پیراهن مراد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239528/پیراهن-مراد
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
پیراهَنِ مُراد، جامهای كه فرد حاجتمند برای روا شدن آرزویش بر تن میكند و یكی از انواع نذرهای مربوط به ماه رمضان محسوب میشود.نذر میتواند جنبۀ مادی یا معنوی داشته باشد. در جنبههای مادی آن مسائلی چون پول نقد، محصول زراعی، خوراكی و دیگر اشیاء و موارد اینچنینی نذر كرده میشود. در جنبههای معنوی نذر نیز مسائلی چون زیارت، تعزیه، مداحی و نوحهخوانی، سینهزنی و زنجیرزنی، علمگردانی، صلوات، دعا، نماز و دیگر اعمال معنوی ادا میشوند (برای اطلاعات بیشتر در اینباره، نک : ه د، نذر). یكی از مواردی كه برای نذر كردن در فرهنگ مردم ایران رواج دارد، پوشیدن «لباس» است. در ماههایی چون رمضان، محرم و صفر، پوشیدن لباس سیاه، بستن شال سبز و یا كفن در آیینهای عزاداری رایج است.«پیراهن مراد» (پیرهن مراد، پیرَنِ مراد)، و به گویش لری (جُوِه مُراد، جومِهْ مُراد) (عسکریعالم، 138؛ سرلک، 101)، یكی از باورهای عامه برای بختگشایی و رفع مشكلات است، همچون حنای مراد، كیسۀ مراد، آجیل مراد و جز اینها (شاملو، حرف «ب»، دفتر سوم، 2116-2117). در برخی از فرهنگهای فارسی، پیراهن مراد چنین معنا شده است: پیراهنی كه زنان برای برآورده شدن حاجاتشان در روز بیستوهفتم رمضان با پول كدیه (گدایی) میخرند و میان دو نماز ظهر و عصر در مسجد میدوزند و بر تن میكنند (برای نمونه، نک : لغتنامه ... ، ذیل پیراهن؛ داعیالاسلام). در روستاها و مناطق عشایری، بهویژه مناطق لرنشین، زنان نذر میكنند تا زمانی كه به مُراد خود برسند، جامه را از تن خود بیرون نیاورند. این كار گاهی حتى تا چند سال ادامه مییابد و فرد بهجز مواردی چون شستوشوی لباس (در شب) و نظافت خود، آن را از تن بیرون نمیآورد (نک : وکیلیان، 1 / 124). معمولاً زنان نازا یا دختران در خانه مانده و شوهرنکرده یا کسانی که بیمار لاعلاج دارند، در ماه رمضان برای رفع گرفتاری و حوائج خود، پیراهن مراد بر تن میکنند (كتیرایی، 113).مقدمات آماده کردن و بر تن کردن پیراهن مراد در مناطق مختلف ایران کموبیش مشابه است. معمولاً فردی که نذر پیراهن مراد دارد، اول یا 27 رمضان از خانوادههایی که مردانی «محمد» یا «علی» نام دارند، پولی گدایی كرده، پارچهای میخرد و در حالی که روزۀ سکوت گرفته و کام نمیگشاید، به مسجد، امامزاده یا مكانی مذهبی میرود و پس از وضو و نماز، نیت كرده، جامهای نو دوخته، بین دو نماز میپوشد. این جامه برای گرفتن مراد و حاجت است. از آن به بعد، جامه را بر تن میكند و تا روا شدن حاجت، آن را از تن به در نمیآورد، مگر جامه فرسوده و غیر قابل استفاده شود (جمالزاده، «پیراهن ... »، 1 / 299؛ شهری، 3 / 370؛ وکیلیان، 1 / 124-125). زنان در بروجرد از 7 تن که نام فاطمه دارند، پارچه گدایی میكنند و شب 27 رمضان در مسجد به كمك 7 دختر نابالغ برای خود پیراهن مراد میدوزند (شكورزاده، 90). به گزارش هدایت، در تهران در روز 27 رمضان که روز قتل ابنملجم است، زنها سرخاب و سفیداب میكنند و از پول گدایی پارچه میگیرند و میان دو نماز در مسجد پیراهن مراد میدوزند ( فرهنگ ... ، 49). پول پیراهن مراد را از مردانی كه یكبخته هستند (یك زن دارند)، باید گرفت و پارچه را از دكانی كه رو به قبله باشد، باید خرید (جمالزاده، همانجا). در بیرجند اعمال 27 رمضان را «بیست و هفتمان» مینامند. «کفچِلِزی» یا «کمچلزی» مراسم قاشقزنی زنان با صورتهای پوشیده است. در این شب هر نفر یک سبد حاوی آینه، شانه و سرمهدان با خود میبرد و با کفچلز (قاشق) به در میزد؛ زن صاحبخانه پس از استفاده از شانه و سرمه، خود را در آینه میدید و پولی در سبد فرد ناشناس میگذاشت. در برخی از موارد زن کفچلزی با پول گرد آمده، پیش از ظهر فردا، پارچهای میخرید و در خانه یا مسجد، لباسی برای خود میدوخت و باور داشت که با این کار تمام سال در شادی و سلامتی به سر خواهد برد (رضایی، 494-495). گاه زنان بین دو نماز ظهر و عصر پیراهن مراد را بریده و كوك زده و این ورد را میخواندند: ابنملجم بن مراد / لعنت حق بر تو باد (كتیرایی، 115). به جز ماه رمضان، دوختن و پوشیدن پیراهن مراد در موسم دیگر نیز مرسوم است. مثلاً زنان در لاریجان استان مازندران برای بختگشایی در شب چهارشنبهسوری، کیسهای میدوزند و از دیگران اعانه جمع میکنند و از پول جمعشده، پیراهن مراد میدوزند (پورکریم، 21). شکل و دوخت پیراهن مراد بسیار ساده و معمولی است و از هرگونه تجمل و تزیینی به دور است. گاه مادران برای فرزند بیمار خود نذر كرده، پیراهن مراد میدوزند و تا شفا یافتن، پیراهن را از تن او به در نمیكنند. اگر نذر پوشیدن پیراهن مراد زماندار باشد، در صورتی كه زمان تمام شود و فرد كامیاب نشود، این نذر قابل تمدید و یا ترك است. در شهرکرد گونهای دیگر از نذر پیراهن مراد مرسوم است؛ به این صورت که اگر زنی پای سفرهای بنشیند و حاجتروا شود یا از دست صاحب سفره آب و غذایی بخورد و به مراد خود برسد، نذر میكند تا لباس (حتى لباس كهنه) او را برای مدتی به تن كند. زمان پوشیدن این لباس از یك ماه تا یك سال امتداد دارد. كسانی هم كه پس از مدتها و نذر و نیاز فراوان، صاحب فرزند (پسر یا دختر مورد خواستهشان) میشوند، پیراهنی به تن فرزند خود میكنند، یا اگر به واسطۀ امام یا امامزادهای نیتشان برآورده شده باشد، لباس خاصی به تن فرزندشان میكنند كه به آن شخص منسوب است. مثلاً، اگر پس از چند دختر نذر كنند و به امام حسین (ع) متوسل شوند و پسری به دنیا آورند، نام او را «حسین» گذاشته و از اول محرم تا اربعین، پیراهن سیاه به تن او میكنند یا شال سبز بر وی میبندند. این پیراهن نیز به نوعی «پیراهن مراد» او ست. گاهی كیسۀ مراد، دستمال مراد، چارقد مراد و انواع پوشاك مراد هم به تن میكنند كه برای حاجتروایی، رفتن به مکه، کربلا، مشهد و امور دیگر دوخته میشوند (مستوفی، 1 / 484؛ شهری، 3 / 370-371؛ شریعتزاده، 397- 398). گاه به جای آنكه از پول گدایی پیراهن مراد بدوزند، جوراب یا چارقدی میخریدند و پیش از نماز پسین، آن را به پا میكردند و یا به سر میاندختند (كتیرایی، همانجا). پوشیدن پیراهن سیاه، نصب علم سیاه و بیرق سبز بر سردر خانه، بستن شال سبز بر كمر یا گردن و نهادن كلاه سفید یا سیاه نیز نمونههایی از نذر تنپوش در فرهنگ عامه است. اهمیت پیراهن مراد در آن است كه پس از اتمام دوران نذر، این پیراهن بهعنوان كالایی گرانبها در صندوقچۀ مشخصی نگهداری میشود و یا نسل به نسل به فرزندان (دختر) آن زن منتقل میشود.«پیراهن مراد» در امثال مردم نیز بازتاب یافته است: «یارو پیراهن مراد میدوزد، سوزنش میرود پای ما»؛ این مثل در مواردی کاربرد دارد که تلاش شخص در جهت سود خویش سبب آزار یا زیان دیگری شود (شاملو، حرف «پ»، دفتر دوم، 977؛ ذوالفقاری، 1 / 654). صادق هدایت نیز در یکی از داستانهای خود به این سنت اشاره کرده است: «برای اینكه بختش واز بشود، نذر و نیازی نبود كه نكردم: از توپ مرواری ردش كردم ... میان دو نماز پیراهن مراد برایش دوختم» (نک : علویه ... ، 14).
پوركریم، هوشنگ، «آیین جشن چهارشنبهسوری در ایران»، هنر و مردم، تهران، 1347- 1348 ش، شم 77- 78؛ «پیراهن مراد»، اطلاعات ماهانه، تهران، 1336 ش، شم 110؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ جمالزاده، محمدعلی، هزار بیشه، تهران، 1326 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ سرلک، رضا، واژهنامۀ گویش بختیاری چهارلنگ، تهران، 1381 ش؛ شاملو، احمد، كتاب كوچه، تهران، 1377-1387 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شكورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ واژگان لری و لکی، خرمآباد، 1384 ش؛ كتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1386 ش؛ وكیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هدایت، صادق، علویه خانم و ولنگاری، تهران، 1338 ش؛ همو، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1381 ش.
عباس قنبری عدیوی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید