برای نشستن که هم از راه رسیدهای، تا بازشدن در، بر روی آن استراحت میکرد و هم فقیری که از خوان کرم صاحبخانه برخوردار میشد، غذای خود را بر روی آن میخورد و ظرفها را پس میداد و هم عابری بر روی آن استراحتی کوتاه میکرد (نک : طباطبایی، 189). در بیشتر شهرها، زنان در اوقاتی از روز مانند عصرها که از کارهای خانه فراغت حاصل میکردند، در جلو ورودی خانهها دور هم جمع میشدند و به گفتوگو میپرداختند. استقبال یا بدرقه نیز در فضای ورودی خانهها انجام میگرفت (سلطانزاده، فضاهای شهری ... ، 171). درِ چوبی ورودی خانه مجهز به دو کوبۀ زنانه و مردانه بود که اهالی خانه با شنیدن صدای آنها تکلیف خود را، از نظر محرم و نامحرم بودن، میدانستند. ورودی خانه به فضای کوچکی به نام هشتی یا کِریاس باز میشد. از این کریاس پلکانی به بالاخانه منتهی میشد و راهروی با پیچوخم اندکی به حیاط راه پیدا میکرد. شکل، اندازه و تعداد حیاط هر خانه به منزلت اجتماعی ـ اقتصادی صاحبان خانهها بستگی داشت. حوض و باغچه از عناصر مهم حیاط بود. حیاط خانههای قشرهای متوسط و کمدرآمد جامعه کوچک، و گاهی به اندازۀ یک اتاق و فاقد حوض و باغچه بود. اتاقها در اطراف حیاط برپا میشدند و شکل و سازمان خانوادۀ گسترده یا هستهای، تعیینکنندۀ تعداد اتاقها بود. اتاق در خانههای سنتی براساس شکل، کارکرد فصلی، مکان قرارگیری و اجزاء خاص آن نامهای گوناگون (اتاق ارسی، اتاق بادگیر، حوضخانه) داشت. تعداد در و پنجره یکی از شاخصهای شناخت و کارکرد اتاق بود. اتاق سهدری کوچکترین اتاق اصلی خانه بود و کارکرد خواب و نشیمن داشت و یک خانوار را در خود جای میداد. اتاق پنجدری در خانههای کوچک کارکرد نشیمن و مهمانسرا، و در خانههای بزرگ فقط کاربرد اتاق نشیمن را داشت. در بعضی از اتاقهای ارسی، در بدنۀ روبهروی پنجرۀ ارسی، نوعی تورفتگی به نام شکمدریده ایجاد میکردند که گوشۀ دنجی برای بزرگ خانواده بود. در دو سوی همین اتاق ارسی، دو اتاق کوچک و دنج به نام گوشواره برای کار یا استراحت ساخته میشد. طَنَبی، اتاق کشیدهای در سوی قبله یا در بخش تابستانی خانه بود که گاهی نیز اتاق بادگیری به آن راه پیدا میکرد. فضایی با نامهای مختلف ایوان، صفه، تالار، طارم یا بشکم وجود داشت که از یک یا چند سو به حیاط، باغ، کوچه یا دریا باز میشد. این فضا بسته به آفتابگیر بودن آن، جنبۀ تابستانی و زمستانی به خود میگرفت. حوضخانه در خانههای بزرگ فضایی خنک با حوضی در میان، با حداقل روزن و مکانی امن و دنج برای تابستان بود. بعضی از خانهها که قنات و کاریزی از زیر آن عبور میکرد، در 10-15 متری عمق زمین، نرسیده به کاریز، فضایی به نام پایاب داشتند که حوضی در میان داشت و آب کاریز از آن عبور میکرد و گاهی نیز هواکشهایی به آن وصل میشد. این پایاب محل مناسبی برای گریز از گرمای سوزان تابستان و نگهداری آذوقه بود. آشپزخانه یا مطبخ فضایی با اجزائی چون اجاق، تنور، هیزمدان و تعدادی سکو بود که مکان آن معمولاً بین اندرونی و بیرونی و حیاط خدمه و گاهی نیز در زیرزمین، در کنار انبار آذوقه بود (پیرنیا، 157-161؛ نیز نک : دانشنامه، 15 / 15- 18). درِ اتاقها معمولاً از دو لنگه تشکیل میشد که در خانۀ بزرگان آن را با نقوش هندسی، تصاویر پرندگان و حیوانات دیگر به زیبایی نقاشی میکردند. در معمولاً آستانهای به ارتفاع حدود 30 سانتیمتر داشت. درها بر لولا سوار نبودند، بلکه روی پاشنه میچرخیدند. در را با چفت و زنجیر در بالای در میبستند و بهطور معمول در طول روز بسته نبود. جلو هر دری نیز پردهای آویزان میکردند (پولاک، 52). کف اتاق اصلی خانه را معمولاً با 4 قطعه فرش میپوشاندند. ابتدا با تخته فرش اصلی به نام میانفرش پوشیده میشد؛ در دو طرف درازای آن دو تخته کناره که جفت هم بودند، قرار میگرفت. در بالای این 3 تخته فرش و عمود بر آنها تخته فرشی انداخته میشد که به آن کَلِگی میگفتند (فونتن، 88). تهرانیها معمولاً 3 طرف حیاط را میساختند و ساختن طرف چهارم را خوشیمن نمیدانستند (شهری، تاریخ، 1 / 248). خانهتکانی قبل از نوروز (ه م) در همه جای ایران معمول بود. همین خانهتکانی سبب میشد که مثلاً در تهران قدیم همۀ لوازم خانه را بیرون بریزند و بشویند، یا نو کنند (همو، طهران ... ، 4 / 55-57). خانههای کهنه چندان مورد توجه قرار نمیگرفت. یکی از سیاحان نوشته است که مردم ایران سکونت در خانهای را که به دست دیگری ساخته شده بود، بدشگون میدانستند؛ حتى از سکونت در خانۀ پدری نیز ابا داشتند و غالباً آن را به حال خود رها میکردند تا به ویرانه مبدل شود (دروویل، 109). دیگری نوشته است: ایرانی تمامکردن و کاملکردن را خوش ندارد؛ تنها در پی ایجاد چیز تازهای است و آنچه را قدیمی است، با مسامحه و بیاعتنایی به دست نابودی میسپارد. برای ساختن خانۀ نو مبالغ زیادی خرج میکند، ولی برای مرمت آن حاضر نیست پولی بپردازد. خانهای را که به وی ارث رسیده است، در اثر مسامحه به حال ویرانی میاندازد (پولاک، 46). خانههای روستایی بحث دیگری دارند. نظر به اینکه هر خانۀ روستایی یک واحد خودکفا ست، ازاینرو پیوند تنگاتنگی با نوع معیشت دارد و فضا در مقیاس خانهها تحت تأثیر فعالیتهای تولیدی است. بنابراین هر خانهای برای امور مربوط به تولید، توزیع و مصرف ــ بسته به تواناییهای مالی و نیاز خانواده ــ اغلب این فضاها را طلب میکند: محل استراحت شبانه و روزانۀ اهل خانه (تابستانی و زمستانی)؛ محل قراردادن لوازم خانه؛ محل پخت و پز؛ محل شستوشوی ظرف و لباس؛ محل ذخیرۀ غذا؛ محل نانپزی؛ محل انجام کارهای دستی، مثل انواع ریسندگی، بافندگی، سفالسازی و جز اینها (تابستانی و زمستانی)؛ محل نگهداری میشها که باید جدا از قوچها باشند (تابستانی مثل بهاربند، و زمستانی مثل آغل یا طویله در خانهها، و زاغه در دل تپهها یا در زیر زمین)؛ محل نگهداری بزها که در خوردن علوفه سریعترند (تابستانی و زمستانی)؛ محل نگهداری بزغالهها (بسیار پرجنبوجوشاند)؛ محلی برای نگهداری برهها؛ محل نگهداری قوچها (تابستانی و زمستانی)؛ محل نگهداری گاوهای نر اختهنشده (تابستانی و زمستانی)؛ محل نگهداری ورزاها (گاوهای نر اختهشده برای کارهای کشاورزی)؛ محل نگهداری گاوهای ماده (تابستانی و زمستانی)؛ محل نگهداری چهارپایان باربر مثل اسب، خر و قاطر (تابستانی در بهاربند، زمستانی در طویله)؛ محل انبارکردن کاه (غذای زمستانی دامها و مصارف ساختمانی)؛ محل انبارکردن یونجه، شبدر و جاشیر (علوفۀ زمستانی دامها)؛ محل انبارکردن محصولاتی چون ذرت؛ محل انبارکردن گندم مصرفی خانوار؛ محلهایی برای درستکردن کشک و خشککردن آن؛ محلهایی برای شیردوشی، مشکزنی و کرهگیری؛ محل نگهداری ابزار و وسایل کشاورزی؛ محلی برای انبارکردن تولیدات زراعی و دامی مازادبرمصرف خانواده و عرضۀ به موقع آن به بازار؛ محل نگهداری ماکیان؛ محل نگهداری سگ گله و سگ پاسبان خانه؛ محل هیزمشکنی؛ و مستراح. در روستاهایی که شترداری میکنند، فضاهایی نیز متناسب با قد و قوارۀ شترهای نر، ماده و بچه شترها لازم است. همچنین در روستاهایی که تولیدات خاصی مثل شیره، گلاب، رب و جز اینها دارند، محلهای جداگانهای لازم است. برخی از روستاها نیز برای دود دادن برنج و ماهی، خشککردن برگ توتون و جز اینها فضاهای متناسب لازم دارند. روستاهایی که پرورش زنبورعسل دارند، فضای لازم برای کندوها را نیز در نظر میگیرند. البته بیشتر این امور در فضاهای چندمنظوره، مثل حیاط، ایوان، پشتبام و جز آنها انجام میشود (حاجیابراهیم، 104-106). با توجه به موارد یادشده، در خانههای روستایی کمترین فضا برای خانواده و بیشترین فضا برای تولید درنظر گرفته میشود. ولی با توصیف کوتاهی که از خانههای فین کاشان داده شده است، فین چندان به روستا نمیماند: در فین کاشان خانهها حوضی در وسط حیاط، دالانی برای رسیدن از دروازه به حیاط، سردابهایی خنک برای استراحت، قالیبافی و آرام کردن کودکان، نیز بادگیری برای تهویه دارند (اخوان، 135). سیاحی نوشته است: در دهکدههای ایران [آذربایجان] خانههای منفرد وجود ندارد. جمعیت کشاورزان که اغلب در خانههای گلی سکونت دارند، از ترس دستبرد دزدان در یکجا جمع میشوند. دهقان ایرانی در میان مزارع، خانه یا قلعۀ منفردی ندارد (دیولافوا، 38- 39). آلمانی در گزارش سفر خود به ایران دربارۀ خانههای روستاییان آورده است که هر خانواده برای خود خانۀ مستقلی از خشت و گل دارد و یا در اطراف محوطۀ قلعهای که هر خانوار اتاقی از خشت و گل برای خود ساختهاند، در کنار هم زندگی میکنند. این اتاقها بدون پنجره بودند و فقط یک درب و سوراخی در پشتبام برای خروج دود داشت (ص 142-143). نوع قلعهای این خانهها، تا همین اواخر در دهی به نام طالبآباد، در اطراف شهر ری وجود داشته است (نک : صفینژاد، 72-73). لیدی شیل در زمان امیرکبیر و ناصرالدین شاه قاجار، به هر روستایی که رسیده، دیده است که اتاقهای نشیمن خانههای روستایی معمولاً با فرشهای نمدین پوشیده شده است. یک گوشۀ اتاق را تودۀ بلندی از رختخوابهای پیچیده در چادرشب، و گوشۀ دیگر را صندوق یا تاپویی پر از حبوبات و غلات اشغال میکرد. قیسی و انگور و پیاز مورد مصرف خانواده را با بندی بهصورت آونگ از سقف آویزان میکردند. روی طاقچههای اطراف اتاق انواع میوه از قبیل سیب، گلابی و خربزه قرار میدادند. تعدادی استکان و نعلبکی و گاهی چند تُنگ بلور هم روی این طاقچهها میگذاشتند (شیل، 39-40). در حدود 40-50 سال پیش، در روستاهایی مثل روستای فَشندک در طالقان، خانهها یکطبقه بودند. هر خانهای یک اتاق زمستانی و یک ایوان رو به آفتاب داشت. مصالح ساختمانی آن از گل و چوب بود. در حیاط خانهها غالباً یک یا چند درخت میوه و یا بید و سپیدار وجود داشت. گاهی چاه آبی داشتند، ولی حوض نداشتند. دروازهها دولنگه بودند، با پاشنهای که لنگههای در بر روی آنها میگردیدند و کلون چوبی سادهای در وسط دو لنگه که در را از داخل حیاط با آن قفل میکردند. درِ خانه از بیرون نیز با یک چفت آهنی قفل میشد. درهای اتاق هم دولنگه و پنجرهها مشبک چوبی بودند. اتاقها فضاهای تورفتهای در دیوار به نام رختچین برای رختخوابها، و طاقچه برای گذاشتن چراغ و ظرفهای چینی و سینی برنجی، و دولاب برای خرده اثاث و خورد و خوراک داشتند. پشت سر اتاقشان پستویی بود برای جا دادن کَندو (= ظرف گلین برای ذخیرۀ غله)، انبانهای آرد و آذوقههای دیگر، کاسه بشقابهای گلی، کوزههای بزرگ و کوچک، گلیمهای کهنه، پالان و ابزار کارگاه قالیبافی، دوک، نَهره برای کَرهگیری، خمرههای سرکه و جز اینها. در موقع ساخت خانه، پس از آنکه بنّا دیوارها را بالا میبرد، همسایهها و آشنایان کمک میکنند تا سقف زده شود؛ آنان صبحانه و نهار و شام نیز مهمانِ صاحبخانه هستند (نک : پورکریم، فشندک، 30-36). گزارشهایی نیز سفرنامهنویسان و جهانگردان دربارۀ خانه در شهرهای ایران دادهاند. دیولافوا (ه م) نوشته است: منازل مسکونی مرند همه با خشت و گل بنا شده است و بر روی بامها دیوارههای کوتاه کنگرهداری قرار دارد. خانۀ مسکونی پنجره و روزنهای به طرف کوچه ندارد. پارهای از خانهها به رودخانه مسلطاند. گاهی پنجرههای کوچک مشبک چوبی نیز وجود دارد که زنان بدون اینکه خود دیده شوند، عابران کوچه را تماشا میکنند. برخی خانهها باغ وسیعی دارند تا افراد اندرون بتوانند در آن به راحتی نفس بکشند (ص 39، 56). همو اضافه میکند که در این شهر بیشتر پسران در موقع ازدواج خانۀ پدری را ترک میکنند و خانهای برای خود میسازند؛ پس از فوت والدین، در و پنجرۀ خانه را میبرند و خانه متروکه و مخروبه، و تبدیل به تپه و گاهی تبدیل به زمین زراعی، و پس از مدتی باز هم تبدیل به خانه میشود (ص 57). در حاشیۀ خلیجفارس و خوزستان، مضیف (= اتاق مهمان) بعد از ورود به حیاط، نزدیک در ورودی، و اتاق اهل خانه در سوی دیگر است (دانشنامه، 15 / 11). کنت دو سرسی در 1255-1256 ق / 1839-1840 م نوشته است: خانههای قزوین غالباً با سنگهای تراشیده ساختهشده، و این یکی از خصوصیات این شهر است که در نقاط دیگر ایران کمتر دیده میشود (ص 136). در سالهای 1840-1841 م در خوی، ارتفاع عموم خانهها بلندتر از دیوار شهر نبود. در بناها، آجر کمتر به کار میرفت و هیچ پنجرهای از منازل به کوچه باز نمیشد (فلاندن، 59). در همان زمان، خانههای اغنیای ابهر بر سایر خانهها برتری داشت، بهویژه سردر خانۀ آنها با هلالهای وسیع و پنجرههایی با چوبهای خاتمکاری و شیشههای الوان تزیین شده بود (همو، 86). خانههای شهر تبریز که از خشت و گل بنا شده بود، حتى یک پنجره هم به سوی خیابان نداشتند. وضع داخلی بیشتر آنها، مخصوصاً خانههای اعیان، بسیار خوشنما، جادار و راحت بود (شیل، 28). در بسیاری از منازل تبریز برای پیشگیری از خطرات زلزله، یک اتاق چوبی ساخته بودند تا در مواقع احساس خطر وقوع زلزله، به آن پناه ببرند (همو، 30). در زمان گشتوگذار بارون دو بُد در ایران، در کازرون تقریباً در حیاط هر خانه نخل خرما وجود داشت که چهرۀ کاملاً خاصی به شهر میبخشید (ص 134). خانههای شوشتر عموماً دوطبقه بودند و ایوانهای وسیع با حفاظ کوتاه داشتند. در حیاط داخل خانهها راهروهای بلند و سرپوشیده در امتداد دیوارهای ساختمان دیده میشد. خانهها زیرزمینهای مسقف و گود و جاداری داشتند. ساکنان خانهها در طول گرمای روز در این زیرزمینها استراحت میكردند و با رسیدن شب به ایوانهای بالا میرفتند (همو، 337).در زمان ناصرالدین شاه، خانههای رشت تفاوت بسیاری با خانههای دیگر شهرهای ایران داشت. خانههای این شهر به تمامی، از چوب و تخته و در دو طبقه ساخته میشد و سفالپوش بود و اطراف آن غلامگردش چوبی داشت (بهلر، 13). ملگونف خانههای رشت را آجری با پوشش سفالی (ص 170)، خانههای فومن را چوبی (ص 187)، و خانههای آستارا را چوب و گالیپوش توصیف کرده است (ص 212). سقفهای سفالپوش یا گالیپوش خانههای گیلان در تابستان آنها را خنک، و در زمستان گرم نگه میداشتند (برای آگاهی بیشتر، نک : طویلی، 1 / 368-371). در زمان سفر نیكیتین به شمال ایران، خانههای دهکدهها به هم نزدیک نبودند و فواصل زیادی میان آنها وجود داشت. بام خانهها با ساقۀ برنج پوشیده شده بود و دامنههای آن از 3 طرف بهطور شیبدار به زمین میرسید و از طرفی که باز بود، راهرو آن دیده میشد (ص 135؛ نیز نك : آلمانی، 143؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ خانههای روستایی گیلان و آذربایجان شرقی، نک : بازن، 75 بب ). خانههای نیای شمال جزیرۀ آشوراده مختص ملوانان متأهل بود. مجردها یا در کشتی یا در نزدیک سواحل شرقی در دهانۀ آشوراده، در جایی زندگی میكردند كه اسرای ترکمن در آنجا نگهداری میشدند (ملگونف، 262). امروزه خانههای قدیمی سروستان خشت و گلی است. درهای خانهها تختهای، و گُلمیخهای درشتی بهصورت دو خط موازی در بالا و پایین درها کوبیده شده است. سردر خانهها هلالی است. دراویش در بالای سردر خانههاشان، یاعلی نقش میکنند و سردر بقیۀ خانهها یا ساده است، یا لوحهای سنگی دارد که اشعار و دعاهایی بر آنها نقش بسته است، مانند «گشاده باد به دولت همیشه این درگاه»؛ «به حق اشهد ان لا الٰه الا اللّٰه»؛ «بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم»؛ «هوالفتاح العلیم». همه در بالای چهارچوب خانهشان قرآن و یا اوراقی از قرآن مجید میگذارند که حافظ همۀ کسانی باشد که از زیر آن میگذرند. گاهی نیز دو شاخ بزرگ و پیچیدۀ قوچ کوهی در بالای سردر بعضی خانهها دیده میشود (همایونی، 116-117). دیوارهای خانههای قدیمی این شهر را از درون و بیرون با کاهگِل، اندود میکردند که به آن سیمگل میگفتند. در دیوار اتاقها فرورفتگیای به نام طاقچه برای گذاشتن چراغ و تزیینات دیگر، اطاقک بسیار کوچك درداری به نام گنجه برای گذاشتن ترشی و قند و چای و نان، فضایی در اطراف اتاق به فاصلۀ 20 تا 30 سانتیمتری از سقف به نام رَف برای گذاشتن ظروف مختلف، و فضایی به نام کته، مثل جادری، که جلو آن را بالا میآوردند با سوراخی در بالا و سوراخی در پایین، برای انبار کردن غله وجود داشت (همو، 117، نیز حاشیههای 5، 6، 7). عشایر کوچندۀ ایران بیشتر از سیاهچادر یا چادرهای نمدی به عنوان خانه استفاده میکنند و سیاهچادر (ه م) مسلطترین و مشهورترین خانۀ عشایر كوچندۀ ایران است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید