پشک انداختن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 24 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239503/پشک-انداختن
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
2
پِشْکْ اَنْداخْتَن، از روشهای سنتی تعیین نوبت تقدم و تأخر یا قرعهکشی در بازیهای ایرانی. بچهها به منظور انتخاب فرد یا دستهای برای آغاز بازی، شیوهای به نام «پشک انداختن» یا «قرعه انداختن» را بهکار میبرند.بچههای ایرانی برای اینکه بازیشان از نظم، هماهنگی یا عدالت برخوردار باشد، یک یا دو تن از بازیکنان را به عنوان استاد (اوسّا، اوستا یا رهبر) تعیین میکنند. روش تعیین استاد در میان مردم، فرهنگ و ادب فارسی به «پشک انداختن» و «قرعهکشی» شهرت یافته است (انوری؛ شاملو، حرف «پ»، دفتر اول، 590؛ کاتوزیان، 155). پشک به معنای قرعهای است که بازیکنان میان خود به جهت تقسیم اسباب و اشیاء، یا به عبارتی، برابر کردن آنها میاندازند تا قرعه به اسم یکی از بازیکنان یا گروه درآید و اغلب با «انداختن» و «کشیدن» همراه است ( لغتنامه ... ؛ نفیسی؛ برهان ... ؛ فرهنگ ... ). پشک انداختن را میتوان برداشتن یا گرفتن چیزی یا نوعی حساب نیز دانست که بازیکنان برای تعیین نوبت تقدم و تأخر یا برتری در بازی به کار میگیرند (جمالزاده، 42؛ امیری، 99). بنابراین، اساس و اصول اولیۀ هر بازی با پشک انداختن یا قرعه کشیدن همراه است.احتمالاً واژۀ پشک انداختن از فرهنگ کشاورزی وارد بازی کودکان شده است؛ زیرا کشاورزان در اول فصل بهار، برای تقسیم آب یا تعیین زمینی که باید بکارند، پشک میاندازند (دایرةالمعارف ... ؛ آل احمد، نفرین ... ، 3 / 1، تاتنشینها ... ، 25). در مثل است که فلانی پشکَش با فلانی افتاد، یعنی با هم موافق و متفق گردیدند (هدایت، رضاقلی، 232).
پشک انداختن در میان بچههای استانهای مختلف ایران روشهای گوناگونی دارد. گاهی برای انتخاب گرگ یا استاد، فرد یا دستهای را بهعلت اقتدار و نفوذی که دارند، انتخاب میکنند و یا با انواع قرعهکشیدن، وی را برمیگزینند. پشک انداختن در بازیهای سنتی معمولاً به شیوههای مختلفی چون: «آنی بانی»، «آن مان»، «تر یا خشک»، «سر از من، آخر از تو»، «شیر یا خط»، «مشتگیری» (= پُر یا پوچ، گل یا پوچ، گُل یا گِرده <قرص نان>، پُر یا پیک)، «تیک یا جفت»، «ده بیس <بیست>، سی، چل»، «ده، بیس، سه پونزه»، «اره مره» و «دستمال من» اجرا میشود (سخاییان، 14؛ سعیدی، 196؛ آنیزاده، 97- 99).متداولترین شیوۀ پشک انداختن، مشتگیری (= گُل یا پوچ) است. در این روش یکی از نمایندههای دو طرف، نشانۀ کوچکی مانند سنگ کوچک یا هستۀ گیلاس را دردست میگیرد و پشت سر خود آن را دست به دست میکند، سپس دستها را مشت میکند و پیش میآورد. فرد مقابل باید تشخیص دهد، نشانه در کدام مشت وی قرار دارد. اگر توانست درست تشخیص دهد، برنده میشود و بازی را شروع میکند (شاملو، همانجا؛ آنیزاده، 97). گاهی بازیکنان دستهای خود را به پشت سر میبرند و از یک تا 10 انگشت خود، هر تعداد را که بخواهند، باز نگه میدارند و انگشتهای اضافی را میخوابانند. آنگاه دست خود را برابر اوستای موقتی دراز میکنند. شمار انگشتهای باز، عددی است که بازیکن انتخاب کرده است. اوستای موقت مجموع این اعداد را به دست میآورد و از یکی از بچهها، که دایرهوار ایستادهاند، شروع به شمردن میکند تا به عددِ مجموع انگشتها برسد. این عدد به هرکه افتاد، به عنوان اوستا (= شروعکنندۀ بازی) انتخاب میشود («مقدمه ... »، 125).در روش «تیک یا جفت» داور و دو سرگروه یک دستشان را عقب سر میگیرند و با گفتن «قاقچ»، همزمان یک دستشان را به صورت پشت یا رو پایین میآورند، هرکدام که تیک (تک) باشد، گرگ میشود. اگر داور تیک بیفتد، دوباره «قاقچ» میاندازند (آنیزاده، 98).گاهی بازیکنان 3 تایی میایستند و درحالیکه همه، دستهایشان را در هوا میجنبانند، یکی کلمۀ «موقتی» یا «موقتیش» را به 4 هجای م / و / ق / تی / یا تیش تقسیم میکند و با ادای آخرین هجا، کودکان دستهای خود را درحالیکه کف یا پشت یکی از دست را بر کف دستهای دیگرشان گذاشتهاند، پیش میآورند. کودکی که طرز قرار گرفتن دست زبرینش بر دست زیرین، برعکس دستهای دو بازیکن دیگر باشد، از بازی کنار میرود؛ تازمانیکه فقط دو تن از گروه بازبماند. در این هنگام یکی از کودکان، که در دورههای پیش کنار رفته، به حلقۀ آخرین دو بازیکن بازمانده میپیوندد و 3 تایی، این بار به جای گفتن «موقتیش» میگویند: «کُمَک کَکیش» و این شیوه تا سوختن یکی از آن دو بازمانده ادامه مییابد (بلوکباشی، 43).در اصفهان برای اجرای این عمل، 3 بچه دور هم جمع میشوند، هرکدام یکدستشان را پشت سر میگیرند و سپس با گفتن «یا علی» آنها را جلو میآورند. اگر هر 3 کف دست، یا هر 3 پشت دست خود را مشخص نمودند، دوباره دستها را به پشت سر میگیرند تا یکی از آنها حرکت دستش مخالف دیگری باشد. سرانجام فردی که دستش مخالف دو دست دیگر است، کنار میرود و بازی را آن دو بازیکن تا انتخاب یک فرد ادامه میدهند. گاهی برای پشک انداختن (= ور انداختن) یکی از استادها ریگ، شن یا سنگریزۀ مسطح و صافی انتخاب میکند و پس از تر کردن یک طرف آن با آب دهان، آن را بالا میاندازد تا چرخ خورده، به زمین افتد و استاد دیگر باید حدس بزند «تر» یا «خشک» است. گاهی کودکان به جای استفاده از دو واژۀ تر یا خشک، میگویند: «دسْت نماز علی تر» و زمانی که سنگ پایین آمد، هر کسی درست حدس زده باشد، برنده است (جمشاد، 15-16؛ نیز نک : شعبان، 46). بچههای شهرستان «فریدن اصفهان» برای انتخاب گرگ این شعر را میخوانند: اَتَتَی تیتومَتَد / پنجای شیرماشکر / کی میاکی برمیا / اکبر سیاه کاکامیا. وقتی ترانه تمام شد، دست روی هرکه باشد، او گرگ میشود (عسکری خانقاه، 264-265).در میان بچههای سمنانی، گروه برای بازی دور هم جمع میشوند، ابتدا پشک میاندازند و چنین میخوانند: اتک متک توتوچه / شِمْر مِمْر فانوسچه / میخ، ملک ساداده / تپ و توپ و چناره. اوستا یا بزرگتر بازی ضمن گفتن این واژه با دست بر سینۀ هر بازیکن میزند، آخرین فردی که ضربۀ «چناره» بر سینۀ او نواخته شد، شروعکننده است (احمدپناهی، «تحلیلی ... »، 110). گاهی بچههای سمنانی برای بازی این ترانه را میخوانند: آنی، بانی، دوسی / دوسی زده بوسی / اُو، او / اَته، بو / رنگی، منگی، رُخ (همو، ترانه ... ، 141).بچههای مازندران برای پشک انداختن که آن را در اصطلاح محلی «بارانداختن» میگویند، هرکدام 5 سنگ را به بالا پرتاب میکنند و با پشت دست آنها را میگیرند، دوباره آنها را از پشت دست به بالا پرتاب میکنند و با کف دست میگیرند. هرکس سنگ بیشتری را در کف دست بگیرد، اول، و بقیه به ترتیب در نوبتهای بعدی قرار میگیرند. اگر دو یا چند بازیکن برابر باشند، دوباره «بار آوردن» بین آنها تکرار میشود (سخاییان و دیگران، 5؛ قزلایاغ، 641). در بندر انزلی بازیکنان به جای شمارۀ اعداد میخوانند: آنّی، مانّی، بارابانی / دو، دو، اِسکاچی / اِسکامانا / قاراچی / آدین / دِوا / تِری / چِت، یا میسرایند: آنیف بانی / نابارانی / دو، دو، اِسکاژی / ماما / دالا / گالاچی (نوعی نان محلی). به این معنی که: آنها توی حماماند، سوار بر گوسفندها، گوسفندها را پیش بخوان، مادر نان داده است. بگو: دو! دو! (شاملو، حرف «آ»، دفتر سوم، 691-693؛ نیز نک : مرعشی، 233).در فارس واژههای ترانه اینگونه تغییرکرده است: اَنی ـ اونی به گفتار / چَنی چونی به رفتار / اگم، بَگم، پلیس، توک (قزل ایاغ، 370)، و از آنجا که تغییرات سیاسی و اجتماعی در ادبیات و فرهنگ مردم بازتاب دارد، بعد از انقلاب اسلامی این شعر را میخواندند: اره، مره، شاه خره، امام خمینی رهبره، بزن، بکش، یکیش دره (آنیزاده، 99). در شیراز برای انتخاب دو سرگروه، افراد زرنگ را انتخاب میکنند و سرگروهها برای انتخاب افراد گروه پشک میاندازند. برای این روش اوستاها کنار یکدیگر میایستند. بازیکنان دوتا دوتا با هم مشورت میکنند و هریک یکی از دو نام «خشت طلا» (یا هرچیز طلای دیگری مثل سیب طلا) یا خانۀ خدا را برای خود انتخاب میکنند، سپس نزد اوستاها میآیند و میگویند: علی علی! اوستا میگوید: گلاب به جمال علی! بازیکن دوباره میگوید: کی میخواد توپ طلارو؟ کی میخواد خونۀ خدارو؟ اوستا میگوید: من میخوام خونۀ خدارو یا سیب طلارو و بدینگونه، بازیکنی که نام سیب (یا خشت) طلا و یا خانۀ خدا را برای خود برگزیده است، جزو دستۀ او انتخاب میشود («مقدمه»، 128).شیوۀ یادشده میان بچههای آباده بدینگونه است که همۀ افراد دستهای خود را به پشت سر میبرند؛ درحالیکه هریک از آنها یک یا چند انگشت از انگشتان یک دست خود را باز گذارده، بقیه را میبندند. آنگاه انگشتان باز خود را جلو آورده، یک فرد به صورت توافقی مأمور شمردن انگشتها میشود. به عنوان مثال، با شمارش انگشتان دست، عدد 46 به دست میآید. سپس فردی با توافق همه شروع به شمردن میکند؛ بدین ترتیب که با گذاشتن دست روی سینۀ خود عدد یک را میگوید و از سمت راست یا چپ خود شمارش را ادامه میدهد تا به عدد 46 برسد. شخصی که عدد 46 به او افتاده، به عنوان گرگ انتخاب میشود و باید به کنار دیوار یا محل تعیین شده برود. گاهی شمارندۀ اعداد، مورد اعتراض قرار میگیرد که چرا از سمت چپ یا راست شروع کرده است، زیرا در حالتی که شمار کل بازیکنان فرد باشد، از سمت راست فردی که عدد به او رسیده مثلاً «رضا» خواهد بود و اگر از سمت چپ شروع کند، «علی» به عنوان گرگ انتخاب خواهد شد (صداقتکیش، 41-42). گاهی یکی از بازیکنان میگوید: «سر از من، آخر از تو پشک!» یعنی از من شروع به شمارش کنید، بعد همگی انگشت انداخته و شمار انگشتان را میشمارند و از همان شخص شروع به شمارش میکنند. آخرین عدد به هرکس افتاد، گرگ میشود (جمالزاده، 42-43؛ آنیزاده، 98).در سیرجان بازیکنان کنار هم حلقهوار میایستند و میخوانند: «یه گو دو گو سه گو» یا چنین میخوانند «یه گو» اولین فرد، «دوگو» دومین فرد و «سه گو» سومین فرد. سه گو به هر کسی رسید، از صف خارج میشود و شمارش همینگونه ادامه مییابد تا جایی که 3 بازیکن باقی بماند. دوباره گو گفتن را ادامه میدهند تا یک فرد گرگ شود (مؤیدمحسنی، 601).در همدان برای انتخاب گرگ، بازیکنان حلقهوار میایستند، سپس مانند بچههای دیگر استانها دست را به پشت میبرند و شماری از انگشتان باز را نمایان میکنند، آنگاه یکی از بازیکنان را با توافق به عنوان داور انتخاب میکنند و وی باید از اولین نفر شروع به شمردن کند و بخواند: یک، دو، سه ... تا گرگ را انتخاب کند و بازی ادامه یابد (گروسین، 83). گاهی به جایِ شمارش اعداد، میخوانند: سر از من آخر از تو. یه نخود، دو نخود / سه نخود / چاری چنبر / مشک و عنبرِ تازی، توزی حقاً روزی، و یا میگویند: کاشکی من گربه بودم / میومیو کرده بودم / یه قاب پلو خورده بودم! (هدایت، نوشتهها ... ، 315، فرهنگ ... ، 185-186).کودکان فشندک و طالقان برای تعیین اولین بازیکن، هر یک سنگهایی را که در دست دارند، به هوا میاندازند و دست خود را میچرخانند، طوریکه سنگها در پشت دست آنها قرار گیرد، کسی که بیشترین سنگ در پشت دستش قرار گیرد، اوستا یا در اصطلاح محلی «پیشال» خواهد شد (قزلایاغ، 176).در اردبیل نیز برای پشک انداختن، شیوههای مختلفی را چون تر یا خشک (= یاشسان، قورو)، زوج هستی یا فرد (= تک سن، جوت)، در کدام دستم هست؟ (= هانسین دادیر؟)، و جز آنها اجرا میکنند. برای نمونه، در بازی محلی «مالا اویناتماق» افراد تیلههایی را بهطور پنهانی در جیبهای مختلف خود میگذارند، سپس یک شخص بیطرف را صدا میزنند و او با اشاره به یکی از جیبها، میگوید: بوباش (در این سر) یعنی در این جیب است و تیلههای هرکس از آن جیب بیرون بیاید، او شروعکنندۀ بازی است. برای مشخص شدن فرد دوم، به یکی دیگر از جیبها اشاره میکند و بدینترتیب، افراد اول تا چهارم انتخاب میشوند. در زبان محلی به افراد اول تا چهارم باش، آردی، زیر و زیردالی میگویند.در روش «اَ / مَ / کُ / مَ / کی» (معادل پالام پولوم پیلیش)، برای تعیین نوبت، 3 بازیکن دورهم میایستند و دستهایشان را در هوا میچرخانند و با هم میخوانند: اَ / مَ / کُ / مَ / کی، به محض گفتن آخرین جزء، یعنی «کی»، دستهایشان را به مرکز دایره آورده و کسی که حالت دستش متفاوت از دو بازیکن دیگر باشد، شروعکنندۀ بازی خواهد بود. این عمل برای تعیین نوبت دوم و سوم نیز ادامه مییابد. زمانی واژههای شمارش اینگونه تغییر میکنند: مهین / مهین / مهدا / نا / مهینی قویدوم / گولدا / نا / گول / آچ / دی / غونچا / لارا / یئر آچ / دی / اوخ / موخ / نر / گی / لاس و بعد از مشخص شدن گرگ، بازی ادامه مییابد (محمدی، مهین، 42- 48).قرعه انداختن برای انتخاب تیم شروعکنندۀ بازی در ایلام بدینگونه است که گیوهای ــ که در اصطلاح محلی به «زیر کلاش» معروف است ــ انتخاب میکنند؛ این گیوه باید یک طرفش سیاه، و طرف دیگرش سفید باشد؛ سپس، همان شیوۀ انداختن سکه یا سنگ (تر و خشک) را در دیگر استانها اجرا میکنند (محمدی، آیت، 1 / 63). گاهی بازیکنان لرستان به تعداد خود، گِل نرم برمیدارند و داخل یکی از آنها سنگی قرار داده و آنها را به هم میزنند. سپس بازیکنان هرکدام قطعهای از گل را برمیدارند. قطعه گلی که سنگ درون آن است، سهم هرکس شود، به عنوان سردسته انتخاب میشود و بازی را ادامه میدهد (نظری، 72).«گردو بشکن» شیوۀ دیگر یارگیری (= پشک انداختن) است. در این روش، دو بازیکنی که از نظر دیگران زرنگتر باشند، به عنوان سرگروه انتخاب میشوند، سپس برای آنکه مشخص شود بازی را چه گروهی باید شروع کند، سرگروهها از دو نقطه در یک خط، از فاصلهای مشخص روبهروی یکدیگر قرار میگیرند، سپس قدم به قدم بدون فاصله و دقیقاً پشت به پشتِ پا به طرف یکدیگر پیش میآیند. به هنگام رسیدن دو سرگروه به یکدیگر، اگر یکی از اشخاص در آخرین قدم، پا روی پای دیگری بگذارد، گروه وی شروعکنندۀ بازی خواهد بود (حاجی علیمحمدی، 109).در بختیاری برای پشک انداختن گاهی مسافتی را معلوم میکردند، آن وقت «سلّار / سالار»ها آن مسیر را میدویدند، هر فردی که زودتر میرسید، شروعکنندۀ بازی بود. گاهی دو «سالار» به صورت توافقی صف بازیکنان را نصف کرده، هریک نصف بازیکنان را به عنوان یار خود انتخاب میکردند (ارشادی، 1033). کودکان الیشتر روشی به نام گوی یا گِرده برای انتخاب دارند که به معنی «گُه میخوری یا نان گرده» است (عسکریعالم، 1 / 183).شیوۀ پشک انداختن در بوشهر بدینگونه است که بازیکنان به نوبت 3 بار توپ کوچکی را با یک دست به دیوار میزنند و هرکس بتواند این کار را بدون آنکه توپ از دستش بیفتد، بیشتر از دیگران اجرا کند، برنده و شروعکنندۀ بازی است (قزل ایاغ، 113). برای قرعهکشی در جزیرۀ کیش «ابو»ها یا همان سرگروههای دو گروه، دور از چشم بقیۀ بچهها، هرکدام یکی از دو انگشت میانی یا انگشت اشارۀ خود را انتخاب میکنند و به نزد بقیۀ بچهها برمیگردند. یکی از آنها به بچههای تیم حریف رو میکند و میگوید: «چِر»، بچهها میگویند: «فِر»، ابو میگوید: «انتگ»، بچهها میگویند: «بالطویل»، یعنی انگشت میانی یا «بالگصیر»، یعنی انگشت اشاره. اگر بچهها همان انگشتی را نام ببرند که ابوی آنها مشخص کرده است، شروعکنندۀ بازی خواهند بود؛ وگرنه تیم حریف بازی را شروع خواهد کرد (مختارپور، 599).
آلاحمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1352 ش؛ همو، نفرین زمین، تهران، 1346 ش؛ آنیزاده، علی، «درآمدی بر عناصر سازندۀ بازیهای سنتی»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1387 ش، شم 12؛ احمد پناهیسمنانی، محمد، «تحلیلی بر بازیهای سنتی شهر سمنان»، فرهنگ قومس، سمنان، 1380 ش، س 5، شم 1 و 2؛ همو، ترانه و ترانهسرایی در ایران، تهران، 1376 ش؛ ارشادی، عیدیمحمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ امیری، هوشنگ، فرهنگ باستانی خوانسار، تهران، 1381 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ روز سخن، تهران، 1383 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، بازیهای کهن در ایران، تهران، 1386 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جمشاد، نوروز، بازیهای باستانی کودکان اصفهان، اصفهان، 1351 ش؛ حاجی علیمحمدی، هما و دیگران، «طرح احیاء بازیهای سنتی»، مجموعه مقالات نخستین همایش بازی، فرهنگ، جوانان، تهران، 1382 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335 ش؛ سخاییان، ناهید، روش بازی کلاه پران، تهران، 1383 ش؛ همو و دیگران، روش بازی یه قل دوقل، تهران، 1377 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، حرف «آ»، دفتر دوم، 1361 ش، حرف «پ»، دفتر اول، 1378 ش؛ شعبان خمسه، نیره و سکینه هاتفی، نگاهی بر بازیهای محلی ایران، پایاننامۀ کارشناسی رشتۀ مردمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، 1384 ش؛ صداقتکیش، جمشید، بازیهای محلی آباده، تهران، 1360 ش؛ عسکری خانقاه، اصغر، فرهنگ و زیست، تهران، 1380 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ قزلایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، به کوشش شهلا افتخاری، تهران، 1379 ش؛ کاتوزیان تهرانی، محمدعلی، فرهنگ، به کوشش ناصر کاتوزیان، تهران، 1383 ش؛ گروسین، هادی، واژهنامۀ همدانی، تهران، 1384 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تـاریخ و فـرهنگ مردم دوان، شیـراز، 1380 ش؛ محمدی، آیت و فاطمه محمدی، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1383 ش؛ محمدی، مهین و حسن کامرانی، ائل لر، اویون لار، اردبیل، 1384 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرعشی، احمد، «بازیهای گیلان»، گیلاننامه، به کوشش محمدتقی پوراحمد جکتاجی، رشت، 1366 ش؛ «مقدمهای بر بازیهای محلی»، کتاب هفته، تهران، 1340 ش، شم 2؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نظری، محمدرضا، بازیهای لرستان، خرمآباد، به کوشش سعید رشنوئیان، 1381 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1317- 1318 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمنآرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی و دیگران، تهران، 1338 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همو، نوشتههای پراکنده، تهران، 1344 ش.
فاطمه شعبانی اصل
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید