برفی کردن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239330/برفی-کردن
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
2
بَرْفیکَرْدَن، یـا جشن برفی، از کهنآیینهای زمستانی در بسیاری از نقاط سردسیر ایران و برخی کشورهای همسایه مانند افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان. در برخی از مناطق ایران این بازی ویژۀ نخستین برف زمستانی است، اما در برخی مناطق دیگر هر زمان که برف ببارد، آن را اجرا میکنند و خود را مقید به نخستین برف نمیکنند. بازندۀ بازی باید طرف برنده را برای شام یا ناهار به خانۀ خود دعوت کند. غذای مهمانی نیز معمولاً نوعی آش است که در هر منطقه مواد آن متفاوت است.در اینجا به چند نمونه از این آیین اشاره میشود. در منطقۀ جاسب، از شهرستانِ محلات، همزمان با نخستین بارش برف، زنان آبادی در فکر «برفیکردن» دوستان و خویشان میافتند. مقداری برف را در دستمالی میبندند، به گونهای که مشخص نباشد و به پسر نوجوانی میدهند که آن را به خانۀ یکی از دوستان یا خویشاوندان ببرد. به پسرک که حتماً باید چست و چابک باشد، سفارشهای لازم را میکنند که به تله نیفتد. وقتی پسرک به خانۀ مورد نظر میرود و دستمال را تحویل صاحبخانه میدهد، باید فرار کند و بگوید: «برفی شدید». اهل خانه او را دنبال میکنند، اگر او را گرفتند، با مهربانی به درون خانه میبرند و با سُرمه یا دودۀ پشت دیگ صورتش را سیاه میکنند و مقداری نخود و کشمش در جیب او میریزند و میگویند: «به مادرت بگو زحمت کشیدی، انشاءالله مبارک است». پسرک به خانه برمیگردد و به مادرش میگوید: «دُومم سیاه کرن»، یعنی صورتم را سیاه کردند. آن وقت اهل خانه تدارک آشرشته را میبینند و ضمن معذرتخواهی از برندۀ بازی او را به همراه اعضای خانواده برای ناهار یا شام دعوت میکنند؛ اما اگر پسرک که برف را برده، موفق به فرار شود، برندۀ بازی محسوب میشود. از اینرو، خانوادهای که برف را گرفتهاند، آش تهیه میکنند و با خوشرویی به خانۀ پسرک رفته، همۀ اعضای خانه را برای خوردن آش دعوت میکنند (انجوی، 1 / 58- 59).در بیجار برفیکردن به اینگونه است که فردی مقداری برف در کیسهای میگذارد و در جیب خود پنهان میکند و به خانۀ فرد مورد نظرش میرود. مدتی مینشیند و در فرصتی مناسب کیسۀ برف را روی آتش کرسی خالی میکند و از خانه خارج میشود. پس از خروج از حیاط خانه میگوید: «شما را برفی کردم» و با سرعت دور میشود. اگر صاحب خانه نتوانست او را بگیرد، باید وی و خانوادهاش را برای شام دعوت کند، اما اگر او را گرفت، صورتش را سیاه میکند و خانوادۀ آورندۀ برف مهمانی میدهد. اگر صاحب خانه در لحظهای که آورندۀ برف کیسۀ برف را خالی میکند، متوجه کارش شود، و بتواند او را بگیرد، نه فقط صورتش را با ذغال سیاه میکند، بلکه او را وارونه سوار الاغ میکند و به همراه ساز و دهل در آبادی میگرداند. گروهی هم به دنبال آنها راه میافتند و با این وضعیت او را به در خانهاش میرسانند. در آنجا شخص بازنده همۀ افراد حاضر را برای شام دعوت میکند (سلیمی، 171). در گناباد مقداری «کف» را در ظرفی میگذارند و در زیر ظرف کاغذی میچسبانند و به دست پسرک چابکی میدهند تا آن را برای یکی از دوستان یا خویشاوندان ببرد. کف نوعی مادۀ خوراکی است که آن را از «اُشنان» و «چوبک» که ریشۀ گونهای گیاه بیابانی است، تهیه میکنند. چون کف مزهای تند دارد، برای شیرین کردن آن مقداری «دوشاب» (شیرۀ انگور) یا شیرۀ هندوانه به آن اضافه میکنند (انجوی، 1 / 62-63). صاحبخانه ظرف کف را میگیرد. پسرک در همان لحظه فریاد میزند: «برفی ما از شما» و صاحبخانه را متوجه کاغذ زیر ظرف میکند که رویش این شعر را نوشتهاند: «قاصدی آمد زما سوی شما / ظرف کف آورد از بهر شما / / برفی ما از شما / مهمانی شما از ما». به این ترتیب، صاحبخانه که «برفیشده» است، باید تدارک مهمانی را ببیند.در تربت حیدریه بهویژه در منطقۀ جلگهرخ چنین رسم است که در سالهای خشک و کمباران، کشاورزان پس از نزول اولین برف زمستانی مقداری برف در یک قوطی کبریت یا جعبهای میریزند و توسط یکی از اهالی برای یکی از کشاورزان و مالکان محل میفرستند. گاه ممکن است شعری مانند «برف میآید چو پنبه باد صرصره ده مو / قاصدی اومد زسوی شو مو / / گر گریفتی روی او را میکنی همچون ذغال / ورنه امشو اهل ده باشیم مهمون شومو». اگر گیرندۀ برف موفق به دستگیری قاصد نشود و روی او را سیاه نکند، باید به شکرانۀ اولین برف برای دیگر کشاورزان شامی تهیه کند و به آنها مهمانی بدهد (میرنیا، 179-180).در برخی دیگر از روستاهای این منطقه مردم به جای کف، ظرفی آش یا پلو به خانۀ مورد نظر خود میفرستند و زیر آن مقداری برف بستهبندی شده، به همراه کاغذی که این بیتها روی آن نوشته شده است، میگذارند: برف و باران است و توفان در هوا / قاصدی آمد که برفی از شما / / گر گرفتی روی او را کن سیاه / ور بماند روی او مانند ماه / / شرط باشد جمله را مهمان کنی / جوجه را زیر پلو پنهان کنی (انجوی، همانجا).در برخی از روستاهای شهرستان خمین، پس از بارش نخستین برف، افرادی که برای برفروبی به پشتبام خانههای خود میروند، از طریق دریچۀ بخاری یا دریچۀ آشپزخانه مقداری برف به درون خانۀ همسایه میریزند و به این طریق آنها را برفی میکنند. پس از این کار با صدای بلند همسایه را صدا میزنند و میگویند: «برفی ما از شما». همسایه که متوجه برف ریختهشده در خانه میشود، آمادۀ برپایی مهمانی میشود (جعفری).در برخی از شهرهای مازندران و گرگان نیز در سالهای دورتر رسم «برفیکردن» رایج بود، با این تفاوت که آنها چنین رسمی را محدود به نخستین برف نمیکردند و هرگاه برف میبارید، آن را به جا میآوردند. آنها روی کاغذی چند بیت شعر مینوشتند که به آن «برفنامه» میگفتند. سپس ظرفی غذا یا مقداری پارچه را به همراه آن «برفنامه» در بقچهای میپیچیدند و به پسرشان میدادند تا ببرد و به دست خانم خانۀ مورد نظرشان بدهد. پسرک معمولاً میگفت: مادرم این غذا را پخته، مقداری هم برای شما فرستاده است؛ یا اگر در بقچه، پارچه گذاشته بودند، چنین میگفت: «مادرم گفت از این پارچه میخواهم بخرم شما هم نگاه کنید، ببینید جنس آن خوب است یا نه». اگر بقچه را باز میکردند، بازی را باخته بودند، ولی اگر پسرک را میگرفتند با دودۀ دیگ رویش را سیاه میکردند. آن قدر این کار را ادامه میدادند، تا پسرک فریاد میکشید: «مهمانی به گردن من». او باید چندین بار این جمله را تکرار میکرد، تا رهایش کنند. پس از آن با همان روی سیاه به خانه برمیگشت و به مادرش میگفت تا تدارک مهمانی را ببیند. در «برفنامه» این بیتها را مینوشتند: برف میبارد چو جیحون از هوا / قاصد ما آمده سوی شما / / قاصد ما را اگر کردی سیا / شیرینی دارد تعلق بر شما / / گر نکردی روی قاصد را سیا / شیرینی حاضر نما از بهر ما. ایـن رسم همچنین بـه «فرستادن برفنامه» معروف بـود (نک : اسناد ... ، بش ).در تربتحیدریه و آبادیهای آن مانند مَحْوِلات و فیضآباد، مقداری برف را در پاکتی میگذاشتند و آن پاکت را در بقچهای میپیچاندند و به خانۀ دوست یا خویشاوندی میفرستادند. شخصی که بقچه را میبرد، معمولاً از میان زنها یا خدمتکارها انتخاب میشد، تا بتواند به اندرونی برود و بقچه را تحویل کدبانو بدهد (انجوی، 1 / 61). در آباده کسی که بستۀ برف را میبرد، همین که بسته را میداد، میگفت: «برف ما خانۀ شما، کاچی شما خانۀ ما». بازنده باید کاچی میپخت و مهمانی میداد. در آباده کاچی با آرد و روغن و شیر و زردچوبه درست میشود. اگر کسی که برف را برده بود، دستگیر میشد، سهپایۀ آهنی اجاق را به گردنش میآویختند و آن قدر او را نگه میداشتند، تا خانوادهاش میآمدند و به باخت خود اعتراف میکردند. آن زمان سهپایه را از گردن آن فرد برمیداشتند. در «دشت بیضاء» از آبادیهای شهرستان آباده اگر قاصد را دستگیر میکردند، رویش را سیاه میکردند و الکی روی صورتش میگرفتند و در آبادی میگرداندند.در صنعا از توابع آباده، اگر آورندۀ برف دستگیر میشد، مقداری آب بر سر و رویش میریختند و سهپایه به گردنش میآویختند، تا خانوادهاش بیاید و با پرداخت جریمه او را آزاد کند. جریمه نیز مقداری خوردنی مانند کشمش، برگۀ زردآلو، سنجد و بادام بود. در اقلید فارس به بهانۀ فرستادن «لقمۀ محبت» یا «کاسۀ همسایهگری» برفوکی یعنی تحفه و هدیۀ همسایه سعی میکردند فرد مورد نظرشان را «برفوکی» کنند. فردی که بستۀ برف را میداد، فریاد میکشید: «برفوک ما خونۀ شما، امشو میشِم مهمون شما» و بلافاصله فرار میکرد. اگر او را میگرفتند، سهپایۀ اجاق را به گردنش میآویختند و جارویی هم به پشتش آویزان میکردند، به گونهای که حالت دُم پیدا میکرد و با همان وضعیت او را از خانه بیرون میکردند. نکتۀ جالب در اقلید این بود که هنگامی که فرد آورندۀ برف را دنبال میکردند، اگر او خود را به حوض آبی میرساند و دستش را در آب میزد، از مجازات معاف میشد (همو، 1 / 60-61). در مناطق اخیر یاد شده، رسم برفیکردن منحصر به نخستین برف سال است.در تاجیکستان و همچنین شهرهای تاجیکنشین ازبکستان مانند سمرقند، بخارا و اندیجان نیز رسم برفیکردن رایج است و به آن «برفی» میگویند. مراسم «برفی» در این مناطق به مناسبت بارش نخستین برف سال برگزار میشود. در این مناطق برای «برفی کردن» برف نمیفرستند، بلکه نامهای مینویسند و به دست فرد چالاکی میدهند تا آن را به خانۀ شخص معینی ببرد؛ به این نامه «برفی» میگویند. ذکر نام فرستندۀ «برفی» و گیرندۀ آن الزامی است. حامل نامه به خانۀ فرد مورد نظر رفته و به بهانهای وارد خانه میشود. پس از احوالپرسی و در وقت «چایخوری» فرصت را غنیمت یافته، با احتیاط نامه را زیر کورپَچه (تشکچه) یا «دسترخوان / دستارخوان» (سفره) میگذارد (احمد، 46). پس از خداحافظی هنگامی که کمی از خانه دور میشود، اطلاع میدهد که «برفی» آورده، و در فلانجا گذاشته است. پس از آن به سمت خانۀ خود میگریزد. اگر تا پیش از رسیدن به خانه، دستگیرش کنند، خانوادۀ او باید مهمانی بدهند، در غیر این صورت برندۀ بازی محسوب میشود و حریف مهمانی میدهد.گاهی اوقات نامۀ «برفی» را از روستایی به روستای دیگر میفرستند. در چنین موردی، فرد حامل «برفی» با اسب به روستای مورد نظر میرود. پس از گذاشتن نامه و اعلام آوردن «برفی» با اسب به سمت روستای خود میگریزد. اهل روستا نیز او را با اسب تعقیب میکنند. در این صورت اهالی هر دو روستا به کمک «نمایندگان» خود میآیند. مثلاً اگر فاصلۀ روستاها زیاد باشد، ساکنان روستایی که «برفی» فرستادهاند، در بین راه «پایگه» برگزار میکنند (همو، 47)، یعنی اسبهای دونده و چالاک را زین و لجام زده، بهطور آمادهباش نگاه میدارند که اگر لازم باشد اسب تازهنفسی در اختیار نمایندۀ خود قرار دهند. اگر تعقیبکنندگان بتوانند حریف را پیش از رسیدن به روستای او دستگیر کنند، برندۀ بازی محسوب میشوند و در غیر این صورت بازندهاند.در برخی از این مناطق نیز اگر شخص آورندۀ «برفی» را دستگیر کنند، رویش را با دودۀ دیگ سیاه، و برعکس سوار خر میکنند و او را در آبادی میگردانند و میگویند: «این سزای کسی است که برفی میآورد و دستگیر میشود». در هر حال، بازنده باید ضیافتی ترتیب بدهد و از طرف مقابل پذیرایی کند. این ضیافت به همراه «ترانهسرایی و شعرخوانی و رقص و بازی صورت میگیرد» (همانجا). فرستندۀ «برفی» انواع خوراکها، میوهها و آجیلها، همچنین شمار افراد خود را برای ضیافت معین میکند.این بیتها نمونۀ یکی از «برفی»هایی است که روایتهای متعددی از آن با اندک اختلافی در شهرهای بخارا، سمرقند، خجند، استروشن، حصار، کابل و کوهستان وادیحصار ثبت شده است (همانجا):برف میبارد به فرمان خدا / برف نو از ما و برفی از شما / / ذره ذره برف میبارد سفید / یک ضیافت از شما داریم امید / / خانهها را گرم سازید از الو / همکباب آماده و آش پلو / / گوشت کبکان پاره کرده خاصگی / نان تفتان و مویز سایگی / / سیب و انگور و دل افروز انار / چای قیماقین و نان قبهدار / / گوسفندِ آخریِ دمبهدار / چار خربوزکلان نوختهدار / / رسته و لوز و مربا و نبات / پسته و بادام و قند و قندلات / / چارمغز و توت مویز سایگی / بهر ما تیار کن از جورگی / / حافظ خوشخوان و تنبور و دوتار / نای و غِجَّک جورههای بیغبار / / گر بگیرید این جوان رفته را / دست و پایش بسته و رویش سیا / / گر نگیرید این جوان رفته را / میدهید بزم کلان از بهر ما / / چل (40) نفر ما جورهها مهمان شده / نزدتان ما میرویم پزرمان شده (همو، 47-48).این رسم در افغانستان نیز رایج است. «برفیکردن» رسمی است بسیار کهن که در برخی شعرهای ویژۀ آن نیز به قدمت آن اشاره شده است؛ مانند این نمونه: برف میبارد به سان کفتر ژولیدهپَر / از کبوترخانههای عرش میآرد خبر / / رسم مردان قدیم بر خاطرم کرده اثر / برف نو آوردهام من بر شما ای باهنر.
احمد، روزی، «برفـی»، مـردم گیـاه، دوشنبه، 1993م، س1، شم 1؛ اسنـاد مرکز فرهنگ مردم صدا و سیما؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، یادداشتها؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ مردم کرد، تهران، 1381 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369ش.
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید