پیر شالیار، جشن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239529/پیر-شالیار،-جشن
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
2
پیرِ شالْیار، جشن عروسی نمادینی که در بهمنماه هر سال در منطقۀ اورامان، در استان کردستان برگزار میشود. این مراسم که به آن «جشن پیر» (محمودپور، جهژنیک بو پیر، 33) و «عروسی مقدس» (کریمیان، 759) هم گفته میشود، در نیمۀ بهمن هر سال در روستای اورامان تخت، برپا داشته میشود. این روستا مرکز بخش اورامان از توابع شهرستان سروآباد، در استان کردستان است. از نظر جغرافیایی، 4 طرف آن را کوههای بلندی در بر گرفته و درۀ رودخانۀ سیروان در شرق آن قرار دارد (فرهنگ ... ، 359). نام این جشن از نام پیر شالیار، فرزند جاماسب (مردوخ روحانی، 1 / 2) گرفته شده است که گاه او را «پیشالیار» (محمدصالح، 184-185) و «پیر شهریار» (سلطانی، 365) نیز مینامند. در منابع معتبر تاریخی اطلاعی دربارۀ زمانه و زندگی او نیامده، و بیشترِ روایات موجود به صورت سینه به سینه به نویسندگان محلی رسیده، و ثبت شده است. با این همه، دربارۀ این روایتها، که بیشتر شبیه افسانهاند، میان صاحبنظران اختلاف است (رستم، سرووته ... ، 21). برخی او را مربوط به دورۀ اشکانی (هورامانی، 559)، و گروهی متعلق به 150 قم، و برخی او را از موبدان زردشتی اواخر عصر ساسانی (تابانی، 232؛ مردوخ روحانی، 1 / 3؛ هورامی، 3) دانستهاند (عبدالرحمان، 124)؛ برخی نیز با نادیده گرفتن پیر شالیار اول (زردشتی)، این جشن را متعلق به مصطفى پیر خداداد مشهور به پیر شالیار دوم و معاصر شیخ عبدالقادر گیلانی (471-561 ق / 1078-1166 م) پنداشتهاند که پس از دیدن پیامبر اسلام (ص) در خواب، ایمان آورد و کتاب جدّش پیر شالیار اول، یعنی «کتاب معرفت» را مطابق قوانین اسلامی تغییر داد (هورامانی، 559؛ مردوخ، 1 / 225؛ تابانی، 331). دستهای هم او را از مبلغان آیین یارسان (اهل حق) پنداشتهاند و نام او را برای 3 فرد متفاوت در 3 دورۀ متفاوت از قرن 5 تا 8 ق به کار بردهاند (خزانهدار، 1 / 236؛ رستم، یارسان، 99-100، 112؛ صفیزاده، 109، 110). در دفترهای کلامی اهل حق هم اشعاری از او درج شده است (نک : سرانجام، 52-53). بر پایۀ روایتهای موجود، پیر شالیار اول، دختری کر و لال و مجنون به نام شاباره خاتون یا جهانآرا را شفا داد که از او بهعنوان فرزند یکی از پادشاهان ایران یاد کردهاند؛ گاه این پادشاه را شاه عباس صفوی (شیدا، 90) و گاه حاکم بخارا (محمودپور، همان، 74-75) آوردهاند. پدر دختر نیز به پاس این کار، او را به ازدواج پیر شالیار درآورد (شیدا، 90-95؛ رهو، 58؛ محمودپور، همانجا). عروسی آنها در روستای اورامان تخت صورت گرفت و از آن زمان تاکنون مردم این روستا در سالگرد آن، آیینهای نمادین عروسی را برگزار میکنند (محمودپور، رهو، همانجاها)؛ هر چند برخی از منابع از برگزاری مراسم عروسی پیر شالیار در نواحی مختلف اورامینشین ایران و عراق خبر دادهاند (کریمیان، همانجا)، ولی باید گفت که برگزارکنندگان اصلی این عروسی در طول تاریخ، مردم این روستا بودهاند و اهالی دیگر نقاط اورامان صرفاً برای شرکت در آن به اورامان تخت میرفتهاند (تحقیقات ... ). این مراسم در طی 3 هفته و در 3 مرحله، و همزمان با پایان چلۀ بزرگ و آغاز چلۀ کوچک در اواسط بهمنماه آغاز میشود (زارعی، 52). در گذشته، زمان جشن را متولّی زیارتگاه پیر شالیار پس از مشاهدۀ قرار گرفتن خورشید در نقطۀ خاصی از کوههای مشرف به روستای اورامان تخت، تعیین میکرد (رهو، همانجا). مرحلۀ اول جشن، خبررسانی است که در گذشته در نخستین چهارشنبۀ بهمنماه (مخدوم، 53) به عمل میآمد و امروزه در اولین جمعۀ پیش از 15 بهمن صورت میگیرد. باغبانهای باغ موقوفۀ پیر شالیار، خبر آغاز جشن را به مردم روستا میدهند (محمودپور، جهژنیک بو پیر، 46؛ رهو، همانجا) و امام جمعۀ ده در ضمن خطبههای نماز جمعه، دربارۀ آن سخن میگوید (تحقیقات). اندکی پس از آن، متولیان مقبرۀ پیر، گردوهای باغ او را در محوطۀ زیارتگاه میان خانوارهای روستا به صورت مساوی تقسیم میکنند و کودکان و نوجوانان روستا آنها را به خانههای مردم میبرند. صاحب هر خانه در مقابل، چیزی مانند پول، گندم، آرد و جز اینها را در ظرفهای آنان قرار میدهد تا در مراسم جشن استفاده شود (محمودپور، همانجا؛ رهو، 58- 59؛ تحقیقات). در همین زمان برخی از جوانان طایفۀ جارچی به روستاهای مجاور میروند و آغاز عروسی پیر را جار میزنند (محمودپور، همان، 59) و مرحلۀ اول جشن با این کار پایان مییابد. مرحلۀ دوم جشن از غروب سهشنبۀ آینده و با مراسم «کوته کوته» (کتک زدن) شروع میشود. جوانان روستا پس از رنگ کردن صورت خود، از ماسکهای عجیب و غریبی استفاده میکنند و درِ خانههای مردم را به شدت میکوبند. همینکه اهل خانه و به خصوص زنها، در را باز میکنند، جوانان سعی میکنند آنان را بترسانند. گاهی مردان، آنان را تعقیب، و در صورت دستگیری، تنبیهشان میکنند. این کار جنبۀ تفریحی و سرگرمی دارد و مایۀ کدورت نمیشود؛ زیرا «جوانان کوته کوتهچی» پس از بازگشت به آن خانه، هدایایی را از صاحبخانه دریافت میکنند (همان، 60-61). پس از آن، نوبت، به «قهلا روچنی» یا «کلاو روچنی» میرسید. در زبان اورامی «روچن» به معنای روزنه و «کلاو» به معنای کلاه است. در گذشته، خانههای روستاها روزنهای در پشت بام داشتند. اگر کودکی در خانهای متولد میشد، جوانان به پشت بام آن خانه میرفتند و یک کلاه به شال خود میبستند و آن را از روزنۀ خانه آویزان میکردند؛ اهل خانه نیز بر حسب سلیقۀ خود چیزی داخل آن میگذاشتند. این رسم در غروب سهشنبه ابتدا در روستای سر پیر، در مجاورت اورامان تخت آغاز میشد و فردای آن، پس از اذان صبح در روستای اورامان تخت اجرا میگردید (همو، «جیژنی پیر (1)»، 33-34؛ تحقیقات). امروزه جوانان به جای این کار به درِ خانههای مردم میروند و از آنان پول، گندم، گردو و جز آنها میگیرند. مردم محلی ریشۀ این مراسم را به تولد پیر شالیار یا فرزند او ربط میدهند (همو، جهژنیک بو پیر، 62-64). سومین آیین این مرحله، «قربانی کردن» است. پس از پایان «کلاو روچنی» و با تابش نخستین اشعۀ آفتاب روز چهارشنبه، مراسم سر بریدن حیوانات در جلو خانۀ پیر آغاز میشود. این رسم را هنوز هم «سر بریدن گوسفندان» مینامند (همو، «جیژنی پیر (1)»، 34). امروزه در کنار گوسفند، بز، گوساله و گاو هم قربانی میکنند (همو، جهژنیک بو پیر، 66). این دامها را مردم اورامان تخت و دیگر روستاهای اطراف نذر پیر شالیار میکنند و از اواخر فصل پاییز به خانۀ پیر میفرستند که در طویله و مرتع مخصوص او نگهداری میشوند (رهو، 59). نخستین گوسفند را باید یکی از اعضای طایفۀ «پاشا» قربانی کند و پس از آن، بقیۀ مردم با ندای «یا پیر» حیوانات خود را قربانی میکنند و متولیان زیارتگاه گوشت را در سهمهای مساوی میان مردمِ ده تقسیم میکنند (محمودپور، همان، 68- 69). مقداری از این گوشت در اختیار مهمانان قرار میگیرد و باقیماندۀ آن صرف تهیۀ غذای مخصوص روز جشن میشود (تحقیقات). گروهی از طایفۀ غنی و کمککنندگان به آنان با گذاشتن دیگها روی آتش، مقدمات تهیۀ آش را فراهم میکنند که از جگر سفید، جگر سیاه، چربی حیوانات قربانیشده، لپه، رب انار ترش و بلغور تهیه میشود و مشهور به «چاشته تشه» یا غذای ترش است. این آش همراه با نان محلی در اختیار حاضران قرار میگیرد. برخی از کودکان و نوجوانان آن را برای تبرک به منزل خود میبرند (همان، 71؛ رهو، همانجا). شرکتکنندگان در مراسم پس از خوردن غذا، دست یکدیگر را میگیرند و حلقهوار مشغول رقص و پایکوبی میشوند. در ابتدای حلقه، ریشسفیدان و درویشان، و در انتهای آن جوانان و نوجوانان هستند. درویشها پس از مدتی دچار خلسه میشوند، موهای بلند سر خود را باز میکنند، و با ذکر یا الله و یا هو، سر خود را با ضربآهنگی پایین و بالا میکنند، بقیه هم با ضربآهنگی آرام و یکنواخت، هر یک از پاها و نیز بدن خود را به جلو و عقب میبرند. در همین حال نینوازان مینوازند و گروهی بر طبل میزنند و دستهای هم اشعار عرفانی میخوانند (محمودپور، همان، 71-73؛ تحقیقات). این کار تا هنگام غروب ادامه دارد. پس از آن، مردم در خانۀ پیر تجمع میکنند و «جم» را تشکیل میدهند. این خانه شامل یک اتاق حدود 80 متری با چند سکو ست که هر طایفهای در سکوی مخصوص خود مینشیند. مردم از آش ترش میخورند و پس از سخنرانی علما و قصیدهخوانی، رقص و سماع عرفانی آغاز میشود. پس از آن، متولی خانۀ پیر صندوق یادگارهای پیر شالیار را که شامل گیوه، تسبیح و جز آنها ست، باز میکند و مردم به نشانۀ تبرک آنها را میبوسند و دست به دست میگردانند (همان، 69، 81-82). در این مراسم زنان و دختران حق شرکت ندارند و تا این اواخر نمیتوانستند از پشتبام و پنجرۀ خانه آن را تماشا کنند. نقش آنان صرفاً تهیۀ نان محلی و شستن ظرفها و نظافت خانۀ پیر پس از اتمام مراسم است (همان، 299، «جیژنی پیر (2)»، 36). سومین مرحلۀ مراسم عروسی پیر شالیار، رسم «تربی» یا «تربه» به معنای توشه (سلطانی، 368) و مزار و تربت (رهو، 60) است که پنجشنبۀ هفتۀ بعد برگزار میشود و مردان به زیارت مقابر پیران مقدس محلی میروند. آنان نان قرصمانندی را که از مغز گردو پر شده، به همراه ماست با خود میبرند و پس از نیایش و توسل، سر قبر پیر میخورند. آنان پس از زیارت همۀ پیرها و دخیل بستن به دیوار و درختهای روی مزار، دستهجمعی همراه با نوای طبل اشعار عرفانی میخوانند و به سوی مقبرۀ پیر شالیار که در بخش شمالی عبادتگاه و کنار درخت مقدس قرار دارد، برمیگردند. گاه در مزار «شالیار سیاه» از مریدان پیرشاه، برخی از مردم هنگام توزیع نانها برای شوخی و سرگرمی چند نان را به یک نفر میدهند و به دنبالش میدوند تا دستگیرش کنند. او باید بتواند از دست آنان فرار کند و به ده برسد، وگرنه تنبیه میشود (محمودپور، جهژنیک بوپیر، 84-86؛ رهو، سلطانی، همانجاها؛ تحقیقات). این مراسم پایانبخشِ جشن زمستانی پیر شالیار است. مراسم دیگری به نام «کومسا» در نیمۀ اول اردیبهشت سال بعد، مقارن با زمان برگزاری گاهنبار نخست دین زردشت، پیش از کوچ مردم روستا به ییلاق برگزار میشود، که برخی آن را تتمۀ عروسی پیر شالیار میدانند (رهو، همانجا). کومسا نام سنگی در عبادتگاه پیر شالیار است. به باور مردم، روزی یکی از مریدان پیر برای دریافت تبرک برای ازدیاد محصول و فراوانی لبنیات به خدمت پیر میرسد و رهتوشۀ خود را که دُلمه بوده است، تقدیم پیر و مریدان میکند. پیر از او میخواهد که با سنگی به سنگ کومسا بزند و تکۀ جدا شده را برای تبرک بردارد. مردم در این روز بدون دف و آواز و رقص به آنجا میروند و پس از ذکر و نیایش و خوردن «دُلمه» با حضور متولی، با قطعه سنگی، قطعۀ کوچکی از سنگ کومسا را میشکنند و خردههای آن را با خود میبرند تا برای تبرک محصول در میان غلات و حبوبات خود بگذارند. آنان باور دارند که این سنگ کومسای نظرکرده، هرساله دوباره سبز خواهد شد (زارعی، 52؛ مخدوم، 54-56). برخی هم آنها را داخل مشک دوغ قرار میدهند و بر این باورند که سبب افزایش کره میشود (هورامانی، 1023). در آنجا مردم محلی برای ادارۀ روستا، تقسیم آب و کارهای دیگر تصمیمگیری، و مسئولیت ادارۀ امور مختلف ده را میان خود و کدخدا تقسیم میکنند (محمودپور، جهژنیک بو پیر، 245). مراسم سنتی و باستانی پیر شالیار که به گفتۀ مردم محلی بیش از 900 سال است برگزار میشود (محمودپور، «جیژنی پیر (2)»، همانجا)، ریشه در باورها و اعتقادات کهن دارد که سالیان دراز حفظ گردیده و با تغییراتی که در آن داده شده، به شکل امروزی درآمده است (قادری، 85). مردم اورامان پس از گذشت صدها سال از مرگ پیر شالیار، نوعی از او سخن میگویند که انگار هنوز در میانشان حضور دارد و با اعجاز و کراماتش مسیر زندگی آنان را عوض میکند (محمودپور، جهژنیک بو پیر، 164).
تابانی، حبیبالله، وحدت قومی کرد و ماد، تهران، 1380 ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ خزانهدار، معروف، میژووی ئهدهبی کوردی، اربیل، 2001 م؛ رستم، ایوب، سرووته دینیو کومه لایه تییهکانی خهلکی ههورامان، وزارت ارشاد، 2007 م؛ همو، یارسان، وزارت ارشاد، 2006 م؛ رهو، روشنک، «مراسم پیر شالیار و نیمنگاهی مردمشناسانه»، مجلۀ مهاباد، مهاباد، 1381 ش، س 2، شم 16؛ زارعی، محمدابراهیم، سیمای میراث فرهنگی کردستان، تهران، 1381 ش؛ سرانجام، به کوشش طیب طاهری، سلیمانیه، 2007 م؛ سلطانی هورامی، مظفر بهمن، تاریخ هورامان، تهران، 1386 ش؛ شیدا، قاضی عبدالله، تاریخ سلاطین هورامان، سنندج، 1383 ش؛ صفیزاده، صدیق، اهل حق (پیران مشاهیر)، تهران، 1387 ش؛ عبدالرحمان محمد، عبدالرزاق، سهربوردیکی ههورامان ... ، تهران، 2005 م؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کردستان، شهرستانهای بانه، کامیاران و سروآباد، تهران، 1385 ش؛ قادری، زاهد، کردستان، تهران، 1383 ش؛ کریمیانی سردشتی، نادر، «تعلیقات» بر تاریخ هورامان (نک : هم ، سلطانی)؛ محمدصالح، عزت فتاح، ههورامان، سلیمانیه، 2006 م؛ محمودپـور، رئـوف، جهژنیـک بـو پیر، اربیـل، 2009 م؛ همـو، «جیژنـی پیر (1)»، سروه، اربیل، 1375 ش، س 12، شم 117؛ همو، «جیژنی پیر (2)»، همان، شم 118؛ مخدوم، منصور، اهمیت کرد و کردستان در ادوار تاریخی ایران، سنندج، 1381 ش؛ مردوخ، محمد، تاریخ مردوخ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، 1382 ش؛ هورامانی، محمدامین، میژووی هورامان، تهران، 1380 ش؛ هورامی، محمدکریم، پیر شالیار، وزارت ارشاد، 2004 م.
اسماعیل شمس
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید