خاور و باختر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240692/خاور-و-باختر
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
خاوَر و باخْتَر، داستانی منثور از نویسندهای ناشناس. داستان چنین آغاز میشود: افتتاح هر سخن در نزد مرد هوشیار / نیست نامی بِه ز نام نامی پروردگار (ص 1). نویسنده پس از 10 بیت در مدح پیامبر (ص) و ائمه (ع)، به نقل داستان میپردازد که خلاصۀ آن چنین است: ملک اختر، پادشاه چین، که از 40 همسرش یک فرزند هم ندارد، نزد عابدی میرود تا به او کمک کند. عابد ابتدا شاه بتپرست را به دین اسلام درمیآورد؛ سپس میگوید که فرزند برای او غم و اندوه ایجاد میکند و در تأیید سخن خود، افسانهای بیان میکند. ملک اختر با وجود شنیدن این افسانه، باز هم طالب فرزند است. به توصیۀ عابد، دختر نعمان شاه، پادشاه دمشق را به همسری درمیآورد و از او صاحب پسری میشود که بسیار باهوش و باکمال است. نامش را باختر میگذارد. به سفارش عابد، او را از پرنده دور نگه میدارند؛ اما روزی پسر از دریچه پرندهای میبیند و به سراغش میرود. پرنده پسر را میرباید و در دریا بر سر درختی میگذارد. پادشاه آن شهر، ملک کیوان، که نزدیک دریا اردو زده بود، او را میبیند. شاهزاده خود را پسر تاجری معرفی میکند که کشتیاش غرق شده است، و برای بیان تأثیر تقدیر و نشاندادن خرد خود به پادشاه، افسانهای نقل میکند (این افسانه منطبق با تیپ 930 آرنه ـ تامپسون است). ملک کیوان پس از شنیدن داستان شاهزاده باختر، وی را به قصر خود میبرد و او را ولیعهد میکند. دختر ملک کیوان، خاور، شاهزاده را میبیند و عاشق او میشود و با او مجالس پنهانی برگزار میکند؛ بهرغم مخالفتهای پادشاه، این دو سرانجام باهم ازدواج میکنند (نک : سراسر اثر). خاور و باختر به شیوۀ داستاندرداستان تنظیم شده است؛ در خلال داستان اصلی، دو داستان برای دلیل و تأییدِ گفتار آمده است که ارتباط چندان محکمی با داستان چارچوب ندارند. داستان از استحکام لازم برخوردار نیست و برخی خطاهای فاحشْ روایت را ضعیف کرده است. داستان از نمونهنثرهای قاجاری است با زبان سهل، جملات کوتاه، و افعال وصفی فراوان. نویسنده به سجع و استفاده از جملات آهنگین گرایش دارد. کاربرد عباراتی مثل «دختری ماهپیکری دید ملوس، ولی از عمر خود مأیوس» (ص 8)، نادر ولی تازه است. کاربرد شعر در داستان و بهمناسبت، بر شیوایی و گیرایی آن افزوده است. اشعار از عطار، نظامی، قاسم انوار، حافظ، سعدی، نشاط اصفهانی و شاعران دورۀ قاجار است، مانند این بیتها که از دو موضع مختلف خسرو و شیرین نظامی گرفته شده است: دلم خوش کن که غمخوار آمدستم / تو را خواهم بدین کار آمدستم // یک امشب بر در خویشم بده بار / که تا خاک درت بوسم زمینوار (ص 3). گزارههای قالبی داستان مثل آثار مشابه است: «شب بر سر دست درآمد» (ص 6)؛ «چند کلمه از ... بشنو» (ص 16). این داستان، مانند هر داستان دیگر، بسیار متأثر از متنهای پیش از خود است؛ بنمایۀ آغازین داستان حدیث فرزندخواهی پادشاهی است که بهسبب نداشتن فرزند، نگران آیندۀ تاجوتخت خود است. این بنمایه را در سمک عیار (ارجانی، 1/1) و بسیاری داستانهای دیگر، ازجمله داستانهای جامع الحکایات (چ 1391 ش، ص 95، 193، چ 1390 ش، ص 64، 182) میتوان مشاهده کرد. آویزانشدن قهرمان افسانه به پای پرندههای بزرگ و سپس پرواز پرنده و قهرمان به سرزمینهای ناشناخته نیز از بنمایههای تکرارشونده است (نک : هزارویکشب، 3/324-325؛ جامع ... ، چ 1391 ش، ص 159). افزونبراین، باید به افسانهای که شاهزاده برای ملک کیوان نقل میکند، اشاره کرد. از این افسانه، روایتهای متعددی در گوشهوکنار ایران ثبت شده است (نک : سادات، 35- 38؛ شکورزاده، 342-354؛ وکیلیان، 301-310). در داستان «چهار درویش» نیز روایتی از همین افسانه از زبان درویش دوم نقل میشود (نک : ص 998-1003). اندیشۀ اصلی این افسانه که گریزناپذیری از تقدیر است، در ادبیات گذشتۀ ایران شواهد فراوان دارد (برای نمونه، نک : طوسی، 466-474؛ بختیارنامه، 51- 78).
ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1347 ش؛ بختیارنامه (راحة الارواح فی سرور المفراح)، تحریر محمد دقایقی مروزی، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1345 ش؛ جامع الحکایات، نسخۀ آستان قدس رضوی، به کوشش پگاه خدیش و محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1390 ش؛ جامع الحکایات، نسخۀ کتابخانۀ گنجبخش، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1391 ش؛ «چهار درویش»، ادبیات مکتبخانهای ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری و محبوبه حیدری، تهران، 1391 ش، ج 2؛ خاور و باختر، چ سنگی، تهران، 1300 ق؛ سادات اشکوری، کاظم، افسانههای اشکور بالا، تهران، 1352 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ وکیلیان، احمد، قصههای مردم، تهران، 1379 ش؛ هزارویکشب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1316 ش.
حسن ذوالفقاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید