بالابان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 6 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239292/بالابان
پنج شنبه 23 اسفند 1403
بالابان، ساز بادی چوبی دوزبانه به شكل استوانه و از خانوادۀ نای و سُرنا. این ساز را به اختلاف قسمی سرنا و كرنا و شبیه شیپور بزرگ ( لغتنامه ... )، شبیه نیلبك با 6 سوراخ انگشتی و یكزبانۀ 11 سانتیمتری (شهمیری، 22)، شبیه سرنا با یك زبانۀ پهن (ذكاء، شم 8)، همانند ساز باستانی نَرمه نای و دوزبانه (منصوری، 61، 79)، همچنین سازی با 7 سوراخ انگشتی و یك سوراخ شستی و دوزبانه به درازای 6 سانتیمتر ( ایرانیكا، III / 569)، یا با 8 سوراخ انگشتی و یك سوراخ شستی و زبانهدار (صدریافشار، 160؛ نیز نك : ملاح، 91) نوشتهاند. اختلاف در اندازۀ تنه و شمار سوراخهای بالابان و بیزبانه یا یكزبانه و دوزبانه بودن آن، اگر ناشی از اشتباه نویسندگان در شناخت بالابان نباشد، به تنوع ساخت و بزرگ و كوچك بودن این ساز در حوزههای جغرافیایی ـ فرهنگی گوناگون و شیوۀ ساختن آن به شكل نی یا سرنا مربوط میشود (بلوكباشی، 225).به طور كلی، ساختمان این ساز از چند بخش تشكیل یافته است: نخست، تنۀ استوانهای یا لولهای شكل ساز كه آن را از چوبی سخت، مانند چوب توت، گردو ( ایرانیكا، همانجا)، شمشاد یا خیزران (ملاح، 92) به طول 30 تا 40 سانتیمتر و قطر 5 / 1 سانتیمتر میسازند؛ دوم، زبانۀ ساز كه دو تیغه یا دو لبه و از نی است و از اینرو، به نی و قَمیش (یا قامیش، لفظی تركی بهمعنای نی) شهرت دارد؛ سوم، پوكۀ فلزی استوانهای شكل كوچكی كه یك سرش با خَرَك به زبانه و سر دیگرش به تنۀ ساز میپیوندد (نك : همانجا).
بنابر اسناد و مدارك در دسترس، نوعی ساز بادی از خانوادۀ نی و سرنا دستكم از سدههای نخستین دورۀ اسلامی در ایران شناخته شده بوده، و در میان مردم بخشهایی از این سرزمین به كار میرفته است. زمخشری (د 538 ق / 1143م) یَراعه، یك نوع ساز بادی عربی را «نی، نای، سرنای، ناینی، بلبان» معنا، و معرفی میكند (1 / 300). حدود 300 سال پس از او، عبدالقادر مراغی، موسیقیدان بزرگ ایرانی (د 838 ق / 1335م) در جامع الالحان در شرح «آلات ذوات النفخ» از «نای بلبان» یا «نایچۀ بلبان» در ردۀ سازهای بادی نیین نام میبرد و در وصف آن مینویسد: «آن را با سرنا نسبتی باشد در حكم و اِدمان سرنا بدان كنند و آن را آوازی باشد لیّـن و حزین» (ص 208، نیز نك : مقاصد ... ، 135). عبدالمؤمن بن صفیالدین، بلهبان را از سازهای غیرناقص یاد كرده، و در معرفی حكمایی كه سازهای طرب را ساختهاند، ابن طایی را سازندۀ بلبان شناسانده است (ص 90) كه روایتی افسانهای به نظر میرسد.برخی از لغویان قدیم به این ساز اشاره كردهاند و آن را «سازی كه با لبها نوازند» معرفی، و آن را «خوشنوا» و «غمزدا» وصف كردهاند. مثلاً مؤلف مدار الافاضل (تألیف: 1001ق) بلبان را نام سازی دانسته است كه آن را به لبان نوازند و در شرح خوشنوا بودن آن مینویسد: آن را در باغ حافظ از دوست بَلَبانی شنیده و محظوظ شده است و میافزاید: «گویند شخصی بود كه در كابل به باغی مینواخت، بلبل مست شد و در كنار او آمده، افتاد و جمعی را بر آن گواه گرفته، والله اعلم» (فیضی، 1 / 237).واله اصفهانی در شرح چگونگی منع نواختن ساز و موسیقی در زمان شاه طهماسب صفوی و پراكنده شدن موسیقیدانان و نوازندگان و مهاجرت آنان از عراق به حجاز از «استاد حسین شوشتری سرنایی نقارهخانۀ خاصۀ شریفه» نام میبرد كه «در فن خود یگانۀ زمانه و در بلبان نوازی در میان اقران و امثال افسانه بود» (ص 482).در دورۀ قاجار سازی به نام بالابان بوده كه در دستههای موسیقی واحدهای نظامی به كار میرفته است. متون دورۀ قاجار، به ویژه متنهای مربوط به تشكیلات نظامی، صراحتاً به كوبهای یا بادی بودن بالابان و چگونگی ساختمان و جنس و شكل آن اشاره نمیكنند، لیكن از مضامین عبارات نوشتهها یك نوع ساز كوبهای از ردۀ طبل و دهل مستفاد میشود (وقایع ... ، 448؛ حسینی، 37). چریكف كه در دورۀ ناصرالدین شاه به ایران سفر كرده، در سیاحتنامهاش شیپور و بالابان و موزیك را از لوازم سربازی آن دوره به شمار آورده است (ص 184).بالابانچی به معنای بالابانزن و طبال نیز اصطلاحی شناختهشده و رایج در دورۀ قاجار و نخستین دهههای پس از آن دوره، در تشكیلات نظامی ایران بوده است. در لغتنامههای انگلیسی ـ فارسی ولاستن، و فرانسوی ـ فارسی كازیمیرسكی كه در زمان ناصرالدین شاه چاپ شده، بالابانچی به معنای طبال آمده است (ولاستن، ذیل درامر؛ كازیمیرسكی، ذیل تمبور؛ نیز نك : اشتاینگاس، 149). در لغتنامۀ تركی ـ انگلیسی آكسفرد نیز واژۀ «بالابان» به معنای طبل بزرگ آمده است (آلدرسن، 54).
دربارۀ خاستگاه و ریشۀ بالابان، لغویان ایرانی اختلافنظر دارند. بالابان را برخی واژهای فارسی (داعیالاسلام، 1 / 584؛ نفیسی، 1 / 520)، برخی دیگر برابر با بَرَبَن روسی، و بلبان را برابر با بالابان روسی (معین، 1 / 465، 564) و گروهی نیز آن را تركی (منصوری، 79) دانستهاند. داعیالاسلام براساس فقهاللغۀ عامیانه، یك ریشهشناسی خیالپردازانه از بالابان داده، و آن را برساخته از دو كلمۀ «بالا» به معنای فوق و «بان» به معنای صدا دانسته، و «قسمی از طبل كه صدای بزرگ دارد» تعریف كرده است (همانجا). بالابان به معنای نوعی ساز بادی نیین به صورتهای بَلَبَن، بَالَبَن و بالابَن نیز در فرهنگهای لغات تركی ـ روسی آمده است. در «لغت آذربایجانـی ـ روسـی»، بالابان به معنای ساز بادی نهچندان بزرگ و شبیه زُرنا (= سرنا) (عزیزبیكف، 49)، در «دائرةالمعارف موسیقی تركی» بَلَبَن یا نایِ بَلَبَن با اشاره به مطلب جامع الالحان، نوشتۀ عبدالقادر مراغی و «سازهای تركی» نوشتۀ فارمر، سازی بادی شبیه زُرنا (اوزتونا، 97)، و در «فرهنگ موسیقی تركی» بَلَبَن ساز بادی شبیه ساز نیین مِی متداول در ارزروم (غازی میخال، 31؛ نیز نك : جنكینز، 68)، تعریف شده است.در فرهنگها و دائرةالمعارفهای روسی واژۀ بالابان به معنای ساز بادی زبانهدار معمول میان اقوام قفقاز شمالی و ایرانیان آمده است («دائرةالمعارف ... »، IV / 99). در «اطلس سازهای ملی شوروی»، ایـن ساز بـادی بـه صورت بالامان ضبط شـده است (نك : ملاح، 90). در «دائرةالمعارف بزرگ شوروی»3 یك نوع ساز ضربی استوانهای شكل چوبی یا سفالی یا فلزی كه روی دو دهانۀ آن پوست كشیدهاند و آن را با دو چوبه مینوازند، با نام بارابان معرفی شده است (IV / 217؛ نیز نک : دال، I / 46). ولادیمیر دال، بارابان را به یك ساز ضربی نظامی اطلاق كرده، و اصطلاح «بارابان تركیه» یا «بارابان تركی» را طبلی بزرگ كه با یك چوبه نوازند، وصف نموده است (همانجا).غازی میخال بربن یا بارابان را اصطلاحی تركی رایج در میان مردم آسیایی قزاق، قرقیز و قازان، و یك نوع دهل بزرگ آورده، و نوشته است: در زبان و گویشهای روسی، روتن، بلغاری، صربی ـ كرواتی و اسلاوی نیز واژۀ بربن به كار میرود و احتمال دارد كه تركان آسیای كهن این طبل یا دهل را با نام مصطلح بربن از آسیا به نقاط دیگر جهان برده باشند (همانجا؛ نیز نك : میدان لاروس، .(II / 90).در نتیجه، به نظر میآید كه هر دو واژۀ بارابان و بالابان خاستگاه و ریشهای غیرفارسی دارند و احتمالاً به یكی از زبانهای كهن تركی اقوام تركستان، یا تركزبانان مردم آسیای مركزی وابستهاند. واژۀ بربن نیز محتملاً صورت قدیمتر از واژۀ بارابان، و واژههای بلبن، بلبان، بالبان و بالابن نیز صورتهای دیگر، و احیاناً كهنتر از واژۀ بالاباناند كه در زبانها و گویشهای گوناگون تركی و روسی و اسلاوی و فارسی و جز آن به كار رفتهاند (بلوكباشی، 226-227).
بالابان به عنوان سازی بادی و بومی در حوزههای جغرافیایی ـ فرهنگی آذربایجان شرقی، بهویژه تبریز (جنكینز، 70؛ دورینگ، 227؛ نیز نك : ایرانیكا، III / 569) و كردستان ایران (جنكینز، 68؛ شهمیری، 8) و برخی جاهای دیگر به كار میرود و گروهی از نوازندگان این مناطق بالاباننوازند. در زبان كردی این ساز را «بالهوان» (مردوخ، 1 / 108)، و در شوشتری نی را «بَلَبون» (= بلبان) میگویند (نیرومند، 41).بالابان از سازهای مخصوص عاشقهای آذربایجانی نیز هست. عاشقهای قدیم تبریز فقط با ساز (سازِ قوپوز) و گاوال (دَف) میخواندند، لیكن امروز بیشتر آنها با بالابان میخوانند. بالابان نقش زیادی در كار عاشقها دارد و كمك صدای آنها ست و به صدای آنان زیبایی میبخشد. گاهی سازها را با بالابان كوك میكنند. نقش بالابانچی در دستۀ عاشقها همچون نقش بال برای پرنده است («عاشقی ... »، 36).در حوزههای جغرافیایی بیرون از سرزمین ایران، مانند اقوام قفقاز شمالی («دائرةالمعارف»، IV / 99)، جمهوری آذربایجان، تركمنستان، تركستان شرقی و بخشهای مسلماننشین ترك شمال غربی سرزمین چین، ساز بادی بالابان بهكار میرود (نك : غازیمیخال، 31؛ اوزتونا، 97 ؛ ایرانیكا، همانجا). در شهر باكو یك دستۀ بزرگ موسیقی هست كه همۀ نوازندگان آن ساز بادی بالابان مینوازند (بلوكباشی، 228).بالابان به عنوان سازی كوبهای در ایران فقط در دستههای موزیك قشون دورۀ قاجار و تشكیلات نظامی آغاز دورۀ پهلوی به كار میرفته است. در بیرون از سرزمین ایران، این ساز كوبهای با نام بَرَبَن و بارابان در میان تركزبانان آسیای مركزی و اقوام اسلاو و روس و بلغار و روتن و صرب و كروات در اروپای شرقی كاربرد داشته است (نك : غازیمیخال، نیز میدان لاروس، همانجاها).اهمیت ساز بالابان در دستههای موسیقی سنتی تشكیلات نظامی دورۀ قاجار سبب توسعۀ معنایی واژه و پدید آمدن تركیبات اصطلاحی چندی در فرهنگ واژگان نظامی شده است.
بلوكباشی، علی و یحیى شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، 1381 ش؛ چریكف، سیاحتنامه، ترجمۀ آبكار مسیحی، تهران، 1358 ش؛ حسینی، محمدعلی، «تاریخچۀ جنگ مرو»، بهكوشش یحیى شهیدی، بررسیهای تاریخی، تهـران، 1350 ش، س 6، شم 2؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ ذكاء، یحیى، «سازهای باستانی و بومی ایران»، راهنمای رژه، تهران، 1355 ش؛ زمخشری، محمود، پیشرو ادب یا مقدمة الادب، به كوشش محمدكاظم امام، تهران، 1342 ش؛ شهمیری، ا.، «دوزله، بالابان، نیانبان»، موزیك ایران، تهران، 1338 ش، س 8، شم 8؛ صدری افشار، غلامحسین و دیگران، فرهنگ زبان فارسی امروز، تهران، 1369 ش؛ «عاشقی فرهنگ ماست»، دنیای سخن، تهران، 1369 ش، شم 37؛ عبدالقادر مراغی، جامع الالحان، به كوشش تقی بینش، تهران، 1366 ش؛ همو، مقاصد الالحان، به كوشش تقی بینش، تهران، 1356 ش؛ عبدالمؤمن بن صفیالدین، بهجة الروح، به كوشش ی. ل. رابینو، تهران، 1346 ش؛ فیضی سرهندی، الله داد، مدار الافاضل، به كوشش محمدباقر، لاهور، 1337 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مردوخ كردستانی، محمد، فرهنگ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1356 ش؛ ملاح، حسینعلی، فرهنگ سازها، تهران، 1376 ش؛ منصوری، پرویز، سازشناسی، تهران، 1355 ش؛ نفیسی، علیاكبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژهنامهای از گویش شوشتری، تهران، 1355 ش؛ واله، محمدیوسف، خلد برین، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1372 ش؛ وقایع اتفاقیه، به كوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1361 ش؛ نیز:
Alderson, A. D. and F. İz, The Oxford Turkish - English Dictionary, Oxford, 1985; Azizbekov, Kh. A., AzerbaĮdzhansko - russkiĮ slovar’, Baku, 1965; Bol'shaya Sovetskaya Entsiklopediya, second edition, Moscow, 1970-1978; Dal, V., TolkovyĮ slovar’, Moscow, 1956; During, J., La Musique iranienne, Paris, 1984; Gazimihal, M. R., Musıki sözlüğü, Istanbul, 1961; Iranica ; Jenkins, J. and P. R. Olsen, Music and Musical Instruments in the World of Islam, London, 1976; Kazimirski, A. De Biberstein, Vocabulaire français-persan, Beirut, 1983; Meydan Larousse, Istanbul, 1987; Öztuna, Y., Türk musikisi ansiklopedisi, Istanbul, 1969; Steingass, F., A Comprehensive Persian English Dictionary, London, 1930; Wollaston, A. N., English Persian Dictionary, Tehran, 1982.
علی بلوكباشی(دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید