اسیریس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/239772/اسیریس
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
4
اسیریس \osīrīs\، یا اُزیریس، خدای مردگان نزد مصریان باستان و یکی از برجستهترین خدایان ایشان. در اساطیر مصری، او را بزرگترین پسر گِب، خدای زمین، و نوت، خدابانوی آسمان، میدانستند. اعتقاد عمومی به زندگی پس از مرگ سبب شد که اسیریس در مصر باستان بسیار مورد توجه و علاقۀ مردم باشد، زیرا او فرمانروای قلمرو مردگان بود که آن را در مکانی اسرارآمیز، زیر افق مغرب میانگاشتند. همچنین، مرگ و زندهشدن اسیریس، که در روایات اساطیری مصری آمده بود، از او یک خدای مهم نباتی و حاصلخیزی هم ساخت که در مصرِ وابسته به کشاورزی، اهمیتی ویژه مییافت. آن اعتقاد به پیوند دادن اسیریس با طغیانهای سالیانۀ رود نیل نیز انجامید. به این ترتیب، اسیریس نماد نیروی نرینۀ حاصلخیزی و باروری در طبیعت بود، در حالی که خواهر و همسرش، ایسیس (ه م)، را میتوان نماد نیروی مادینۀ همین امور دانست. اسیریس دارای ماهیتی پیچیده بود: او پادشاه درگذشتگان و خدایی پادشاه بود؛ او خدای طبیعت و نباتات بود که حبوبات از او بـه وجـود میآمدند؛ او خدای نیل و طغیانهای آن بود که از پیکرۀ او ناشی میشد و زمینها را حاصلخیز میکرد. در ستارهشناسی مصری، اسیریس با صورت فلکی جبّـار، و ایسیس با ستارۀ شِعرای یَمانی ــ همراه وفـادار جبـار ــ یکی دانسته میشد. بنابر یک اسطوره، اسیریس، در مقام شاه مصر، مردمش را غرق در توحش دید و ازاینرو، به آنان قانون کشاورزی، دین و دیگر برکات تمدن را آموخت.
پیشینۀ پرستش اسیریس را میتوان تا نخستین دودمان شاهان مصر عقب برد، اما تنها در دوران متأخر از «سلطنت قدیم» بود که اسیریس یکی از برجستهترین خدایان و نیز خدای مردگان شد. در زمان دودمانهای بعدی شاهان مصر، پرستش اسیریس فراگیر شد و او در گروه خدایان نهگانۀ اصلی هلیوپلیس قرار گرفت. در اساطیر مصری، اسیریس خدایی بود که نخست بههمراه ایسیس بر زمین فرمانروایی میکرد، ولی برادرش، ست، از روی حسادت او را کشت و خود فرمانروای زمین شد. هیچ روایت مصری کاملی از اسطورۀ اسیریس بهدست نیامده، و کاملترین روایت موجود از این اسطوره متعلق به پلوتارک، تاریخنگار یونانی، است که معلوم است آن را از سنتهای اصیل مصری اقتباس کرده است. بنابر این روایت، ست با نیرنگ اسیریس را وارد یک تابوت، و در آن محبوس کرد و سپس به رود نیل انداخت. تابوت رود را پیمود و به دریا رفت و در ساحلی بر خشکی نشست. ایسیس پیکر او را یافت و به مصر برگرداند، ولی ست آن را تکهتکه کرد و در سراسر مصر پراکند. ایسیس و نفتیس، خواهران اسیریس، به سوگ او نشستند. ایسیس تکهها را یافت، دوباره پیکر اسیریس را شکل داد و با نیروی جادویی خود آن را زنده ساخت. سپس از او باردار شد و هروس را زاد. هروس پس از رسیدن به بزرگسالی، درصدد گرفتن انتقام پدرش برآمد و سرانجام، کشمکش ایسیس و هروس با ست بر سر به ارث بردن پادشاهی بهسود هروس پایان یافت. در دادگاهِ گِب، رأی به سود هروس صادر شد و او توانست میراث خود را از عموی غاصبش باز پس گیرد. از آن پس، اسیریس فرمانروای مردگان، و هروس پادشاه زندگان شد. این اسطوره به شدت، مصریان را تحت تأثیر قرار داد و چون گفته میشد پارههای پیکر اسیریس در جایجای مصر مدفون شده است، مراکز متعددی برای پرستش او در سراسر این سرزمین ساخته شد، اما آبیدوس در مصر علیا از همه مهمتر بود، زیرا اعتقاد داشتند که سر اسیریس در آنجا دفن شده است. زائران بیشماری از همهجای مصر برای پرستش اسیریس به آبیدوس سفر میکردند و مصریان آرزو داشتند که پس از مرگ، در کنار خدای محبوبشان، در آنجا دفن شوند. مصریانْ شاه زنده را با هروس، و شاه درگذشته را با اسیریس یکی میپنداشتند. شاید نقش اسیریس، در جایگاه خدای مردگان، سبب شده بود تا فرعونِ درگذشته را با او یکی بدانند. به هر روی، هر فرعون، پس از مرگ، بهمنزلۀ اسیریس در جهان زیرین حکومت داشت. اسیریس هم داور مردگان، و هم رستگاریبخش آنان بود، بهویژه مردگانی که با شعایر مربوط به کیش پرستش او دفن میشدند. مصریان باور داشتند که پس از مرگ، در پیشگاه اسیریس حاضر میشوند و دربارۀ آنان داوری خواهد شد. در تالار قضاوت، ترازویی در پیشگاه اسیریس برپا بود که با آن قلب مرده را توزین میکردند و بر پایۀ این وزن، دربارۀ مرده حکم صادر میشد. اما از زمان نخستین دودمان دورۀ پادشاهی میانی مصر، تودهها به این باور رسیدند که هر فرد، پس از مرگ، خودْ اسیریس خواهد شد و بدینسان، هم جسماً و هم روحاً، بر نیروهای نابودگر پیروزی خواهد یافت. در تصاویر مصری، برخی از خدایان همچون پتاه / پتاح و اسیریس همواره به شکل انسان نشان داده میشدند. اسیریس را معمولاً بهشکل مردی مومیاییشده، با تاجی بلند بر سر، تصویر میکردند که در یک دست عصایی با سرِ خمیده، و در دست دیگر تازیانه (نشانههای پادشاهی) داشت و صورت و دستان او معمولاً سبز بودند؛ چون مومیایی شده بود. اعضای خانوادۀ اسیریس، یعنی ایسیس و هروس، نیز در سراسر مصر محبوبیت همگانی داشتند و این محبوبیت بعدها به بیرون از مصر نیز راه یافت. این اندیشه که با پرستش اسیریس میتوان به جاودانگی رسید، در طی دوران یونانیمآبی (هلنیستی)، به پدیدآمدن کیش سرّی اسیریس انجامید که سپس به امپراتوری روم نیز راه یافت. از سوی دیگر، در مِمفیس، اسیریس با گاو مقدسِ آپیس یکی دانسته میشد و از این رو، آن گاو را اسیریس ـ آپیس نیز مینامیدند که بعدها به ساراپیس، خدای دوران یونانیمآبی تبدیل شد. کیش پرستش ایسیس نیز در روم باستان به یکی از مهمترین و گستردهترین آیینهای دینی تبدیل شد.
Americana, 2006 (under «Book of the Death: Central of Selected Spells»; «Egypt, Ancient: pt.5»; «Horus»; «Isis»; «Mystery Religion: Serapis and Isis»; «Osiris»); Britannica, 2008; Chambers's Encyclopaedia, Oxford etc., 1967; Encyclopedia International, New York, 1974; Funk and Wagnalls New Encyclopedia, ed. W. H. Hendelson, New York, 1973.
مسعود جلالی مقدم ـ بخش ادیان، اساطیر و عرفان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید