جام جم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240434/جام-جم
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
3
جامِ جَم، جام ویژۀ جمشید با 3 ویژگیِ مینوشانی، پیوند داشتن با روان نیاکان و جهاننمایی، با عنوانهایی چون جام جهاننما و جام گیتینما، که به فریدون، کیکاووس، کیخسرو و جز آنها نیز نسبت داده شدهاست. جام جم از دو واژۀ جام و جم تشکیل شدهاست. واژۀ جام در زبانهای اوستایی، yāma (بارتولمه، 1264)، آرامی، yām )مشکور، 146-147) و پارتی و پهلوی، ǰām بوده، و در دورۀ میانه، صورت دیگر آن، یعنیyāmak / ǰāmag در دو معنای ظرف و لباس کاربرد داشته است (مکنزی، «فرهنگ ... »، 46؛ نیبرگ، II / 225؛ بویس، 50؛ بیلی، 108-106). جام در زبانهای ایرانی در 3 معنای ظرف، تن و آیینه به کار رفته که هر 3 معنی با ویژگیهای جام جمشید ــ که یاد شد ــ در پیوند است. برای جام و آموزههای آن از واژههای همپوشان آیینه، تشت، تاس، کاس، انگشتری، خاتم، اسطرلاب و جز آنها نیز استفاده شده است. جم نیز نام پادشاه اساطیری ایران است که در ادبیات فارسی، جمشید نامیده میشود (برای آگاهی بیشتر، نک : کریستنسن، نمونهها ... ، 2 / جم ؛ نیز نک : ه د، جمشید). در ادبیات ایران باستان، ظاهراً به جام جم اشارهای نشدهاست، اما نشانههایی از آن را در برخی از اسطورههای مربوط به جمشید میتوان دید. داستان جمشید و آسنخرد میتواند پیشنمونهای برای جام جم باشد. بنابر گزارش کتاب سوم دینکرد (I / 295)، دیوان، آسنخرد را میدزدند و با خود به دوزخ میبرند. آسنخرد، خرد سرشتی آدمی با سرچشمهای اهورایی است ( گاتها، 31: 11) که امشاسپند بهمن (بندهش، 110) و ایزدانِ مهر و اشی (یشتها، 10: 107، 17: 2) دارنده و بخشندۀ آناند. جمشید با معجزه و فره ایزدی با تن خویش به دوزخ میرود. او 13 زمستان در پیکر دیوان در دوزخ زندگی میکند تا آنکه با چارهگری و هنرمندی، «رازابزار» ویژۀ دیوان را از آنان میستاند. سرانجام، آسنخرد را از دست دیوان نجات داده، آن را از دوزخ به گیتی و میان مردم بازمیگرداند. جمشید در پی بازگرداندن آسنخرد، به آفرینش اهورهمزدا بیمرگی میبخشد و میانهروی را جایگزین افراط و تفریط میکند («کتاب ... »، 106؛ بهار، 172-173). در این داستان، جمشید افزون بر بازگرداندن آسنخرد ــ چنانکه گفته شد ــ رازابزارِ دیوان را میستاند و با خود به این جهان میآورد. در روایتهای دیگر از این داستان، آسنخرد دگرگونیهایی مییابد: در مینوی خرد (26: 32)، اهریمن و پیمانِگیتی، جایگزین دیوان و آسنخرد میشوند. در این روایت، اهریمن «پیمان گیتی» را میبلعد و جمشید آن را از شکمش بیرون میآورد. در «جاماسپنامه»، جمشید پیمان را از پریان بازمیستاند (ص 101-100؛ تفضلی، تعلیقات ... ، 124). در روایات داراب هرمزدیار (2 / 172)، اهریمن، خرد را و در شاهنامه (فردوسی، 1 / 45) فره ایزدی را از تن جمشید میرباید. اسطورۀ انتزاعی آسنخرد / پیمان در رسالۀ ماه فروردین، روز خرداد (روز ... ، 56، 57)، رویکردی تمثیلی مییابد و به «پیمانه» دگرگون میشود و بیرونی نیز از آن با اصطلاح «مقادیر الاشیاء» ( الآثار ... ، 269، القانون ... ، 1 / 267) یاد میکند. در این روایتها، در رویکردی تمثیلی، تنها سخن از پیمانهای با ویژگی نگهداشتِ اندازهها ست، که جمشید آن را از دوزخ و از شکم اهریمن به گیتی برمیگرداند. در روایتی به زبان فارسی زردشتی، جمشید با گذر از این جهان، صاحب «جام جهاننما» میشود (دستورها ... ، 135). در این روایت، جام جایگزین آسنخرد، پیمان و پیمانه شده، اما نکتۀ مبهم آن، «جهاننمایی» است، که در روایتهای به زبان پهلوی، ظاهراً اشارۀ روشنی به آن وجود ندارد. البته با تأمل در روایت دینکرد و رازابزاری که جمشید از دیوان میستاند، میتوان گفت ویژگی جهاننمایی جام، جایگزین رازابزار شده، و به طورکلی جام جهاننما، ترکیبی برگرفته از پیمانه (< پیمان < آسنخرد) و رازابزار است. اسطورهای که در دینکرد آمده با آسنخرد و رازابزار آغاز شده، به پیمانه و سرانجام به جام جهاننما دگرگون شده است، و روایت فارسی زردشتی، بازگوکنندۀ نگرش تاریخی و سنتیِ زردشتی است که جام جهاننما را ویژۀ جمشید میداند.این اسطوره در گذر زمان، با دگرگونیهایی خاص، در ساختها و گونههای دیگری روایت شده است و در هریک از آنها همسانیهایی با اسطورۀ نخستین دیدهمیشود. در «داستان جمشید و تهمورث»، اهریمن تهمورث را میبلعد. جمشید پس از تلاشی گسترده تهمورث را از شکم اهریمن بیرون کشیده، به دخمه میسپارد. دست جمشید که در این ماجرا پوسیده و بدبو شده است، سرانجام با گُمیز (= ادرار) گاو درمان میشود (داستان ... ، 167 بب ؛ روایات، 1 / 311-315). ظاهراً در این داستان با رویکردی تمثیلی آسنخرد به تهمورث دگرگون شده است. اما در روایت حماسی این داستان، پس از آنکه دیو سپید نور چشمان کاووس را دزدیده، میبلعد و در جگر خود پنهان میکند، رستم دست خود را در شکم دیو سپید فرو میبرد، جگر او را بیرون میکشد و نور را بـه چشمان کاووس بـازمیگرداند (فردوسی، 2 / 40 بب ). در روایت گفتاری این داستان، دست یا دهان رستم بوی بد میگیرد و او از آن پس، همواره ترنجی طلایی پر از بوهای خوش در دست میگیرد (انجوی، مردم و فردوسی، چ سروش، 211-212). این ترنج بازتابی از همان جام جهاننما ست که جمشید پس از فروبردن دست خود در شکم اهریمن یا رفتن به دوزخ، صاحب آن شده است.به هر روی، روایت دینکرد و تأکید روایت فارسی زردشتی، میتواند پذیرفتهترین نظر دربارۀ پیشینۀ جام جم باشد. اشارۀ موبدانموبد در سرود نوروز به «جام جمشید»، تأیید دیگری بر این نظر است: «و دیر زی و با خوی هژیر، و شاد باش بر تخت زرین، و اَنوشه خور به جام جمشید» ( نوروزنامه، 37- 38). احتمالاً پیشینۀ این سرود مربوط به روزگار ساسانی، و برگردان بخشی از کتاب آیین است (تفضلی، تاریخ ... ، 247). روایت دیگری که میتواند راهنمای یافتن سرچشمۀ جام جم باشد، عجایب هفتگانۀ جمشید در روایات فارسی زردشتی است (نک : روایات، 2 / 416) که در برخی از آنها ویژگیهای جام جم دیدهمیشود؛ ازجمله، صراحی ویژۀ شراب و گنبد سپید و سیاه که بهشتی و دوزخی بودن روان درگذشتگان را نمایان میسازد. این گنبد، شکل وارونۀ بزرگی از جام جم و جایگاهی برای روان درگذشتگان است؛ ترکیب صراحی و گنبد هم یادآور جام جهاننما ست.در جامع التواریخ آمده است که هنگام کندن شالودههای شهر اصطخر، ظرفی فیروزهای یافتند که در آن دو پیمانۀ شراب بود، و این ظرف بسیار گرانبها را «جمشید» نامیدند که به معنی «جامِ شید» (= جام خورشید) است. بعضی بر این باورند که شاه جمشید نام خود را از این جام گرفته است (نک : کریستنسن، نمونهها، 452). این جام تا سدۀ 5 ق / 11 م در اصطخر نگهداری میشدهاست (نک : دنبالۀ مقاله). گویا، بین این گزارش و گزارش ابنبلخی از نوروز که برپایی آن را پس از بنای شهر اصطخر، در روز هرمزد از ماه فروردین میداند ( فارسنامه، 38- 39)، پیوندی وجود دارد. در این واژهشناسی، نظر نویسنده آن است که واژۀ «دارنده» پیش از نام جمشید، محذوف و در معنای آن پنهان است و جمشید یعنی «دارندۀ جام شید»؛ در این صورت، «جم» صورتی گویشی از «جام» است. این ساختار یادآور نام «جمشیر» در نوشتاری به زبان گورانی (به جای جمشید) است (دیوان ... ، 263؛ نیز نک : دفتر ... ، 80) که باتوجه به مطلب پیشین بهمعنای «]دارندۀ[ جامِ شیرْسر» است. این خوانش ویژه ــ که هنوز هم در روستاهای گورانیزبان رایج است ــ پیکره و نگارۀ جام جمشید را معرفی و آن را با جامهای شیرسر روزگار هخامنشی پیوند میدهد (نک : کخ، 227، نیز تصویرها). دربارۀ پیشینۀ جام جم، به موارد دیگری نیز اشاره شده است که از آن جملهاند: تشت سیمین و زرین هوم در اوستا (نک : مزداپور، 339)؛ پیمانِ (= پیمانه و جامِ) گیتی (خالقی، «حافظ ... »، 9 / 157، حاشیۀ 7)؛ سوورای جمشید (برومند، 42 بب )؛ فره ایزدی (کویاجی، 35 بب )؛ فروهرها (عبادیان، 115 بب ؛ قائمی، 232-234)؛ جام یوسف در عهـد عتیق (پیدایش، 44: 5) و تفسیر این جام در تلمود (نک : کریستنسن، همان، 462؛ ریتر، 1 / 481-482، حاشیۀ 1؛ آیدنلو، از اسطوره ... ، 184، 201)؛ و جام کُندی، جامی زرین با نشانههای کیهانی و پیوسته به آفرین خدایان که در اتاق خواب پادشاهان پارس نگهداری میشده است (آتنایوس، 32-33؛ خالقی، یادداشتها ... ، 86، 91). مهمترین اشاره به جام جم و کاربرد آن را میتوان در روایتهای گورانی از داستان بیژن و منیژه دید. در یکی از این روایات آمدهاست: پس از آنکه سربازان کیخسرو (ه م) از یافتن بیژن ناامید میشوند، کیخسرو به گیو میگوید: دو هفته به نوروز سلطانی مانده است تا «جام جهانی جمشید» روشن شود. آنگاه خدا را سپاس میگزارد که این «جام و نور» را به جمشید بخشیده، و جمشید نیز این یادگاری یزدان را به وی داده است. وی در ادامه میگوید: به تمامی جهان ــ صحرا و بیابان، کوه و دریا ــ با آن مینگرم؛ اگر بیژن در کوه یا دریا، بیابان یا صحرا، در بند دیوان، در دام جادوان یا در بند و زندان باشد، او را مییابم. با فرارسیدن سال نو جام جم روشن میشود و در سراسر ایران به یاد جمشید آتش روشن میکنند. کیخسرو (ه م) در شب نوروز آغاز به نیایش میکند و از خداوند میخواهد تا از «جام جمشید» ناامید نشود؛ او با یادی از درگذشتگان، تا طلوع خورشید به نیایش خود ادامه میدهد. پس از آن، بر تخت مینشیند، تاج جمشید و فریدون را بر سر مینهد و دستور میدهد صندوق زرنگاری را که «جام جمشیدی» در آن بوده است، حاضر کنند. آنگاه، با نام یزدان، صندوق را باز میکند، جام جمشیدی را میبوسد، آن را روی دست میگیرد و به خداوند پناه میبرد. او در جام، دو «قُپۀ» (برجستگی نیمدایرۀ) پرنور میبیند که جهان را روشن میکنند. کیخسرو در «جام جهانبین»، دشت و کوه، کوچه به کوچه و گذر به گذر، تورانزمین را جستوجو میکند، اما نشانی از بیژن نمییابد. بار دیگر جام را میگرداند، و بیژن را در باغها، گلزارها و چشمهساران هم نمیبیند. برای بار سوم که جام را میگرداند، بیژن را بیرون از پایتخت توران، درون چاه سربستۀ ارژنگ مییابد (سام ... ، 36-40). در این روایت، روشنشدن جام جم در نوروز، برپایی جشن آتش، نیایش کیخسرو در شب نوروز و یادکرد او از نیاکان و سرانجام، جهاننمایی جام و دیدن بیژن در آن، درخور توجه و نشانگر رویکردهای اساطیری اصیل و ناب و آموزههای فلسفی، بهویژه پیوند جام جم با نور است که بهخوبی یادآور توصیف سهروردی از پیوند نور با جام گیتینما ست (ص 11-12). در روایت سهروردی، جام جمی که یزدان به جمشید بخشیده، به کیخسرو رسیده است. در روایت گورانی دیگری از بیژن و منیژه نیز این جام از آن جمشید بوده، و به کیخسرو رسیدهاست (ص 19-21). همچنین، در اشعار آیینی به زبان گورانی، جام جهاننما که بازتاب پیمان ازلی و دارای قدرتی جاودانه است، به جم یا جمشید تعلق دارد (دفتر، 4 / 68، 5 / 76؛ دیوان، 95، 147، 414، 423). در روایت گورانی از سام نریمان، سام در خواب، جمشید را در گلزاری نشسته بر تخت زرنگار میبیند که جام جهانبین را در دست دارد. جمشید با دیدن سام برمیخیزد، جام زرنگار را بر روی دست میگیرد و به او میگوید: این جام شایستۀ تو ست، آن را با خود به ایران ببر (ص 242-244). مهمترین و کهنترین اشارهها در ادب فارسی به جام جم با ویژگی جهاننمایی آن، در شهریارنامه و سامنامه دیدهمیشود (نک : آیدنلو، از اسطوره، 125-140). در شهریارنامه (سدۀ 6 ق / 12 م) ارژنگ، جام گوهرنگارِ به یادگار مانده از جمشید را که به «جام انجمننما» نامبردار است، به شهریار میدهد. این جام، هرگاه پر از مِی شود، ویژگی اخترنمایی دارد و به نوشندۀ خود «بادات نوش» میگوید (مختاری، 59). در سامنامه (سدۀ 10 ق / 16 م) نیز جمشید در لوحی که برای سام به یادگار گذاشته است، خود را سازندۀ «جام گیتینما» میداند؛ جامی که همۀ رازهای گیتی را در نوروز آشکار میکند (خواجو، 2 / 169). در ریاض الفردوس خانی (سدۀ 11 ق / 17 م)، روایتی آمده است که بنابر آن، حکمای روزگار جمشید برای وی جامی هفتخط میسازند که هرگاه پر از آب یا مایعی دیگر میشده، رویدادها را آشکار میکرده، و به «جام جهاننما» مشهور بودهاست (حسینی، 60؛ قس: داعی، 1 / 62-64). نکتۀ مهم این روایت، همان خطهای هفتگانه است که روایت بیرونی از پیمانۀ جمشید را به یاد میآورد. در داستان «طلسم جمشید» که در بوستان خیال (ه م) آمدهاست، چشمهای به نام جام جمشید توصیف میشود که در بالای چشمه درخت اناری وجود دارد و جامی مرصع به شاخی از آن به ریسمان زرین آویختهاند. هر کس بتواند با آن جام به مدت 6 روز و هر روز فقط یک جام از آب آن چشمه بنوشد، همۀ بیماریهایش برطرف میشود. اما معمولاً با نوشیدن هر جام تمایلی شدید برای نوشیدن آب بیشتر در افراد پدید میآید. اگر شخص نتواند بر تمایل خود چیره شود و روز هفتم نیز از آن آب بنوشد، دیوانه میشود (نک : محجوب، 786-787). در طومارنقالی شاهنامه (1135 ق / 1723 م) (ص 162) و طومار شاهنامۀ فردوسی (1 / 26) سخن از ساختهشدن جامی است به نام «جهاننما» که حکیمان و موبدان، برای جمشید میسازند. جمشید از این جام، باده مینوشد و در آغاز نوروز نیز رویدادهای یکسال آینده را در آن میبیند. نکتۀ درخور توجه در روایت طومار نقالی، اشاره به فرمانبرداری دیو و پری از جمشید، پیش از ساختهشدن جام جهاننما ست. این اشاره میتواند از یکسو، با نقش دیوان و پریان در ساختن جام، و از سوی دیگر، با نمایانشدن پریان در جام و گزارش رویدادها در فرهنگ عامه، در پیوند باشد (نک : دنبالۀ مقاله). نکتۀ دیگر، ابهامی است که در جملهای از متن وجود دارد: «اکثر تصرفات در عالم داشت، در عقل جمشید است»، که پیوند پیمانه یا جام جهاننما را با آسنخرد یادآوری میکند. در این طومار بار دیگر به این نکته اشاره شده است که کیخسرو هنگام نوروز در جام جمشید نگاه میکند و فرامرز را مییابد (ص 585). در طومار شاهنامه نیز کیخسرو، بیژن و رخش را در جام جمشید مییابد (2 / 741، 932). در آثار زینالعابدین شیروانی (ریاض ... ، 160، حدائق ... ، 140) و برخی از متون ادب فارسی مانند اٰلهینامۀ عطار (ص 258) بر رسیدن جام جمشید به کیخسرو تأکید شده است.پس از تأیید شکلگیری جام جم در روزگار جمشید، این جام نیز همانند تخت طاقدیس (مجمل ... ، 79) و درفش کاویان (ترجمه ... ، 5 / 1154-1155؛ نیز نک : کریستنسن، کاوه ... ، 63-66؛ خالقی، «درفش ... »، 825 -835) سیر خود را در تاریخ اساطیری ـ داستانی ایران آغاز کرده، و در نخستین گردش ــ البته با اشارههایی کمرنگ ــ به دست فریدون رسیده است (برای جام فریدون، نک : آیدنلو، «جام ... »، 203-211). نظامی پس از شرح دیدار اسکندر از جام کیخسرو، در بیتی، از جامی زرین سخن میگوید که از جم و فریدون به یادگار ماندهاست (ص 863) که ناظر بر موروثیبودن این جام است. در بهمننامه (ه م) نیز سخن از جامی است که فریدون به کیخسرو بخشیدهاست (ایرانشاه، 434). در روضة الصفویه، پادشاه و ضمیرش به فریدون و جام جهاننما تشبیه شدهاند (جُنابدی، 133). در سیری تاریخی، در قصیدۀ جـام جمِ شیخ ابـوالحسن هنـر (نک : فسایـی، 2 / 1285) و در بیتی از عمادالدین نسیمی (ص 227)، جامجم از جمشید به فریدون منتقل شده است: «صد فریدون را ز چشمت جام جم بخشیدهام». این جام در گردش دوم خود، به کیکاووس میرسد. در روایتی فشرده از بیژن و منیژه، به نثرِ آمیخته با شعر و به زبان کردی رایج در خرمآباد لرستان، جام جهاننما از آن کیکاووس است. بنابر این روایت، کیکاووس جام جهاننمایی دارد که سالی یکبار، هنگام نوروز در آن نگاه میکند. روزی رستم (ه م) به درخواست گیو، نزد کیکاووس میرود و از وی میخواهد تا در جام جهاننما روی زمین و زیر زمین را بنگرد و خبری از بیژن به دست آورد. کیکاووس در نوروز به صحرا میرود، بر بلندیای میایستد و به تماشای جام جهاننما مشغول میشود. او نخست به روی زمین مینگرد و خبری از بیژن نمییابد. سپس به زیر زمین مینگرد و بیژن را در زندان افراسیاب مییابد (مکنزی، «مطالعات ... »، II / 92-106). این روایت در یک طومار نقالی (انجوی، مردم و فردوسی، چ علمی، 295-311) هم آمده است. برخلاف داستان مشهور بیژن و منیژه که مربوط به روزگار کیخسرو ست، این روایت به هنگام پادشاهی کیکاووس روی میدهد. البته این «زمانگردانی»، در داستان آرش کمانگیر در دورۀ پادشاهی منوچهر و زو (طبری، 1 / 380؛ بلعمی، تاریخ، 347- 348، تاریخنامه، 1 / 255) و یا داستان رستم و ببر بیان در زمانهای پادشاهی منوچهر، کیقباد و کیکاووس (خالقی، «ببر ... »، 200-227؛ طومار نقالی، 426؛ هفتلشکر، 153) نیز پیشینه دارد. نکتۀ دیگر آنکه در این داستان، کیکاووس چهرهای نیک دارد و جام جهاننما از آن او ست که برخلاف شخصیت کمخرد کاووس و گریختن فره ایزدی از وی است (دینکرد، II / 816؛ بیلی، 29-30). کاووس پادشاهی بیدادگر است که گاو مرزنما (دینکرد، II / 611؛ وزیدگیها ... ، 4: 9-12) و اوشنر دانا (دینکرد، II / 598؛ بندهش، 139) را میکشد و از دادن نوشدارو به سهراب خودداری میکند (فردوسی، 2 / 191-192؛ انجوی، مردم و شاهنامه، 2 / 127-142). البته در متون گورانی نشانههایی از ارجمندی و بزرگی کاووس میتوان یافت که در آنها وی چهرهای چون آفتاب دارد و به یاری رستم و فرامرز، کین سیاوخش را بازمیستاند (دیوان، 257). از نکات باارزش در روایت کردی، یکی، توصیف جام جهاننما ست که دو کارکرد جداگانۀ جهاننمایی در روی زمین و زیر زمین دارد. همچنین، رفتن کیکاووس به صحرا و جایگرفتن در بلندی، میتواند نشانهای از برقراری پیوند با آسمان و روان نیاکان باشد؛ دیگر، تأکید بر نقش و جایگاه رستم در داستان است. او ست که از پادشاه میخواهد در جام جهاننما بنگرد؛ اما در روایت فردوسی و دیگر روایتها، رستم در این کار نقشی ندارد. این مطلب، در راستای رستمافزایی در حماسهها و روایات متعلق به غرب کشور است، تا آنجا که در روایتی گفتاری، در لرستان، از شاه و از جام جهاننما خبری نیست و رستم است که در خواب، بیژن را در چاه ارژنگ میبیند (انجوی، مردم و فردوسی، چ سروش، 252-257). جام جم در گردش سوم خود، به کیخسرو میرسد. براساس یک روایت نقالی (رستمنامه، گ 77 ب)، روزی جام گیتینمای شاه جمشید از دستش رها شده، به دریای جیحون میافتد. غواصان با وجود تلاش بسیار آن را نمییابند. جام تا روزگار کیخسرو در آب میماند. هنگام گذر کیخسرو از جیحون، سُم شبرنگ در جام فرومیرود. کیخسرو جام را از سم اسب بیرون میکشد و بر کوهۀ زین میگذارد. پس از آن، کیخسرو همانند باد بر روی دریا روان میشود و در یک چشم به هم زدن، بدون هیچ آسیبی به آن سوی دریا میرود. در عجایب المخلوقات (طوسی، 359-360)، دربارۀ پیدایش جام کیخسرو چنین آمده است: جانوری لعلی را با خود از دریا بیرون میآورد و صیادی آن را به کیخسرو میسپارد. کیخسرو هفتاقلیم را در جام (= لعل) میبیند و آن را «جام گیتینما» مینامد. در روایتی دیگر، این جام از آسمان بر یال اسب مردی میافتد و مرد آن را به کیخسرو میدهد (همانجا). حکایت عجایب المخلوقات، روایتی دیگر از همان گزارش نقالی است. در این دو روایت، آموزههای اساطیری ویژهای دیدهمیشود که بیانگر اصالت این روایتها ست: افتادن جام جهاننما در آب، یادآور افتادن آتشدان و آتش آذرفرنبغ به دریا در شبی توفانی، در روزگار تهمورث است. روایت نقالی نیز برگردانی از ماجرای آتش آذرفرنبغ در روزگار تهمورث است. مردم این آتش را در یک آتشدان در پشت گاوی میگذاشته، و به یاری آن از دریا میگذشتهاند. جمشید [پس از بیرون آوردن آتش از دریا]، آن را در آتشکدۀ خوارزم مینشاند. در روایت نقالی، جمشید، کیخسرو و جام بهترتیب جایگزین تهمورث، جمشید و آتش شدهاند. رویکرد آسمانی جام نیز برگردانی از نشستن آتش آذرگشنسپ بر یال اسب کیخسرو در داستان دژ بهمن است (بندهش، 90-91؛ تاریخ ... ، 35-36). در این روایتها بین آتش زردشتی و جام، پیوند ژرفی برقرار است که در اسطورۀ جام جهاننما به نور دگرگون میشود. در روایت عجایب المخلوقات، جانوری جام را با خود از دریا بیرون میآورد که دلیل بر افتادن جام به دریا در روزگار پیش از کیخسرو ست. این گزارشها، همگی بر موروثیبودن جام جهاننما تأکید دارند.در زرینقبانامه (ه م) ــ از منظومههای پهلوانی پس از دورۀ صفوی ــ نیز روایتی از جام گیتینما یا جام جم وجود دارد که جای آن در خزانۀ کیخسرو بوده است. براساس این داستان، صخرهدیو انگشترِ حضرت سلیمان (ه م) را میدزدد و پس از برملاشدن رازش متواری میشود. آصف بن برخیا نامهای به کیخسرو مینویسد و از او میخواهد که در جام گیتینما / جام گوهرنگار نگاه کند و جای مخفی شدن صخرهدیو را مشخص نماید. اما صخرهدیو، که از پیش حدس میزده است که آصف چنین درخواستی از کیخسرو نماید، یکی از یاران خود را به اصطخر میفرستد و جام را از خزانۀ کیخسرو میرباید (ص 357-362). در ادامۀ داستان، رستم در نبرد با صخرهدیو، جام گیتینما را از وی باز میستاند (همان، 644-686). در این داستان از یکسو، بر این نکته تأکید شده است که جام گیتینما یادگاری از جمشید است، به همین سبب در مواضعی از آن به عنوان جام جم یاد شده است، و از سوی دیگر بر این موضوع تصریح دارد که نگاه کردن در جام، مقارن با «تحویل برج حمل» یا همان نوروز باشد (همان، 360). مهمترین روایت دربارۀ پیوند جام جهاننما با کیخسرو، داستان بیژن و منیژه به روایت فردوسی است. در این روایت، جام از آنِ کیخسرو ست، بیآنکه اشارهای به پیدایش آن شدهباشد. بنابر روایت فردوسی، پس از آنکه تلاش سربازان برای یافتن بیژن به جایی نمیرسد، کیخسرو به گیو میگوید در انتظار فرارسیدن فروردین است که گل و سبزهدشت را فراگیرد تا وی جام جهاننما را ــ جامی که هفتکشور در آن نمایان است ــ برگیرد و در پیش یزدان بر پای بایستد، بر روان نیاکان آفرین بخواند و بیژن را جستوجو کند؛ زیرا همه چیز در جام، برای وی نمایان است. با فرارسیدن نوروز، گیو نزد کیخسرو میآید و نیاز خود را به جام فرخ بیان میکند. کیخسرو قبای رومی میپوشد، در پیش یزدان بر پای میایستد و خروشان، آفرین میگوید؛ سپس، بر تخت مینشیند و جامی نبید به دست میگیرد و همۀ دنیا را در آن میبیند تا اینکه بیژن را در چاهی در گرگساران زندانی مییابد. پس از آن، نامهای به رستم مینویسد تا برای نجات بیژن به ایران بیاید (3 / 344-346).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید